یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مجله ویستا

فرهنگ تلویزیون


فرهنگ تلویزیون

تقابل زنان یا مردان قهرمان با زنان یا مردان تبهكار در متن داستان, و آن خشونتی كه عموماً برای نمایش این تقابل استفاده می شود, حكم استعاره هایی برای توصیف روابط قدرت در جامعه را دارند و بدین ترتیب به عملكردی عینی تبدیل می شوند كه تأثیرگذاریِ ایدئولوژیِ حاكم را امكان پذیر می كنند برخی خصوصیات شخصیت تبهكار در این قسمت از فیلم, حكایت از آن دارد كه او آمریكایی نیست

تلویزیون برنامه‏هایی آكنده از معانیِ نهفته پخش می‏كند و می‏كوشد با مهار این معانی، آنها را به معنایی یگانه‏تر و مرجح‏تر تبدیل كند، معنایی كه كاركردِ جهان‏بینیِ غالب را داشته باشد. لازم است این نظر را بعداً مورد بررسی قرار دهیم، اما بد نیست كار را با شرحی سنتی و نشانه‏شناسانه آغاز كنیم؛ از این‏كه تلویزیون چگونه معناهایی را به وجود می‏آوَرَد ــ یا می‏كوشد به وجود آوَرَد ــ كه در خدمت منافعِ [ جهان‏بینیِ ] غالب در جامعه است، و به چه روشهایی آن معانی را در میان مخاطبان خود از گروههای بسیار متفاوت اجتماعی اشاعه می‏دهد. به این منظور، بخشی كوتاه از دو صحنه سریال پُربیننده Hart to Hart را كه مدتهاست از تلویزیون پخش می‏شود، مورد تحلیل قرار خواهم داد. هدف من از این تحلیل این است كه هم برخی روشهای اساسیِ نقادانه را در عمل نشان دهم و هم این‏كه برخی از پرسشهای نظری و پیچیده‏تری را كه در بخشهای بعدیِ نوشته حاضر مورد بررسی قرار می‏گیرند، مطرح كنم.

خانواده هارت عبارت‏اند از زن و شوهری متموّل و برخوردار از زندگیی مجلل كه به اتفاقِ هم به صورت كارآگاه كار می‏كنند. در این بخش از داستان، زن و شوهر یادشده خود را به عنوان مسافران یك كشتیِ تفریحی جا زده‏اند كه در آن، مقداری جواهر به سرقت رفته است. در صحنه نخست، این زن و شوهر آماده رقص می‏شوند و قصد دارند سارق را وسوسه كنند كه به آنان دستبرد بزند. در همین حال، آنها درباره چگونگی به سرقت رفتن جواهرها با یكدیگر گفتگو می‏كنند. در صحنه دوم، مرد و زن تبهكاری را می‏بینیم كه متوجه جواهراتی شده‏اند كه خودِ جنیفر هارت تعمداً در معرض دید قرار داده است.

ـ صحنه نخست

قهرمان مرد :می‏دونست چه‏طور درِ گاوصندوق را باز كنه.

قهرمان زن :شماره رمزی را كه گرنویل بِهِت داد، امتحان كردی؟

قهرمان مرد :آره، اون شماره را قبلاً امتحان كردم. كاملاً درست بود.

قهرمان زن :مگر نگفتی كه این سرقت، كار یك نفر خودیه؟ با این حساب، بعید نیست كه رمز گاوصندوق را از قبل می‏دونستند.

قهرمان مرد :هدفم اینه كه بفهمم این سرقت احتمالاً به چه صورت انجام شده. ممكنه نگاهی به این بندازی؟ (به پاپیونِ خود اشاره می‏كند.)

قهرمان زن :بله، حتماً. (شوهر، زنش را در آغوش می‏گیرد.) چه انگشتهای لطیفی! اوه، جاناتان.

قهرمان مرد :تلاش می‏كنم تناسب اندامم حفظ بشه تا با انگشتهای لطیف لمست كنم.

