جمعه, ۱۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 7 February, 2025
مجله ویستا

تولّد و دوران كودكی


تولّد و دوران كودكی

شهید مطهری تولد فرخنده ای داشته است به مادر وی در رؤیایی , عاقبت نیكوی مطهری را اعلام كرده اند « در زمانی كه استاد مطهری را هفت ماهه حامله بودم , در خواب دیدم كه در مسجد فریمان نشسته اند و من هم آن جا هستم یك دفعه دیدم كه خانم بسیار محترم و مقدسی با مقنعه وارد شدند و دو خانم دیگر دنبال ایشان می آمدند , در حالی كه گلاب پاش هایی را در دست داشتند

شهید مطهری تولد فرخنده ای داشته است . به مادر وی در رؤیایی ، عاقبت نیكوی مطهری را اعلام كرده اند :

« در زمانی كه استاد مطهری را هفت ماهه حامله بودم ، در خواب دیدم كه در مسجد فریمان نشسته اند و من هم آن جا هستم . یك دفعه دیدم كه خانم بسیار محترم و مقدسی با مقنعه وارد شدند و دو خانم دیگر دنبال ایشان می آمدند ، در حالی كه گلاب پاش هایی را در دست داشتند . آن خانم مجللی كه در جلو آن دو خانم بودند ، به آنها گفتند گلاب بریز ، آنها روی سر تمام خانم ها گلاب پاشیدند . وقتی به من رسیدند ، سه دفعه روی سر من گلاب ریختند . ترس مرا فراگرفت كه نكند در امور دینی و مذهبی ام كوتاهی كرده باشم . ناگزیر مجبور به سؤال كردن شدم ، از آن خانم پرسیدم چرا روی من سه دفعه گلاب پاشیدند ؟ ایشان در جواب گفتند به خاطر آن جنینی كه در رحم شماست . این طفل به اسلام خدمت های بزرگی خواهد كرد . » نقش مادر

استاد مطهری در خانواده ای متدین از مادری و پدری عالم و اهل معنا متولد شد . در كتاب هایی كه درباره ی شهبد مطهری نوشته شده ، از پدر وی بیشتر از مادر استاد یاد شده ، حال آن كه مادر استاد از نظر تأثیرگذاری به ویژه از نظر قدرت ذهن و بیان رسا و آشنا كردن استاد به حوزه ی ادبیات و هنر و عرفان تأثیری عمیق بر وی نهاده است .

استاد درباره ی مادرش گفته است كه « مادر ما یك كامپیوتر است » . نقل می كنند گاهی كه استاد منبر می رفت و شعری می خواند ، مادر دنباله ی شعر را می خواند

می گفت كه از كدام شاعر است . مادر استاد دارای نیروی بیان و منطق خیلی قوی و زیبا بوده است . اگر در مجلسی می نشست كه پانصد زن بود ، تنها او سخنگو بود . استاد بارها می گفت : « من چهل سال است كه با این مادر سر و كار دارم ، عجیب است الآن هم كه صحبت می كند ، من جملات بكر و ضرب المثل هایی از او می شنوم كه برایم تازگی دارد . » برادر استاد نقل كرده است كه مادر استاد خیلی شجاع و پردل و قوی بوده است . وی می گوید : « من در سن پانزده – شانزده سالگی ، جوان و ورزشكار بودم . گاهی سربه سر مادرم می گذاشتم . یك بار مادرم به من گفت مثل این كه خیلی به خودت مغروری ، خیال كردی مردی شده ای ؟ آن گاه بلند شد و دو دست مرا گرفت و تكان شدیدی داد . هر كار كردم كه دست هایم را آزاد كنم زورم نرسید . » (ص ۹۷)

