جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

دولت شمشیر و قلم


دولت شمشیر و قلم

نظریه سیاسی ابن خلدون

ابن خلدون از معدود صاحب نظران اسلامی و در عین حال، مشهور ترین آنها است که دولت را پدیده یی پویا و در حال تکامل می داند. به بیان ساده تر، او همانند فارابی زندگی اجتماعی را ضروری می دانست، به آن دلیل که تامین نیازهای مادی، بقای نسل و دفاع در برابر حیوانات درنده، مشروط به همکاری و پذیرش تقسیم کار است. در مرحله تقسیم کار که انسان به تولید مصنوعات بیش از نیاز اولیه می پردازد، تجاوز به حقوق و اموال یکدیگر آغاز و حیات انسانی به صحنه کشمکش و درگیری مبدل می شود. برای جلوگیری از جنگ میان انسان ها، دولتی لازم است که به وسیله قوی ترین و داناترین فرد جامعه اداره می شود. به این سان «پیشرفت زندگی اجتماعی و تحصیل مازاد تولید، نیاز به دولت را پدید می آورد». به عقیده ابن خلدون، شکل گیری دولت مشروط به آن است که مجموعه یی از افراد در سرزمینی مشخص دور هم گرد آیند و حکومت تشکیل دهند. چنین دولتی موظف به مبارزه با دشمن، تعیین حدود جغرافیایی و حراست از آنها، دریافت مالیات، منع مردم از دست زدن به اعمال خلاف قانون و وظایفی مانند آن است؛ دولتی که شمشیر (سربازان) و قلم (نویسندگان)، کارگزاران و دستگاه دیوانی از عناصر تشکیل دهنده آن شمرده می شوند. در راس دولت، پادشاه قرار دارد که به کمک شمشیر و زور به قدرت دست یافته است و به واسطه اعمال زور از سوی فردی دیگر، قدرتش به انتها می رسد و دولتی جدید متولد می شود.

● رضا احمدی فرد

ابن خلدون می گوید دولت یک موجود زیست مند و در نتیجه همانند انسان دارای تولد، رشد و مرگ است. عمر هر دولت مانند عمر انسان، از ۱۲۰ سال تجاوز نمی کند. در این مدت، دولت پنج مرحله استقرار، خودکامگی، عظمت، آرامش و پریشانی را پشت سر می گذارد. در مرحله اخیر، اسراف، تبذیر، شهوترانی، به کارگیری افراد نالایق، به تباهی رفتن سپاه، تندی با بزرگان و برخی مسائل دیگر بروز می کند. به دیگر سخن، دولت در مرحله پریشانی از انسجام کافی بی بهره است، تعارض های متعدد آن را احاطه می کند و از نیروی کافی، امکانات مالی و همبستگی بهره یی ندارد. به همین دلایل، مرگ و انقراض، دولت را در برمی گیرد و دولتی دیگر جانشین آن می شود. او همچنین این نظریه را در مورد تمدن ها به کار می گیرد و معتقد است هر تمدنی پنج مرحله تهاجم، اوج و تجمل، استبداد و انحطاط را سپری می کند.

● نظریه عصبیت

مفهوم «عصبیت» که نظریه معروف ابن خلدون است، نقشی اساسی در دیدگاه های اجتماعی و سیاسی او دارد و از نظر وی اساس تاریخ و محور تحول اجتماعی است. در دیدگاه ابن خلدون «اصطلاح «عصبیت» به معنای پیوند و پیوستگی و از «عصبه» به معنای اقارب غنزدیکان و خویشانف آدمی از جانب پدر مشتق شده است و مراد از آن، دفاع مردم از حریم قبیله و دولت خویش است. واژه «عصبه» در چهار آیه قرآن آمده و در همه این موارد به معنای گروهی که توسط یک عامل به هم سخت پیوند زده شده و مستحکم شده اند، است.»

عصبیت منشاء فطری دارد و در نتیجه، یک موضوع طبیعی است. با این وصف ابن خلدون در پاسخ به این سوال که عصبیت چگونه شکل می گیرد یا چه چیزهایی موجب پیدایش عصبیت می شود، به عناصر ذیل اشاره می کند.

۱) پیوندهای فامیلی و خویشاوندی

۲) هم پیمانی و هم سوگندی

۳) دین و مذهب مشترک

۴) اجداد یا اصل و نسب واحد

۵) محیط و شرایط سخت جغرافیایی.

تعصب نژادی، احساس برادری، وطن خواهی و در یک کلمه، عصبیت در مردم بادیه نشین افزون تر و به همین دلیل، همبستگی و طول عمر سیاسی آنان بیشتر است.

ولی هر گاه یکی از قبایل به تشکیل دولت بپردازد، به تدریج عصبیت خویش را از دست می دهد و سرانجام مرگ، دولتش را فرامی گیرد زیرا محیط و نظام شهر، که دولت در آن تشکیل می شود و تداوم می یابد، از عصبیت کمی برخوردار است. حتی اگر دولت به عمران و آبادانی شهرها همت گمارد، تقویت و تحکیم دولت فراهم نمی آید، بلکه هر قدر عمران و آبادانی شهرها بیشتر شود، از میزان همبستگی، هماهنگی و تجانس (عصبیت) انسان ها می کاهد و دولت را به مرحله نیستی نزدیک تر می سازد.

علاوه بر تاسیس دولت که به زوال عصبیت کمک می کند، شهرنشینی نیز به زندگی مصرفی و نیز به نابودی عصبیت مدد می رساند و رواج استبداد، مرگ تمدن ها و عصبیت ها را فراهم می آورد.

همچنین انتقال یا تبدیل زندگی دامداری به کشاورزی به زندگی عصبیت پایان می بخشد و مالیات ستاندن منجر به زبونی، خواری و گسستن منشاء عصبیت می شود و اختلاط و آمیختگی تازیان با ملل غیرعرب به تباهی عصبیت می انجامد؛ یعنی همان عصبیتی که موجب پیوند فرد با دیگران، مایه انسجام درون گروهی و باعث تسلیم ناپذیری، اتحاد قومی و دینی مردم شده بود به یکی از شکل های مذکور فرو می ریزد.

سرشت و فطرت انسان به گونه یی است که وی را برای تامین نیازهای ضروری و به منظور دفاع در برابر خطرها به یاری همدیگر و به زندگی اجتماعی سوق می دهد. افزون بر آن، در پرتو حیات جمعی است که انسان به کمال دست می یابد و شایسته جانشینی خدا روی زمین می شود. از نظر ابن خلدون، زندگی اجتماعی به دو شکل تحقق می یابد.

۱) بادیه نشینی؛ زندگی انسان هایی است که برای تامین نیازهای ضروری (مانند غذا)، در کوه، بیابان یا بادیه (صحرا) دور هم گرد می آیند.

۲) شهرنشینی؛ شهرنشینان گروهی از بادیه نشینان هستند که برای تامین نیازهای تجملی خود، شهرها را ساختند و در آن ساکن شدند.

بادیه نشینان اخلاقی نیکوتر از شهرنشینان دارند و نیز دلاوری، رزم آوری و تندخویی آنان بیش از اهالی شهر است. همچنین دارای زندگی ساده و ابتدایی هستند و از سرما و گرما به شکاف کوه ها و خانه های ساخته شده از پشم حیوانات، شاخه درختان و سنگ های طبیعی پناه می برند. آنان معیشت خود را به سختی از کوه، دشت و صحرا تهیه می کنند و خوراک شان از مواد طبیعی فراهم می آید. ابن خلدون براساس نوع خوراک، بادیه نشینان را به سه دسته تقسیم می کند.

الف) دسته یی که به کار کشاورزی می پردازند و در قریه ها و کوهستان ها ساکن هستند.

ب) دسته یی که به مالداری و مانند آن اشتغال دارند و بین دشت ها و چراگاه ها در حرکتند.

ج) دسته یی که از طریق شترداری امرار معاش می کنند و دائم در حال بیابانگردی هستند.

از دیدگاه ابن خلدون «بادیه نشینان پس از اینکه در اثر کار و تلاش، وضعیت معاش و اقتصاد خویش را بهبود بخشیدند ... امیال رفاه طلبانه و گرایشات تجمل خواهانه در ایشان... بروز می کند» آنان را وامی می دارد به تاسیس یا تسخیر شهرها بپردازند و شهرنشینی را جایگزین بادیه نشینی کنند. اما «تجمل گرایی و گسترش نیازهای غیرضروری سبب گسترش فساد و در نهایت، سقوط عمران»، تمدن و شهرنشینان امروز و بادیه نشینان دیروز می شود. به بیان دیگر، زندگی شهری به سوی تجمل گرایی، آسایش طلبی، زیاده خواهی، لاابالی گری، سستی روابط خانوادگی، خودمحوری و ترس و مانند آن سوق می یابد و هر گاه این صفات به اوج خود برسد، طومار زندگی شهری را درهم می پیچد.

ابن خلدون بر این عقیده بود که جامعه انسانی بر اثر این عوامل دچار تغییر و تحول می شود.

۱) هر گاه محیط طبیعی و اجتماعی زمینه های لازم را برای پیدایش و رشد تمدن و فرهنگ فراهم نیاورد، آنگاه جامعه به تاثیر از محیط تغییر می پذیرد.

۲) هر گاه روحیه، اخلاق، خواسته ها و نیازهای افراد در زندگی فردی و جمعی تغییر کند، جامعه نیز متحول می شود.

۳) گاه نیز بادیه نشینان بر شهر نشینان پیروز می شوند و به تاسیس دولت جدید می پردازند .دولت جدید منشاء تحولات و ارزش های تازه یی است که آن نیز تحول در ساختار درونی جامعه را پدید می آورد.

تحولاتی که با استقرار دولت جدید روی می دهد، بسیار است. برخی از این تحولات عبارتند از؛

الف) عده یی از شهرنشینان در اثر جنگ با بادیه نشینان کشته می شوند.

ب) تعدادی از شهرنشینان به دولت های همسایه پناه می برند.

ج) عده زیادی از شهرنشینان مشروعیت حاکمان جدید را می پذیرند و حتی بعضی ها به استخدام دولت جدید درمی آیند.

هر یک از این تحولات سه گانه، موجب تحولاتی دیگر می شود؛ به این معنا که کشته شدن تعدادی از شهرنشینان، مخالفت فراریان و پناهندگان به کشورهای همسایه را علیه نظام تازه برمی انگیزاند و نیز ارزش ها و آرمان های شهر نشینان و تسلیم شدگان، ساختار جامعه و دولت جدید را متاثر می سازد.

به سخنی دیگر، هرچند پیروزی بادیه نشینان موجب تولد دولت تازه و تحول اجتماعی جدید می شود، ولی این تاثیر به آن معنا نیست که بادیه نشینان اززندگی شهری تاثیر نمی پذیرند، بلکه بین بادیه نشینان و شهرنشینان رابطه متقابلی پدید می آید، به گونه یی که بادیه نشینان برای ارتقای سطح کمی و کیفی تولید و در ساختن جامعه یی نو، ایجاد تمدنی تازه و خلق فرهنگی نوین، به دانش صنعت، توان مالی، ابزار اقتصادی، اختراعات و فناوری صاحبان تمدن قبلی (شهرنشینان) نیاز دارند. شهرنشینان نیز برای تهیه و گرد آوردن تجملاتی چون غذاهای متنوع، انواع پوست ها و مواد چرمی متعدد، محتاج بادیه نشینان هستند.

دولت و تمدن جدید نیز ممکن است همانند دولت و تمدن قدیم (بادیه نشینان دیروز و شهرنشینان امروز) زوال یابد و رو به انحطاط رود. از نظر ابن خلدون آنچه موجب مرگ تمدن گذشته و تولد عمران (تمدن) بعدی می شود را باید در زندگی شهرنشینی که قرارگاه و مرکز ثقل دولت و حکومت کنونی است، جست وجو کرد.

بنابراین، هرگاه در زندگی شهری، بیماری های واگیر و مسری شایع شود، دستگاه دولتی فاسد و مختل شود، جمعیت بیش از حد لازم افزایش یا کاهش یابد، فساد، تنبلی و کم کاری در اثر تلاش برای برآوردن امیال و هوس ها پدید آید، دولت از گرفتن مالیات اجتناب کند، روحیه تجمل پرستی اوج گیرد و نیز انحرافات جنسی، قیمت کالاها و روحیه پستی و حقارت افزایش پیدا کند، دولت جدیدی جایگزین دولت قبلی می شود؛ یعنی دولت قبلی در پی بروز عوامل مذکور، فرو می پاشد و جای آن را دولتی جدید می گیرد.