پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
مجله ویستا

پرونده ای که مختومه نمی شود


پرونده ای که مختومه نمی شود

تاملی بر سالگرد ربوده شدن امام موسی صدر

۳۲ سال از ربوده شدن امام موسی صدر در لیبی توسط حکومت قذافی می گذرد; در طول این سال ها نه تفسیر درستی از اندیشه های وی منتشر شد و نه پرونده ربوده شدن این رهبر شیعیان لبنان به نتیجه رسید. آنچه می خوانید مطالبی به مناسبت سالگرد ربوده شدن امام موسی صدر است.

● سیر اندیشه رهبر شیعیان لبنان

میثم مبین

"در تمامی مدت سخنرانی نفس ها در سینه حبس شده بود. حاضرین با حالتی عاشقانه به سخنان امام گوش فرا می دادند. بعد از اتمام سخنرانی و به دنبال دعوت اسقف اعظم از وی برای ورود به سالن پذیرایی، ناگهان حاضرین هجوم آوردند. همه سعی داشتند خود را به او برسانند تا با ایشان دست داده، مصافحه کنند". این توصیف خبرنگار مسیحی روز نامه النهار بود از سخنرانی امام صدر در کلیسایی در قلب بیروت. روز پیش از انتشار این گزارش سید موسی صدر یا همان امام موسی صدر لبنانی ها در کلیسای کبوشین حاضر شده بود تا خطبه موعظه عید روزه را بخواند.

خواندن این موعظه آن هم توسط یک روحانی شیعه ایرانی آنقدر عجیب است که خطبه های نماز جمعه این هفته تهران را اسقف اعظم اسپانیا بخواند. اما برای مردم آن روز لبنان این حادثه چندان دور از انتظار نبود چرا که امام صدر پیش از این در کلیسای مارمارون و دیر المخلص نیز حاضر شده و برای مسیحیان سخنرانی کرده بود. در واقع او از سالهای پیش یعنی همان روز های اولی که از ایران به لبنان آمد با تبلیغ شعار گفتگو و تفاهم، خواستار همزیستی ادیان و مذاهب مختلف شد و به این ترتیب توانست روابط نزدیکی با مطران های مسیحی و شیوخ اهل سنت برقرار کند تا جایی که گریگور حداد، مطران مسیحی هنگامی که قصد راه اندازی جمعیت حرکت اجتماعی را داشت از او بر ای عضویت در هیئت امنا دعوت کرد.جدای از آنکه عده ای انگیزه امام برای گفت وگو، همزیستی و تحمل دیگران را شرایط سیاسی لبنان عنوان می کنند امام صدر در عمل نیز نشان داد حتی زمانی که در اوج قدرت است و نیازی به دیگران ندارد میل به گفت وگو را از دست نمی دهد و این مساله ریشه در اعتقادات او دارد.

او بارها به آیه "قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمه« سوا» بیننا وبینکم الا نعبد الا الله ولا نشرک به شیئا ولا یتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله فان تولوا فقولوا اشهدوا بانا مسلمون" (آل عمران ۶۴) اشاره و اعلام می کرد که تمام ادیان الهی می توانند براساس همین کلمه سوا» که مشترکات آنها است به تفاهم رسیده زندگی سراسر آرامشی داشته باشند. آیه " ادعو الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن" را برای دیگران می خواند و می گفت منظور از جدال احسن گفتگو است نه غلبه بر دیگری. آقا سید موسی صدر این تحمل دیگران را در عرصه های دیگر زندگی اجتماعی نیز نشان داد. همیشه از آزادی حمایت و از هرگونه تحمیلی دوری می کرد، چرا که معتقد بود "آزادی برترین ساز و کار فعال کردن همه توانایی ها و ظرفیت های انسانی است.

هیچ کس نمی تواند در جامعه محروم از آزادی زندگی کند. آزادی یعنی به رسمیت شناختن کرامت انسان، حال آنکه نبود آزادی به معنای بدگمانی نسبت به انسان و کاستن از کرامت های انسانی او است. کسی می تواند آزادی را محدود کند که به فطرت الهی بدگمان باشد. فطرتی که قرآن می فرماید: "فطرت الله التی فطر الناس علیها"". موسی صدر در عمل نیز اعتقاد خود را به آزادی و تمام مقدماتش حفظ کرد. او می دانست که وقتی می گوید مردم باید آزاد باشند یعنی در اولین قدم می توانند خود او را نقد کنند و نظرشان را به راحتی بگویند. از آنهایی نبود که در عمل برای آزادی قیدهای مبهم می گذارند تا آن را به بند کشند.

هیچ گاه، حتی زمانی که می توانست و کسی هم از او گلایه نمی کرد رقیبانش را حذف یا منزوی نکرد. این اعتقاد او وقتی با اخلاق رحمانی اسلام همراه شد نتیجه اش سیره سیاسی بی نظیری شد که هنوز طعم شیرینش را همه به خاطر دارند. هنگامی که جلال الدین فارسی در لبنان بازداشت شد و می رفت تا به ساواک تحویل داده شود این امام موسی صدر بود که با مقامات لبنانی صحبت و زمینه آزادی او را فراهم کرد. شیخ حسن الخطیب قاضی آن دوران شیعیان می گوید: "من بسیار با او جنگیدم اما هر چه من بیشتر تلاش می کردم محبت او بیشتر می شد." هرگز آزادی را محدود نکرد چرا که می دانست در جامعه بدون آزادی انسان رشد نخواهد کرد.

اما چگونه بود که یک طلبه تا این حد خوشفکر می نمود؟ شاید باید کمی عقب تر برویم و او را به همراه خانواده اش بشناسیم. اجداد صدر همه از علما و مراجع بودند. جدش سید اسماعیل صدر جانشین میرزای شیرازی و مرجع مطلق زمان خود بود و پدرش نیز با آنکه از علما و فرزند مرجع تقلید بود در دبیرستان های عراق تدریس می کرد. کاری که در آن روزگار از یک روحانی بعید بود. اما او این کار را می کرد چرا که نوآوری و میل به شکستن زنجیر ها و برداشتن موانع، سنت پیامبران و فرزندانشان است. خود موسی صدر نیز وقتی وارد حوزه شد سیکل اول داشت و وقتی به درس خارج رسید همزمان اولین طلبه ای بود که راهی دانشگاه شد تا در رشته حقوق اقتصادی لیسانس بگیرد.

این مسئله در آن زمان بسیار بعید بود. روحانیون به سختی اجازه می دادند فرزندان آنها راهی مدارس شوند چه برسد که خود راهی دانشگاه شوند. خود امام در یک مصاحبه گفته بود: "من در محیطی با ایمان متولد شدم. اما ایمان موروثی نمی توانست در برابر شک هایی که با آنها روبه رو می شدم رویارویی کند. پس دست به پژوهش های گسترده زدم".همین خوش فکری و نواندیشی بود که باعث شد امتیاز اولین مجله حوزه را به همراه طلاب جوان دیگری اخذ کند و نامش را بگذارند مکتب اسلام. آیت الله مصطفی محقق داماد در رابطه آن دوران می گوید: "حوزه علمیه در اواخر دوران آیت الله بروجردی با جرقه فکری عده ای از فضلای بزرگ روبرو شد که در راس آنها یا حداقل یکی از این ها آقا موسی صدر بود." امام صدر در مطالب همان مجله تاکید داشت که دین فقط برای اموات و آخرت نیست و معنویت توام با عدالت است که از طریق معیشت تامین می شود. به تعبیر آقای داماد او و دوستانش جرقه روشنفکری را در حوزه زدند.

جرقه ای که ادامه راه سید جمال با شعار بازگشت به اسلام اصیل به دور از اموری که در طول تاریخ بر آن افزوده شده است بود. همین اندیشه ها بود که باعث شد هنگامی که بنا بر وصیت علامه شرف الدین راهی لبنان شد تا زعامت شیعیان را بر عهده گیرد. ابتدا به معیشت شیعیان محروم و مستضعف لبنان پرداخت. چندین موسسه خیریه، مدرسه، دانشگاه، دارالایتام، درماندگاه و خانه سالمندان ساخت. همیشه می گفت: "چطور به مردم بگوییم دین شما بهترین آیین است در حالی که بدترین وضعیت را از لحاظ زندگی دارند".

همین اعتقادات یعنی آزادی تفکر و اندیشه، گفتگو و میل به قرائتی کار آمد از اسلام بود که علیرغم برخی اختلاف نظرها او را به دکتر شریعتی نزدیک می کرد و موجب شد هنگامی که او در اروپا بود از او بخواهد حسینیه ارشاد جدیدی در لبنان بنا کند. نیز هنگامی که شریعی وفات کرد، در حالی که شدیدترین حملات متوجه دکتر بود نسبت به خاکسپاری او در زینبیه دمشق اقدام کرد و به خاطر نمازی که خواند، چهلمی که برگزار کرد و تعبیراتی که در تمجید شریعتی به کار برد خود نیز آماج حملات قرار گرفت. موسی صدر در زمینه های بسیاری برای ما سخن گفت و فعالیت کرد. فعالیت ها و سخنان ایشان در راه اندازی مقاومت، ساماندهی امور زنان، توانمند سازی محرومین، جایگاه انسان، دین و آزادی همه از مواردی است که در این فرصت کوتاه نمی توان به آن پرداخت. اما نکته ای که نباید از آن غفلت کرد این است که امروز نزدیک به ۳۲ سال است که امام صدر اسیر رژیم لیبی است.

● پرونده ای که پیگیری نمی شود

طیبه بغدادی

از ۹ شهریور ۱۳۵۷ تا به امروز که ۳۲ سال از ربوده شدن امام صدر در لیبی می گذرد، خانواده امام صدر، دولت ایران، دولت لبنان و دوستداران او در سرتاسر جهان به دنبال روشن شدن سرنوشت او هستند. البته این ظاهر امر است. چرا که اگر این تلاش ها کافی بود، باید امروز سرنوشت این ایرانی روشن می شد و او در میان دوستدارانش، اسلامی را که می شناخت به دنیا معرفی می کرد. از همان روزهای نخست خانواده امام صدر و مجلس اعلای شیعیان لبنان به دنبال سرنخی بودند تا بدانند که امام صدر کجاست؟ سوالی که با پاسخ های ضد و نقیض مسوولین لیبیایی مواجه می شد. امام موسی صدر به هر کجا که سفر می کرد عادت داشت هر روز با خانواده و مجلس اعلا تماس داشته باشد. اما این بار فقط هشتم شهریور یک یادداشت کوتاه برای خانواده خود ارسال کرد که در آن اطلاع داده بود چند روز دیگر به پاریس خواهد رفت.

وعده ای که هیچ گاه تحقق پیدا نکرد. فردای روزی که مجلس اعلای شیعیان، موضوع ربودن امام موسی صدر را با نخست وزیر لبنان در میان می گذارد و کاردار لیبی احضار می شود، کاردار لیبی در لبنان اعلام می کند امام صدر و همراهانش عصر روز ۹ شهریور ۱۳۵۷ لیبی را به مقصد ایتالیا ترک کرده اند. اما در رم جز چمدان و گذرنامه های امام صدر و شیخ محمد یعقوب چیزی پیدا نشد. ۱۲ روز بعد در ۲۱ شهریور روزنامه ها نوشتند "امام صدر کجاست؟" مردم به خیابانها ریختند و سراغ امام موسی صدر را می گرفتند. با هر وسیله که پیدا می کردند به سمت دمشق، پایتخت سوریه- محل برگزاری کنفراس پایداری- می رفتند تا اعتراض خود را از ربوده شدن امام صدر به گوش سران عرب برسانند. لبنان برای پیگیری مساله، هیات تحقیق امنیتی-سیاسی به لیبی و ایتالیا اعزام می کند که تنها ایتالیا با آن همکاری کرد.

لیبی به این هیات اجازه ورود به خاک خود را نداد. فردای آن روز دستگاه قضایی ایتالیا تحقیقات خود را آغاز کرد. چند ماه بعد هیئت تحقیقات لبنان اعلام کرد امام صدر هرگز لیبی را ترک نکرده است. دستگاه قضایی ایتالیا هم در اردیبهشت ۱۳۵۸ این موضوع را تایید کرد. از همان روزهایی که هموطنان امام موسی صدر فهمیدند که او ربوده شده، عکس العمل نشان دادند. مراجع دینی، نمایندگان مجلس و فعالان بین المللی از آن جمله بودند. امام خمینی، آیات عظام شریعتمداری، مرعشی نجفی، گلپایگانی، شیرازی، طباطبایی قمی و طالقانی به قذافی و سران عرب تلگراف زدند و نامه نوشتند و خواستند تا اطلاعی از سرنوشت امام صدر به دست بیاورند.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، قذافی خواست به ایران بیاید اما امام خمینی این درخواست را رد کردند و دیدار با معمر قذافی رهبر لیبی را مشروط به روشن شدن سرنوشت امام موسی صدر کردند. اما نخست وزیر لیبی عبدالسلام جلود در اسفند ۱۳۵۷ به ایران سفر کرد و با امام خمینی دیدار داشت. در سال های بعد این سفر تکرار شد و جلود با بزرگان ایران دیدار کرد. در دفتر حزب جمهوری اسلامی و ... سخنرانی کرد و با فعالیت های گسترده و همکاری علاقه مندان داخلی رابطه با لیبی، در ۲۴ آبان ۱۳۵۸ رابطه ایران و لیبی که سالها قبل از پیروزی انقلاب تعلیق شده بود دوباره برقرار شد. یکی از شروط برقراری رابطه ایران و لیبی تشکیل کمیته ای مشترک برای تحقیق درباره چگونگی ربوده شدن امام صدر بود. کمیته ای که باید تا کشف حقیقت به صورت کامل به کار خود ادامه می داد.

در آن روزهایی که در ایران این تصمیات گرفته می شد، لبنان ربودن امام صدر و دو همراهش را تجاوز به امنیت ملی خود اعلام کرد. در سال های بعد ایران و لبنان هر کدام درگیر جنگی ناخواسته شدند و پیگیری سرنوشت امام موسی صدر به فراموشی سپرده شد. در تمام این سال ها هیات های مختلف سیاسی و اقتصادی بین ایران و لیبی در رفت و آمد بودند و مسئولین ایرانی در سطوح مختلف دیدارهایی با سران کشور لیبی داشتند. در ایران کمیته هایی برای پیگیری این پرونده در سطح دولت و مجلس تشکیل شد. اما نتیجه ای در بر نداشت. درخواست تشکل های دانشجویی و مردم نهاد برای پیگیری جدی این پرونده با پیگیری جدی همراه نشد.

امروز به گفته مسئولین بلند پایه ایرانی "رابطه با لیبی باید تا حداکثر ممکن توسعه یابد." و این در حالی است که قذافی به صورت ضمنی اعتراف کرده است که امام صدر در خاک لیبی ربوده شده و مجلس عدالت لبنان شهریور ۱۳۸۷ طی حکمی معمر قذافی رهبر کودتای لیبی را به اتهام ربودن امام موسی صدر و دو همراه وی محکوم به اعدام کرد. ۹ شهریور ۱۳۸۹ یازده هزار و ششصد و هشتاد و هشت روز از ربوده شدن امام صدر در لیبی می گذرد. در تمام این سال ها اخبار غیر رسمی حکایت از زنده بودن امام صدر و اسارتش در زندان های لیبی دارد. این سوال در ذهن نقش می بندد که چرا امروز ما باید به خاطر مصلحت اندیشی های خودساخته از تفسیر اسلام، آن گونه که موسی صدر می فهمید محروم باشیم؟ و صاحب این اندیشه از آزادی محروم؟

● چرایی یک سفر بی بازگشت

سیدصادق روحانی

از آنجایی که اسرائیل از اجرای قطعنامه ۴۲۵ شورای امنیت وعقب نشینی از مناطق مرزی سرباز زده بود، امام موسی صدر وظیفه خود می دانست که اوضاع بحرانی لبنان وعمق خطرهای تهدید کننده جنوب لبنان را به اطلاع رهبران کشورهای عربی برساند. رهبرانی که در رسیدگی به این وضع اسف بار تاثیر مستقیم داشتند. از این رو امام موسی صدر به کشور های مختلف عربی منطقه سفر کرد.

از جمله سوریه، اردن، عربستان و الجزایر. وی در الجزائر با رئیس جمهور وهواری بومدین و محمد صلاح یحیاوی و دیگر مسوولان جبهه ملی آزادی بخش الجزایر گفت وگو کرد. در یکی از این نشست ها به وی توصیه شد که از کشور لیبی که در روند اوضاع نظامی وسیاسی لبنان اثر گذار است، دیدار کند وسفر دوره ای خود را تکمیل کند. وی در آن نشست اظهار داشت که تنها دیدارش از لیبی در سال ۱۹۷۵ برای شرکت در کنگره ای اسلامی بوده واو به دعوت لیبی برای دیدار وی از لیبی وگفت وگو با رهبران آن پاسخ موافق خواهد داد.

مساله ربوده شدن امام موسی صدر مساله ای نبود که دولت لیبی بتواند به سادگی از کنار آن عبور کند. آوازه امام موسی صدر تنها محدود به داخل مرزهای لبنان نبود. امام موسی شخصیتی شناخته شده و تاثیر گزار در جهان اسلام بود. مسئله ربودن امام موسی صدر با واکنش های جدی مردم ودولت لبنان ودولت های عربی واسلامی روبه رو شد و از منابع مختلف با قذافی تماس گرفته شد. اما مقامات لیبی سکوت اختیار کردند. تا این که دولت لیبی تحت فشار افکار عمومی جهان وپس از تحرکات هیئت تحقیق لبنان ودستگاه قضایی ایتالیا ناچار به صدور بیانیه ای رسمی شد. در این بیانیه ادعای دولت لیبی مبنی بر اینکه امام موسی صدر لبنان را ترک کرده است دوباره بیان شد.

اما این بیانیه و همچنین تکرار اداعاهایی که توسط مقامات لیبی عنوان می شد پاسخ سوال امام کجاست نبود. در تاریخ ۷۸/۹/۲۱ راهپیمایی بزرگی از بیروت به مقصد دمشق، محل برگزاری کنگره سران پایداری ومقاومت (قمه الصمود والتصدی)، برگزار شد تا قضیه امام صدر در این کنگره مطرح و پیگیری شود. ربایندگان امام موسی صدر همان حرف هایی را می زدند که مسئولین لیبی می زدند. مضمون نامه سفارت لیبی به مجلس اعلای شیعیان در تاریخ ۱۹۷۸/۹/۲۸ با نامه ای که در همین تاریخ در پست ایستگاه مرکزی راهآهن رم گذاشته وخطاب به روزنامه ایتالیایی پایزی سییرا وبا امضای سازمان لبنانی های سکولار برای لبنانی یک پارچه وسکولار نوشته بودند همزمان وهمگون بود. در این نامه آمده است: "سازمان، امام صدر را در تاریخ ۱۹۷۸/۸/۳۱ بلافاصله پس از رسیدن به رم در جایی ربود که قرار بود سه نفر ایرانی مخالف حکومت شاه دیدار کند. این آدم ربایی به لطف همکاری عباس بدرالدین که عضو سازمان و هم اکنون در آمریکایی جنوبی است صورت گرفته است" بررسی این نامه نشان می دهد که مضمون آن کاملا با مضمون نامه سفارت لیبی مورخ ۱۹۷۸/۹/۲۸ م مبنی بر وجود سازمانی تروریستی در پس این اقدام، همخوانی دارد وبه خوبی نشان می دهد که این دو نامه- که در تاریخ ومضمون همانند هستند- ساخته وبافته یک اندیشه است.

مقامات ایتالیا تاکید کرده اند که امام موسی صدر وهیچ یک از همراهان وی به قصد اقامت یا عبور وارد ایتالیا نشده اند. این اطلاعات را گزارش هیئت اساسی امنیتی لبنان نیز ثابت می کند. اکنون و پس از ۳۲ سال همچنان سرنوشت امام موسی صدر، رهبر سیاسی شیعیان و رهبر معنوی همه اقوام لبنانی در هاله ای از ابهام است. اگر چه معمر قذافی بزرگترین متهم این پرونده است اما هنوز هیچ نهاد یا سازمان بین المللی مامور تحقیق و تفحص پیرامون ابن موضوع نشده است گویی غبار ۳۲ ساله ای که روی این ماجرا نشسته است مانع دیدن آن می شود.

مساله امام موسی صدر تنها مساله لبنانی ها نیست. ایرانی ها مساله امام موسی صدر را مساله خود می دانند. در ایران و لبنان اقداماتی برای آگاهی و آزادی امام موسی صدر صورت پذیرفته است اما حقیقت این است که این اقدامات بیشتر اقداماتی نمادین است و هرگز اراده ای جدی برای فشار به دولت لیبی وجود نداشته است.