پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا

شاعر لبخند ها


شاعر لبخند ها

در شعر معاصر فارسی جدال بر سر تعریف اصول و آیین های نوگرایی ادامه دارد

در شعر معاصر فارسی جدال بر سر تعریف اصول و آیین‌های نوگرایی ادامه دارد. ذهن جمعی شاعران معاصر ما هنوز به شناختی روشن از شعر و ادبیات نو دست‌ نیافته است. در ادب معاصر گونه‌ای نیازموده، گونه دیگری متولد می‌شود. از همین روی نسبت دادن یک شعر یا یک شاعر به نوگرایی امری نسبی و گاه سلیقه‌ای است. چه بسا شاعرانی که در زمانه خویش می‌زیند اما از شهود نوگرایانه برخوردار نیستند. در این میانه گروهی نیز بدون توجه به جدال‌های صنفی و بی‌آن‌که بکوشند خود را و شعر خود را به یکی از مکاتب نوظهور شعر در جهان معاصر منتسب کنند، راه خود را می‌روند و در ادراک شعری خود «ایسم‌ها» را دخالت نمی‌دهند.

این گروه براساس تحول تاریخی شعر و با توجه به دیگرگون شدن شعور جمعی اهل زمانه پشتوانه‌ای از ادب گذشته را با اندیشه‌های نو در می‌آمیزند تا شعر نو ایرانی بیافرینند. شاعرانی از این دست مفهوم فلسفی تحول ذهن و زبان را نیک دریافته‌اند و بر همین اساس در شعر ایشان حریر نازک و نرمی از اندیشه‌های بارآور بر بستر شعر می‌نشیند تا مخاطب، با ادبیات امروز سرزمین کهنسال خود بیگانگی نورزد. از این میانه توفیق هنری شاعرانی که با ادب دیرسال ایرانی (در مفهوم فراجغرافیایی آن، از هند تا شرق اروپا) به روش علمی (و نه صرفاً ذوقی) آشنایی دارند بیش از دیگران است. شاعرانی که روش نقد و تحلیل علمی ادب و هنر را می‌دانند، در هماهنگ‌سازی ذهن و زبان خویش با مقتضیات تاریخی و فلسفی زمانه موفق‌ترند. در قفسه‌های نقد ادبی کتابخانه‌ها کمتر به نام یک شاعر به عنوان منتقد، سبک‌شناس و آگاه به مسائل فرهنگی زمانه برمی‌خوریم. گویی شاعران ما با این بخش کمتر انس دارند. مهدی اخوان ثالث، محمدرضا شفیعی کدکنی، محمد حقوقی، ضیاء موحد، و کاووس حسن‌لی از جمله شاعرانی هستند که در کار ادب کهن و نو صاحب نظرند. آشنایی و چیرگی این گروه بر اصول و مبانی تحقیق، سبک‌شناسی و نقد ادبی باعث شده است تا فرآیند شعر و شهود هنری ایشان نیز به دور از پراکندگی و هرزنویسی باشد. این امتیازی است که کمتر شاعری در زمانه ما از آن برخوردار است.

کاووس حسن‌لی در این میان از پرکارترین شاعران منتقد و از کوشاترین منتقدان شاعر است. کثرت مقاله‌ها، کتاب‌ها، سخنرانی‌ها و پایان‌نامه‌هایی که در زمینه شعر معاصر راهنمایی کرده شاهدی است بر تسلط او بر ضوابط نقد از یک سو و اصول هنر از سوی دیگر. همچنین دفترهای شعری او با نسبت درستی که با زبان و زمان یافته‌اند از جایگاه خاصی در شعر معاصر، خصوصاً شعر معاصر پس از جنگ برخوردارند. مجموعه «رنگ از رخ تمام قلم‌ها پریده است» یکی از دفترهای شعر اوست که می‌توان آن را نمایشگاهی فراخ از نونگری شاعر به شعر و به دنیای پیرامون خویش دانست. تنوع در فرم، قالب‌ها (از قالب‌های آشنای کهن گرفته تا قالب‌های نو)، غنای واژه‌ها، نگاه تازه و تفکر لطیف شاعر در این مجموعه نشان می‌دهد که با شاعری دانش‌آموخته، آگاه به دقایق زبان، نوطلب، آرمان‌گرا و نرم‌خو رو‌به‌رو هستیم.

در یک نگاه کلی و گذرا به این مجموعه تکرار چند مضمون توجه مخاطب را جلب می‌کند. امید به دست‌یابی انسان به ذات حقیقی خود، سر زندگی، نشاط و شادی از جمله مفاهیم و مضامین تکرار شونده در دفتر شعر یاد شده است.

ما معتقدیم زندگی شیرین است

با آن‌که دل شکسته را می‌فهمیم

(ص ۴۲)

این اعتقاد به شیرین بودن زندگی از حد یک شعار آنسوی‌تر است. در کل این دفتر شعر حس تازه‌ای از سرخوشی و سرمستی زیستن موج می‌زند. حتی در شعرهایی که شاعر از محنت و اندوه و فقر دوران کودکی سخن می‌راند و یا آنجا که غمگنانه اندوه بر رخ نشسته پدر پیر سال خود را که نماینده نسل‌های زجرکشیده این سرزمین است باز می‌نمایاند یا جایی که شاعر در سوگ همرزمان پرکشیده خود سر به دیوار گریه‌های شاعرانه می‌نهد، حسن سبز نشاط و زندگی در رگ‌های شعرش می‌جوشد. شعر حسن‌لی در این دفتر تکرار موزون خاطره‌های شاعرانه‌ای است که او را احاطه کرده و این خاطره‌ها چه شیرین و چه تلخ در هر شعر و نیز در کل مجموعه به پیامی امید بخش، انتظاری شیرین، نشاطی ماندگار و افقی سبز می‌انجامد. در این میانه تکرار «لبخند» بسیار چشم‌گیر است.

لبخند فلسفی‌ترین شکل بهجت درونی است و از صدر تا ذیل این دفتر شعری را در خود پیچیده است. از عنوان شعرها گرفته تا متن آن‌ها، لبخند تقریباً در همه شعرهای حسن‌لی تکرار شده است. خندیدن به مفهوم اندیشمندانه و حکیمانه آن گسترده‌ترین زمینه بروز شخصیت شعری حسن‌لی را در این دفتر فراهم آورده و اگر با رویکردی روان‌شناختی به شعر او بنگریم می‌توانیم لایه‌های پیدا و پنهان وجودی او را که در لفافه‌ای از شادی و امید پیچیده شده کشف کنیم. در زمانه‌ای که یأس و نامرادی دامان انسان را گرفته شاعر ما آرزومندانه می‌سراید:

کاش می‌شد در دل هر ذره کاشت

آفتاب زندگانی ساز را

کاش می‌شد بر دل هرکس گشود

آسمان آبی پرواز را

هیچ راهی نیست، باید بشکنیم

دست‌های فاصله‌انداز را

(ص ۱۰۸)

زمینه‌ساز بروز این نگرش در شعر حسن‌لی، توجه او به وجه برون‌گرای شاعران بزرگ ایران نظیر سعدی و حافظ است. او را باید تالی صادق این دو شاعر بزرگ فارس دانست. سال‌ها تحقیق در شعر سعدی و حافظ بی‌گمان تنفس در سپیده‌ دمان شعر آنان را برای حسن‌‌لی آسان و دلپذیر کرده است. او آیینه‌دار مرام سعدی و فلسفه حافظ در زمانه ماست.

حافظا چون غم و شادی جهان در گذر است

بهتر آن است که من خاطر خود خوش دارم

(حافظ، ص ۲۲۳)

سعدی چه کنی شکایت از دوست

چون شادی و غم نه برقرار است

(سعدی، ص ۳۷۰)

آغاز تا انجام دفتر شعر حسن‌لی حضور سایه‌وار سعدی و حافظ را نیک می‌نمایاند. در یکی از مثنوی ‌ـ‌ غزل‌‌‌های این دفتر که با عنوان «خدا زیاد کند غمزه فریبا را» آمده، چندین بیت و مصرع از آن دو پادشاه شعر می‌بینیم که شعر حسن‌لی را صدف‌وار در خویش فرو برده‌اند. مثنوی یاد شده علاوه بر این که ارادت‌نامه‌ای به فلسفه فکری و جهان‌بینی آن دو شاعر بزرگ است بسیار رندانه و ایهام‌وار سروده شده و شاید بتوان گفت برجسته‌ترین شعر این دفتر نیز به شمار می‌رود. شادمانی در پناه واژه‌ها و اصطلاحات مرتبط با آن در این شعر و اغلب شعرهای حسن‌لی چشم‌گیرترین موتیف شاعرانه اوست.

خنده، لبخند و واژه‌های مرتبط با آن‌ها در دفتر «رنگ از رخ تمام قلم‌ها پریده است» بازتابی جدی از شهود شاعرانه‌ای است که دنیا، انسان و خداوند را عاشقانه در کنار هم می‌بیند و از فرط «رجا» به «خوف» نمی‌پردازد.

شنیدم از لب خورشید عاشقانه شبی

ترانه «سبقت رحمتی علی غضبی»

چنان شدم که دگر از خدا نمی‌ترسم

از آن عنایت بی‌انتها نمی‌ترسم

بهشت می‌وزد این‌سان هماره از هر سو

در این کرانه رحمت چرا بترسم از او

(ص ۳۹)

این موتیف شاعرانه در دفتر شعر مذکور حدود ۴۳ بار در متن و ۴ بار در عنوان شعرها آمده است. یک غزل نیز به تمامی با ردیف لبخند در این دفتر دیده می‌شود. عنوان این غزل روایی هم لبخند است. هرچند در این غزل طرحی خاکستری از خاطره‌ها و آرمان‌‌خواهی‌های نسل شاعر دیده می‌شود ولی آشتی دادن بین تصاویری از مرگ و لبخند کاری است که شاعر، رندانه از عهده آن برآمده است.

آمد از کفن بیرون در پناه یک لبخند

گفت باز برگشتم با گناه یک لبخند

طرح خنده گنگی موج می‌زد از چشمش

مثل گریه تلخی در پناه یک لبخند

گفت باز برگشتم تا بگویمت گاهی

می‌برد کجا ما را اشتباه یک لبخند

گفتمش همه گوشم بی‌کفن سخن بهتر

خاصه آن‌که باشد باز در پناه یک لبخند

گفت خوب یادت هست گفتمت شبی تاریک

از دریچه‌ام تابید نور ماه یک لبخند

خواب شب پریشان شد هرچه بود عریان شد

خانه مرا پر کرد صبحگاه یک لبخند...

(ص ۲۱)

شاعر در پناه لبخند تابلویی رنگارنگ از آرمان‌ها و آرزوهای بشری را ترسیم می‌کند. تابلویی که دست‌نیافتنی نیست، اما بیگانگی انسان معاصر با سرشت برین خویش او را از این گوهر ارجمند دور انداخته است. هرچه بر سر آدمی می‌رود از «بی‌ترانگی» و بی‌لبخند ماندن اوست. دوستی و محبت اگرچه در گفتار مردان بزرگ تاریخ این سرزمین پژواکی پایان‌ناپذیر دارد و اگرچه ارج و قیمت آن را همه‌کس می‌داند، به ناچار امروز انسان در تنهایی خویش بجز تاریکی‌ها و سیاهی‌ها پناهگاهی ندارد.

خشکیده است نخل محبت در این کویر

بر شاخه‌های مرده فقط میوه غم است

شیخ اجل اگرچه بنا بر صفای خویش

گفتا رفیق بر همه چیزی مقدم است

اما در این غروب غریبی مرا کجاست

غیر از شب سیاه رفیقی که محرم

(ص ۱۱۴)

افق این نگاه آرمان‌خواه، شاعرانه و امید طلب را می‌توان در مثنوی معروف «نسیم نوازش» در حال که با اعتراضی ملیح آمیخته است، دید. شاعر در این شعر با نگاهی عاشقانه به گذشته خویش و هم‌سالان و هم‌رزمانش، دردمند از دور ماندن انسان امروز از اصل خویش به آنانی «که از عشق دم می‌زنند، ولی بین ما را به هم می‌زنند» بر می‌آشوبد و بار دیگر عارف‌وار انسان را به اصل خویش فرا می‌خواند.

