جمعه, ۲۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 14 February, 2025
مجله ویستا

پشتوانه ای برای ماندن در اوج نیست


پشتوانه ای برای ماندن در اوج نیست

نقد گرایش سینمایی ها به موسیقی

در جامعه امروز ما تخصص حرف آخر را می‌زند و برای ما دیگر عادی است که در اداراتمان تحصیلکرده رشته فلسفه سرپرست بخش کامپیوتر، فارغ‌التحصیل رشته نقاشی سرپرست تیم دوچرخه‌سواری و خلبان بازنشسته سرپرست بخش ویرایش شود؛ در کل صلاحیت و سرنوشت افراد آکادمیک را افراد غیرآکادمیک تشخیص دهند و تعیین کنند.

اما من به‌شدت با اینکه پدیده اجتماعی و امر اجتماعی را با پدیده غیراجتماعی تبیین کنیم، مخالفم. زیرا از زمانی که نظریه‌پردازان مهم قرن نوزدهم مانند «دورکیم» و «مارکس» پنبه تبیین‌های تک‌علتی جغرافیایی، نژادی، روانی، غریزی و جنسی را زدند، این تبیین‌های تک‌علیتی یا فقط ژورنالیستی به‌نظر می‌رسد یا ریشه در تفکرها و دیدگاه‌های تبعیض‌آمیز دارد. دیدگاه‌هایی مانند اینکه کل پیشرفت یک مملکت را به اینکه افراد آن مملکت دارای غریزه پیشرفتند نسبت دهیم یا مثلا ایرانی‌ها ذاتا تنبل، نخبه‌کش، حسود و خودکامه‌اند یا زنان ایرانی بیش از زنان همه دنیا به زیبایی اهمیت می‌دهند و جراحی زیبایی انجام می‌دهند و این را نادیده می‌گیرند که در صنعت پولساز «هالیوود» کمتر هنرپیشه‌ای را می‌یابی که جراحی زیبایی نکرده باشد و تمام این روش‌ها را غیرایرانی‌ها ابداع کرده‌اند و آفرینش الگوهای لاغری، چگونه پوشیدن، راه رفتن و چگونه خوب و زیبا بودن هیچ‌کدام کارایرانی‌ها نبوده. با این‌گونه تبیین‌ها و اظهارنظرها، به جای اینکه عوامل تاریخی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی زمینه‌ساز پدیده‌ها را بررسی و علت‌یابی کنیم، دلمان خوش می‌شود به عقده‌گشایی و دشنام‌گویی به افراد مختلف.

در مورد گرایش سینماگران ایرانی به موسیقی نیز باید بگویم: این پدیده مختص ایرانی‌ها نیست. اول، سینما هنری ترکیبی است؛ منظور از ترکیبی این است که مجموعه‌ای از هنرهای گوناگون و استعدادهای مختلف را از بازیگری، تکنیک‌ها، چهره‌آرایی، طراحی لباس نوشته، صوت، موسیقی و ورزش‌های گوناگون به کار می‌گیرد. پس بازیگران و دست‌اندرکاران گاه واجد بسیاری از این مهارت‌ها و گاه، مثلا در سینمای مولف، واجد همگی مهارت‌های اساسی‌اند. ما سینمای موزیکال داریم، اکشن داریم، اندیشه داریم، علمی داریم و مانند اینها. پس تجزیه عناصر مختلف این مجموعه ترکیبی به اجزای آن و به استعدادهای ایجاد کننده آن پدیده شگفت‌آوری نیست.

