یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

جوانان و عرفان ناب


جوانان و عرفان ناب

در مطلب حاضر شاخصه های عرفان کاذب بیان شده و بر ضرورت عرضه عرفان اصیل اسلامی با زبان جوانان تأکید گردیده است اینک با هم آن را از نظر می گذرانیم

در مطلب حاضر شاخصه های عرفان کاذب بیان شده و بر ضرورت عرضه عرفان اصیل اسلامی با زبان جوانان تأکید گردیده است. اینک با هم آن را از نظر می گذرانیم.

● مفهوم عرفان

عرفان از ریشه معرفت و شناخت است و تعریف آن در حوزه اسلامی مرتبط با شناخت هستی با محوریت الله می باشد. یعنی طبق دیدگاه اسلامی، نمی توان خداوند را از عرفان اسلامی و تعریف آن به دور دانست. برخلاف دیگر عرفان ها که ممکن است بیشتر به شناخت انسان توجه داشته باشد.

در عرفان های اسلامی شناخت الله محور قرار می گیرد، یعنی اگر انسان محور قرار گیرد از تعریف عرفان اسلامی دور خواهیم شد.

● چیستی عرفان کاذب

اصطلاح عرفان کاذب یک اصطلاح متناقض نماست، اگر حتی عرفان را به مفهوم دیگرش یعنی شناخت مطلق بدانیم، یک نوع شناخت شهودی از هستی است که در کنار شناخت فلسفی و عقلانی از هستی که فلاسفه به آن معتقدند قرار می گیرد. بنابراین می توان گفت عرفان کاذب معنا ندارد، یعنی این، اصطلاح نادرست و نارسایی است.

عرفان یعنی شناختی از هستی، یعنی وقتی شناختی صورت می گیرد، دیگر معنا ندارد که بگوئیم کاذب، مگر اینکه در روش ها، این اصطلاح را به کار ببریم، یعنی اصطلاح کذب را در مورد روش ها به کار بریم. یعنی بگوئیم این عرفان از نظر روش، باطل و غلط است. عرفان باطل اصطلاح درست تری نسبت به عرفان کاذب یا دروغین است.

عرفان کاذب یعنی عرفانی که در روش های خود مسیر درستی را طی نمی کند تا به معرفت مورد نظر برسد. همان طور که اگر بخواهیم در علوم تجربی، تحقیقاتی را انجام دهیم باید حتما از روش های آزمون و خطا و تجربه و.. استفاده کنیم و اگر از روش های دیگر غیر علمی استفاده کنیم، به نتایج درستی دست پیدا نمی کنیم.

در عرفان یعنی شناخت هستی، دو روش معتبر وجود دارد که در طول تاریخ مورد استفاده قرار گرفته که یک روش آن فلسفی بوده که عقلانی محض است و روش دیگر شهودی است که در حقیقت از راه دل و تهذیب نفس انجام می شود. پس اگر تهذیب نفس را به عنوان یک روش قرار دهیم، در حقیقت نمی توان گفت که کسی که این روش را به کار می برد باطل و کاذب است، هر چند که ممکن است روش اشتباه باشد. پس می توان گفت که روش، روش کاذبی است نه عرفان. نتیجه هیچ وقت باطل نخواهد بود، اگر عرفان باشد.

● شاخصه های عرفان کاذب

ما عرفان را این گونه معنی کردیم که از دیدگاه اسلامی یعنی شناخت شهودی از هستی که با محوریت الله باشد، اگر این تعریف را قبول کرده باشیم عرفان های کاذب یا باطل، مانند عرفان های سکولار که محوریت را از الله سلب می کنند و در حقیقت در عرفان اسلامی که هستی را مساوی با وجود می دانیم و وجود را مساوی با الله می دانیم را از آن سلب می کنند. با چنین کاری از عرفان های اصیل دور شده و وارد عرفان های کاذب می شویم مثل اومانیستی که در غرب هست.

اگر با محوریت انسان به شناختی دست پیدا کنیم و خداوند را از هستی حذف کنیم و جدا از محوریت خداوند به شناخت هستی بپردازیم و مطالبی را بیان کنیم در حقیقت دچار بحران هویت شده ایم و در نتیجه با حذف محوریت الله، بحران هویتی در عرفان به وجود می آید.

عرفان های کاذب عرفان های اومانیستی یا سکولار هستند که محور اصلی عرفان اصیل را جابه جا کردند و این یک امر طبیعی و قابل پیش بینی است همان طور که قرآن بحث متشابهات را مطرح می کند و می فرماید که عده ای جایگزین سازی می کنند، یعنی محوریت اصلی موضوعی را بر می دارند و چیز دیگری به جای آن قرار می دهند که محور جدید به عنوان محور تفکر و حرکت جایگزین حقیقت واقعی می شود. چنین مشکلی در عرفان های کاذب به عنوان شاخصه اصلی قابل شناسایی و ردیابی است.

● عرفان ناب امام خمینی

در اوایل انقلاب جوان هایی بودند که در دوران جنگ با حضور در مناطق عملیاتی نیاز معنوی خود را پاسخ دادند، اما برخی از جوانان کنونی که در یک دنیای مادی زده دوره سازندگی و پس از آن رشد کردند در جامعه ای حضوردارند که مدرک تحصیلی در آن اصالت پیدا می کند و امور دیگری که قبلا اصالت نداشت و حتی به عنوان ضدارزش محسوب می شد، به تدریج مورد توجه قرار گرفت، این جوانان در فضایی واقع شدند که دیگر زمینه های لازم برای ارضای نیازهای معنوی خود را کمرنگ دیدند.

در مقطعی، جوانان دوران اوایل انقلاب که در صدد ارضای نیازهای معنوی خود بودند، به عرفان های شریعت مدار گرایش پیدا کردند که شریعت را به عنوان طریق دریافت حقیقت می دانستند. در این میان به سبب عدم حضور نخبگان و رهبران واقعی، گرایش به عرفان دو شکل خود را نشان داد. گروهی از جوانان با واکنش نسبت به رفاه زدگی برخی از روحانیون و رهبران سیاسی به نوعی از عرفان گرایش یافتند که می توان گفت عرفان شریعت مدار و رهبانیت گرا بود. این جوانان یک نوع عرفان شریعت مدار و رهبانیت گرا بود. این جوانان یک نوع عرفان ضداجتماعی در یک مقطعی از تاریخ انقلاب اسلامی پدید آوردند که باعث می شد گروهی از جوانانی که از جبهه های جنگ باز می گشتند، گوشه گیر شوند.

در این زمان حرکت هایی از طرف نهادهایی صورت گرفت که عرفان های شریعت مدار و ضداجتماعی را به سوی عرفان شریعت مدار اجتماعی سوق می داد که همان عرفان ناب امام خمینی(ره) و علامه طباطبایی(ره) بود. این تفسیر از عرفان اجتماعی در حقیقت همان عرفان کامل شیعی است که از سوی امامان معصوم(ع) مورد تاکید قرار داشت. این نوع عرفان برآیند همه فعالیت ها و تلاش های علما و بزرگان حوزه طریقت و شریعت بود که در عرفان علامه قاضی، امام خمینی(ره) و علامه طباطبایی نمود پیدا کرده بود.

بخشی از جوانان جامعه به این سمت گرایش پیدا کرده بودند، اما بخش دیگر از جامعه افراد رفاه زده بودند، یعنی در همان دوران سازندگی به رفاهی رسیده بودند، این گروه هم به عرفان گرایش پیدا کرده بودند، اما چون کمتر تکلیف مدار و تعبدگرا بودند و معمولا در دانشگاه ها و مراکزی پرورش یافته بودند که به اومانیسم و عقل گرایی تاکید داشتند، برای عرفان اصیل جایگزینی پیدا کردند.

در عرفان های بودایی و سرخ پوستی از آنجا که شریعت و تکلیف در آنها یا نمود ندارد و یا کمتر نمود دارد و می توان آنها را عرفان های سکولار نامید، جوانان بیشتر به این سمت گرایش پیدا کردند و در یک دوره ای کتاب های عرفان های سرخ پوستی و... در کشور ما با فروش و استقبال زیادی روبرو شد؛ زیرا هم پاسخی بود به عطش معنوی جوانان و هم این که از تکالیف شریعت به دور بود و می توانست کلاس کار را برای تحصیل کردگان دانشگاهی بالا برد و از جوانان شریعت مدار و عرفان اجتماعی و یا ضداجتماعی متمایز کند. اما جالب این است که عرفان های دروغین به جای اینکه حالت عرفانی و شهودی را ایجاد کنند، از ابزارهای مادی استفاده می کردند. مثلا در عرفان اصیل مواد توهم زا وجود ندارد که با آن کسی به حالت های غیرعادی برود، اما در عرفان های سکولار یا مادی که بعدا به وجود آمد و بخشی از جامعه به آن سمت رفتند، از مواد نیروزا و خیال زا استفاده می شود.

همین حالت نشان دهنده این است که روش مورد استفاده آنها باطل است و مسلما نتیجه هم باطل خواهد بود.

● ضرورت عرضه عرفان اصیل اسلامی با زبان جوانان

برای تبلیغ عرفان اصیل اسلامی باید از ابزارهای روز استفاده کرد و عرفان را به زبان جوانان درآورد و به آنها عرضه نمود.

واقعیت تلخ این است که ما برای تبلیغ عرفان اصیل اسلامی از ابزارهای روز استفاده نکردیم و نیامدیم تا عرفان را به زبان جوانان دربیاوریم و به آن ها عرضه کنیم، چرا که زبان جوانان زبان خاصی است.

امروزه اندیشه از طریق فیلم و رمان درمیان جوانان گسترش می یابد و ما نتوانستیم آن مفاهیمی را که یک عالم دینی می فهمد و درک می کند درهمان قالب در اختیار جوانان قرار دهیم. جوانان برای خود سلایق و علایقی دارند، اگر بخواهیم چیزی را به جوان معرفی کنیم باید با نگرش او تطابق داشته باشد. این کاری ویژه است که اکنون در بیشتر کتاب ها و فیلم ها درحال انجام است.

باید مسائل را برای جوانان ساده سازی کنیم و گام به گام جوانان را به سمت عرفان حقیقی و واقعی ببریم. مشکل دیگر ارائه و تبیین عرفان واقعی است دراین زمینه نتوانسته ایم با توجه به زبان مخاطب، کتابهایی از عرفان اصیل تهیه و دراختیار افراد بگذاریم.

متاسفانه در اوج گسترش عرفان های باطل، کتاب های زرد وارد بازار کتابهای عرفانی شد و عرفان را به سمتی سوق داد که بیراهه رفته و به فرهنگ عرفان واقعی آسیب زیادی وارد کرد؛ چون جامعه را در این زمینه اشباع کرد و نتوانست خوراک واقعی و درستی را به جوانان عرضه کند.

اکنون بخشی از جامعه با آموزه های قرآنی و مفاهیم آن که تمام هم و غم پیامبر(ص) و ائمه(ع) این بوده، بیگانه است، یعنی ما شریعت را طریقتی برای حقیقت واقعی می دانستیم که اگر کسی این طریقت را ازطریق شریعت طی کند، ته تنها ولایتمدار می شود، بلکه در رفتارهای اجتماعی و اخلاقی اش این صفات، برجسته می شود.

اکنون بخشی از جوان ها با بحران های اخلاقی، اجتماعی و هویت و افسردگی روبرو هستند که همه این ها به خاطر این است که ما بخش اعظمی از آموزه های قرآنی را نادیده گرفتیم و به جامعه منتقل نکردیم و فقط به نمادهای قرآنی و مظاهر شریعت- اگرچه خوب است و دارای جایگاه مهمی است- اصالت بخشیدیم و اهمیت زیادی دادیم و بقیه بخش ها مغفول ماند.

● نتایج درک درست عرفان

اگر کسی عرفان را دقیقا درک کند، نه تنها ولایت معصوم(ع) را درک می کند، بلکه ولایت مطلقه فقیه را هم خوب درک می کند؛ بنابراین خیلی راحت متعبد و متخلق به اخلاق اسلامی می شود و به همان مکارم اخلاقی که رسول الله(ص) هدف بعثتشان را آن اعلام کرده بودند، می رسد.

اصولا گرایش انسان به معنویت های نوظهور به دو دلیل است؛ یکی رفاه زدگی زیاد که انسان از دنیا و رفاه آن خسته می شود و جستجو می کند تا نیازهای معنوی را پاسخ گوید که در آن زمان دو بازار بوجود می آید یکی بازار حقیقت و دیگری بازار حقیقت نما که هردو اسمشان یکی است. زمانی که دین عرضه شد و آموزه های وحیانی آمد، شرایع باطل هم درکنار آن ظهور و بروز کرد.

عرفان هم همینطور است، وقتی انسان از مادیات خسته می شود، به سوی معنویت گرایش پیدا می کند و مسلما عرفان های دروغین با تبلیغات خاص خودشان جلوه گر می شوند که برای نسل جوان مجذوب کننده است و عرفان واقعی به دو دلیل نمی تواند گسترش یابد؛ اول این که ما نتوانستیم آن را آنطور که باید و شاید است، آرایش دهیم و آرایه های واقعی آن را نشان دهیم و دوم این که قابلیت گسترش همگانی را ندارد.

دلیل دوم گرایش به معنویت نوظهور اینکه عرفان اصیل، تکلیف مدار است و تکلیف مداری در آن شدیدا مورد تاکید است، ریاضت بی بند و بار نیست، بلکه ریاضت برنامه ریزی شده است؛ یعنی در حقیقت یک نوع محدودیت های سنگینی را ایجاد می کند که برای خیلی ها خوشایند نیست، مخصوصا برای جهانی که به عدالت، شعار آزادی اصالت پیدا می کند.

درحقیقت وقتی شعار آزادی مطلق به جای عدالت در جهان غرب مطرح می شود، طبیعی است که انسانی که با چنین تفکری رشد کرده دنبال معنویتی می رود که فقط آزادی مطلق او را تضمین کند؛ بنابراین عرفان هایی که آزادی او را تامین می کنند، مورد اقبال بیشتری از معنویت عرفان های شریعت مدار قرار می گیرد.

رضا عبدالحمیدی