یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
فرهنگ تلویزیون
تلویزیون برنامههایی آكنده از معانیِ نهفته پخش میكند و میكوشد با مهار این معانی، آنها را به معنایی یگانهتر و مرجحتر تبدیل كند، معنایی كه كاركردِ جهانبینیِ غالب را داشته باشد. لازم است این نظر را بعداً مورد بررسی قرار دهیم، اما بد نیست كار را با شرحی سنتی و نشانهشناسانه آغاز كنیم؛ از اینكه تلویزیون چگونه معناهایی را به وجود میآوَرَد ــ یا میكوشد به وجود آوَرَد ــ كه در خدمت منافعِ [ جهانبینیِ ] غالب در جامعه است، و به چه روشهایی آن معانی را در میان مخاطبان خود از گروههای بسیار متفاوت اجتماعی اشاعه میدهد. به این منظور، بخشی كوتاه از دو صحنه سریال پُربیننده Hart to Hart را كه مدتهاست از تلویزیون پخش میشود، مورد تحلیل قرار خواهم داد. هدف من از این تحلیل این است كه هم برخی روشهای اساسیِ نقادانه را در عمل نشان دهم و هم اینكه برخی از پرسشهای نظری و پیچیدهتری را كه در بخشهای بعدیِ نوشته حاضر مورد بررسی قرار میگیرند، مطرح كنم.
خانواده هارت عبارتاند از زن و شوهری متموّل و برخوردار از زندگیی مجلل كه به اتفاقِ هم به صورت كارآگاه كار میكنند. در این بخش از داستان، زن و شوهر یادشده خود را به عنوان مسافران یك كشتیِ تفریحی جا زدهاند كه در آن، مقداری جواهر به سرقت رفته است. در صحنه نخست، این زن و شوهر آماده رقص میشوند و قصد دارند سارق را وسوسه كنند كه به آنان دستبرد بزند. در همین حال، آنها درباره چگونگی به سرقت رفتن جواهرها با یكدیگر گفتگو میكنند. در صحنه دوم، مرد و زن تبهكاری را میبینیم كه متوجه جواهراتی شدهاند كه خودِ جنیفر هارت تعمداً در معرض دید قرار داده است.
ـ صحنه نخست
قهرمان مرد :میدونست چهطور درِ گاوصندوق را باز كنه.
قهرمان زن :شماره رمزی را كه گرنویل بِهِت داد، امتحان كردی؟
قهرمان مرد :آره، اون شماره را قبلاً امتحان كردم. كاملاً درست بود.
قهرمان زن :مگر نگفتی كه این سرقت، كار یك نفر خودیه؟ با این حساب، بعید نیست كه رمز گاوصندوق را از قبل میدونستند.
قهرمان مرد :هدفم اینه كه بفهمم این سرقت احتمالاً به چه صورت انجام شده. ممكنه نگاهی به این بندازی؟ (به پاپیونِ خود اشاره میكند.)
قهرمان زن :بله، حتماً. (شوهر، زنش را در آغوش میگیرد.) چه انگشتهای لطیفی! اوه، جاناتان.
قهرمان مرد :تلاش میكنم تناسب اندامم حفظ بشه تا با انگشتهای لطیف لمست كنم.
قهرمان زن :كلیدهای در چی؟ به نظرت اونها را از كجا به دست آوردن؟
قهرمان مرد :كسی نمیتونه از اون كلیدها درست كنه، چون شماره رمز دارن و برای این كار، دستگاههای مخصوصی لازمه.
قهرمان زن :خب، به این ترتیب فقط پنجره میمونه. درسته؟
قهرمان مرد :اسم درستش دریچه كابینه.
قهرمان زن :آره، آره. منظورم دریچه كابینه. همه میگن كه این دریچهها مسحوركنندهاند، اما من با دیدنشون همیشه به یاد لباسشوییهای سكهای میافتم.
قهرمان مرد :همین چند دقیقه پیش، از اون دریچه نگاهی به بیرون انداختم. تقریباً هیچ كاربرد دیگری ندارن. عرشه حدود ۹ متر با پنجره ــ یا همون دریچه كابین ــ فاصله داره؛ تازه اگر كسی بتونه خودش را به پشت پنجره برسونه. كسی كه بخواد از اون دریچه رد بشه، باید خیلی لاغر باشه.
قهرمان زن :چهطوره؟ (جواهرهایش را نشان میدهد.) دهن كسی را آب میاندازه؟
قهرمان مرد :والاّ چه عرض كنم؟ شاید بیشتر برای خودِ تو دهنشون آب بیفته.
