پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

شورشی که هنر شده است


شورشی که هنر شده است

نام محسن نامجو را شنیده اید
کمکتان می کنم خواننده سریالی که عطاران عید نوروز سال گذشته تهیه کرده بود

نام "محسن نامجو" را شنیده اید؟

کمکتان می کنم خواننده سریالی که عطاران عید نوروز سال گذشته تهیه کرده بود.

یادتون اومد! خواننده ای که فریاد ها و غوغاهایش را به زور سعی می کرد درخود حبس کند.

(سهم ما اینه شاید زیاد و کم / یک سبد لبخن یه لحظه غم/و..)

از وقتی که یکی از دوستان سی دی این خواننده را به من هدیه کرد آن را گوش کرده و "دیوانه واری" نامجو را تحسین می کنم و یادداشتی برای دو آلبوم متفاوت و پست مدرنش در وبلاگ شخصی ام نوشتم.

او خواننده ای است که آنقدر پست مدرن است فلسفه، هنر ،فرهنگ ، جامعه و حتی سیاست را ملعبه ی خود کرده و به فریاد می گوید:

"ببین دیازپام ۱۰ خورانده اند خلق را"

البته به خاطر همین صراحتش هم بود که وقتی در سریال ۴ خانه آوازش را از تبلیغات پخش کردند ممیزی ها دستور دادند تا خواننده این آهنگ آغازین برنامه را فرد دیگری بخواند.

نامجو در قسمتی از شعر دیازپام می گوید :"..ببین چگونه جان مشوش است ببین شهید شد برادرت عدد بده دلت به انتظار چشمهاست عدد بده ببین چگونه جهان کرده است راست!..."

ترانه های پست مدرن نامجو بازتاب خشنی از واقعیت های جامعه ایران امروز است.

ابیاتش را با کلماتی ردیف می کند و آهنگ جاری می شود.

● معجونی از روزمرگی یک ایرانی !

آنچه را که در خیابان و داخل تاکسی و خط واحد و تلوزیون و رادیوست.

شعر سنتی را با عبارت روزمره کوچه و خیابان ، نه ابیات کوچه بازاری که عبارتی که سیاست زدگی را نشان میدهد آمیخته است.

"از سه راه آذری و پیاز و جعفری و و شراب خانگی و.."به درد خانمان برانداز اعتیاد می رسد "دود سیگار را بگیر به عرش رو، فرش زیر پای را فروش زهسم زمادر گذر و.." و بعد به سیاست !

محسن نامجو یک دیوانه است.یک شورشی و یک آشفته ذهنی که محصول ایران امروز است.

اوست که بازتابش را به صورت هنر اینچنین واقعی ارائه کرده است.

اگر چه خشن و بی رحم است و گاه حرف هایش رکیک !

ولی نمایه یکی ایرانی سیاست زده است.

"ترنج " زیباترین اثر اوست چه از لحاظ آهنگسازی و جسارتش در القای بیان غوغاگریش!

نامجو یک شورشی تمام عیار است همان که دوستش داری این قالب کلیشه را به هم بریزد.

آشوب کند و اگر لازم شد آن را که پوشالی نیست و ادا در می آورد که هیبت است را بر باد دهد.

کمتر به سنت پایبند است و همیشه در پی شکستن قوائد است اگر چه" نوبهاری "را به شیوه سنتی و زیبا اجرا کرده است.

ابهام و تردید ، خشونت و اعتراض مایه اکثر آثار این هنرمند متفاوت و مطرح در عرصه موسیقی امروز ایران است.

به غیر از " نوبهاری " شعرهای سنتی را با بالاترین اوج ، پست مدرن خوانده است .

جالب ترینش نخجیر است که خیلی هجو شده است.

"چشمی و صد نام"دیگر اثر اوست که به خاطر خواندن شعری از حافظ شاخص است.

نجوای نی عربی به زوزه ای هجو شده و پس از آن در فضایی تمسخر آمیز از شیوخ مکتبخانه ای این شعر با چند تعلیق گفتاری بیان می شود.

