چهارشنبه, ۲۷ تیر, ۱۴۰۳ / 17 July, 2024
مجله ویستا

یکی از ۵۳ نفر


شانزدهم اردیبهشت سال ۱۳۱۶تقی ارانی رهبر گروه ۵۳ نفر به همراه، دکتر بهرامی، عباس آذری و ضیا الحوتی دستگیر شد. سه روز بعد عبدالصمد کامبخش قزوینی نیز بازداشت شد و شمار دستگیرشدگان …

شانزدهم اردیبهشت سال ۱۳۱۶تقی ارانی رهبر گروه ۵۳ نفر به همراه، دکتر بهرامی، عباس آذری و ضیا الحوتی دستگیر شد. سه روز بعد عبدالصمد کامبخش قزوینی نیز بازداشت شد و شمار دستگیرشدگان تا ۲۳ اردیبهشت به ۵۳ نفر رسید. ارانی در ۱۳ شهریور ۱۲۸۲ خورشیدی در تبریز زاده شد اعضای گروه ۵۳ نفر ارانی تا پیش از دستگیری با هم ارتباطی نداشتند و این نام پس از دستگیری به آنها اطلاق شد.آنها عمدتا زیر شکنجه‌های اداره آگاهی رضاشاه قرار گرفتند و با پرونده‌هایی که برای آنها ساخته شد به زندان‌های درازمدت محکوم و راهی زندان قصر شدند. دکتر ارانی در ۲۸ آذر ۱۳۰۷ خورشیدی از رساله دکتری خود تحت عنوان«خواص احیاکننده اسید هیپوفسفری» دفاع کرد و از دانشگاه برلین پایان‌نامه تحصیلی خود را کسب کرد. ارانی پس از گذراندن یک دوره چندماهه در رشته شیمی تسلیحاتی، در نیمه دوم سال ۱۳۰۸ به ایران بازگشت. تقی ارانی دوران طلبگی را در مدارس قدیم ایران به تحصیل پرداخته بود. مطالعات ارانی در زمینه علوم طبیعی و تجربه عملی، هسته اولیه تفکر ماتریالیستی را در وی به وجود آورد.«فرقه جمهوری انقلابی ایران» در پاپیز سال ۱۳۰۴ شمسی به کوشش تقی ارانی که جزو گروه ۶۰‌نفری دانشجویان اعزامی بود با همکاری مرتضی علوی و احمد اسدی به‌طور غیرعلنی پایه‌گذاری شد. پس از خلع احمدشاه قاجار، این فرقه در سال ۱۳۰۴ بیانیه‌ای به شرح زیر خطاب به ملت ایران صادر کرد: «ملت ایران! وقتی که از راه دور به این سرزمین پر از بدبختی و فلاکت نگاه می‌کنیم چند میلیون مردم اسیر به نظر ما می‌رسد که همه گرفتار فقر و فلاکت و همه اسیر پنجه چپاول و غارتگری هستند. تاجر و کاسب ایران، دهقان و زارع ایران و آن اردوهای بزرگی که از هستی ساقط شده در کوچه و بازار به گدایی مشغولند همه اینها در زیر شکنجه و ظلم جان می‌دهند... چطور می‌شود حکومت ملی دایر کرد؟ هزاران قلب شجاع در این فکر و در این خیال در حال ضربان است. وقتی که شخص با عزت به این جمله مقدس فکر می‌کند، قربانی‌های رشید ایران را در نظر می‌آورد که برای آزادی ایران و خلاصی ملت از دست این طبقه ظالم جنگیده‌اند... ملت ایران باید خیلی از این قربانی‌ها در آستانه آزادی تقدیم کند... به ملت ایران سلام! به آزادیخواهان ایران سلام! به جهانگیرخان و محمدتقی خان سلام! امضا: کمیته مرکزی «فرقه جمهوری انقلابی ایران». جزوه «بیان حق» مهمترین بیانیه فرقه جمهوری انقلابی ایران است که در ۳۹ صفحه به سال ۱۳۰۶ در برلین منتشر و در ایران و اروپا پخش شد. این بیان‌نامه به زبان فرانسه ترجمه شد و در اختیار جراید و سازمان‌ها و حزب‌های سیاسی قرار گرفت.دکتر ارانی از نخستین سال ورود به ایران تلاش کرد با روشنفکران برجسته کشور تماس برقرار کند. آشنایی او با نیما یوشیج، احمد کسروی، شهیدزاده و طاهر تنکابنی نمونه بارزی از تلاش‌های او است. تدریس در دبیرستان‌های شرف، ثروت، معرفت و مدرسه صنعتی و تماس روزانه با دانش‌آموزان و دانشجویان زمینه مناسبی برای فعالیت و روشنگری به وجود آورده بود. وی در این دوران به تدریج به تجدید چاپ و تکمیل کتاب‌ها و رساله‌هایی که در برلین منتشر کرده بود همت گماشت و بخشی از کتاب‌های درسی را به‌طور رایگان در اختیار محصلان بی‌بضاعت قرار می‌داد. مجله دنیا نیز یکی از آثار مبارزه فکری دکتر ارانی است، که آن را به همراهی ایرج اسکندری و بزرگ علوی انتشار داد.تقی ارانی بین روزهای ۱۰ تا ۱۴ بهمن ۱۳۱۸ به طرز مشکوکی در زندان درگذشت. اولیای بهداری زندان گواهی دادند که او در اثر ابتلا به بیماری تیفوس که بیماری بسیار شایع زندان‌های مخوف عصر رضاشاه بود جان خود را از دست داده است. بزرگ علوی که خود از یاران ارانی بود و جزو ۵۳ نفری محسوب می‌شد که در زندان قصر محبوس بود بعدها خاطراتش از مرگ ارانی را در کتابی به همین نام (۵۳ نفر) چنین منتشر کرد:«مرگ دکتر ارانی از آن مصیبت‌هایی است که تمامی کسانی که در زندان بوده و نام او را شنیده یا یک بار او را در سلول‌های مرطوب کریدر سه و چهار زندان موقت دیده بودند هرگز فراموش نخواهند کرد... روز چهاردهم بهمن ۱۳۱۸ نعش دکتر ارانی را به غسالخانه بردند. یکی از دوستان نزدیک دکتر ارانی، طبیبی که با او از بچگی در فرنگستان معاشر و رفیق بود، نعش او را معاینه کرد و علایم مسمومیت را در جسد او تشخیص داد. مادر پیر دکتر ارانی، روز چهاردهم بهمن ۱۳۱۸ لاشه پسر خود را نشناخت. بیچاره زبان گرفته بود که این پسر من نیست. اینطور او را زجر داده و از شکل انداخته بودند. همین مادر چندین مرتبه دامن پزشک معالج دکتر ارانی را گرفته و از او خواسته بود که پسرش را نجات دهد. دکتر زندان در جواب گفته بود که این کار میسر نیست. برای آنکه به من دستور داده‌اند که او را درمان نکنم.»