قهرمان زن :اوه، عزیزم. این قشنگترین حرفیه كه تا به حال به من زدهای. (به در اشاره میكند.) خب، بریم؟
ـ صحنه دوم
مرد تبهكار:به خامه روی شیرینیِ چیمبرلین توجه كردی دیگه، نه؟ عینك مخصوص جواهرفروشها را همراه نداشتم كه عیار دستبندش را بگم، اما قیمتش باید لااقل پنجاه هزار پوند باشه. اونم به قیمت عمدهفروشی.
زن تبهكار :میدونم به چی داری فكر میكنی، پاتریك. فكرش را از سرت بیرون كن. ما از هر كدام از كشتیها به سهم خودمون رسیدیم. قرارمون این بود كه خیلی هم دندونگرد نباشیم، یادته؟
مرد تبهكار:اما عزیزم، به خاطر تو این كار را میخوام بكنم. در ضمن اصلاً دلم نمیخواد خودت را به خطر بیندازی. ولی اگه بتونیم پول كافی به دست بیاریم، شاید دیگه سالهای سال به دله دزدی در تفریحگاههای كنار دریا نیاز نداشته باشیم.
زن تبهكار:اونجا هم كه بودیم، همین را میگفتی.
مرد تبهكار:خب، شاید یه پولِ حسابی به جیب بزنیم و بعد بتونیم از این كارِ لعنتی دست برداریم. اما برای روزهای بازنشستگی، یه خورده دیگه پول لازم داریم.
● رمزگان تلویزیون
نمودار شماره یك، رمزهای اصلیِ مورد استفاده تلویزیون و رابطه آنها با یكدیگر را نشان میدهد. رمز عبارت است از نظامی از نشانههای قانونمند كه همه آحاد یك فرهنگ به قوانین و عرفهای آن پایبندند. این نظام، مفاهیمی را در فرهنگ به وجود میآوَرَد و اشاعه میدهد كه موجب حفظ آن فرهنگ است. رمز، حلقه واسط بین پدیدآورنده، متن و مخاطب است، و نیز حكم عامل پیوند درونی متن را دارد. از راه همین پیوند درونی است كه متون مختلف، در شبكهای از معانیِ به وجودآورنده دنیای فرهنگیِ ما با یكدیگر پیوند مییابند. این رمزها در ساختاری سلسلهمراتبی و پیچیده عمل میكنند كه نمودار شماره یك برای روشن كردن موضوع، آن را به شكلی بیش از حد ساده نشان داده است. باید اشاره كنم كه به ویژه طبقهبندی این رمزها بر اساس مقولههایی دلبخواه و انعطافپذیر صورت گرفته است، كما اینكه سطحبندی رمزها در این سلسلهمراتب نیز همینطور. برای مثال، «گفتار» را در رمز اجتماعی، و «گفتگو» (به معنای سخن مكتوب) را در رمز فنی جای دادهام، حال آنكه در عمل نمیتوان بین این دو تمایز قائل شد. روانشناسانِ اجتماعی مانند بِرن۱ (Berne) نشان دادهاند كه عرفهای تعاملیِ فرهنگ غالباً گفتگو را در «زندگی واقعی» برای ما مكتوب میسازند. به طریق اولی، تعیین نقش بازیگران فیلم را رمز متعارفِ بازنمایی (representation) و ظاهر آنان را رمز اجتماعی نام نهادهاند، لیكن تفاوت این دو رمز در این است كه اولی به قصد و نیّت دلالت میكند و دومی به وضوح و صراحت. حضور انسانها در «زندگی واقعی»، همواره حضوری رمزگذاریشده است. به سخن دیگر، ادراك ما از اشخاص مختلف بر اساس ظاهرشان، طبق رمزهای متعارف در فرهنگمان شكل میگیرد. مسئول انتخاب بازیگران، با استفاده از این رمزها، كارش را آگاهانهتر و متعارفانهتر ــ و به عبارت دیگر، به نحوی كلیشهای ــ انجام میدهد.
▪ نمودار شماره ۱ ، رمزگان تلویزیون
واقعهای كه قرار است از تلویزیون پخش شود، پیشاپیش با رمزهای اجتماعی رمزگذاری شده است. برخی از این رمزها عبارتاند از :
ـ سطح نخست :
واقعیت
ظاهر، لباس، چهرهپردازی، محیط، رفتار، گفتار، حركات سر و دست، صدا و غیره. این رمزهای اجتماعی را رمزهای فنی به كمك دستگاههای الكترونیكی رمزگذاری میكنند. برخی از رمزهای فنی عبارتاند از :
ـ سطح دوم :
بازنمایی
دوربین، نورپردازی، تدوین، موسیقی و صدابرداری كه رمزهای متعارفِ بازنمایی را انتقال میدهند و رمزهای اخیر نیز بازنماییِ عناصری دیگر را شكل میدهند، از قبیل: روایت، كشمكش، شخصیت، گفتگو، زمان و مكان، انتخاب نقشآفرینان و غیره.
