پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
مجله ویستا

حرکت دفاعی سیدالشهدا ع ضرورت ها و شبهات


حرکت دفاعی سیدالشهدا ع ضرورت ها و شبهات

آنچه در پی می آید گفتاری است پیرامون مفهوم دفاع در قیام امام حسین ع و شبهاتی که عده ای در باره این حرکت تاریخی مطرح می کنند که توسط عالم فرهیخته آیت الله مصباح یزدی در سخنرانی پیش از خطبه های نماز جمعه تهران مورخ ۲۰ اردیبهشت سال ۸۱ مطرح شده است اینک با هم آن را از نظر می گذرانیم

آنچه در پی می آید گفتاری است پیرامون مفهوم دفاع در قیام امام حسین(ع) و شبهاتی که عده ای در باره این حرکت تاریخی مطرح می کنند که توسط عالم فرهیخته آیت الله مصباح یزدی در سخنرانی پیش از خطبه های نماز جمعه تهران مورخ ۲۰ اردیبهشت سال ۸۱ مطرح شده است. اینک با هم آن را از نظر می گذرانیم.

● دفاع در اسلام

یکی از مهم ترین وظایف دولت اسلامی دفاع از اسلام می باشد. اصل مسئله دفاع یک امر فطری است و همه عقلای عالم آن را قبول دارند؛ ولی در اسلام مسئله دفاع از جهاتی با نظام های دیگر تفاوت دارد. به طورکلی دفاع در مقابل متجاوز انجام می گیرد و متجاوز کسی است که حق دیگری را رعایت نکند؛ اما این که حقوق دیگران چه چیزهایی است، براثر نظام های ارزشی تفاوت می کند.

وجه مشترک دفاع بین نظام های ارزشی

در میان نظام های ارزشی وجوه مشترکی وجود دارد مثلاً یک جهت مشترک دفاع در همه نظام های ارزشی وجود دارد، دفاع از جان و مال جامعه است. اگر دشمنی برای تعرض به مال یا جان ملتی لشکرکشی کرد باید دفاع کرد و چون این یک امر اجتماعی است و از عهده افراد برنمی آید و نیاز به سازماندهی و مدیریت دارد، لذا دولت باید این کار را برعهده بگیرد.

● اختلاف اسلام با سایر نظام های ارزشی

برخی حقوق وجود دارد که دفاع از آن از دیدگاه اسلام با سایر نظام های ارزشی تفاوت دارد؛ مثلاً در بعضی از نظام ها مسائل فرهنگی، عقیدتی، دینی و مذهبی جزء امور فردی و شخصی است و اصولاً تجاوز در مورد آنها معنا و مفهوم روشنی ندارد و اگر می گویند تجاوز به دین شد، حداکثر چیزی که می توان تصور کرد خراب کردن کلیسا است و دیگر بیش از این را تجاوز به دین تلقی نمی کنند.

در نظام های ارزشی لیبرال دموکراسی امروز و حتی کلیه نظام هایی که به نوعی گرایش های اومانیستی دارند، دفاع از دین و قیام در مقابل متجاوز به دین، معنای روشنی ندارد. اما در اسلام، دفاع از مقدسات دینی حتی از دفاع از جان واجب تر است و اگر دین مردم مورد حمله و تجاوز دشمن قرار گیرد، باید جان ها فدا شود تا مقدسات و ارزش های دینی محفوظ بماند.

بررسی مفهوم تجاوز

در اسلام مفهوم تجاوز وسیع تر است وهرنوع نقشه و توطئه ای که از طرف دشمنان اسلام برای تضعیف دین مردم و از بین بردن ارزش های یک جامعه و مقدسات اسلام انجام بگیرد که منجر به ازدست رفتن اعتقادات و رواج بدعت ها شود، تجاوز است و دفاع در مقابل آن واجب خواهد بود. این ها نکته هایی است که براساس فرهنگ اسلامی باید بیشتر به آنها توجه کنیم و همچنین مسئولین دولت های اسلامی باید توجه به این نکته ها داشته باشند و مرعوب نظام های ارزشی حاکم بر جهان الحادی نشوند.