به لبخند آیینه‌ای تشنه‌ام

به آغوش بی‌کینه‌ای تشنه‌ام

سلامی صمیمانه آیا کجاست

سرآغاز الفت خدایا کجاست

کجایید، ای لاله‌ها، لاله‌ها!

کجایید، ای چارده ساله‌ها!

که در باغ آیینه راهم دهید

و در سایه خود پناهم دهید

هر آن‌کس شما را فراموش کرد

خدا را خدا را فراموش کرد

کسانی که از عشق دم می‌زنند

چرا بین ما را بهم می‌زنند

بیا تا به لبخند عادت کنیم

به این راز پیوند عادت کنیم

بیا ساده مثل چکاوک شویم

بیا بازگردیم، کودک شویم

چرا دور مانیم از اصل خویش

بیا باز گردیم تا وصل خویش

(ص ۹۶ـ۹۸)

حسن‌لی با دو سلاح کارگر به نبرد با تیرگی‌ها، رذالت‌ها و پستی‌های حاکم بر دنیای معاصر می‌رود و مانند عارفان که سعادت انسان را در گرو بازگشت به اصل الهی خویش و آرمیدن در سایبان معرفت و عشق می‌دانند با دو سلاح شادی درونی (که حاصل آن لبخند عاشقانه است) و نگاه پاک، همگنان را به بزم شاعرانه خداوند و به سفره کرم عمیم او فرا می‌خواند. او حماسه‌وار در شعر «نسیم نوازش» می‌گوید:

کسی که ثانیه‌ها را سیاه می‌بیند

طلوع خنده ما را گناه می‌بیند

اگرچه در نظر خویش صاحب بصر است

به دیده تو قسم اشتباه می‌بیند

و در پایان این حماسه عاشقانه با تجدید ارادت به مراد بزرگ خویش، سعدی شیرازی و با نقل یکی از ابیات معروف آن شاعر عزیز می‌گوید:

یکی که خوابش از این دردها برآشفته است

چقدر ساده و شیرین برای ما گفته است

گناه کردن پنهان به از عبادت فاش

اگر خدای پرستی هوا پرست مباش

(ص ۳۸ـ۴۰)

به هر حال قصد ما در مرور دفتر شعر حسن‌لی جلب توجه خوانندگان به یکی از عناصر تکرار شونده در شعر او بود. این عنصر تکرار شونده یا موتیف، واژه لبخند و نیز واژه‌های مرتبط با آن از لحاظ معنایی و کارکردی، نظیر خنده و خندیدن بود. با نگاهی کوتاه بر این دفتر شعر پژواک شعر شاد و مایه‌ور سعدی و حافظ را که بزرگ‌ترین مروجان این نگرش خاص در شعر فارسی به شمار می‌روند، می‌توان شنید. حسن‌لی استمرار تاریخی جریان شعری آن دو سخنور بزرگ است و اگرچه در زمانه‌ای می‌زید که نوگرایی‌های شتاب‌زده پای خود را تا میانه‌های گلیم ادب ایرانی دراز کرده است، با وفاداری به اسلوب هنری آن دو شاعر بزرگ در بیان دردها و رنج‌های مردم زمانه خود کاملاً امروزی عمل می‌کند. او انسان را بوتیماروار به بازگشت به اصل خویش فرامی‌خواند و این رسالت شاعرانه را به خوبی از عهده بر می‌آید. شعر حسن‌لی بوی نرگس شیراز می‌دهد و شادی که کارمایه اساسی زبان شعری، شخصیت شاعری و شخصیت اجتماعی اوست مهار گسیخته در نرگس‌زار شعر او می‌چمد.

دکتر محمد حکیم آذر

منابع:

دیوان حافظ، به اهتمام محمد قزوینی و قاسم غنی، زوار، چاپ پنجم، ۱۳۶۷

رنگ از رخ تمام قلم‌ها پریده است، کاووس حسن‌لی، نشر روزگار، چاپ اول، ۱۳۸۲، تهران

کلیات سعدی، به کوشش مظاهر مصفا، روزنه، چاپ اول، ۱۳۸۳، تهران