ـ سطح سوم :
ایدئولوژی
رمزهای ایدئولوژی، عناصر فوق را در مقولههای «انسجام» و «مقبولیت اجتماعی» قرار میدهند. برخی از رمزهای اجتماعی عبارتاند از : فردگرایی، پدرسالاری، نژاد، طبقه اجتماعی، مادیگرایی، سرمایهداری و غیره.
نكته مهم این است كه واقعیت، پیشاپیش رمزگذاری شده است؛ یا به بیانِ دقیقتر، فقط به وسیله رمزگان فرهنگمان است كه میتوانیم واقعیت را درك و فهم كنیم. چهبسا واقعیتِ عینی و تجربی وجود داشته باشد. اما هیچ شیوه جهانشمول یا عینی برای ادراك و فهم آن وجود ندارد. در هر فرهنگی، آنچه واقعیت تلقی میشود، محصول رمزگان همان فرهنگ است. بنابراین، «واقعیت» همواره از قبل رمزگذاری شده است و «واقعیتِ محض» وجود ندارد. اگر این واقعیتِ رمزگذاریشده از تلویزیون به نمایش گذاشته شود، رمزهای فنی و عرفهای بازنماییِ تلویزیون بر آن تأثیر میگذارند تا آن برنامه اولاً به لحاظ فنی، پخشكردنی باشد و ثانیاً واجد متن فرهنگی مناسبی برای بینندگان باشد.
میتوان تعریفی نسبتاً دقیق از آن رمزهای اجتماعی كه واقعیت را برای ما به وجود میآورند ارائه كرد و در واقع آن رمزها را برحسب واسطه بیانِ آنها تعریف كرد، یعنی برحسب رنگ پوست، لباس، مو، حالت چهره و از این قبیل.
تعیین كردن نظاممندِ برخی دیگر از این واسطههای بیان (مثلاً آن واسطههایی كه منظرهای را به وجود میآورند) چهبسا دشوارتر باشد، با این همه نباید شك كرد كه آن واسطهها وجود دارند و [ بر ادراك ما ] تأثیر میگذارند. انواع مختلف درختان دارای دلالتهای ضمنیِ مختلفی هستند كه از رمزهای گذارده شده بر آنها ناشی میشود. این موضوع درباره صخرهها و پرندگان هم صادق است. به همین دلیل، مثلاً درختی كه تصویرش در دریاچهای بازتاب یافته است، حتی پیش از آنكه عكسی از آن درخت گرفته باشند، و به صورت صحنهای برای یك داستان رمانتیك مورد استفاده قرار گیرد، كاملاً رمزگذاری شده است.
برای نمونه، عرفهای حاكم بر بازنمایی گفتار به صورت «گفتگویی واقعنمایانه» در صحنه نخست، ایجاب كرده است كه سوءالها توسط قهرمان زن پرسیده شود و پاسخها را قهرمان مرد ارائه كند. آن عرف بازنمایی كه مطابق آن، زنان فاقد دانشی جلوه داده میشوند كه مردان از آن برخوردارند و به زنان انتقال میدهند، مثالی است از رمزگذاریِ ایدئولوژیك مردسالاری. به طریق اولی، فیلمی كه سرقت اموال شخصی را به صورت عملی تبهكارانه بازنمایی میكند، در واقع رمزهای ایدئولوژی سرمایهداری را به تماشاگران ارائه میدهد. اینكه در صحنه نقلقولشده بالا، تبهكاری و سرقت اموال «به طور طبیعی» عین یكدیگر قلمداد میشوند، گواه آن است كه این رمزهای ایدئولوژیك، سایر رمزها را به گونهای سامان میدهند كه مجموعهای از معانیِ سازگار و منسجم به وجود آیند و این معانی نیز به نوبه خود شعور متعارف جامعه را تشكیل میدهند.
روند ایجاد معنا مستلزم حركت مستمرِ صعودی و نزولی در سطوح مختلفِ نمودار بالاست. معنا فقط زمانی ایجاد میشود كه «واقعیت» و انواع بازنمایی و ایدئولوژی در یكدیگر ادغام شوند و به نحوی منسجم و ظاهراً طبیعی به وحدت برسند. نقد نشانهشناختی یا فرهنگی، این وحدت را واسازی میكند و نشان میدهد كه «طبیعی» به نظر آمدن این وحدت ناشی از تأثیر بسزای [ رمزهای[ ایدئولوژیك بر آن است.