● راه تشخیص حقوق بشر

عده ای فکر می کنند که هرچه در اعلامیه حقوق بشر آمده وحی منزل است و ناسخ همه ادیان می تواند باشد! اعلامیه ای که چندنفر از روی اغراض سیاسی نوشته اند، نمی تواند ناسخ همه ادیان الهی، قرآن کریم و سایر کتاب های آسمانی شود ما اگر بخواهیم بدانیم که حقوق انسان ها چه هست، باید براساس مبانی ارزشی آن ها، آن را تعریف کنیم نه به استناد اعلامیه حقوق بشر یا منشور سازمان ملل- هرچند که هیچ کدام از این ها مجری ندارد و امروز شاهد هستیم که متولیان آنها و کسانی که ادعای حمایت از حقوق بشر را داشتند و الان هم بی شرمانه ادعایشان را تکرار می کنند، بزرگ ترین متجاوز به حقوق انسان ها حتی براساس تعریف خودشان هستند- ما باید ببینیم قرآنی که از طرف خدا نازل شده و پیامبر(ص) اسلام و ائمه اطهار(ع) چه می گویند و از آنها حمایت کرده و در راه احیای آن ها تلاش کنیم، خوشبختانه غیر از بیاناتی که در متن قرآن کریم و در سنت متواتر پیغمبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) در این زمینه ها آمده، رفتار پیشوایان دینی ما به خصوص ائمه اطهار(ع)- بهترین تعیین کننده مصادیق این حقوق و دفاع های واجب و مقدسی است که برعهده مسلمین و متصدیان امور اجتماعی و دولت های اسلامی است.

● اثر برخی از شبهه افکنی ها در عزاداری سیدالشهدا(ع)

متأسفانه بعضی از کسانی که خود آن ها از لحاظ معارف دینی ضعیف هستند، در میان جوان هایی که معارف اسلامی را درست نشناخته اند، شبهه افکنی هایی می کنند. بعضی از گویندگان ایرانی در بعضی از محافل شیعه در کشورهای دیگر در همین ایام سیدالشهدا(ع) فقط به ذکر سخنرانی اکتفا کرده و عزاداری نمی کرده اند، حتی مجالسشان را سیاه پوش هم نکرده بودند. برخی از همین گویندگان رفته و گفته اند که اصلاًعزاداری یعنی چه؟ احیاناً در بعضی از جراید داخلی هم چیزهایی می نویسند که ما حمل بر صحت کرده و می گوییم از روی جهالت و نادانی است، اما خیلی بعید است در این سرزمین و در این کشوری که به نام امام حسین(ع) زنده است و حیات و انقلابش را به نام سیدالشهدا(ع) دارد، تا این اندازه مجهول مانده باشد.

● وظیفه ما در قبال قیام سیدالشهدا(ع)

قیام سیدالشهدا(ع) هم نوعی دفاع بود؛ اما این چگونه دفاعی است؛ جا دارد که این مطالب در رسانه های گروهی به تفصیل بیان شود تا در عمق جان جوان های ما نفوذ داشته باشد و بفهمند چرا سیدالشهداء(ع) قیام کرد و چرا ما باید عزاداری کنیم و چرا ما باید راه امام حسین(ع) را ادامه بدهیم و در این زمان راه امام حسین(ع) چگونه ادامه می یابد. این ها مسایل ساده ای نیست و با اساس حیات و انقلاب ما سروکار دارد و همیشه دست شیاطین در کار بوده که باورها و ارزش های دینی مردم را تضعیف نموده و مسیر حق را منحرف کنند. بعد از این هم تا شیطان هست این مسائل هم وجود خواهد داشت: «فبعز تک لاغوینهم اجمعین» (صافات/۸۲) قسم خورده که تمام بنی آدم را تا جایی که می تواند گمراه کند و روز به روز هم راه های بیشتری را پیدا می کند و بر تجربه هایش افزوده می شود. ما نمی توانیم توقع داشته باشیم روزی بیاید که شیاطین از جامعه ما محو شوند و دیگر این انحرافات فکری وجود نداشته باشند؛ ولی این انتظار را داریم که متدین ها و عاشقان سیدالشهدا(ع) اهتمام ورزیده و این حقایق را بیشتر روشن نمایند. بیشتر در این باره نوشته و گفته شود تا جوانان ما از تأثیرات سوءشیاطین محفوظ بمانند.

● انحراف دولت اسلامی مبنای قیام امام حسین(ع)

یکی از دفاع هایی که در اسلام در مقابل تجاوز علیه دین وجود دارد، قیام سیدالشهدا(ع) است. علت تأکید من این است که آنچه بیشتر از کلمه «تجاوز»، فهمیده می شود، «تجاوز نظامی» است و آنچه که از کلمه «دفاع» فهمیده می شود فقط «دفاع» در مقابل آن است. اما وقتی تهاجم فرهنگی صورت بگیرد، در درجه اول وظیفه دولت اسلامی است که در مقابل آن دفاع کند، ولی اگر دولت اسلامی از عهده آن برنیامد و یا دولت، اسلامی نبود و فقط اسم آن دولت اسلامی بود، در واقع دولت کفر و نفاقی بود که نمی خواست احکام اسلامی اجرا شود، در این جا وظیفه عموم مردم است که در مقابل تهاجم فرهنگی دفاع کنند.