پدر استاد در زهد ، تقوا و معنویت كم نظیر بوده است . آیت الله مرعشی نجفی می گفت كه پدر استاد مطهری در تاریخ بی نظیر است . شهید مطهری در یكی از نوشته هایشان درباره ی شب زنده داری و حال معنوی پدر می نویسد : « از وقتی كه یادم می آید (حداقل از چهل سال پیش) من می دیدم این مرد بزرگ و شریف هیچ وقت نمی گذاشت و نمی گذارد كه وقت خوابش از سه ساعت از شب گذشته تأخیر بیفتد . حداقل دو ساعت به طلوع صبح مانده و در شب های جمعه از سه ساعت به طلوع صبح مانده بیدار می شود و حداقل قرآنی كه تلاوت می كند یك جزء است و با چه فراغت و آرامشی نماز شب می خواند . حال تقریبا – صد سال از عمرش می گذرد و هیچ وقت نمی بینم كه یك خواب ناآرام داشته باشد و همان لذت معنوی است كه این چنین نگهش داشته است . » (حق و باطل صص ۱۷۱-۱۷۰) پدر استاد در زمان قاجار مرجع مراجعات مردم بود و در زمان رضا شاه خانه نشین شد . استاد مطهری كه در آن زمان ها پانزده سال داشت و تازه پا به عالم طلبگی گذاشته بود ، درباره ی علت خانه نشینی پدر می گوید :

« افرادی اگر یادشان بیاید و خصوصا – در منطقه ی خراسان بعد از آن قضایا بوده باشند . می دانند كه در تمام خراسان دو یا سه معمم (عمامه بر ر گذاشته ، روحانی) بیش تر پیدا نمی شد . پیرمردهای ۸۰ ساله و ملّاهای ۶۰ تا ۷۰ ساله ، مجتهدها و مدارس ها ، مكلّا (كلاه بر سر گذاشته) شده بودند . در مدرسه ها همه بسته شده بودند و تقریبا – در مسجدها به یك معنی بسته بود و هیچ كس به ظاهر باور نمی كرد این مذهب دوباره زنده شود . پدرم كع روحانی و پیرمرد ۷۰ ، ۸۰ ساله بود او را به زور كشیدند و بردند و مكلّایش كردند . او هم از پشت بام برگشت و چون لباس به تن می كرد از خانه بیرون نمی آمد . » ( پاره ای از خورشید ص ۱۷) پدر استاد را در حادثه ی مسجد گوهرشاد دستگیر كردند . وی در بازجویی بعضی حقایق را به ضرر خودش هم تمام می شد ، بازگو كرده بود . به طوری كه سرهنگ نوایی ، رییس شهربانی مشهد ، وقتی متن بازجویی ایشان را دیده بود گفت : « شیخ ! تو یا خیلی زرنگی كه ما تو را درك نمی كنیم یا واقعا – خیلی در گفتارت صادقی ؟ » پدر استاد در جواب گفته بود : « من دروغ نمی گویم ، هر چه بوده ، عین جریان را نوشته ام . »

پدر استاد از نظر معیشت در تنگنا بوده و چون زاهد مسلك بوده ، از گرفتن وجوهات شرعی خودداری می كرده است . معیشت پدر استاد در زمان قاجاریه و اوایل زضا شاه از طریق نوشتن اسناد و املاك برای مردم می گذاشته است . بعدها وی دفتر ازدواج و طلاقی را اداره می كرد . خانواده ی پدر استاد شامل افراد زیادی بودند به طوری كه برادر استاد می گوید : « پدرم هنگام فوت ۱۰۷ نوه و نتیجه داشت . آن ها عروس یا داماد می شوند و تعداد اعضای خانواده خیلی زیاد می شود . یك بار پیش از فوت مادرم ۶۱ نفر سر سفره نشسته و ۱۱ نفر هم ایستاده بودند . »

احترام استاد به پدر و مادرش

استاد مطهری ، احترام و ادب فوق العاده ای نسبت به پدر و مادرش داشت . آنها نیز بی نهایت از پسرشان راضی بودند . استاد مطهری توفیقات الهی درباره ی خودش را نتیجه ی ادب نسبت به پدر و مادرش می دانست . وی در ضمن توجه به فرزندش می گوید : « گه گاه كه به اسرار وجودی خود و كارهایم می اندیشم ، احساس می كنم یكی از مسائلی كه باعث خیر و بركت در زندگیم شده و هموازه عنایت و لطف الهی زا شامل حال من كرده ، احترام و نیكی فراوانی بوده است كه به والدین خود كرده ام به ویژه در دوران پیری و هنگام بیماری . علاوه بر توجه معنوی و عاطفی (با وجود فقر مالی و مشكلات مادی در زندگیم) تا آنجا كه توانایی ام اجازه می داد ، از نظر هزینه و مخارج زندگی به آنان كمك و مساعدت كرده ام . (آقای مجتبی مطهری به نقل از كتاب پاره ای از خورشید ص ۱۰۹) همسر استاد در ضمن خاطره ای می گوید : « در آغاز جوانی روزی گله ای از مادر ایشان كردم . استاد شهید به اندازه ای ناراحت شد كه یك روز با من صحبت نكردند . من از آنجا به میزان علاقه و احترام خاص استاد به مادرشان پی بردم . استاد مطهری نسبت به پدر بزرگوارش توضع و احترام خاصی قایل بود . در موقع رو به رو شدن با پدر و مادر ، دست آنان را می بوسید و به ما نیز توصیه می كردند كه دست ایشان را ببوسیم . »

دوران كودكی تا شروع طلبگی

وی از كودكی ، آرام ، متفكر و تا حدی منزوی بود . مانند بچه های دیگر علاقه ای به بازی نداشت و معمولا – در گوشه ی اتاق می نشست ، یا نماز می خواند و یا مطالعه می كرد . مادر استاد در یكی از خاطرات خویش می گوید :

« روزی دیدم ارخالق (كت) من روی جالباسی نیست . یك وقت دیدم مرتضی به اتاق مهمانی رفته ، ارخالق را مقل عبا روی دوش انداخته و نماز می خواند . » یك بار هم هنوز صبح نشده بیدار شدم . دیدم مرتضی در جایش نیست . نگران شدم . قدری گشتم او را ندیدم . مشاهده كردم عم جزء روی تاقچه نیست ، به كارگرمان كه نامش صفر بود گفتم آقا صفر ! مرتضی نیست . كجا رفته ؟ رفتم دم مكتبخانه ، دیدم آن جا چمباتمه زده كه مكتبخانه باز شود ، همان جا خوابش برده است . » (پاره ای از خورشید ص ۵۷)

در پنج سالگی علاقه ی وی به كتاب بارز بود . در این سنین به كتابخانه ی پدرش می رفت و كتاب بزرگی برمی داشت . پدرش كع كتاب های زیادی داشت و با سلیقه ، آن ها را طبقه بندی كرده بود ناراحت می شد . تا پدر از اتاق بیرون می رفت ، مرتضی به سراغ كتاب ها می رفت و چون اغلب كتاب ها بزرگ بودند و او زورش نمی رسید ، روی زمین می افتادند . پدر عصبانی می شد و می گفت : « جلو این بچه را بگیرید . » مادر استاد در پاسخ می گفت : « خوب ، بچه به كتاب علاقه دارد . او را به مكتب بفرست . » پدر استاد می گفت : « آخر سنش اقتضا نمی كند . » بالاخره او را به مكتب فرستادند . صاحب مكتبخانه آقایی به نام « شیخ علی قلی » بود . مرتضی اشتیاق فراوانی به درس داشت . صبح اولین روز در حالی كه كتابش را زیر بغلش زده بود ، خیلی زود به مكتبخانه رفت و در حالی كه هنوز بچه ها نیامده بودند ، منتظر شده بود و بر روی كتاب خوابش برده بود .