قهرمان زن :كلیدهای در چی؟ به نظرت اونها را از كجا به دست آوردن؟

قهرمان مرد :كسی نمی‏تونه از اون كلیدها درست كنه، چون شماره رمز دارن و برای این كار، دستگاههای مخصوصی لازمه.

قهرمان زن :خب، به این ترتیب فقط پنجره می‏مونه. درسته؟

قهرمان مرد :اسم درستش دریچه كابینه.

قهرمان زن :آره، آره. منظورم دریچه كابینه. همه می‏گن كه این دریچه‏ها مسحوركننده‏اند، اما من با دیدنشون همیشه به یاد لباسشوییهای سكه‏ای می‏افتم.

قهرمان مرد :همین چند دقیقه پیش، از اون دریچه نگاهی به بیرون انداختم. تقریباً هیچ كاربرد دیگری ندارن. عرشه حدود ۹ متر با پنجره ــ یا همون دریچه كابین ــ فاصله داره؛ تازه اگر كسی بتونه خودش را به پشت پنجره برسونه. كسی كه بخواد از اون دریچه رد بشه، باید خیلی لاغر باشه.

قهرمان زن :چه‏طوره؟ (جواهرهایش را نشان می‏دهد.) دهن كسی را آب می‏اندازه؟

قهرمان مرد :والاّ چه عرض كنم؟ شاید بیشتر برای خودِ تو دهنشون آب بیفته.

قهرمان زن :اوه، عزیزم. این قشنگترین حرفیه كه تا به حال به من زده‏ای. (به در اشاره می‏كند.) خب، بریم؟

ـ صحنه دوم

مرد تبهكار:به خامه روی شیرینیِ چیمبرلین توجه كردی دیگه، نه؟ عینك مخصوص جواهرفروشها را همراه نداشتم كه عیار دستبندش را بگم، اما قیمتش باید لااقل پنجاه هزار پوند باشه. اونم به قیمت عمده‏فروشی.

زن تبهكار :می‏دونم به چی داری فكر می‏كنی، پاتریك. فكرش را از سرت بیرون كن. ما از هر كدام از كشتیها به سهم خودمون رسیدیم. قرارمون این بود كه خیلی هم دندون‏گرد نباشیم، یادته؟

مرد تبهكار:اما عزیزم، به خاطر تو این كار را می‏خوام بكنم. در ضمن اصلاً دلم نمی‏خواد خودت را به خطر بیندازی. ولی اگه بتونیم پول كافی به دست بیاریم، شاید دیگه سالهای سال به دله دزدی در تفریحگاههای كنار دریا نیاز نداشته باشیم.

زن تبهكار:اونجا هم كه بودیم، همین را می‏گفتی.

مرد تبهكار:خب، شاید یه پولِ حسابی به جیب بزنیم و بعد بتونیم از این كارِ لعنتی دست برداریم. اما برای روزهای بازنشستگی، یه خورده دیگه پول لازم داریم.

