چهارشنبه, ۲۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 12 February, 2025
کجا می روی آقا یوسف
![کجا می روی آقا یوسف](/web/imgs/16/143/3fmfg1.jpeg)
تصویر ویران آقایوسف پس از شنیدن صدای دخترش در خانه دکتر متمول و ظاهرا زنی که در خانهاش به نظافت مشغول است، مهمترین تصویر فیلم دوم دکتر علی رفیعی است. این تصویر حامل مفهوم جوهری فیلم آقا یوسف است که امکان دستیابی به زاویه صحیح ورود به متن و تفسیر آن را به ما نشان میدهد. بیشک پس از دیدن فیلم آن هم بار اول حفرههای عمیق فیلمنامه آزارمان میدهد. شخصیتهایی در فیلم وجود دارد که آشکارا بیکارکرد و اضافیاند، وبال فیلماند و مخل تمرکز تماشاگر. اطلاعاتی که به شکل آزاردهندهیی از ما دریغ میشوند، و بینظمیها و اختلالات در منطق روایی فیلم که ذهنهای بالغ آن را تاب نمیآورند. با این همه اما به نظرم فیلم همچنان درگیرکننده است. ذهن و قلب مخاطبش را تسخیر میکند و سندی بیش و کم معتبر از احوال مردمانی است که سعی در تصویر کردنشان داشته. چرایی این ادعا پس از اعتراف به نقصهای بالا در همان تصویری است که در ابتدای نوشته از آن گفتم. در برخورد با آقایوسف به عنوان متنی تفسیربردار دو زمینه متمایز ما را به جهان درون اثر رهنمون میکنند بیآنکه نیاز به عاریه گرفتن دیدگاهها و پیششرطهای فرامتنی و تحمیلشان بر اثر داشته باشیم.
نخستین دلیل فهم و قضاوت اثر، مساله فیلم است. و دیگری که میتوان آن را معلول دلیل اول دانست نحوه روایت یا شاید بتوان گفت زاویه روایت فیلم. مساله اصلی و هستهیی آقا یوسف چیست؟ رابطه دختر و پدری که با یک نقطه عطف از تعادل اولیه خارج شده و وارد بحرانی میشود که تنه اصلی فیلم را میسازد؟ احتمالا آن دسته از تماشاگرانی که بر ضعفهای روایی فیلم و حفرههای منطقیاش پافشاری میکنند آقایوسف را اینگونه میبینند و در ضمن آن را درامی فارغ از کنش میدانند. خوانش فیلم بر این منوال اما بیگمان ناسپاسی در برابر فیلمی است که یکی از دقیقترین درامهای درونی سینمای ایران را رقم زده. عرصه ظهور درام اینبار درون آقایوسف است؛ درونی که با شناخت دقیق فیلمساز از شخصیتی که دربارهاش سخن میگوید به محل آزمونی هولناک برای مردی تبدیل شده که دخترش را همه زندگیاش میدانست. اما اکنون و در پی گمانی او را غیابا محاکمه کرده و حتی فرصت دفاع را از او دریغ داشته. تعلق آقا یوسف به طبقه فکری و فرهنگیاش این امکان را از او سلب کرده تا از موضعی برابر و همدلانه با دخترش برخورد کند و حتی او را دوست داشته باشد. دوست داشتنی با فاصله که به وابستگی و استبداد منتهی میشود. از این روست که آقایوسف درباره مشکل به وجود آمده با دخترش حرف نمیزند و حتی برای آسودگی روان خود نیز امکان دفاع را از او سلب میکند. این مطلب البته مستقل از قضاوت اخلاقی ما پیرامون رعناست البته به شرطی که این قضاوت پیچیده امکانپذیر باشد. اما به هر حال سلب فردیتی که از رعنا شده بیتردید یکی از عوامل رسیدن این رابطه به دوزخی است که رقم خورده. داستان اما هنگامی تلختر مینماید که بدانیم خود آقایوسف را هم به معنای دقیق کلمه نمیتوان مقصر دانست که اگر چنین قضاوتی داشته باشیم حقیقت را فرو کاستهایم. ذهن غوطهور در قضاوتهای تساهلگرایانه همواره در خطر قضاوت افراد به جای اعمال و خلط این دو است.
اگر بپذیریم که مساله آقایوسف نه عوامل بیرونی رسیدن رابطه دختر و پدر به دوزخ فعلی و نه سرانجامش است -که البته فیلم در هیچ یک از دو مورد ساکت نیست- بلکه درون متلاطم پدری سنتی است با مسالهیی پیرامون دخترش- همه زندگیاش-که برای نخستین بار او را با فردیت این دختر مواجه کرده، فردیتی که برخلاف خواست او و انتظارش از نحوه بودن او است. میتوانیم بگوییم که ندانستن بخشی از اطلاعات در فیلم را نباید به مثابه ضعف آن دانست. اینکه ما نیز همراه با آقایوسف نمیدانیم که ضارب دکتر سرانجام چه کسی است یا اینکه اساسا این مرد فردی افسارگسیخته و زنباره است یا آنچنان که در بخشی از فیلم و از زبان رعنا میشنویم واقعا او را دوست دارد و از گذشته تاریکش فاصله گرفته؟ همچنان که حضور بانوی مرموز سرخپوش با همه آزار دهندگیاش بر ما نامکشوف میماند. فیلم البته در پس این نوع نگاه نیز همچنان دچار لغزشهایی است. تعلیق پایانی اثر سست و غیرمنطقی است. برخی از شخصیتها اضافیاند و در بیننده رغبتی را برای پیگیری سرنوشتشان برنمیانگیزند. همچنین فضا به میزان زیادی در فیلم غایب است. دوربین علی رفیعی نشانی از جامعهیی که آدمهایش را به تصویر کشیده با خود ندارد. شهر در فیلم غایب است و البته مراد از شهر مفهوم نرمافزاری آن است نه صرفا تصاویری موتیفوار از نماهای شهری. این مطلب شاید بارزترین وجهی باشد که صدای مترصدان نشانههای تئاتری در فیلم را رسا میکند.
با این همه اما در پس سرمای ظاهری فیلم میتوان صدای قلبی را شنید که برای پدر پیری میتپد که همه زندگیاش به یغما رفته. پدری که تصویر ویران او پس از دیدن دخترش در منزل دکتر متمول و ظاهرا زنبارهیی که در خانهاش به نظافت مشغول است، به یاد ماندنیترین تصویر فیلم است.
علیرضا نداف
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست