یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
ضیافت دو غول
● جدا افتاده بازگشت طلایی اسكورسیزی است
یك ضیافت كامل برای عشاق سینما . انتظار به سر رسیده است . دو غول تاریخ سینما ، مارتین اسكورسیزی و جك نیكلسون ، در آخرین سال های فعالیت حرفه ای شان بالاخره به هم رسیده اند . در «جدا افتاده» با هم كار كرده اند . «جدا افتاده» ، فیلم آخر مارتین اسكورسیزی است كه الان یك هفته ده روزی می شود كه روی پرده رفته و با استقبال بسیار خوبی از سوی منتقدها روبه رو شده است . تاد مك كارتی گفته «جدا افتاده» ، بهترین فیلم استاد بعد از رفقای خوب است . حالا خیال همه راحت شده . این همكاری رؤیایی ، حاصل در خوری یافته . سؤال بعدی اما این جاست : چرا این اتفاق زودتر نیفتاده ؟ چرا اسكورسیزی و نیكلسون زودتر از این ها با همدیگر كار نكرده اند ؟
اتفاقی كه به این دلایل باید خیلی زودتر از این ها می افتاد .
۱) مارتین اسكورسیزی و جك نیكلسون تقریبا از یك نسل اند . اسكورسیزی متولد ۱۹۴۲ است و نیكلسون متولد ۱۹۳۷ . نیكلسون اواخر دهه ۱۹۵۰ وارد سینما شد و اسكورسیزی اواخر دهه ۱۹۶۰ . اسكورسیزی كارش را با ساخت فیلم های مستقل شروع كرد و نیكلسون هم در آغاز كار سری به راجر كورمن ، كارگردان و تهیه كننده افسانه ای سینمای كم هزینه زد . این یعنی این كه هر دو طرف ، متعلق به نسل خودآگاه سینمای آمریكا هستند . هنرمندانی كه سال های سال سنت سینمای كلاسیك را پشتوانه خودشان می یافتند . دو سه هفته پیش در همین صفحه ، درباره برایان دی پالما نوشتیم و جریان فیلمسازی روشنفكرانه آغاز دهه ۷۰ كه از نیویورگ آغاز شد . اسكورسیزی ، یكی از مهم ترین آدم های این جریان است و نیكلسون هم چهار سال قبل از این كه اسكورسیزی اولین فیلم مهم اش ، خیابان های پایین شهر را بسازد ، با بازی در نقش یك وكیل دائم الخمر در ایزی رایدر ستاره شد . پس هر دو ، مال یك نسل اند و كم و بیش از یك جا می آیند . اگر نیكلسون اواخر دهه ۵۰سری به تشكیلات فیلمسازی راجر كورمن زد ، سر و كله اسكورسیزی از اوایل دهه ۷۰ آن جا پیدا شد قرار بود «باكس كار برتا» را برای كورمن بسازد كه ساخت . اولین فیلم های مهم هر دو نفر ربطی به كورمن ندارد ، اما هر دو كارشان را با كورمن شروع كرده اند . ریشه ها یك است و جایی كه هر دو نفر با هم از آن جا شروع كرده اند . با این همه برخلاف انتظار همه ، نه نیكلسون و نه اسكورسیزی ، با همدیگر در آن سال ها همكاری نكردند .
۲) شباهت بعدی این جاست كه نیكلسون و اسكورسیزی هر دو از حاشیهٔ اجتماع می آمدند . نیكلسون خانواده از هم پاشیده ای داشت و تا سال ها فكر می كرد ، مادر بزرگ اش ، مادرش است و مادرش ، خواهرش ! از كانون خانواده ای بیمار وارد اجتماع شده بود و فیلم هایی هم كه برای كورمن بازی می كرد ، مخاطب هایی از میان آدم های حاشیه ای اجتماع داشت . اسكورسیزی هم در چنین شرایطی بزرگ شد . او البته از خانواده بهتری می آمد . اما به هر حال یك ایتالیایی ـ آمریكایی بود و در مرحله متعلق به هم نژادهایش در نیویورك زندگی می كرد . این حاشیه ای بودن ، نقش مهمی در ادامه فعالیت های سینمایی شان داشت .