● رمزگان تلویزیون

نمودار شماره یك، رمزهای اصلیِ مورد استفاده تلویزیون و رابطه آنها با یكدیگر را نشان می‏دهد. رمز عبارت است از نظامی از نشانه‏های قانونمند كه همه آحاد یك فرهنگ به قوانین و عرفهای آن پایبندند. این نظام، مفاهیمی را در فرهنگ به وجود می‏آوَرَد و اشاعه می‏دهد كه موجب حفظ آن فرهنگ است. رمز، حلقه واسط بین پدیدآورنده، متن و مخاطب است، و نیز حكم عامل پیوند درونی متن را دارد. از راه همین پیوند درونی است كه متون مختلف، در شبكه‏ای از معانیِ به وجودآورنده دنیای فرهنگیِ ما با یكدیگر پیوند می‏یابند. این رمزها در ساختاری سلسله‏مراتبی و پیچیده عمل می‏كنند كه نمودار شماره یك برای روشن كردن موضوع، آن را به شكلی بیش از حد ساده نشان داده است. باید اشاره كنم كه به ویژه طبقه‏بندی این رمزها بر اساس مقوله‏هایی دلبخواه و انعطاف‏پذیر صورت گرفته است، كما این‏كه سطح‏بندی رمزها در این سلسله‏مراتب نیز همین‏طور. برای مثال، «گفتار» را در رمز اجتماعی، و «گفتگو» (به معنای سخن مكتوب) را در رمز فنی جای داده‏ام، حال آن‏كه در عمل نمی‏توان بین این دو تمایز قائل شد. روانشناسانِ اجتماعی مانند بِرن۱ (Berne) نشان داده‏اند كه عرفهای تعاملیِ فرهنگ غالباً گفتگو را در «زندگی واقعی» برای ما مكتوب می‏سازند. به طریق اولی، تعیین نقش بازیگران فیلم را رمز متعارفِ بازنمایی (representation) و ظاهر آنان را رمز اجتماعی نام نهاده‏اند، لیكن تفاوت این دو رمز در این است كه اولی به قصد و نیّت دلالت می‏كند و دومی به وضوح و صراحت. حضور انسانها در «زندگی واقعی»، همواره حضوری رمزگذاری‏شده است. به سخن دیگر، ادراك ما از اشخاص مختلف بر اساس ظاهرشان، طبق رمزهای متعارف در فرهنگمان شكل می‏گیرد. مسئول انتخاب بازیگران، با استفاده از این رمزها، كارش را آگاهانه‏تر و متعارفانه‏تر ــ و به عبارت دیگر، به نحوی كلیشه‏ای ــ انجام می‏دهد.

▪ نمودار شماره ۱ ، رمزگان تلویزیون

واقعه‏ای كه قرار است از تلویزیون پخش شود، پیشاپیش با رمزهای اجتماعی رمزگذاری شده است. برخی از این رمزها عبارت‏اند از :

ـ سطح نخست :

واقعیت

ظاهر، لباس، چهره‏پردازی، محیط، رفتار، گفتار، حركات سر و دست، صدا و غیره. این رمزهای اجتماعی را رمزهای فنی به كمك دستگاههای الكترونیكی رمزگذاری می‏كنند. برخی از رمزهای فنی عبارت‏اند از :

ـ سطح دوم :

بازنمایی

دوربین، نورپردازی، تدوین، موسیقی و صدابرداری كه رمزهای متعارفِ بازنمایی را انتقال می‏دهند و رمزهای اخیر نیز بازنماییِ عناصری دیگر را شكل می‏دهند، از قبیل: روایت، كشمكش، شخصیت، گفتگو، زمان و مكان، انتخاب نقش‏آفرینان و غیره.

ـ سطح سوم :

ایدئولوژی

رمزهای ایدئولوژی، عناصر فوق را در مقوله‏های «انسجام» و «مقبولیت اجتماعی» قرار می‏دهند. برخی از رمزهای اجتماعی عبارت‏اند از : فردگرایی، پدرسالاری، نژاد، طبقه اجتماعی، مادی‏گرایی، سرمایه‏داری و غیره.

نكته مهم این است كه واقعیت، پیشاپیش رمزگذاری شده است؛ یا به بیانِ دقیقتر، فقط به وسیله رمزگان فرهنگمان است كه می‏توانیم واقعیت را درك و فهم كنیم. چه‏بسا واقعیتِ عینی و تجربی وجود داشته باشد. اما هیچ شیوه جهانشمول یا عینی برای ادراك و فهم آن وجود ندارد. در هر فرهنگی، آنچه واقعیت تلقی می‏شود، محصول رمزگان همان فرهنگ است. بنابراین، «واقعیت» همواره از قبل رمزگذاری شده است و «واقعیتِ محض» وجود ندارد. اگر این واقعیتِ رمزگذاری‏شده از تلویزیون به نمایش گذاشته شود، رمزهای فنی و عرفهای بازنماییِ تلویزیون بر آن تأثیر می‏گذارند تا آن برنامه اولاً به لحاظ فنی، پخش‏كردنی باشد و ثانیاً واجد متن فرهنگی مناسبی برای بینندگان باشد.

می‏توان تعریفی نسبتاً دقیق از آن رمزهای اجتماعی كه واقعیت را برای ما به وجود می‏آورند ارائه كرد و در واقع آن رمزها را برحسب واسطه بیانِ آنها تعریف كرد، یعنی برحسب رنگ پوست، لباس، مو، حالت چهره و از این قبیل.

تعیین كردن نظام‏مندِ برخی دیگر از این واسطه‏های بیان (مثلاً آن واسطه‏هایی كه منظره‏ای را به وجود می‏آورند) چه‏بسا دشوارتر باشد، با این همه نباید شك كرد كه آن واسطه‏ها وجود دارند و [ بر ادراك ما ] تأثیر می‏گذارند. انواع مختلف درختان دارای دلالتهای ضمنیِ مختلفی هستند كه از رمزهای گذارده شده بر آنها ناشی می‏شود. این موضوع درباره صخره‏ها و پرندگان هم صادق است. به همین دلیل، مثلاً درختی كه تصویرش در دریاچه‏ای بازتاب یافته است، حتی پیش از آن‏كه عكسی از آن درخت گرفته باشند، و به صورت صحنه‏ای برای یك داستان رمانتیك مورد استفاده قرار گیرد، كاملاً رمزگذاری شده است.

برای نمونه، عرفهای حاكم بر بازنمایی گفتار به صورت «گفتگویی واقع‏نمایانه» در صحنه نخست، ایجاب كرده است كه سوءالها توسط قهرمان زن پرسیده شود و پاسخها را قهرمان مرد ارائه كند. آن عرف بازنمایی كه مطابق آن، زنان فاقد دانشی جلوه داده می‏شوند كه مردان از آن برخوردارند و به زنان انتقال می‏دهند، مثالی است از رمزگذاریِ ایدئولوژیك مردسالاری. به طریق اولی، فیلمی كه سرقت اموال شخصی را به صورت عملی تبهكارانه بازنمایی می‏كند، در واقع رمزهای ایدئولوژی سرمایه‏داری را به تماشاگران ارائه می‏دهد. این‏كه در صحنه نقل‏قول‏شده بالا، تبهكاری و سرقت اموال «به طور طبیعی» عین یكدیگر قلمداد می‏شوند، گواه آن است كه این رمزهای ایدئولوژیك، سایر رمزها را به گونه‏ای سامان می‏دهند كه مجموعه‏ای از معانیِ سازگار و منسجم به وجود آیند و این معانی نیز به نوبه خود شعور متعارف جامعه را تشكیل می‏دهند.

روند ایجاد معنا مستلزم حركت مستمرِ صعودی و نزولی در سطوح مختلفِ نمودار بالاست. معنا فقط زمانی ایجاد می‏شود كه «واقعیت» و انواع بازنمایی و ایدئولوژی در یكدیگر ادغام شوند و به نحوی منسجم و ظاهراً طبیعی به وحدت برسند. نقد نشانه‏شناختی یا فرهنگی، این وحدت را واسازی می‏كند و نشان می‏دهد كه «طبیعی» به نظر آمدن این وحدت ناشی از تأثیر بسزای [ رمزهای[ ایدئولوژیك بر آن است.

هدف از تحلیل نشانه‏شناختی، معلوم كردن آن لایه‏های معانیِ رمزگذاری‏شده‏ای است كه در ساختار برنامه‏های تلویزیون ــ حتی در قسمتهای كوچك این برنامه‏ها، مانند همین صحنه‏هایی كه در مقاله حاضر مورد بررسی قرار می‏دهیم ــ قرار می‏گیرند. كوتاه بودن این صحنه‏ها ترغیبمان می‏كند كه قرائتِ تحلیلیِ مشروحی از آنها ارائه كنیم؛ اما این كار، ما را از پرداختن به رمزهای فراگیرتر ــ مانند رمز روایت ــ بازمی‏دارد. در عین حال، ارائه چنین قرائتی، نقطه آغاز خوبی برای رسیدن به هدف مقاله حاضر است.

