پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
این دنیای مرد سالار
● بازگشت
رئیسیان در «چهل سالگی» مسیر دیگری را نسبت به آثار قبلی خود در پیش گرفته است: هرچند همچنان با فیلمی استاندارد مواجهیم اما نکته آنجاست که رئیسیان توجه ویژهای به تمامی گروههای سنی و ذایقههای فرهنگی کرده و تمامی کوشش خود را صرف آن داشته تا همه را به نحوی راضی کند بدین ترتیب «چهل سالگی» به همان میزان که از آثار سطحی این سالهای سینمای ایران یک سرو گردن بالاتر است اثری عامهپسند نیز هست. عامهپسند به معنی درست آن: فیلمی که میتوان همراه با تمامی اعضای خانواده دید، سرگرم شد و این حقیقت دردناک را احساس نکرد که به شعور مخاطب توهین شده است.
● درون مایه
بی حق دانستن خویش بزرگوارانهتر است از بر حق دانستن، به ویژه آنگاه که حق با تو باشد.
هان، کجا میتوان یافت آن عدالتی را که عشقی است با چشمان باز.
پس برایم عشقی را بنیاد کنید که نه تنها بار تمام کیفرها که بار تمام گناهان را نیز بکشد!
پس برایم عدالتی را بنیاد کنید که از گناه همه در گذرد جز قاضیان!
(نیچه)
درونمایه اصلی «چهل سالگی» قضاوت است. قضاوت کردن دیگران، خود، عشق، گذشته و خاطره.... به قصد ساختن دوباره، از نو آغاز کردن. انسان را به محک خواست نفسانی (در مقابل روحانی) زدن و سربلند بیرون آمدن.
نگار (لیلا حاتمی) چنان که مینماید زن منفعلی است. به سرعت تن به تقدیر داده و میدهد و برای تغییر آن نیاز به ترغیب شدن توسط دیگران داد. به یک معنی «چهل سالگی» داستان ترغیب نگار است برای بازگشت به زندگی، داستان کندن از روزمرگی نازل شده بر زندگی زناشویی نگار و فرهاد (محمدرضا فروتن) و از خود گذشتگی که باید برای حفظ آن انجام داد.
● نقطه عطف از دست رفته
«چهل سالگی» اما داستانش را در این سطح باقی نگاه نمیدارد و و با ورود موازی به گذشته و بزنگاه زندگی فرهاد درام را از تک بعدی بودن خارج میکند و مثل سایر آثار رئیسیان تبدیل به فیلمی درباره بحران خانواده در ایران معاصر میشود. رئیسیان علاقهای به ایجاد هیجان ندارد و بیش از هر چیز سعیاش را معطوف عمق بخشیدن به شخصیتها و فضاسازی کرده است. در نتیجه تنها دلمشغولی تماشاگر عام برای دنبال کردن داستان، صحنه رویارویی نگار و کیان است. مابقی فیلم زمینه چینی برای این رویارویی و نتایج آن است اما فیلم به هیچ وجه در تصویر کردن این رویارویی موفق نیست و ایراد اصلی «چهل سالگی» نیز همین جاست.
پیش از این رئیسیان عادت داشت فیلمهایش را دقیقا در لحظه مواجهه پایان دهد. احتمالا به این دلیل قابل قبول که مورد چنین قضاوتی قرار نگیرد اما در «چهل سالگی» و با رویکرد عامگرای اتخاذ شده چارهای جز این رویارویی نبوده است. هم زمان با نقطه عطف فیلم باید شاهد دیالوگهای «معناگرا»ی فرهاد و دختر دافعه برانگیزش باشیم.و در خانهای که آشنایان قدیمی به هم رسیدهاند حتی یک دیالوگ خوب برقرار نمیشود. تصور اینکه چنین صحنهای را مهرجویی و یا پوراحمدمیساخت به خوبی روشن میکند ضعف فیلمنامه و کارگردانی این صحنه چیست.
● پیام آزاردهنده
چند سال پیش وقتی فیلم «به همین سادگی» ساخته شده بود، منتقدان ضمن تحسین سازنده برای به زیبایی تصویر کردن زندگی روزانه زن طبقه متوسط ایرانی به کارگردان یادآور شدند آنچه او ساخته پیامی مردسالارانه را به همراه دارد: زن همان بهتر که سر خانه و زندگیاش بماند و اگر در این راه رنجی هم میکشد تحمل کند و دم نزند و خانه پرش برای تسکین هم شده شعر بگوید. «چهل سالگی» همچنین پیام متناقضی دارد: این درست که دخالت فرهاد در زندگی نگار عشقی پرشور را ناکام گذاشته است اما نتیجهاش زندگی خوب و موجهی از آب درآمده است.
فیلم تلویحا (و شاید بدون قصد و نیت) نشانمان میدهد چنان دخالتهایی در زندگی افراد میتواند سازنده هم باشد و چه بسا نتیجه مطلوبتری هم حاصل شود پس صلاح زندگی خود را در جوانی به دست «بزرگترها» بسپارید. فحوای آنچه در «چهل سالگی» میبینیم با تفکرات رئیسیان که دوست دارد همواره زنی شرقی، معتقد به اصول، اخلاق و پاکدامنی را تصویر کند سازگار نیست.
در تصویری که رئیسیان ارائه میدهد چنین زنی که دیده نمیشود هیچ، تماشاگر پیگیر و خاص به دنیایی پیش از «کنعان»ی ارجاع داده میشود: به یاد بیاورید که در فیلم «کنعان» باز هم همین فروتن را داشتیم که زنی را در جوانی از عشقش جدا کرده با این تفاوت که این اتفاق به خواست جاهطلبانه زن صورت پذیرفته بود. پس وقتی زن دوباره و حتی ملتمسانه به آغوش زندگیاش باز میگردد در حقیقت، در نتیجه گذر ایام، خود بهاشتباه خود پی برده است.
اما در «چهل سالگی» با فروتنی مواجهیم که عامل اصلی جدایی ناخواسته زن بوده. پس بازگشت همدلانه زن به زندگی فعلی بیش از هر چیز به نگاهی مرد سالارانه آلوده است. رئیسیان یا نباید وارد چنین بازی پرخطری میشد و یا همچون مانی حقیقی زمینه را چنان مهیا میکرد که در چنین باتلاقی نیفتد. توجه کنید که باید در دنیای منطقگرای فیلم وجود آن چنان دستگاهی عجیبی را بپذیریم تا حتی در لحظه آزمون عشق هم مواظب زن باشیم و از آن بدتر پاکدامنی زن را به گوش دادن و گوش ندادن مرد به صحبتهای عاشق و معشوق قدیمی تقلیل دهیم.
● بازیگران
چیدمان بازیگران بسیار عالی است اما به علت نوع کنترل اعمال شده و تقسیم ناصحیح بار هر صحنه بر دوش بازیگران نتیجه مطلوبی به بار نیامده است.زحمتی که حاتمی کشیده به چشم نمیآید چون بیانگیزگی شخصیت او در تقابل با بچه فیلسوف مآباش گم میشود. فروتن دستپاچه و مردد در زندگی شخصی اغلب در قابهای لرزان دوربین روی دست قرار میگیرد اما وقتی این تردید به زندگی زناشویی کشیده میشود باز هم سر و کله دختر پیدا میشود و شگفت آنکه در تمامی صحنههای دو نفره فرهاد با دخترش و پیرنیا این فرهاد است که مورد خطاب است و در موقعیت ضعف قرار دارد(فیلم تفاوتی در جای قرارگیری دختر و پیرنیا در قاب قائل نیست). از بازی روی اعصاب دختر که بگذریم میرسیم به بازی فرزان اطهری (کیان) که ناامیدکننده است: سرد، بیروح و ملالآور. البته شاید لازم بوده، چون به هر حال قرار نبوده که تماشاگر با او همذاتپنداری کند و او را دوست بدارد. میماند عزت الله انتظامی که ایشان تکراری هم که بازی میکنند، دوست داشتنی و لذت بخش است جایگاهی که به این راحتیها به دست نمیآید.
● اقتباس
سینمای ایران در زمینه اقتباس ادبی چنان کم بار است که تولید آثاری از جنس «چهل سالگی» را آن هم با طی مراحل اصولی، خرید حق کتاب،استخدام نویسنده فیلمنامه و سپس ساخت، باید اتفاق فرخندهای ارزیابی کرد. مشکل اما اینجاست که کم تجربگی ما در اقتباس به خوبی در مرحله تبدیل کتاب به فیلمنامه مشهود است. رئیسیان که به سادگی سهل پسند «چهل سالگی» ناهید طباطبایی بی توجه و خواهان ساخت اثر در خورشان کارنامه قابل دفاعش بوده، تنها نکته مثبت کتاب یعنی سادگی همراه با سانتی مالیسم را هم در مرحله تبدیل اثر به فیلمنامه به باد داده است. مخلوط شدن عرفانگرایی و پیر دانا و دختری که حالا دیگر ۲۰ساله هم نیست که زدن این حرفها را از او قبول کنیم به کنار، رئیسیان و فیلمنامهنویساش حتی نگار فیلم ( آلاله کتاب ) را هم از زنی ۴۰ ساله به ۳۵ ساله تغییر دادهاند و «چهل سالگی» را از مفهومی عینی در کتاب به مفهومی انتزاعی در فیلم تبدیل کردهاند. در نتیجه بخشهایی از فیلم (بهخصوص در رویکرد عامه پسندش)
به شدت زاید و ناهمگون با کلیت داستان به نظر میرسند. بهتر نبود به جای وارد کردن پیر دانا زمان بیشتری صرف زندگی عمومی زوج در خانه میشد تا دغدغه ذهنی نگار برای تماشاگر بهتر جا بیفتد؟ زمستان پارسال در یکی از روزهای نه چندان سرد جشنواره فیلم فجر، من و برادرم و دوست مشترکمان با هم فیلم «چهل سالگی» را دیدیم. فیلمی که هر سه توقع داشتیم با شناختی که از رئیسیان داریم فیلم بهتری باشد.
همان شب در تمام مسیر برگشت شوخی کردیم و مصراع اول بیتی از غزلیات شمس که از فرط تکرار توسط شخصیتهای فیلم حالتی مسخره به خود گرفته بود به هر مناسبتی بارها و بارها تکرار کردیم: «خبرت هست که در شهر شکر ارزان شد.»
بزم آن عشرتیان بار دگر زیب گرفت/ باز آن باد صبا باده ده بستان شد
حسین جوانی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست