جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

آزادی تفکر و پاسداری از دین


آزادی تفکر و پاسداری از دین

انسان به آزادی و اختیارش انسان است و برخلاف تصور جبرگرایانی که تمامی عوامل شکل گیری شخصیت انسانی را در مسائل وراثتی و تربیتی خانواده خلاصه می کنند و از این طریق وجه تمایز انسان را با دیگر موجودات نباتی و حیوانی به حداقل می رسانند, انسان در نگرش دینی موجودی کاملاً ذی اختیار و آزاد است چنانچه هیچ شرایط تربیتی نادرستی هم نمی تواند او را از آزادی فطری و حقیقت جویی ذاتی اش محروم نماید

انسان به آزادی و اختیارش انسان است و برخلاف تصور جبرگرایانی که تمامی عوامل شکل‌گیری شخصیت انسانی را در مسائل وراثتی و تربیتی خانواده خلاصه می‌کنند و از این طریق وجه تمایز انسان را با دیگر موجودات نباتی و حیوانی به حداقل می‌رسانند، انسان در نگرش دینی موجودی کاملاً ذی‌اختیار و آزاد است؛ چنانچه هیچ شرایط تربیتی نادرستی هم نمی‌تواند او را از آزادی فطری و حقیقت‌جویی ذاتی‌اش محروم نماید. انسان اشرف مخلوقات است چون مثل گیاه و حیوان محکوم به وراثت و نژاد و ژن نیست و در وجود او از روح پاک خداوندی دمیده شده‌است.

نسبت میان دین و آزادی از مهم‌ترین مسائل مطرح در حیطه معارف دینی و نیز دانش‌های بشری است. آگاهی از نسبت صحیح میان این دو مفهوم والا، از آن جهت اهمیت اساسی دارد که راه را بر دو انحراف اصلی از صراط مستقیم هدایت یعنی تجدد و تحجر می‌بندد و زمینه را برای ظهور حقیقت دین و نیز حقیقت آزادی آشکار می‌سازد. در این صفحه قصد داریم در چند شماره هر بار با رجوع به کلام یکی از اندیشمندان دینی به جستجوی نسبت واقعی این دو معنا بپردازیم. مطلع بحث در این باب را اندیشه و کلام علامه شهید آیت‌الله مرتضی مطهری(ره) قرار می‌دهیم.

سخنرانی شهید مطهری در دانشکده الهیات و معارف اسلامی یکی از مهم‌ترین سخنرانی‌های ایشان در موضوع آزادی از دیدگاه تفکر دینی است. استاد شهید در ابتدای این بحث ـ که مشروح آن در کتاب «پیرامون انقلاب اسلامی» به چاپ رسیده است ـ نخست تصریح می‌نماید که بی‌تردید منظور کسانی که از آزادی بحث می‌کنند آزادی حیوانی یعنی آزادی هوی و هوس‌ نیست، بلکه «آن واقعیت مقدسی است که آزادی انسانی نام دارد.» و سپس با تفاوت قائل شدن میان آزادی تفکر و آزادی عقیده عمق نگرش فلسفی و اوج باریک‌بینی فکری خود را به نمایش می‌گذارد. در نگاه علامه شهید، آزادی تفکر ناشی از استعداد ذاتی بشر برای اندیشیدن است و این استعداد ضرورتاً می‌بایست آزاد باشد چرا که پیشرفت و تکامل بشر منوط به این آزادی است. اما آزادی عقیده چطور؟ شهید مطهری در این خصوص با یادآوری این‌که هر عقیده‌ای ناشی از تفکر صحیح و درست نیست و منشأ بسیاری از عقاید، عادت‌ها و تقلیدها و تعصب‌ها است و با اشاره به این‌که عقیده نادرست نه تنها راه‌گشا نیست بلکه خود نوعی انعقاد اندیشه است و به‌جای آزادی، اسارت قوای فکر را نتیجه می‌دهد، آزادی عقیده را گاه متضمن زیانبارترین اثرات برای فرد و جامعه می‌داند و در تأیید همین معنا، بت‌شکن بودن ابراهیم پیامبر(ع) و نیز حضرت محمد(ص) را نمونه می‌آورد.

اما آزادی تفکر یا همان آزادی اندیشه؛ به نزد علامه مطهری نه فقط جایز بلکه واجب و حتی مقدس شمرده شده‌ است.

استاد شهید در این باره می‌فرماید: «هر مکتبی که به ایدئولوژی خود ایمان و اعتقاد و اعتماد داشته باشد، ناچار باید طرفدار آزادی اندیشه و آزادی تفکر باشد و بر‌عکس هر مکتبی که ایمان و اعتمادی به خود ندارد جلوی آزادی اندیشه و آزادی تفکر را می‌گیرد. این‌گونه مکاتب ناچارند مردم را در یک محدوده خاص فکری نگه دارند و از رشد افکارشان جلوگیری کنند.» و سپس نمونه این ناتوانی از تحمل آزادی اندیشه را وضع کشورهای کمونیستی آن زمان معرفی می‌نماید و بیان می‌دارد: «در این کشورها، به‌دلیل وحشتی که از آسیب‌پذیر بودن ایدئولوژی رسمی وجود دارد، حتی رادیوها طوری ساخته می‌شود که مردم نتوانند صدای کشورهای دیگر را بشنوند و در نتیجه، یک بعدی و قالبی، آن‌چنان‌که زمامداران می‌خواهند بار بیایند.» سپس استاد شهید در مقام مقایسه، آرمان نظام جمهوری اسلامی را مطرح نموده و صراحتاً می‌فرماید: «من اعلام می‌کنم که در رژیم جمهوری اسلامی هیچ محدودیتی برای افکار وجود ندارد و از به اصطلاح کانالیزه کردن اندیشه‌ها، خبر و اثر نخواهد بود. همه باید آزاد باشند که حاصل اندیشه‌ها و تفکرات اصیلشان را عرضه کنند. البته تذکر می‌دهم که این امر سوای توطئه و ریاکاری است. توطئه ممنوع است اما عرضه اندیشه‌های اصیل، آزاد.»

اما ریشه دینی این نگرش آزاداندیشانه شهید مطهری، در حکایتی که ایشان از زمانه امام صادق(ع) نقل می‌کند قابل مشاهده است. حکایت مفضل، صحابه امام صادق(ع) و مادی‌مسلکان منتقد پیامبر(ص). ماجرا از این قرار است که مفضل روزی در مسجد پیامبر نماز می‌خواند که ۲ نفر مادی‌مسلک وارد شده و در کنار او شروع به صحبت درباره پیامبر می‌کنند.

می‌گویند او مرد نابغه‌ای بوده که می‌خواسته تحولی در جامعه‌اش ایجاد بکند، فکر کرده که بهترین راه تحول این است که از راه مذهب وارد شود و درحالی‌که خود او به خدا و روز قیامت اعتقاد نداشته از مذهب استفاده ابزاری کرده است. در اینجا مفضل شروع می‌کند به پرخاش کردن به آنها. این دو نفر در پاسخ به مفضل می‌گویند اول بگو از کدام گروه و از اتباع چه کسی هستی؟ اگر از پیروان امام جعفر صادق هستی باید بدانی که ما، در حضور او این حرف‌ها و بالاتر از اینها را مطرح می‌کنیم و او نه تنها عصبانی نمی‌شود، بلکه همه حرف‌هایمان را با متانت گوش می‌دهد و در انتها پاسخ همه آنها را با استدلال بیان می‌کند و خطاهای آنها را نشان می‌دهد.

و بالاخره این‌که آخرین جملات علامه در این سخنرانی شجاعانه تاریخی‌اش درباره آزادی این سخن فریادگونه و دلسوزانه است: «من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار می‌دهم که خیال نکنند راه حفظ معتقدات اسلامی، جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است. از اسلام فقط با یک نیرو می‌شود پاسداری کرد و آن علم است و آزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه صریح و روشن با آنها.»

آزاد جعفری