یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

تحلیل رفتاری سران فتنه


تحلیل رفتاری سران فتنه

انتخابات ریاست جمهوری و حوادث پس از آن

در برخی از روزهای آذر و دی شاهد وقوع حوادثی بسیار تلخ و ناگوار در کشور بودیم. تظاهراتی از سوی جنبش موسوم به «سبز» در سطح تهران برگزار شد. در آن تظاهرات، که بیشتر به آشوب و اغتشاش شباهت داشت، نظام اسلامی و اصول مسلم آن مانند «اصل ولایت فقیه» مورد حمله قرار گرفت. تلخی و ناگواری این حوادث مضاعف می شود اگر بدانیم آن ها توسط کسانی مورد حمایت قرار می گرفتند که مدت هایی طولانی بر مناصب عالی نظام اسلامی، باعنوان رئیس جمهور، نخست وزیر، رئیس مجلس و مانند آن ها، سیادت داشته اند. به یاد داریم در آن هنگام که آن ها نه یک یا چند بار، که بارها و بارها، به حقانیت و پای بندی به نظام اسلامی و ولایت فقیه، نه اعتراف، که تصریح و تأکید داشتند.

آخرین گواهی این گروه بر ولایت فقیه و نظام جمهوری اسلامی را هنگام نامزدی رسمی دو تن از رهبران جنبش، که در آن زمان «اصلاحات» خوانده می شد، برای احراز مقام ریاست جمهوری اسلامی شاهد بودیم. براساس قانون اساسی کسی می تواند نامزد مقام ریاست جمهوری اسلامی شود که، در کنار سایر شرایط ذکر شده در قانون، به ولایت مطلقه فقیه و نظام جمهوری اسلامی اعتقاد و التزام داشته باشد.

چگونه می شود که رهبران جریان اصلاحات به طور ناگهانی و حیرت آور، بعد از اعلام نتایج دهمین دوره ریاست جمهوری اسلامی از اعتقاد خود به نظام و ولایت فقیه دست کشیده و جنبشی، به نام «سبز» را تأسیس و رهبری کنند که شعار آن نفی اصل ولایت فقیه و حذف اسلام از ساختار نظام حاکم بر کشور می شود؟ پرسش و معمای غریبی است. پاسخ آن هم یقیناً آسان نیست. این نوشتار تنها از منظر معرفت شناختی به بررسی و تحلیل پدیده تغییر اعتقاد و رفتار این گروه، که از این پس از آن به «پدیده تغییر» تعبیر می کنیم، می پردازد و درپی آن است تا نشان دهد این تغییر نه از روی درک و عقلانیت معرفت شناختی حقیقت مدارانه، که با ملاحظاتی عمل شناختی خود محورانه انجام گرفته است. به دیگر سخن، از نگاه این یادداشت، پدیده تغییر نوعی تغییر رویکرد معرفتی نیست، بلکه انتخاب گرایش و رفتار عمل شناختی متفاوت با آن چه در گذشته بوده است می باشد.

رویکرد و گرایش اعتقادی به یک قضیه، مثل این قضیه که زمین کروی است، با این قضیه که خورشید مرکز منظومه شمسی است، هنگامی «معرفتی» است که به منظور وصول به صدق یا حقیقت و پرهیز از کذب یا باطل انجام شود. شخص در صورتی در اعتقاد خود به کشف حقیقتی نایل می شود که توجیه یا دلیل کافی بر صدق آن اعتقاد در اختیار داشته باشد. بنابراین بهرام در صورتی در اعتقاد خود به این که امروز باران خواهد بارید موجه و معقول است و بنابراین می تواند از وصول به حقیقت اطمینان یابد، که برای صدق قضیه یا اعتقاد خود دلیل یا شاهد کافی در اختیار داشته باشد، و ناموجه است درحالتی که دارای آن شواهد و دلایل نباشد. بسیار مهم است که بدانیم در رویکرد معرفتی حقیقت دارای هویتی جدا و مستقل از شخص دارای اعتقاد است و شخص تلاش می کند تا از طریق فرایند معرفتی قابل اطمینان، یعنی با تکیه بر شواهد کافی، آن را تشخیص دهد.

گرایش اعتقادی به یک قضیه در صورتی «عمل شناختی» است که نه به منظور وصول به حقیقت، که برای کسب منفعت یا پرهیز از ضرر، یا در اثر خواسته ها، امیال و اموری مانند آن ها مثل مناسبات خانوادگی، اجتماعی، سیاسی و تحصیل موقعیت اجتماعی بهتر، انجام شود. توجیه یا دلیل وصول به این نحوه از اعتقادات توجیه، یا دلیل «عمل شناختی» خوانده می شود. شخص در این گونه موارد چیزی را طلب می کند که برای او نتایج عملی به بار آورد، مثلاً برای او مفید است یا خواسته یا میلی را در او برآورده می سازد، و لذا به آن اعتقاد می آورد.

در این جا خود و گرایش ها و حالات روان شناختی فرد محور هستند و توجهی به حقیقت دار بودن اعتقاد یا قضیه نمی شود. از نگاه معرفت شناختی اعتقادات عمل شناختی، فاقد ارزش معرفتی هستند، به دلیل آن که ارتباطی با اندیشه حقیقت یابی ندارند. موقعی که من آرزو یا تمایل دارم که فرزند من باهوش باشد و در نتیجه، بدون بهره گیری از شواهد معرفتی، معتقد شوم که فرزند من باهوش است، و نیز اعتقاد دانش آموز مردود به این قضیه که معلم او فردی بی سواد است به دلیل آن که او را در امتحان مردود کرده است، مثال هایی از اعتقادات محصول توجیه یا دلایل عمل شناختی هستند. اگر من به شما یک میلیون دلار پیشنهاد دهم مشروط به آن که شما اعتقاد پیدا کنید که زمین مسطح است، من دلیلی عمل شناختی در اختیار شما گذارده ام تا در اثر آن به این اعتقاد برسید که زمین مسطح است.

تغییر در اعتقاد، اعم از معرفتی یا عمل شناختی، در هنگامی صورت می گیرد که عوامل موثر در پیدایش یا استمرار آن اعتقاد تضعیف شده یا تغییر یابند. در صورتی که من به پیشنهاد خود در پرداخت یک میلیون دلار به شما عمل نکنم دیگر شما دلیلی برای اعتقاد به این که زمین گرد نیست در دست نخواهید داشت، هم چنین موقعی که شواهد و یافته های علمی جدید به حدی از کفایت رسید که مرکزیت زمین را برای منظومه شمسی مورد تردید قرارداد اشخاص دیگر توجیهی برای استمرار اعتقاد خود به این که زمین مرکز منظومه شمسی است نخواهند داشت.

ما شواهدی در دست نداریم تا با تکیه بر آن ها پدیده تغییر را محصول فرایند معرفتی و نتیجه عقلانیتی حقیقت مدارانه بدانیم. در مواضع و رفتارهای رهبران این جنبش هم ردپایی نیست تا دنبال کردن آن ما را به منشایی معرفتی برساند. آن چه هست و در اختیار ماست حکایت از عمل شناختی بودن پدیده تغییر دارد. افزون بر آن، دست یافتن به دلایل معرفتی معارض با دلایل قبلی برای تردید یا رد اصل ولایت فقیه و جمهوری اسلامی پدیده ای آنی و یک شبه نیست که بلافاصله پس از آشکار شدن نتایج انتخابات و به طور ناگهانی انجام شدنی باشد، بلکه به مرور و در ضمن فرایند معرفتی زمان بر حاصل می شود.

هم چنین، فرض کنید که نتیجه انتخابات توسط رهبری نظام باطل می شد، یا اصلا نه، از همان ابتدا و در جریان انتخابات یکی از آقایان، کروبی یا موسوی، به عنوان رئیس جمهور انتخاب می شد، در این صورت آیا باز هم ما شاهد پدیده تغییر می بودیم؟ رهبران جنبش خود در ضمن اظهارات و بیانیه های خود، به این سؤال پاسخ منفی داده اند. بنابراین آن ها حوادث رخ داده پس از انتخابات را معلول بی توجهی به خواسته خود مبنی بر ابطال یا اصلاح نتایج انتخابات می دانند.

ساده انگاری است اگر فردی از روی تعصب و جانبداری و بدون ملاحظه وجود شواهد و دلایل گوناگون کافی معارض، یا با تکیه صرف بر ادعا یا بر رفتار گذشته این رهبران، معتقد باشد آن ها هنوز به اصل ولایت فقیه و اسلامی بودن نظام اعتقاد دارند. در برابر این ادعای آسانه گیرانه، نظریه سخت گیرانه ای هم وجود دارد که، با تکیه و ملاحظه شواهد و دلایل موجود، می گوید این اشخاص در زمان گذشته هم، یعنی قبل از اعلام نتایج انتخابات، اعتقادی به نظام و اصل ولایت فقیه نداشته اند (نه اعتقاد معرفتی و نه عمل شناختی)، بلکه آن ها تظاهر و وانمود به آن اعتقاد می کرده اند.

به نظر نگارنده، پدیده تغییر خود دلیل و شاهدی است بر این که رهبران جنبش سبز در گذشته هم فاقد روی کرد معرفت شناسانه به نظام جمهوری اسلامی و به دنبال آن اصل ولایت فقیه بوده اند، هرچند که خود ممکن است منکر آن باشند.

هنگامی که من نظام جمهوری اسلامی را به عنوان یک حقیقت مستقل و دستگاهی باهویت و ساختاری متمایز از هویت خود نبینم، یا آن را هم چون امری در نظر گیرم که هویت و معنی داری آن در گرو هویت و معنی داشتن من در آن است، من دارای نگاهی عمل شناختی به نظام هستم. در این نظام، من دارای جایگاه و موقعیت بوده و نقشی اساسی ایفا می کنم. نظامی که من در آن نقش و موقعیتی ندارم، یا در آن به گرایش های من توجه نمی شود، از مشروعیت و وجاهت برخوردار نیست. در این صورت طبیعی است که من تلاش کنم جایگاه و موقعیت خود را در آن پیدا کرده، وگرنه آن را تغییر دهم.

در عوض، در رویکرد معرفتی، من یا شما نظام را نمی سازیم یا به آن معنی و هویت نمی دهیم.

این نظام دارای حقیقتی مستقل از ماست و ما تنها تلاش می کنیم تا آن را آن گونه که هست بفهمیم یا درک کنیم. ما با گرایش های گوناگون و متغیر خود جزیی از این نظام نیستیم. این نظام دانستنی و فهمیدنی است نه آن که تغییر دادنی براساس خواسته های ما. هویت این نظام به هویت من و شما قائم و وابسته نیست بلکه من و شما تابع آن هستیم، از این بابت که باید آن را در شأن و مرتبت خودش، نه از آن جهت که برای ما جایگاه و موقعیتی در نظر گرفته یا فراهم آورده است، فهمیده و در پیوند با آن قرار گیریم.

دکتر محمدعلی عباسیان

دانشیار دانشگاه پیام نور



همچنین مشاهده کنید