هدف از تحلیل نشانهشناختی، معلوم كردن آن لایههای معانیِ رمزگذاریشدهای است كه در ساختار برنامههای تلویزیون ــ حتی در قسمتهای كوچك این برنامهها، مانند همین صحنههایی كه در مقاله حاضر مورد بررسی قرار میدهیم ــ قرار میگیرند. كوتاه بودن این صحنهها ترغیبمان میكند كه قرائتِ تحلیلیِ مشروحی از آنها ارائه كنیم؛ اما این كار، ما را از پرداختن به رمزهای فراگیرتر ــ مانند رمز روایت ــ بازمیدارد. در عین حال، ارائه چنین قرائتی، نقطه آغاز خوبی برای رسیدن به هدف مقاله حاضر است.
● نقش دوربین
انتخاب زاویه [ مناسب ] و بهكارگیری حالت كانونی عمیق در تصویربرداری، باعث میشود كه بیننده به صحنه اشراف داشته باشد و به همین دلیل، آن را كاملاً دریابد. بیننده عمدتاً به این دلیل از واقع نماییِ تلویزیون لذت میبرد كه احساس میكند همهچیز را میداند. برای برگرداندن نظر همدلانه ما از مرد و زن تبهكار به مرد و زن قهرمان، از فاصله دوربین استفاده میشود. معمولاً در تلویزیون، فاصله دوربین از نمای متوسط تا نمای نزدیك است و این نوع نماها باعث ارتباط راحت و دوستانه بیننده با شخصیتهای فیلم میشود. اما مرد و زن تبهكار نیز در نمای خیلی نزدیك نشان داده میشوند. در كلِ این قسمت از داستانِ Hart to Hart ، فقط در سه صحنه نمای خیلی نزدیك به كار رفته است؛ این نماها برای نشان دادن قهرمانان و تبهكاران فیلم است و از بیست و یك نمای خیلی نزدیك، در هجده نما مرد یا زن قهرمان را میبینیم و فقط در سه نما مرد یا زنِ تبهكار را. بدینترتیب، نمای خیلی نزدیك، روشی رمزگذاریشده برای بازنمایی تبهكاری است.
چهبسا تصور كنیم كه تأثیر این عرف رمزگذاری بر همدلی ما ــ و لذا داوریِ اخلاقی ما ــ در فیلمهای داستانیِ تلویزیون توجیهشدنی باشد. اما [ باید توجه داشت كه ] این رمزگذاری به فیلمهای داستانی منحصر نمیشود، بلكه در اخبار و برنامههای بحث درباره امور جاری، كه ظاهراً واقعیت را «بیطرفانه» به بیننده نشان میدهند، نیز اعمال میشود. در سال ۱۹۸۵، اقامه دعوی حقوقی ارتشبد وستمرلند (Westmoreland) علیه افترازنیِ شبكه CBS نشان داد كه این رمزها در گزارشهای تلویزیونی به نحو تردیدبرانگیزی اِعمال میشوند. الكس جونز Jones) (Alex در گزارشی كه از جلسه رسیدگی به این پرونده در دادگاه برای روزنامه نیویورك تایمز نوشت، نحوه استفاده از این كدها را بازگو كرد.
یكی از روشهای بحثانگیز این است كه مصاحبهشونده را در تاریكیِ نسبی قرار دهند تا در آنچه میگوید اغراق شود. موضوع دیگری كه همچنین مورد مجادله بوده، استفاده از نماهای خیلی نزدیك است كه اضطراب مصاحبهشونده را تشدید میكند. بینندگان ممكن است بروز نشانههای اضطراب را به دروغگویی یا گناهكاریِ مصاحبهشونده نسبت دهند.
نویسنده: جان فیسك
این مقاله ترجمهای است از :
John Fiske, Television Culture, Methuen & Co.
یادداشتها :
۱.E. Berne, Games People Play: The Psychology of Human Relationships (Harmondsworth: Penguin, ۱۹۶۴).
۲.David Morley, The Nation-wide Audience: Structure and Decoding (London: British Film Institut, ۱۹۸۰).
۳.R. Hodge and D. Tripp, Children and Television (Cambridge: Polity Press, ۱۹۸۶).
۴.Ibid., p. ۴۹.
مترجم: مژگان برومند
منبع: فصلنامه ارغنون
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست