جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

همه چیز مشکوک است


همه چیز مشکوک است

نگاهی به فیلم پذیرایی ساده

پذیرایی ساده جریانی سیال دارد و از فضایی بی پیرایه برخوردار است. آدم های داستان هم از این سادگی، بی نصیب نمانده اند.همه چیز در این فیلم، راحت روایت می شود و این یکدستی، تا پایان فیلم، هم در شکل اجرا و هم در مفهوم نگارشی داستان حفظ می گردد. اما چه چیزی سبب می شود تا "پذیرایی ساده" در زمره فیلم های مهم این دوره از جشنواره قرار بگیرد؟ بی شک یک دست بودن داستان، چه در سکانس هایی که لیلا و کاوه با یکدیگر تنها هستند و بی شیله پیله حرف های خود را می زنند و چه در صحنه هایی که شخصیت هایی به صورت کلاسه بندی شده وارد داستان شده و مقهور فیلم بازی کردن این زوج می شوند، همه و همه، هم دیالوگ هایی یکدست دارد و هم فضاهایش به شدت متاثر از این یکنواختی است. اما آیا این یکنواختی همان گونه که به تعریف و پیشبرد مفهومی داستان کمک کرده،می تواند از شخصیت های فیلم، عناصری تاثیرگذار بسازد؟به عبارت دیگر، آیا می توان شخصیت های کسانی که پول به آنها می رسد را کاراکترهایی تعیین کننده به شمار آورد؟ در پاسخ به این سوال باید گفت:نه،چراکه هیچ تمهیدی برای نمادسازی از این شخصیت ها صورت نگرفته است.

این شخصیت ها در عین گمنامی، هیچ تصویر خارجی ای از خود بروز نمی دهند و نمی توانند به صورت آگاهانه، نماینده ای از شخصیت بیرونی خود باشند.این عامل در شرایطی به معضلی برای فیلم تبدیل نمی شود که دریابیم فیلم نمی خواهد هیچ اطلاعاتی از هیچ چیز به ما بدهد.نه از نیت و غرض واقعی کسی که این پول ها را در اختیار کاوه و لیلا قرار داده و نه حتی از نسبت و رابطه این دو نفر.همه چیز در این فیلم به گونه ای مشکوک است اما نه شکی که ما را دچار ابهام کند چون این ابهام هیچگاه از سوی فیلم به عنوان دغدغه مطرح نمی شود و اصلا الزامی نیست که مخاطب بخواهد پاسخ این سوالهایش را بداند. هدف، رساندن پول به مردمان ناحیه ای از کردستان است که کاوه و لیلا این کار را به گونه های مختلفی به انجام می رسانند.بنابراین شاید اگر در مورد طعمه ها به گونه ای نمادسازی صورت می گرفت، فیلم نمی توانست شانیت ساده خود را حفظ نموده و به فیلمی جریان ساز در این زمینه تبدیل شود. یکنواختی داستان هم در حفظ نرم متعادل آن خلاصه می شود; حتما دقت کرده اید که فیلم، بدون هیچ فراز یا نقطه عطفی،خیلی سرگرم کننده پیش رفته و مخاطبش را کلافه نمی کند. تعریفی هم که داستان از کاراکترهایش می دهد، شخصیت هایی ساده است که نه پیچیدگی رفتاری دارند و نه از ذاتی غامض برخوردارند.

روابط میان آنها با خود و دیگران نیز ساده است;تنها نکته ای که در این بین برای مخاطب سوال برانگیز بوده و وجودش در فیلمنامه بسیار عجیب می نماید، کارهایی است که کاوه و لیلا به هنگام بخشیدن پول به شخصیت ها انجام می دهند; شاید آن ادا درآوردن ها برای شخصیتی چون پیرمرد کپرنشین باورپذیر باشد اما اقدام کاوه در مواجهه با کودکان،مرد کارگر،مرد فرزند مرده یا آن دو برادر چه چیزی می تواند باشد؟کاش این اصرارها به گونه ای دیگر در فیلم دیده می شد چون در این قاموس سادگی، عدم رعایت این نکات،بسیار چشمگیر و تامل برانگیز است. ماجرای به یغما رفتن ناگهانی پول ها و تجمع آن همه آدم هم از جمله فضاهایی است که نه باورپذیر می نمود و نه در قد و قواره سادگی فیلم، قابل تعریف بود.همچنین ماجرای دستگیری کاوه و لیلا و همچنین نحوه آزادی آنها هم حساب شده نبود. به عبارتی دیگر،فیلم در پایان بندی خود،با زبانی دیگر،همه داشته های ساده اما ارزشمند خود را قربانی می کند. سکانس پایانی فیلم که با کشتن آن قاطر همراه است، نمی تواند به قیمت پیدایش این سوال که این قاطر در اواسط فیلم چگونه غیب شد،اثر گذار و دوست داشتنی باشد. برای "پذیرایی ساده" به راحتی می شد بیشتر از ده پایان بندی مهم و دارای اعتبار اتود زد.

نکته مهم دیگر فیلم، بازی ملموس و لطیف ترانه علیدوستی است. این بازی ترانه،برای نخستین بار بود که از او دیده می شد. او توانست همراه با سادگی مضمون فیلم،ارتباط دوسویه ای را با سادگی لحن و چهره خود برقرار نموده، بدون آنکه بخواهد بازی زیرپوستی خود را با رفلکس های اکتیو و پرجنب و جوش جار بزند. پذیرایی ساده فیلمی است که فکر دارد اما نتوانسته فکرش را به تمام بخش های خود تسری ببخشد. فیلمنامه "پذیرایی ساده" جای کار بسیاری داشت، موقعیت ها خوب خلق شدند اما قدرت پردازش بیشتری داشتند،می شد انقلاب دوست داشتنی دیگری را در فیلم رقم زد که بتوان از برکت آن،انگ یک فیلم فلسفی پررنگ را هم به آن زد اما مانی حقیقی ترجیح داد همه چیز ساده و آرام صورت پذیرد درست مانند همان سادگی های پایان فیلم لیلا در مواجهه با سوالات بچگانه مرد غارتگر.

نویسنده : مجتبی اردشیری