سه شنبه, ۲۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 11 February, 2025
مجله ویستا

داستان عشق


داستان عشق

بهشتی زیبا برای طرفداران بازی های ماجرایی

پلتفرم: PC

ناشر: Deadalic / Lace Mamba

سازنده: Daedalic Entertainment

سبک: ماجرایی

امتیاز: ۵/۸

بدون شک Deadalic برای بسیاری از بازی‌کننده‌ها و بخصوص طرفداران سبک ماجرایی نام آشناست. شرکتی که علاوه بر ساخت بازی به انتشار آنها نیز می‌پردازد و کارنامه‌‌ کاری بسیار درخشانی دارد. ماشین آریوم و بوتانیکولا، Gemini Rue و چندتا از بازی‌های Telltale Games از جمله بازی‌هایی است که این شرکت ناشر آنها بوده است و شاید جالب باشد بدانید دومین نسخه از عنوان تحسین‌شده‌‌ Torchlight نیز توسط همین شرکت منتشر خواهد شد. به هر حال همان‌طور که اشاره شد بازی‌های زیبایی نیز وجود دارد که Daedalic در مقام سازنده آنها قرار داشته از جمله ادنا و هاروی، یک شروع تازه، چشم سیاه: زنجیرهای ساتیناف و همین دیپونیا که موضوع بحث است.

دیپونیا داستان عشق، دوست‌داشتن و از دست دادن است و تمام اینها در یک قالب کمدی زیبا روایت می‌شود که بهره‌مندی از سبک گرافیک زیبا و هنری از آن یک بهشت برای طرفداران سبک ماجرایی و بخصوص «اشاره و کلیک» ساخته است. نقاشی‌ها و تصاویر دستی، داستان عشقی درگیرکننده، معماهایی که در عین به چالش کشیدن مغز، معقول و حل‌شدنی است، نویسندگی و دیالوگ‌های کمدی و در نهایت صداپیشگی جذاب کاراکترها همگی از نکات مثبت دیپونیا به شمار می‌رود و شاید پایان ناگهانی آن و زود تمام‌شدن این تجربه‌‌ شیرین، عمده‌ترین نکته‌‌ منفی این بازی ماجرایی باشد. در قلب دیپونیا یک داستان عشقی می‌بینیم؛ قصه‌‌ پسری که دختری را ملاقات کرده و یک دل نه صد دل عاشقش ‌شده است.

این پسر روفوس نام دارد و یک خیال‌پرداز واقعی است و نمونه بارز شخصی است که مسیر زندگی‌اش با شانس رقم می‌خورد و رویاهای دور و دراز دارد، اما بارها به شکلی اسفناک در رسیدن به آنها ناکام می‌ماند. در طرف دیگر دختر قصه‌‌ ما گُل (Goal) اصولا دست نیافتنی است. ثروتمند ناز پرورده و لوس که خوشبختانه از جذاب بودنش برای جنس مخالف، بی‌خبر است. در کنار این ویژگی‌های شخصیتی، گُل یک تراشه در سرش دارد که از راه دور کنترل می‌شود. او در یک قصر معلق در آسمان زندگی می‌کند و این قدرت را دارد تمام سیاره‌ها را بفرستد روی هوا! شاید فکر کنید این خیال پردازی و انحراف از داستان‌های عشقی به دور است، ولی راستش اتفاقا برای دیپونیا کاملا مناسب است که به شکلی فراوان در تلاش است خود را یک کامیک مختصر و مفید جلوه دهد تا داستان دو روح گمشده که از هم دور افتاده‌اند. سراسر بازی کمدی است و با دیالوگ‌های طنز و کنایه‌آمیزی که دارد بیش از هر چیز بهترین بازی‌های «اشاره و کلیک» لوکاس آرتز را به یاد می‌آورد. براستی روفوس یک نسخه‌‌ خیلی مدرن شده از گایبراش ثریپوود بوده که خود محور و طعنه‌آمیز است و ظاهر ساده‌لوحانه‌اش چنان به وی شخصیت بخشیده که یک ابرو بالابردن وی به تنهایی کافی است تا لبخند روی لبانتان بنشاند! مکانیک اشاره و کلیک بازی آنقدر ساده است که شما را تشویق می‌کند روی هر چیزی کلیک کنید.

بیشتر اشیایی که در محیط می‌بینید به نوعی قابل تعامل است و می‌توان تنها آنها را بررسی کرد یا آنها را برداشت و حتی با وسایل دیگر ترکیب کرد. چیزی که چنین جستجویی را تماما زیبا می‌کند انیمیشن‌هایی جذاب و دلرباست. جزئیات بسیاری در انیمیشن‌ها وجود دارد مثل ربات‌های کوچکی که به آرامی در مناطقی از بازی در حال پرواز هستند. شاید یکی از معایب، همین جزئیات زیاد است که باعث می‌شود؛ معمولا تشخیص اشیایی که می‌توان با آنها تعامل کرد کمی دشوار شود؛ زیرا ممکن است به اشتباه آنها را جزئی از پس زمینه قلمداد کنید. با وجود این‌که زدن Space تمام اشیای تعامل‌پذیر محیط را نشان می‌دهد اما به شکلی عجیب این ویژگی حیاتی در تمام محیط‌های بازی در دسترس نیست. هر چیزی که روفوس برمی‌دارد به کوله‌پشتی او اضافه می‌شود و این به معنای آن است اگر می‌خواهید برای حل یک معما مجبور نشوید دوباره به مکان‌های تکراری بازگردید، باید از قبل هر چه را که می‌توانید جمع کنید. با وجود تمام خوبی‌ها متاسفانه دقیقا در لحظه‌ای که همه چیز تازه دارد گرم می‌شود و انتظار دارید بازی بزرگ‌ترین گره‌های داستانی‌اش را باز کند، ناگهان دیپونیا تمام می‌شود. هرچند این صحنه ناامیدکننده است، اما در واقع از موارد استثنای دیپونیا به شمار می‌رود.

مجید رحمانی