یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

رسالتی ورای شعر


رسالتی ورای شعر

مقوله شعر برای شعر تابع همان مقوله هنر برای هنر است. قرن‌هاست که این چالش پردامنه و جنجال‌گرا در مجامع ادبی آکادمیک و غیرآکادمیک در مجامع سیاسی و اجتماع‌گرا و حتی زیرزمینی …

مقوله شعر برای شعر تابع همان مقوله هنر برای هنر است. قرن‌هاست که این چالش پردامنه و جنجال‌گرا در مجامع ادبی آکادمیک و غیرآکادمیک در مجامع سیاسی و اجتماع‌گرا و حتی زیرزمینی مطرح بوده است.

همیشه برای شعر رسالتی ورای ارزش‌های هنری آن قائل بوده‌اند و خواسته‌اند که شعر مثلا در خدمت مذهب باشد، در خدمت علم و فضیلت باشد، به دبستان‌های فلسفی و کلامی تعلق یابد، سیاست را و اهداف سیاسی را تبلیغ کند، به تحزب بگراید، در خدمت مظلومان و پابرهنگان باشد و رسالت‌های گونه‌گون دیگر از همین سنخ و صنف. شعر می‌تواند دارای تمام این رسالت‌ها و وظیفه‌ها باشد، اما به شرط آن‌که در درجه اول هنری باشد، صبغه هنرمندانه و زیباگرانه‌ آن بر رنگ‌ها و خصوصیات دیگرش بچربد.

شعر اگر هنری نباشد، ویژگی‌های هنرمندانه را به خود نگیرد، تنها کلامی است که موزون و احتمالا مقفی و مردف سروده شده یا فارغ از این قیود به قصه‌های یادشده از قلم سراینده تراوش کرده. ما منظومه‌های زیادی داریم ـ در طول تاریخ ادبی ایران ـ که تاریخی‌اند، فتحنامه‌اند، زندگی و جنگ‌های شاهان را می‌نمایانند، اما شعر نیستند. سروده‌های زیادی داریم که برای تسهیل امر آموزش و انتقال راحت و آسان به مخاطبان، مسائل علمی را با بیان نظم به طالبان علم ارائه کرده‌اند. خیلی هم خوب بوده‌اند و مفید، اما شعر نبوده‌اند.

من در ایامی که عربی می‌خواندم «الفیه ابن مالک» کتاب بالینی‌ام بود و معظم آن را در حافظه‌ داشتم. الفیه (هزار بیت)‌ وزن داشت، قافیه داشت، منظوم بود، روان بود، مفید و مستوفی بود، اما شعر نبود.

«دانشنامه میسری» نگاشته حکیم میسری که کهن‌ترین مجموعه علم پزشکی به شعر فارسی است و آن را دکتر برات زنجانی با مقدمه دکتر مهدی محقق تصحیح و تحشیه کرده، منظوم است و دانش پزشکی را به زبان نظم بیان می‌کند. خیلی هم خوب است، اما شعر نیست. یا نصاب الصبیان و لغتنامه‌هایی که موزون و منظوم نوشته شده‌اند، اینها همه از مقوله نظم‌اند و به‌آموزش کمک چشمگیری می‌کنند، اما شعر نیستند. وقتی که صرف میر در جامع‌المقدمات را شروع کردیم، در ایام صباوت خواندیم: هرکه خواند صرف میرمیر را / بشکند هم قفل و هم زنجیر را

وقتی می‌خواستیم حروف جر را یاد بگیریم و در حافظه خود نگه داریم، می‌خواندیم: با وتا و کاف و لام و واو و منذ و مذ، قلا/ رب، حاشا من عدا فی عن علی حتی الی یا برای یادگیری حروف عله می‌خواندیم: حرف عله سه بود ای طلبه واو و یا و الف منقلبه اما کدام زیبایی شاعرانه در این ابیات نهفته است؟ واقعیت این است که هیچ.

کوشش برای هرچه ساده‌ترکردن شعر و مردمی‌ترکردن آن کوشش غیرضروری است. هیچ لزومی ندارد که شعر ساده باشد. زیبایی در همان ابهام‌های نهفته در لایه‌های پنهان و زوایا و خفایای زندگی نهفته است. سهل و ممتنع‌بودن شعر که همیشه در مورد سعدی آن را یکی از ویژگی‌های ممتاز و مطلوب شعرش دانسته‌اند نظریه صحیحی نیست. چیزی که خیلی سهل است،‌ آسان‌یاب است، سهل‌الحصول است، طبعا زیبا نیست.

این لایه‌های پنهان و پرسایه، روش زندگی هستند که ما را به طرف خود جذب می‌کند نه صراحت‌های بی‌نیاز از در و پنجره.

سیدمحمود سجادی