دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
مقدمه سلطنت پهلوی
● مساله جمهوریخواهی در ایران (بهمن ۱۳۰۲ ــ فروردین ۱۳۰۳)
مخالفان جمهوری رضاخانی به رهبری مدرس سرانجام طرح جمهوری را به باد فنا دادند و آن را بهعنوان یك نقشه توطئهآمیز خارجی برای پیادهكردن اصول قرارداد ۱۹۱۹ به رسوایی كشاندند. البته موضوع جمهوریت كه یك نگرش مدرن در نوسازی سیاسی محسوب میشد، هم از لحاظ فلسفه سیاسی و هم از نظر مبانی فقهی و شرعی، بیشتر از نظام مشروطه سلطنتی قابل دفاع بود؛ اما چه شد كه سرانجام تحت تلاش علما، مردم و نخبگان ایران، برای مخالفت با آن همصدا شدند؛ چنانكه نام و شعار جمهوریت را برای نیمقرن به فراموشی سپردند؟ این مساله، موضوعی است كه اهل تاریخ نمیتوانند بهراحتی و بهسادگی از كنار آن بگذرند؛ زیرا درست است كه مدرس و روحانیون از طریق مخالفت با جمهوری قصد حذفكردن سردارسپه را داشتند و حتی بعد از پسگرفتن طرح جمهوری از سوی رضاخان، باز هم گریبان او را رها نكردند، ولی باید اندیشید كه چرا در روزگاران بعدی و بهویژه در فضای باز سیاسی بعد از ۱۳۲۰ نیز این اندیشه مورد توجه قرار نگرفت. برای تحلیل تاریخی و جامعهشناختی علل طرح جمهوریت و انگیزههای مدافعان و مخالفان آن، مطالعات گسترده و دقیقی لازم است كه در حوصله یك مقاله نیست اما بهعنوان پیشدرآمدی بر این موضوع، مطالعه مقاله زیر خالی از لطف و فایده نخواهد بود.
جمهوریخواهی جریانی بود كه در اواخر بهمن سال ۱۳۰۲.ش در ایران تب آن بالا گرفت و در فروردین سال ۱۳۰۳.ش، فروكش كرد. گرچه آشنایی ایرانیان با این نظام سیاسی به اوایل دوران قاجار و رابطه با كشورهای اروپایی ــ مخصوصا فرانسه ــ برمیگردد، اما بحث جمهوری بهصورتجدی اولینبار در اواخر سال ۱۳۰۲ در ایران مطرح شد.
سوالی كه در اینجا مطرح میشود، این است كه چرا و چگونه در ایران كه مردم آن طی قرنهای متمادی به حكومت استبدادی عادت كرده بودند، چنین جریانی بهوجود آمد. اكثر منابع این دوره، اشتراك نظر دارند كه سردارسپه و عوامل او، در تبلیغ و ترویج اندیشه جمهوریخواهی نقش اساسی ایفا كردند، و البته شواهد و قراین موجود نیز نظر منابع مذكور را تایید میكنند؛ چنانكه برخی منابع حتی از حمایتهای مالی سردارسپه در این زمینه سخن میگویند.
اگر نظر منابع را دراینباره بپذیریم، درباره اهداف و انگیزههای سردارسپه فرضیههای زیر مطرح میشوند:
۱ــ سردارسپه با این اقدام درصدد براندازی سلطنت قاجار و برقراری رژیم جمهوری و سپس تبدیل رژیم جمهوری به حكومت سلطنتی، با «پادشاهی» خود، بود.
۲ــ سردارسپه درصدد تغییر حكومت سلطنتی و برقراری رژیم جمهوری، با «ریاستجمهوری» خود، بود.
۳ــ سردارسپه واقعا فردی جمهوریخواه بود و صرفا برقراری چنین رژیمی را در ایران دنبال میكرد.
اثبات و رد فرضیههای فوق بحث فراوانی میطلبد. برایناساس و به منظور دستیابی به نظریهای مشخص و قابل دفاع، پاسخ به برخی پرسشها ضروری بهنظر میرسد:
۱ــ موانع تاریخی شكلگیری حكومت جمهوری در ایران چه بودند؟
۲ــ چه عواملی موجب شكلگیری و تقویت اندیشه جمهوریخواهی در ایران گردیدند و مروجان چنین اندیشهای چه كسانی بودند؟
۳ــ موافقان و مخالفان جمهوری چهكسانی بودند و چه اقداماتی در این زمینه انجام دادند؟
۴ــ روند حوادث مربوط به جمهوریخواهی چگونه بود؟
۵ــ چه عواملی موجب شكست جریان جمهوریخواهی در ایران گردیدند؟
● از مشروطه تا جمهوری
در ایران، از زمانهای كهن، اندیشه سیاسی حاكم بر كشور، شاه را ظلالله تلقی میكرد؛ بدینمعناكه شاه سایه خدا بر روی زمین محسوب میشد و او ضمن برخورداری از فره ایزدی، با اراده خدا بر مردم حكم میكرد. در این نظام سیاسی، شاه از قدرت نامحدود برخوردار بود و مردم رعیت او محسوب میشدند. چنین اندیشهای تا قرن نوزدهم در ایران رایج بود؛ اما پس از شكستهای تاریخی ایران در جنگ با روس، معایب آن بر اقلیتی از رجال سیاسی و روشنفكران آن روز آشكار شد. از آن پس بود كه گروهی از رجال سیاسی و روشنفكران ایرانی در پی یافتن پاسخی درباره علل این شكستها برآمدند و مواجهه ناخواسته ایران با تمدن غرب، به این پرسشها پاسخ گفت و از آن پس، تلاش برای اخذ تمدن غرب به منظور رفع عقبماندگیها آغاز شد.
اقدامهای اولیه در این زمینه، از سوی برخی رجال سیاسی مانند عباسمیرزا، قائممقام و امیركبیر صورت گرفت. آنان تلاش میكردند برای جبران عقبماندگیها، علوم و فنون غربی ــ مانند علوم نظامی، طب، مهندسی و... ــ را از آنها اخذ كنند. البته نظام سیاسی حاكم، چنین شخصیتهایی را تحمل نمیكرد و لذا سرنوشت شخصیتهای اصلاحگری چون قائممقام و امیركبیر جز مرگ نبود. اما نقطه تفاوت بارزی میان این اصلاحگران و روشنفكران اصلاحطلب پس از آنها وجود داشت و آن اینكه، در راستای اخذ تمدن غربی، رویكرد جدیدی اتخاذ شد؛ بدینمعناكه روشنفكران گذشته در جستجوی رفع عقبماندگیهایی جز آنچه به نظام سیاسی مربوط میشد، برآمدند اما روشنفكران اخیر ایرانی به دنبال اخذ آن دسته از فاكتورهای تمدن غربی بودند كه میتوانست موانع عقبماندگی ناشی از نظام سیاسی موجود در ایران را از بین ببرد. دراینمیان، آنچه بیشازهمه توجه روشنفكران ایرانی را به خود جلب كرد، نظامهای سیاسی مبتنی بر قانون حاكم بر اروپا بود. ازاینرو تلاش فكری برای ایجاد حكومتی بر پایه قانون در ایران آغاز شد كه درنهایت به انقلاب مشروطه منجر گردید.
پرواضح است كه با صرف وقوع انقلاب مشروطه، نظام جمهوری در ایران قابل تاسیس و تداوم نبود؛ زیرا اولا ایران تا آن زمان تجربهای از نظام سیاسی قانونمند نداشت و ثانیا تجربه انقلاب فرانسه كه موجبات ترس و وحشت پادشاهان اروپایی را فراهم كرده بود، در ایران نیز موجب ترس سلاطین قاجار نسبت به جمهوری شد و این مساله باعث گردید سلاطین قاجار علیه جمهوری موضعگیری كنند و در این راه حتی برخی روحانیان را با خود همراه سازند و جمهوری را بهعنوان یك شیوه حكومتی ضدمذهب به مردم معرفی كنند.[i]
بااینهمه، در برهههایی از دوره قاجار، زمزمههایی از جمهوریخواهی به گوش میرسد؛ چنانكه بهعنوانمثال در فاصله كوتاه مابین مرگ محمدشاه تا رویكارآمدن ناصرالدینشاه، گروه كوچكی با اجتماع حول میرزا نصرالله صدرالملك، از وی تقاضا نمودند حكومت را از مشروطه به جمهوری تغییر دهد.[ii] برایناساس میتوان گفت ایرانیان با رژیم جمهوری از همان زمان قاجاریه آشنایی داشتهاند اما بر اثر فشار حكومت استبدادی سلاطین قاجار، اندیشه جمهوریكردن حكومت رشد پیدا نكرد.
● بررسی تحلیلی حوادث جمهوریخواهی
با گذشت زمان و پس از گذشت حدود بیستسال از برقراری حكومت مشروطه در ایران و همزمان با نخستوزیری رضاخان سردارسپه، شاهد مطرحشدن بحث تشكیل حكومت جمهوری در ایران بهصورتجدی هستیم. كاهش قدرت استبدادی پادشاهان قاجار پس از برقراری رژیم مشروطه، نقش موثری در این زمینه ایفا كرد. با محدودشدن قدرت پادشاهان پس از برقراری رژیم مشروطه، سلاطین قاجار دیگر از قدرت لازم برای سركوب آرا و اندیشههای جدید سیاسی برخوردار نبودند و اگرهم قصد چنین كاری را در سر میپروراندند، مانند محمدعلیشاه دچار عواقب جبرانناپذیری میشدند. ضعف قدرت سلاطین قاجار در زمان احمدشاه به اوج خود رسید. در كنار دستگاه روبهاضمحلال سلطنت، تشكیلات نیرومند ریاستوزرایی یا نخستوزیری سردارسپه سربرآورد كه مروج جمهوریت بود.
اكثر منابع مربوط به این دوره، بر سر این نكته كه سردارسپه به اندیشه جمهوریخواهی دامن میزد، متفقالقولاند. حتی ملكالشعراء بهار[iii] و یحیی دولتآبادی[iv] از حمایتهای مالی سردارسپه به منظور پیشرفت در این زمینه مطالبی ذكر میكنند. عوامل و كاركنان سردارسپه، مانند تیمورتاش و داور در خارج از مجلس و تدین در داخل مجلس، از فعالان و مبلغان جمهوریت بودند[v] و این مساله نشان از ایفای نقش سردارسپه در پشت پرده ماجرای جمهوریخواهی دارد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست