یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
نویسنده, سانسور و توجه به ماهیت لنگه کفش
اغلب به مطالبی برمیخوریم که مضمون و جوهر آن بسیار معقول، لازم و آگاهی دهنده است، اما متاسفانه و بهخصوص بعضی نوشتههایی که نویسندگانش به دور از خطر دستگیری، زندان و سین جین و از نان افتادن هستند، همان نوشتههای معقول، لازم و ضروری خود را با حاشیههایی غیر ضرور و لازم درهم میآمیزند که متاسفانه موجب میشود اولا اصل مقصد و موضوع در سایه قرار گیرد و بعد، حاصل کار نیز؛ نه با امکانات موجود به درستی پخششود و نه تاثیر لازمه را برجای میگذارد چرا که به طور طبیعی سانسور بیکار ننشسته و خود را محق میداند که به بهانهی همان حاشیهنویسیها، اصل مطالب معقول، ضروری و آگاهیدهندهی نویسندهی مفروض را مورد سانسور قرار دهد، درحالی که همان نوشتهی فرضی میتوانست با هشیاری، سانسور را دور زده، ایفاگر نقش شود. عمل سانسور که با فیلترینگ و در تنگنا قرار دادن پخش مناسب و دیگر ابزارها صورت میگیرد، در هر صورت هدف نویسنده را واژگونه میکند.
نتیجتا، بدیهیست اگر هدف از ارایه خبر، تحلیل و نوشتهای، تاثیرگذاری باشد، پوچ و هرز میگردد و تنها حاصل، آن می شود که سانسور را در کارش حساستر و دقیقتر خواهد کرد!.
گویی جمعی هستند که برای سانسور شدن مینویسند! و بر این نگاه پایمیفشارند که سانسور شدن اثبات حقگویی است. بنابراین اگر هر نشریه و نوشتهای جدیتر سانسور شود، دلالت بر حقانیت بیشتر دارد! و یا احساس میشود هر جریان مخالف مفروضی، و یا هر شخصی که سمت و سوی دیگری جدا از نظم موجود دارد، اگر خود را در مسابقهی «مخالفتر بودن» قرار دهد از برچسب همکاری با خصم واقعی و یا فرضی، بیشتر مصون میشود!.
واقعیت این است که ادامه و تداوم چنین واریتهای در هدف اطلاعرسانی، ابراز عقیده و تاثیرگذاری مثبت بر روند هر حرکتی که مورد نظر و توجه باشد... خدشه وارد کرده و بیشتر و بیشتر فاصله به وجود آورده و میآورد. چرا که اولا، با چنان سبکهایی در نگارش، به «سانسور» که به حق یک واقعیت عینی ضد حقوق بشریست! امکان داده میشود که حضور خودش را بیپرده و با دلیل آشکار سازد و عملا در اثبات قانونی وجودش، مصوباتی را در مجالس قانونگذاری نیز از تصویب بگذارند!
توجه کنید که محتوای همین کلام، میخواهد ابراز کند که اگر مطلب درستی که فرضا از زشتی اعدام در جامعه میگوید و یا از ضرورت وجود سندیکا برای کارگران سخنهای سازنده دارد و یا اخراج مردم آورهی افغانستان و عراق را مغایر با معاهدات بینالمللی دانسته و میخواهد که آوارگان زخم خورده از جنگ و نکبتی که تحجر و امپریالیسم جهانی بر آن مردمان روا داشته، مورد ستم مضاعف و بیمهری قرار نگیرند و بسیار مسایل اقتصای، اجتماعی و سیاسی داخل کشور و خارج کشور که دغدغهی همهی آزاد اندیشان است... به دلیل چاشنیبخشیدن غیر ضروری به آنها، هدف و اصل موضوعات در سایه قرار گرفته و چاشنی آن که چیزی جز بیان احساسات نیست، هدف و اصل میشود.
نیک روشن است که حاکمیت هر کشوری بر پایهی منافع طبقاتی خود هیچگونه طبل ناسازگاری را خوش نیاید، این قاعدهی کلی برای حاکمیتهای تمام کشورهاست که برای مخالف خود دعوتنامه نمیفرستند و از آنان استقبال نمیکنند.
برای نمونه لنگه کفشهای پرتاب شده از طرف خبرنگار عراقی که کشورش را اشغال کردهاند و هموطنانش را در زندانهای اشغالگران با کثیفترین شکل ممکن شکنجه میکنند و صدها صدها هزار نفر از این مردم را قتلعام کرده اند و آواره و بیخانمان ساختهاند... نهایت بیاخلاقی تبلیغ میشود و شعور این خبرنگار را زیر سئوال میبرند چرا که او در شرایط دموکراسی موجود در کشورش میتواند ، از کفش تاثیرگذارتر عمل کرده، با قلم خود بمب و نارنجک پرتاب کند.
توجه داشته باشیم که عالی ترین دموکراسی، حتا خشونت به وسیلهی پرتاب یک جفت کفش توسط مخالف را برنمیتابد، اما به سادگی به خود حق میدهد که کشورها را به خاک و خون بکشد و پرتاب کنندهی کفش را، دموکراسیوار، آنچنان زیر شکنجههای سبک آمریکایی که دیگر بر همه آشکار شده است، قرار دهند که او را به توبه مجبور سازند.
نتیجه این که؛ مقصود را با «خشونت» پیش بردن، برای حاکمان قانونی و مطلوب است، اما برای حقخواهان، بیاخلاقی و ضد دموکراسی میشود!
بدیهیست در چنین شرایطی که تمام اهرمها در اختیار حاکمیتها قرار دارد و معیارها را بر اساس منافع خود تعیین میکنند، اگر بتوان گونهای سخن گفت که فقط «پرتاب کفش» باشد که اینچنین فریادهای ملل ستم دیده را بازتاب دهد، بسیار بهتر است. بهتر از آن قلمی که به جای پرتاب کفش فریاد برآورد، ای گاو چران احمقِ بیسوادِ بیشعور... که در اینصورت و با بکارگیری چنین شیوه و استفادهای از قلم، تردید نباید کرد که همهی محتوای کمّی تفهیم حقایق و اطلاعرسانی تهی میگردد و احساساتِ عاری از منطق جلوهنمایی میکند و علاوه بر آنها، تیغ سانسور دیکتاتوری و یا دموکراسی، -همان که اخیرا جناب آقای رفیق سام وب کشف کردهاند: «اگر کسی عقیده داشته که در جوامع سرمایه داری، دمکراسی چیزی به جز سراب و فریب نیست، انتخاب اوباما باید او را به تجدید نظر در چنین نظر بی پایه ای وادار سازد.»- بله، همین دموکراسی تیغ برخواهد کشید و اجازه نخواهد داد تا ذرهای از تراوشات قلمات به دیدهی آنان که برایشان نوشتهای برسد.
پس چارهای نیست و منطقی است که قلم را از حالت شعار نویسی نجات دهیم و مرتبا «زنده باد و مردهباد» و انواع صفات برای نظام و شخصیت هارا چاشنی نوشتهها نکنیم تا شاید بشود، با مددگیری از دموکراسی واقعی نوشتاری!، بستری فراهم شود تا لنگه کفشها را، هم به طرف هر نظام تمامیتخواه و مهمتر از آن، بهطرف این نظم فاجعهبار جهانی که سر منشاء همهی معضلات و گرفتاریهای جهانی است، پرتاب کنیم. که در این صورت است؛ «قلم» توانسته و خواهد توانست «ماهیت» واقعی پرتاب هر لنگه کفشی را برملا کرده و به آن عینیت در خور ببخشد.
هادی پاکزاد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست