دوشنبه, ۶ اسفند, ۱۴۰۳ / 24 February, 2025
مجله ویستا

نگاهی به فیلم آقای هفت رنگ بازگویه های انتقادی مناسبات سیاسی


نگاهی به فیلم آقای هفت رنگ بازگویه های انتقادی مناسبات سیاسی

آقای هفت رنگ, فیلم بی تکلف, سرراست و بی غلوی است که با روایت داستانی گیشه پسند و مخاطب عام محور توانسته به موفقیت نسبی دست یابد اما همین که به وادی سینمای کمدی نزدیک می شود, از غنا و قوتش می کاهد

آقای هفت رنگ، فیلم بی‌تکلف، سرراست و بی‌غلوی است که با روایت داستانی گیشه پسند و مخاطب عام ‌محور توانسته به موفقیت نسبی دست یابد اما همین که به وادی سینمای کمدی نزدیک می‌شود، از غنا و ‌قوتش می‌کاهد. اما بگ راند داستان یک خطی‌اش توانسته حتی به صورت مستقیم طعنه و گوشزد انتقادی اش ‌را از وضعیت بی‌سرو سامان جامعه هدفش وارد کند.‌ شاه‌حسینی برای پیشبرد شخصیت‌های قصه‌اش از دو رل سیاسی بهره برده؛ بهره‌ای که با شجاعت تمام ادامه ‌نیافته است. او قصد داشته دغدغه‌های درونی خود و تهیه‌کننده‌اش را در ساختار گیشه محور خود وارد کند، ‌کاری که همین موسسه در فیلم" کما" کرد و توانست منظور مدنظرش را به مخاطب بفهماند. فیلمساز، مسئله و هنجار اجتماعی را در پس زمینه سیاسی طراحی می کند و با انتخاب یک محله کوچک به صورت ‌نمادین، داستان را هدایت می‌کند. شاه حسینی می‌خواهد به مخاطبش بگوید که انسان‌ها همواره از پس زمینه ‌شخصیتی و خانوادگی خود در منصب اجتماعی بهره می‌برند که آن را امری اجتناب ناپذیر برمی شمارد.‌

فیلم، سرنوشت جوان آس و پاسی را روایت می کند که مجبور می شود برای ‌رسیدن به نامزدش، دزدی کند. او پولی را که از بانک سرقت می‌کند به طور اتفاقی در جیب فردی می‌گذارد که رئیس ‌شورای محله است و زمانی که برای گرفتن پولش به سراغ این فرد می‌رود متوجه می شود او همسری صیغه‌ای دارد که همسر اولش از این موضوع بی‌خبر است و شروع به سوءاستفاده می کند تا مشکل مالی‌اش را ‌حل کند. این داستان یک خطی در ادامه با مقام دوستی و جاه طلبی برای رسیدن به کسب مدارج بالای سیاسی ادامه ‌می یابد. ‌آقای هفت رنگ با نگرشی نمادین و برگرفته از بطن جامعه با زیرکی، روابط انسان‌های جـــاه طلب را در جامعــــه ‌بررسی می‌کند. دیالوگ‌ها، پزها و پرداختن به شخصیت آقای کامران و رقیب انتخاباتی‌اش و نیز ترفندهای ‌غیرانسانی و شگردهای جذب آرا، همگی به خوبی درخدمت به تصویرکشیدن شخصیت های قصه واقع شده‌اند.

‌فیلم در بازگویه‌های انتقادی خود از مناسبات سیاسی، به گفته‌هایی تکیه می‌کند که در میان مردم رد وبدل می‌شود. ‌تظاهر برای جلب آرای مردم، دروغگویی و فریبکاری و دادن وعده و وعید، از مفاهیم سیاسی است که در روایت ‌فیلم با شیوه‌ای طنزآلود عنوان می‌شود. او برای نقد ریاکاری، دروغگویی و بی صداقتی مستقیم سخن می گوید ‌و برای فرار از گرفتاری‌های آتی پس از اکران، در همان ابتدای فیلم این نکته را به مخاطبان یادآوری می‌کند که ‌تشابه های اسمی‌ داستان هیچ ارتباطی با واقعیت ندارد. ‌شاه‌حسینی اگر مقام انتخاباتی مهمتری را به شخصیت‌ها می‌داد مثلا یک نماینده ‌مجلس را در نظر می‌گرفت، بهتر می‌توانست مفاهیم ضد اخلاقی را به مخاطب گوشزد کند اما ممیزی ها او را گرفتار ‌می‌کرد از این رو مجبور می‌شود سطحی پایین‌تر یعنی انتخابات شورای محل رابرای به تصویر کشاندن و ‌آسیب‌شناسی فرهنگ سیاسی و انتخاباتی در نظر گیرد.‌استفاده از زبان طنز و کنایه، جدی نگرفتن شخصیت ها، وارد کردن داستاهای موازی سطحی و بی‌محتوا و سوتی‌های ارتباط آدم ها و دیالوگ‌ها از ظرافت‌های بعضا ‌سهوی سازنده فیلم است. اما با این حال هر از چند گاهی در سکانس‌های بی‌حساب که ردپای دخالت تهیه کننده ‌فیلم به خوبی در آن مشاهده می‌شود، برای تفهیم موضوع به مخاطب به جا عمل کرده است. ‌محله‌ای که در فیلم به تصویر کشیده شده هویت چندان مشخصی ندارد. در این محله، خانه ویلایی در کنار آپارتمان ‌دوبلکس و خانه‌های قدیمی است. محله، هویت درست برای تماشاگر ندارد؛ یک فضای شلخته و ‌سردرگم به چشم می‌خورد که بلاتکلیفی آن مشخص و مشهود است. این مسئله یکی از ضعف‌های فیلم ‌است که توجیهی ندارد.

‌فیلم در یک کلام و در یک روایت یک خطی می‌خواهد بگوید: برخی آدم هایی که در ساختار قدرت هستند، برایشان مهم ‌نیست که برای مردم چه اتفاقی می‌افتد و رسیدن به قدرت و زر و تزویر از آلات دست آنان است و برای نیل به ‌هدف غیرانسانی شان به هر عملی که راه را برای هدف، کوتاه کند دست می‌زنند و شهوت و عیش‌و نوش هم ‌چاشنی خشونت و خیانتشان می شود.‌در آقای هفت رنگ، شخصیت های داستان به دنبال قدرت می‌باشند که طماع و کلاهبردارهستند. ملک زاده هم دست کمی ‌از اکبر کامران ندارد. وقتی شخصیت غیرجدی دیگری به قصه اضافه می شود تصور می شود فیلم یک پایان ‌طنزآمیز دارد. در صحنه پایانی فیلم، عطاران کراوات و لباسش را درمی آورد و آستین‌هایش را هم بالامی زند، برخلاف تصور مخاطب، او به شکلی جدی وارد این رقابت می شود و آنجاست که مخاطب می اندیشد که یک همدرد، نماینده او شده اما چنین شخصیتی تا کجا می تواند گره‌ موکلانش را باز کند. ملک زاده در جایی از فیلم به اکبر کامران اشاره می‌کند و می‌گوید: " بعید می‌دانم شما بتوانید کاری برای مردم انجام ‌بدهید." در فیلم، یک نمایش خدمت به مردم در جریان است. فیلم در این سکانس به معنای واقعی کلمه طنز می شود یعنی با نگاهی زهرآلود و انتقادی عمل می‌کند. مخاطب شاید در مواجه شدن با این سکانس، پوزخندی هم بزند اما ‌این حکایت برگرفته از یک درد اجتماعی اسفناک است که نه تنها کمیک نیست بلکه یک تراژدی محض است.‌هر وقت به سکانس‌های شورای شهر پرداخته می‌شود تعداد زیادی آدم بیکار ایستاده‌اند، اما فیروزه به راحتی می‌تواند وارد اتاق اکبر کامران شود.

از وقتی عطاران وارد می شود، او برای انجام کارهای دیگری می‌آید، اما از ‌آنجا که اغلب مردم تیپ و قیافه برایشان مهم است، شروع می کنند به تحویل گرفتن او و پس از اینکه می‌بینند ‌خوب صحبت می‌کند، شیفته‌اش می‌شوند و خیلی کورکورانه به او رای می‌دهند و حتی به این توجه نمی کنند که ‌دکتر نیست. حتی وقتی هم که اعلام می کند من دکتر سامان نیستم و یکی از خود شما هستم باز هم به او رای می‌دهند. آنها، هم گول دروغ دکتر بودن را و هم گول صداقت را می خورند. این نشان می‌دهد عده‌ای از مردم همیشه آمادگی فریب خوردن را دارند.‌نکته قابل توجه دیگر آن است که فردی با چنین وضعیتی می آید و رئیس شورای محله می شود، اما هدف‌هایش ‌را فراموش می کند. این اتفاقی است که برای خیلی از ما در جامعه رخ می دهد. او تلاش کرد به عشق خود برسد، ‌اما حتی وقتی اکبر کامران ۲ میلیون تومان به او می‌دهد، حاضر نمی شود آن را به نامزدش بدهد تا او را از دست قادر ‌نجات دهد. حتی وقتی نامزد او در شورای محله حضور پیدا می کند، او نامزدش را هم نمی بیند. در جامعه ما ‌امروز اتفاق‌هایی که رخ می‌دهد احساس و عاطفه را از عده‌ای گرفته و این فیلم نمونه‌ای ساده از چنین ماجرایی ‌است.

محسن سلیمانی