دوم: در بهترین حالت ممکن، کار دسته‌جمعی و ایجاد فرآورده‌های هنری ترکیبی، مثل آثار سینمایی، کار دشواری است «ویرجینیا وولف» استقبال زنان پیشتاز رمان‌نویس و داستان‌نویس را در قرون ۱۷ و ۱۸ از این هنر خاص مرهون این می‌داند که برای زنان، در نبود امکانات اجتماعی که فقط در حیطه مردان بود، داشتن سواد، قلم و کاغذی کافی بود که بتوانند آثار خود را به‌وجود آورند. از بهترین حالت‌های ممکن که بگذریم و برسیم به حالت‌های نه‌چندان مساعد و حتی نامساعدی که تهیه فیلم‌ها را با انواع و اقسام تضییقات روبه‌رو می‌کند، روی آوردن بازیگران به عرصه موسیقی چندان شگفت‌آور نیست. بهره‌گیری از یکی از استعدادهای بلااستفاده، با امکانات کمتر و در عرصه‌ای با مخاطبان بیشتر، به‌ویژه با بهره‌گیری از شهرتی که از عرصه دیگری به دست آمده.

بازیگران یا دیگر دست‌اندرکاران سینما فقط خواننده نشده‌اند، عکاس، نویسنده، نقاش، سناریونویس و مترجم هم شده‌اند. گاهی هم فقط با تکیه بر شهرت به‌دست آمده از حیطه سینما کارهای‌شان بی‌آنکه سزاوار باشند یا در خور مقایسه با دیگرانی که پیش‌تر در این عرصه‌ها زحمت کشیده و خون‌دل خورده‌اند، فروش رفته یا ستایش شده، این نیز ایرادی ندارد. اگر موفقیت آنها همیشگی باشد و بتوانند هویت هنری جدید خود را همچون دستاورد شایستگی خود بقبولانند، آنها نیز همچون هر هنرمند دیگری در عرصه جدید ماندگار خواهند شد، وگرنه هیچ چیز، نه شهرت قبلی، نه معرف و مبلغ تراز اول، نه خصوصیات «مرفولوژیک»، به تنهایی نمی‌تواند پشتوانه ماندگاری باشد.

سوم: در همه دنیا افراد با استعداد و تیزهوشی وجود داشته‌اند که نه‌تنها در زمینه‌های مختلف هنری، که در زمینه‌های بسیار متضاد سرآمد بوده‌اند و این فقط مختص جوامع پیشامدرن و دوران تخصص‌ها و حرفه‌ای تخصصی نیست، بلکه گاه شرایط خاصی آنها را وارد عرصه‌ای می‌کرده. «لودویگ ویتگنشتاین» مشهورترین فیلسوف زمان خود، که تا ۱۹۵۱ زنده بود، در جوانی موتور جدیدی برای هواپیما اختراع کرد که پیشگام موتور جت بود. در جنگ جهانی اول مدال‌های فراوان گرفت، در زمینه پیراپزشکی دستگاهی را برای سنجش فشارخون اختراع کرد و علاوه بر آن معماری خانه‌ای را هم انجام داد و دستگاه رادیاتور زیبایی را هم برای شوفاژ طراحی کرد. آمد و شد افراد گوناگون با تخصص‌های گوناگون به عرصه هنر بی‌سابقه نیست. «چخوف» و «بولگاکف» و «ساعدی» از عرصه پزشکی وارد نویسندگی شدند.

خواننده‌های زیادی هنرپیشه شدند و برعکس. امروز شعر اجرایی داریم و صنعت و فناوری در هنر را نمی‌توان نادیده گرفت. فلان هنرپیشه غربی را می‌بینید که طراح لباس هم است. بن‌مایه آفرینش‌های هنری چندان از یکدیگر جدا نیست. میان هنرها نمی‌توان مرزهای برناگذشتنی رسم کرد. و در مورد موسیقی «شوپنهاور» می‌گوید: «همه‌هنرها در سیر تعالی خود می‌کوشند به مرتبه موسیقی برسند، زیرا موسیقی به زبانی کاملا جهانی، با ماده‌ای همگن، یعنی فقط لحن و با بیشترین قاطعیت و حقیقت، ماهیت درونی و جهان درونی را که فکر می‌کنیم در پس مفهوم اراده نهفته است بیان می‌کند، زیرا اراده مستقیم‌ترین بیان آن است.» برخی نردبان‌ها صعود به برخی حیطه‌ها را امکان‌پذیر می‌کنند، اما پشتوانه‌ای برای ماندن بر آن اوج نیستند.

نیره توکلی