۳) جهان فیلمسازی نیكلسون و اسكورسیزی به هم نزدیك بود . هر دو از نسل شورشی های دهه ۶۰ و كمی بعدتر ۷۰اند . نسلی كه دنیا را جور دیگر می خواست . نسل پر شر و شوری كه تمام تلاشش را به خرج داد كه سینما را به جریان هرج و مرج طلبانه حاكم بر خیابان های شهر نزدیك كند . جریانی كه خون تازه ای در رگ های سینما دیمد و آن را از حصار استویوهای قدرتمند بیرون كشید و به میان مردم برد . ایزی رایدر ، فیلمی كه نیكلسون را ستاره كرد ، فیلم نمونه آن سال هاست . داستان دو جوان كه مواد می زنند و به جاده می روند تا آمریكای واقعی را كشف كنند . اما همه چیز را از دست رفته می بینند و بالاخره بی هیچ دلیل كشته می شوند . نیكلسون نقش وكیلی را بازی می كرد كه در طول مسیر با این دو نفر همراه می شود و درك شان می كند و البته پیش از انتهای فیلم ، كشته می شود . این مرگ محتوم ، سرنوشت نمادین نسلی بود كه نظم جهان را برای رسیدن به بنای تازه ای انكار می كرد . اما فقط بر هم زدن نظم و نه گفتن را بلد بود و آن چه به نظرش این بنای تازه باید می داشت ، با واقعیت هماهنگ نبود . بیشتر یك رؤیا بود . این كه در سالن های سینمای آن سال ها از مرگ بی دلیل قهرمان های ایزی رایدر این قدر استقبال شد ، به همین دلیل بود . حاصل آن آرمان خواهی مرگ بود ، نه زندگی در این جهان ؛ و نیكلسون به بهترین شكلی ، این مرگ طلبی را روی پرده بازتاب می داد .
پس نیكلسون نقش های خوب آن سال ها را یكی یكی درو كرد . از پنج قطعه آسان گرفته تا آخرین ماموریت و محله چینی ها ، نیكلسون ضد قهرمان وجودگرایی بود . كه در میان قید و بندهای اجتماعی ، دنبال قانون خودش می گشت و معمولا آن چیزی كه در انتهای داستان دستش را می گرفت ، فقط یك چیز بود ، هیچ . مهم ترین فیلم كارنامه حرفه ای اش را (كه احتمالا اغلب شما آن را دیده اید.) در همان سال ها بازی كرد : یكی از آشیانه فاخته پرواز كرد یا اسم ایرانی اش ، دیوانه از قفس پرید . نیكلسون در این فیلم مك مورفی بود . كسی كه وارد یك آسایشگاه روانی می شد و نظم آهنین آن جا را به تمسخر می گرفت و قانون زندگی خودش رابه آن جا حاكم می كرد و زنجیرهایی را كه امیال و غرایز مریض های آن جا را در بند كرده بود . یكی یكی از هم می گشود . هر چند كه باز در انتهای فیلم راهی به جز مرگ نداشت . آزادی وخلوصی كه نیكلسون در این فیلم ها دنبالش بود ، در این دنیا به دست نمی آمد . او به آدم بدی می مانست كه میل اش برای آزادی و خود بودن ، وجودش را برای ما هم جذاب می كرد .
از طرف دیگر مارتین اسكورسیزی هم بچه همان سال ها بود . برای اسكورسیزی هم این واردكردن جریان زندگی به فیلم ها ، مساله اصلی به حساب می آمد . استاد البته بازیگر خودش را داشت ؛ رابرت دنیرو كه پیوند خونی هم با یكدیگر داشتند و دنیرو می توانست خشم و خود ویرانگری مورد نظر اسكورسیزی را به بهترین شكلی به ضد قهرمان های فیلم هایش تزریق كند . انفجار غریزه ، این جا هم به كار اثبات و ابراز فردیت می آمد ، پس در شرایطی كه با وجود همه این ویژگی های مشترك ، همكاری این دو استاد طبیعی به نظر می رسید ، هر دو مسیر خودشان را در پیش گرفتند و امكان همكاری پیش نیامد .
۴) اغلب هنرمندهای معترض و آرمانگرای دهه ۷۰ در سال های ریاست جمهوری ریگان و بازگشت ارزش های قدیم و امنیت به كشور ، از بین رفتند یا كم كار شدند . از هال اشبی گرفته تا رابرت آلتمن . اما اسكورسیزی و نیكلسون ، به نحو غریب ، ستاره و تأثیر گذار باقی ماندند .فیلم هایشان درونی تر شد و بیشتر سراغ خصائل انسانی رفتند تا برخوردهای اجتماعی اسكورسیزی با گاو خشمگین ، شاید بهترین فیلم دهه ۸۰ را ساخت و نیكلسون با درخشش استنلی كوبریك و حتی ملودرام های خانوادگی مثل دوران مهرورزی ، ستاره باقی ماند . دو آدم موفق زنده مانده از آن نسل كه باز با هم كار نكردند . حالا هر دو سر به راه تر به نظر می رسیدند و میانسالی را درك می كردند . اما كاری به كار هم نداشتند .
۵) همه این ها را گفتم كه ارزش «جدا افتاده» بیشتر معلوم شود . حالا در دهه ششم زندگی شان ، دو استاد به هم رسیده اند ، آن هم در یك فیلم گنگستری كه امكان بروز خیلی چیزها را فراهم می كند . فیلم را هنوز ندیده ایم ، اما فرد گرایی افسار گسیخته فیلم های گنگستری و فضایی كه برای بروز احساسات و غرایز بی مهار در اختیار سازندگان اثر قرار می دهد ، حسابی شوق برانگیز است و راست كار دو هنرمندی كه درباه شان صحبت كردیم . «یك فیلم گنگستری» ، همان تقاطع شایسته ای است كه دو استاد را به هم رسانده است . اسكورسیزی بیش از این رفقای خوب و كازینو را در این گونه ساخته بسیاری از فیلم های اسكورسیزی مستقیم و غیرمستقیم در این گونه سینمایی جا می گیرند . دو وجود گرای دهه ۷۰ ، حالا به هم رسیده اند و سینما ، كه میزبان این ضیافت است . گلوله های سیریع و پرحرارتی كه از هفت تیرهای شخصیت های فیلم بیرون می آید ، فرزند این همكاری است .
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
مجلس شورای اسلامی مجلس شورای نگهبان ایران دولت حجاب دولت سیزدهم جمهوری اسلامی ایران گشت ارشاد افغانستان رئیسی رئیس جمهور
تهران هواشناسی شورای شهر شورای شهر تهران شهرداری تهران پلیس قتل سیل وزارت بهداشت کنکور سازمان هواشناسی آتش سوزی
قیمت دلار مالیات خودرو دلار قیمت خودرو بانک مرکزی بازار خودرو قیمت طلا مسکن ایران خودرو تورم سایپا
زنان تئاتر تلویزیون سریال محمدرضا گلزار ازدواج سینمای ایران قرآن کریم سینما فیلم موسیقی سریال پایتخت
سازمان سنجش ناسا کنکور ۱۴۰۳ خورشید
رژیم صهیونیستی فلسطین اسرائیل غزه آمریکا جنگ غزه روسیه چین اوکراین حماس ترکیه ایالات متحده آمریکا
فوتبال فوتسال پرسپولیس استقلال تیم ملی فوتسال ایران بازی جام حذفی آلومینیوم اراک سپاهان تراکتور باشگاه پرسپولیس وحید شمسایی
هوش مصنوعی اپل آیفون تبلیغات همراه اول فناوری اینترنت سامسونگ گوگل بنیاد ملی نخبگان دانش بنیان
خواب موز بارداری دندانپزشکی کاهش وزن آلزایمر مالاریا