آخوند مكتبخانه تا نزدیكی های انقلاب زنده بود و استاد هر وقت به فریمان می رفت ، به او خیلی احترام می گذاشت و می گفت : « او اولین كسی است كه به من قرآن آموخته است . گاهی هم كمك مادی به وی می كرد . » استاد در سن ده سالگی تحصیلات قدیمه را شروع كرد . در سال ۱۳۱۲ به اتفاق برادر بزرگش به مدت دو سال در مدرسه ی ابدال خان مشهد درس طلبگی خواند . در زمان رضا خان كه مدارس را بستند ، به فریمان برگشت . در طول دو سال بیكاری در فریمان فقط مطالعه می كرد . بعدها می گفت : « من هر چه مایه ی مطالعات تاریخی دارم ، مربوط به همان دو سالی است كه از مشهد به فریمان برگشتم . »

دوران شاگردی مطهری تا سال های ۲۲ و ۲۳ به آموختن ادبیات ، منطق ، سطوح متوسط و عالی ، فقه و اصول كه استادان متعددی آن ها را تدریس می كردند اشتغال داشت . وی در سال ۱۳۲۳هـ.ش به طور جدی به فلسفه روی آورد .

اساتید مرحوم مطهّری

۱- پدر بزرگوار استاد

تا دروازه – سیزده سالگی در فریمان نزد پدر ، مقدمات را آموخت و دو سال در مدرسه ابدال خان مشهد تحصیل كرد . بنابراین اولین پایه ی علمی استاد مطهری در محضر پدر بزرگوارشان شكل گرفته است .

۲- آیات ثلاثه : حجّت ، صدر و خوانساری

شهید مطهری درس خارج فقه را با این سه تن آغاز كرد و نیز از محضر درس آیت الله كوه كمره ای مستفیض گردید .

۳- آیت الله محقق داماد

مرحوم كفایه را نزد آیت الله محقق داماد شاگردی نمود .

۴- آیت الله العظیمی حجّت

وی سال ها در درس خارج آقای حجّت شركت كرده و به دلیل فعالیت علمی از ایشان جایزه ای دریافت كرد .

۵- امام خمینی

بیش ترین مدت تحصیل استاد مطهری در محضر امام خمینی بوده است . وی یك دوره ی كامل درس خارج در نزد امام خمینی خواند كه این درس دوازده سال به طول انجامید . در این سال ها منظومه را در نزد امام شروع كرده و سپس یك دوره ی طولانی اسفار ملاصدرا را از ایشان فرا گرفت . وی در كتاب عدل الهی به این مطلب اشاره نموده است : « تازه با حكمت اسلامی آشنا شده بودم و آن را نزد استادی كه بر خلاف اكثریت قریب به اتفاق مدعیان و مدرسان این رشته ، صرفا – دارای یك سلسله محفوظات نبود بلكه الهیات اسلامی را واقعا – چشیده و عمیق ترین اندیشه های آن را دریافته بود و با شیرین ترین بیان ، آن ها را بازگو می كرد ، می آموختم . » (عدل الهی ص ۱۱۳)

علاوه بر این دروس رسمی ، امام خمینی درس خصوصی عرفان را برای پنج ، شش نفر می گفته اند كه استاد مطهری پای ثابت آن كلاس بوده است . درباره ی این جلسات كه به نظر می رسد بحث های عمیقی از حوزه ی عرفان ابن عربی طرح می شده ، كم تر بحث شده است و خود استاد نیز در آثارشان به آن اشاره ای نداشته اند اما درس اخلاقی امام خمینی كه با ذوق عرفان برای تعداد زیادی از طلّاب قم مطرح می شده ، تاثیر زیادی بر شخصیت روحی و معنوی مرحوم مطهری گذارده است . وی در چند اثر اعتراف كرده است كه بخش مهمی از شخصیت وی در درس اخلاق امام خمینی شكل گرفته است .


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.