یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
مجله ویستا

بیرون کشیدن حقیقت از شرایطی غیرقابل انتظار


بیرون کشیدن حقیقت از شرایطی غیرقابل انتظار

نگاهی به فیلم «فرزندان» ساخته الکساندر پین

هنگامی که مت (جرج کلونی) در هاوایی به فروش آخرین قطعه زمین خانواده خود نظارت می‌کند، همسرش در سانحه جت اسکی به حالت اغما

فرو می‌رود. در این هنگام پدر، با توجه به فاصله ارتباطی؛ با دختران دردسرسازش (وودلی و میلر) باید پدری کند، اما در عین حال با افشاگری ویرانگری در مورد خیانت همسرش نیز دست و پنجه نرم می‌کند.

مضحک است که داستان‌های الکساندر پین (تمامی کمدی) هیچ یک طنز نیستند.

درباره اشمیت (About Schmidt): مرد مسن داغداری، سراسر آمریکا را زیر پا می گذارد تا از ازدواج دخترش جلوگیری کند.

انتخاب (Election): معلمی شکست خورده تلاش می کند بر اهداف بلند پروازانه سیاسی شاگردان اش، خط بطلان بکشد.

راه‌های جانبی (Sideways): دو مرد تصمیم می گیرند آخر هفته ای مردانه را بگذرانند؛ این خوشگذرانی با گفتگوی صمیمی ادامه می‌یابد در حالی که ساقدوش داماد، عاشق می شود.

با این همه، در دستان الکساندر پین داستان‌ها سرشار از شوخ طبعی‌اند. طنزهای شگفت‌آور، گاه تکان‌دهنده و روده بر. این نه صرفاً به این دلیل است که الکساندر پین استعداد یافتن طنز در جایی را دارد که اصلاً انتظارش نمی‌رود، بلکه بیشتر به این دلیل است که او استعداد بیرون کشیدن حقیقتی از دید ما مضحک را، از شرایطی غیرقابل انتظار دارد.

بدین ترتیب فیلم فرزندان ثابت می کند که مدخل آثار معتبر الکساندر پین محسوب می شود. فیلمی که سزاوار قرار گرفتن در کنار کار سطح بالای او، راههای جانبی را دارد. خلاصه داستانی که در بالا به آن اشاره کردم چیزی نیست که بیننده را لحظه‌ای به قهقهه زدن وا دارد. بحران اواخر دوران میانسالی، فرزندان نااهل، اختلاف در فروش ملک، و در اغما بودن همسر بیشتر این‌گونه به نظر می‌رسد که برای درآوردن اشک زنان خانه‌دار در زمان صرف نوشیدنی پس از ناهارشان طراحی شده باشد. در واقع، جدای از حضور شخصیت هالوی کلاسیک الکساندر پین («سید» نوجوان احمق فیلم با بازی نیک کراوز) و تعداد کمی صحنه زیبای کمدی عینی (دویدن خنده دار جورج کلونی)، در فرزندان نسبت به فیلم‌های پیشین الکساندر پین صحنه‌های خنده‌دار کمتری به چشم می‌خورد. البته، این کار ضعف محسوب نمی‌شود. با این وجود، احتمالاً این فیلم پیچیده‌ترین کار اوست؛ کاری که ارزش چند بار دیدن را دارد. شاید آغاز غیرمتعارف آن است که فیلم را به شکل کیک چند لایه ای از دورنمای ناآشنا درمی‌آورد.

رمان، داستانی اول شخص به روایت مت کینگ پنجاه ساله، نوشته کاوایی هارت همینگز زنی حدودا سی‌ساله است. فیلم که مانند کتاب در هاوایی اتفاق می‌افتد، ساخته کسی است که پیش از آن هرگز از سرزمین آمریکا پا فراتر نگذاشته بوده است. نقش شخصیت اصلی فیلم، مردی خانواده دوست و باوفا، ولی به احتمال قوی همسری کسل کننده را نیز جورج کلونی بازی می کند.

کلونی پیش از این برای نقش جیسون رایتمن در فیلم در اوج آسمان (Up The Air) نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد شده بود. مت کینگ نقشی است که می توانست به سادگی با ویلیام اچ میسی (بازیگر) یا برایان کرانستن (بازیگر و کارگردان صدا) نیز ایفا شود. مت علاوه بر داشتن نقش اصلی راوی هم هست. با این‌حال کلونی به خوبی از پس این دو وظیفه مهم برمی‌آید. او نقش مردی را ایفا می کند که به لمیدن در سواحل لیک کومو عادت کرده است، هنگامی که در آغاز فیلم فقط صدایش را می‌شنویم که می‌گوید «بهشت می تواند به خودش گند بزند» به راحتی ما را متقاعد می کند که دقیقاً چنین منظوری دارد. ما نمی‌بینیم که دوباره زرق و برق به اینجا کشیده شده است (ما بازیگر مرد را می بینیم، در هم مچاله شده همین او بس. بازیگران مکمل به خوبی کلونی را همراه می کنند) از بازیگران نقش هایی فرعی چون بو بریجز در نقش پسر عموی بی خیال مت و میتو لیلارد در نقش رقیب اش گرفته تا بازیگران زن در نقش دختران اش. شایلن وودلی و آمارا میلر تازه وارد به ترتیب در نقش فرزندان ۱۷ ساله و ۱۰ ساله مت، فوق العاده بازی می کنند، هر یک به نوبه خود از اعماق وجودی نوجوانی نافرمان و بچه ای استثنایی پرده بر می دارند.

وودلی به طرزی شگفت آور به قاپیدن فیلم از دستان کلونی نزدیک می شود، و صرفاً نه به این دلیل که شخصیت اوست که در نهایت روند داستان را پیش می برد. «تو به من نارو زدی؟» او این جمله را زیر لبی وقتی می گوید که مت بی دلیل برای برقراری انضباط تلاش می کند.

واکنش او دقیق و موشکافانه است: حالتی ما بین ناباوری، خشم و سرگرمی. لحظه‌ای حساس است. چنین لحظه هایی در این فیلم بسیار دیده می‌شود، فیلمی که به دلیل دورنما و فیلمنامه درخشان اش (نوشته مشترک الکساندر پین، نت فاکسون و جیم راش) موفق است.

نه تنها درونمایه فیلم به شدت صریح و سرشار از زندگی است «در هاوایی برخی از قدرتمندان در ظاهر مانند گداها و ولگردها هستند» بلکه همچنین ماهرانه از نمایش موضوعات ساده و کم اهمیت رد می شود، ولی برای مثال پیش از از صحنه «سخنرانی مهم» مت، ما از قبل می‌دانیم که قصد دارد چه بگوید، پس دیگر چه اهمیتی دارد؟ فیلمسازان اندکی مانند الکساندر پین چنین هوش برّنده و سرگرم کننده ای دارند، و او فیلم‌های کمی می‌سازد.

فیلم فرزندان نیز مانند فیلم قبلی‌اش راههای جانبی در یادها خواهد ماند.

دنباله بی‌نظیر راههای جانبی محصول ۲۰۰۴ _ ارزش این چند سال انتظار را داشت.

مترجم: محمد حمیدی