او آنقدر این فضا را به هنرمندی ارائه کرده که آدم از این همه استعداد متحیر می شود.

استعدادی که مربوط به نامجویی است که در این کشور بزرگ شده و برای همین فضاهای موسیقایی اش بیش از حد به واقیعیت نزدیک است.

پس از تقریبا ۵ دقیقه از این اثر ۱۲ دقیقه حرفش را می زند:

"ما را به رندی، افسانه کردند

پیران جاهل شیخان گمراه..."

آهنگ سازی اش کاملا با سازهایش هماهنگ است و مهم ترین مشخصه اش آکورد با ساز سنتی ۳ تار است.

سبک خواندنش آمیزه ای از تجربه خوانندگانی چون حبیب در اغراق ،و نوهای داخلی و فلکلور است که متاثر از موسیقی الکترونیکی در سبک پست مدرن از افکت و صدا سازی نیز بهره می برد.

از این نظر تا حدی مضحک به نظر می رسد به خصوص در "ونگ ونگ" که صدایش به صدای کلاغ و صداهایی خنده دار شبیه می شود و آن را برای بیان پیام و روح کلامش استفاده می کند.

نامجو در "آواز تلفیقی"به تمسخر گریه پرداخته و شاید ادای برخی را در می آورد ولی خیلی اغراق آمیز و کمی غیرقابل تحمل ولی به هر حال این اثر را ارائه می کند تا بگوید که پست مدرن اورا به این کار واداشته تا تمامی ذهنیتش را رو کند اگر چه توهین تلقی شود.

نامجو از انژی هسته ای هم می گوید ولی در لفافه!

ولی لفافه ای جسارت آمیز و می گوید: هستی از ما آلت خورده و ما هم از هستی!

شاید بهتر باشد خودتان گوش کنید و خودتان نتیجه بگیرید.

"تلخی نکناد"، "علی"، "شیرین شیرینم" از دیگر آثار اوست و من این هدیه را مدیون حبیبم.

او یک هنرمند آوانگارد و پیشتاز است و مسلما حذف او از سیما و انتقادات اخیر جامعه قرآنی کارنامه او را در ایران بست و احتمالا هنوز دل امید به بخشش و دیدن چراغ سبز دارد که آلبومی در آنسوی مرز منتشر نکرده است.

شاید بگویید نامجو زشت است ولی نمی توانید وجودش را انکار کنید نمی توانید بگویید آثارش واقعی نیست و ربطی به این آب و خاک ندارد که او عین واقعیت ایران امروز است.

اثر او گویی گزارشی هنرمندانه از ذهن آشفته صدها جوان و دانشجوی سیاست زده ایرانی است.

بی اختیار دیدن سریال طنز عطاران مرا به یاد نامجو می انداخت.

قیافه ای منگ و سیاست زده و مچاله شده یک ملت که همه برای به کرسی نشاندن حرف شان خواب پدر را نقل می کردند که دروغی بیش نبود و تنها برای فریب و سرکیسه کردن دیگران بیان می شد.

" ببین دیازپام ۱۰ خورانده اند خلق را

ببین چگونه بشکنند جای شیشه تلق را

بیبن چگونه پول می دهیم نفت وآب برق را

ببین احاطه کرده است عدد فکر خلق را"

و باز فرودی برای یک تامل ! فریادی که از درون جان است و اعتراض بر این روزمرگی که آمار و ارقام و عدد جواب و توجیه حاکمان برای ضعف های خود است.

و به تمسخری بیشتر به تمسخر می گیرد:

" مچاله شو به جوی آب شو روان عددبده

زباله شو به گوشه ای غمین هزار ساله شو عدد بده"

و با ناله و صدای پر از حزن و اندوه ادامه دهد :

" این قرار عاشقانه را عدد بده

شور و حال عارفانه را عدد بده

رو جهان بی کرانه را سند بزن

روی رود تشنگی سد بزن

عدد عدد عدد عدد بده"

نویسنده: علی قلی زاده



همچنین مشاهده کنید