● نقش دوربین

انتخاب زاویه [ مناسب ] و به‏كارگیری حالت كانونی عمیق در تصویربرداری، باعث می‏شود كه بیننده به صحنه اشراف داشته باشد و به همین دلیل، آن را كاملاً دریابد. بیننده عمدتاً به این دلیل از واقع نماییِ تلویزیون لذت می‏برد كه احساس می‏كند همه‏چیز را می‏داند. برای برگرداندن نظر همدلانه ما از مرد و زن تبهكار به مرد و زن قهرمان، از فاصله دوربین استفاده می‏شود. معمولاً در تلویزیون، فاصله دوربین از نمای متوسط تا نمای نزدیك است و این نوع نماها باعث ارتباط راحت و دوستانه بیننده با شخصیتهای فیلم می‏شود. اما مرد و زن تبهكار نیز در نمای خیلی نزدیك نشان داده می‏شوند. در كلِ این قسمت از داستانِ Hart to Hart ، فقط در سه صحنه نمای خیلی نزدیك به كار رفته است؛ این نماها برای نشان دادن قهرمانان و تبهكاران فیلم است و از بیست و یك نمای خیلی نزدیك، در هجده نما مرد یا زن قهرمان را می‏بینیم و فقط در سه نما مرد یا زنِ تبهكار را. بدین‏ترتیب، نمای خیلی نزدیك، روشی رمزگذاری‏شده برای بازنمایی تبهكاری است.

چه‏بسا تصور كنیم كه تأثیر این عرف رمزگذاری بر همدلی ما ــ و لذا داوریِ اخلاقی ما ــ در فیلمهای داستانیِ تلویزیون توجیه‏شدنی باشد. اما [ باید توجه داشت كه ] این رمزگذاری به فیلمهای داستانی منحصر نمی‏شود، بلكه در اخبار و برنامه‏های بحث درباره امور جاری، كه ظاهراً واقعیت را «بیطرفانه» به بیننده نشان می‏دهند، نیز اعمال می‏شود. در سال ۱۹۸۵، اقامه دعوی حقوقی ارتشبد وستمرلند (Westmoreland) علیه افترازنیِ شبكه CBS نشان داد كه این رمزها در گزارشهای تلویزیونی به نحو تردیدبرانگیزی اِعمال می‏شوند. الكس جونز Jones) (Alex در گزارشی كه از جلسه رسیدگی به این پرونده در دادگاه برای روزنامه نیویورك تایمز نوشت، نحوه استفاده از این كدها را بازگو كرد.

یكی از روشهای بحث‏انگیز این است كه مصاحبه‏شونده را در تاریكیِ نسبی قرار دهند تا در آنچه می‏گوید اغراق شود. موضوع دیگری كه همچنین مورد مجادله بوده، استفاده از نماهای خیلی نزدیك است كه اضطراب مصاحبه‏شونده را تشدید می‏كند. بینندگان ممكن است بروز نشانه‏های اضطراب را به دروغگویی یا گناهكاریِ مصاحبه‏شونده نسبت دهند.

نویسنده: جان فیسك

این مقاله ترجمه‏ای است از :

John Fiske, Television Culture, Methuen & Co.

یادداشتها :

۱.E. Berne, Games People Play: The Psychology of Human Relationships (Harmondsworth: Penguin, ۱۹۶۴).

۲.David Morley, The Nation-wide Audience: Structure and Decoding (London: British Film Institut, ۱۹۸۰).

۳.R. Hodge and D. Tripp, Children and Television (Cambridge: Polity Press, ۱۹۸۶).

۴.Ibid., p. ۴۹.

مترجم: مژگان برومند

منبع: فصلنامه ارغنون


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.