دولتی که به نام اسلام در زمان سیدالشهدا(ع) حکومت می کرد، اسمش دولت اسلامی و خلافت پیغمبر(ص) بود ولی نه اعتقادی به باورهای اسلامی داشت و نه دغدغه ای برای اجرای احکام اسلامی، بلکه تنها از اسلام اسمی داشت، در واقع دولت کفر و نفاق بود؛ و عموم مردم این را نمی دانستند و فریب می خوردند و می گفتند: دولت، اسلامی است و قیام علیه دولت اسلامی جایز نیست.

امام حسین(ع) در طول بیست سال نتوانست مردم شهر خود را که پای منبر پیغمبر(ص) بزرگ شده بودند درست قانع کند که باید در مقابل این دولت غیراسلامی که به نام اسلام حکومت می کند ایستاد. بیست سال زحمت کشید: ده سال در زمان حیات امام حسن(ع) و ده سال بعد هم در زمان خود و آرام آرام چند نفری را در گوشه و کنار کشور اسلامی آماده کرد و به این ها فهماند که ما نباید در مقابل این قدرت شیطانی که در شام بوجود آمده آرام بنشینیم. بعد از سال ها تلاش، کسانی را مهیا کرد و زمینه ای فراهم شد که بیشتر مردم به آثار سوء رفتار آن ها پی ببرند و بدانند که این ها واقعاً طرفدار اسلام نیستند.

بعد از مرگ معاویه، زمانی که یزید، همان شخصیت رسوایی که مردم او را می شناختند، سرکار آمد، زمینه ای فراهم شد که امام حسین(ع) حرفش را صاف و پوست کنده به مردم بزند که این، خلیفه پیغمبر(ص) نیست و نمی توان با او بیعت کرد. تا آن زمان هنوز تربیت شدگان خود پیغمبراکرم(ص) باور نمی کردند که این دستگاه، دستگاه ضداسلامی است! خیال می کردند روزی خلفای راشدین حکومت کردند و روزی هم معاویه باید جای آن ها بنشیند و همان رفتار آن ها را ادامه دهد. نمی دانستند که در پس پرده چه چیزهایی است.

● شبهه در اهداف قیام سیدالشهداء(ع)

عده ای نادان در سابق می گفتند که قیام سیدالشهداء(ع) یک قیام دفاعی بود؛ اما دفاع از دین نبود زیرا امام حسین(ع) در کربلا گیر افتاد و چون آمادگی لازم را نداشتند دورش را گرفتند و او را محاصره کردند و خون وی را ریختند و دفاعی که حضرت در واقع کرد، دفاع از جان خودش بود.

امروز هم کسانی تلاش می کنند اولاً حرکت امام حسین(ع) را یک مخالفت قومی و نژادی و قبیله ای وانمود کنند و بگویند بنی امیه با بنی هاشم از ابتدا سر ریاست برعرب و خانه خدا و بر ارزش های قومی عرب اختلاف داشتند. وقتی پیغمبراکرم(ص) مبعوث به رسالت شدند، بنی امیه و مخالفین و سایر طوایف قریش ایشان را تحت فشار و حتی محاصره اقتصادی قرار دادند؛ به خاطر همین اختلافات قومی، پیغمبر(ص) مهاجرت کردند و آمدند در مدینه و وقتی طرفداران و یارانی پیدا کردند، حضرت در جنگ بدر انتقام آن اذیت ها را از قریش گرفتند. و این یک رفتار خشونت آمیزی بود که پیغمبر اعمال کرد. با همین تعبیر می خواهند ضمناً و تلویحاً این رفتار پیغمبر(ص) را تخطئه کنند که خشونت بد است و هیچ نوع خشونتی صحیح نیست و پیغمبر چون خشونت آمیز برخورد کرد و سران قریش را در بدر به هلاکت رساند، طبیعی بود که آن ها هم روزی خشونت به خرج بدهند و بالاخره زهر خود را در کربلا ریختند. این خشونت بنی امیه در مقابل آن خشونت پیامبر(ص)! اگر پیغمبر(ص) در جنگ بدر اعمال خشونت نکرده بود، بنی امیه هم در کربلا اعمال خشونت نمی کردند و ما باید از یک سرگذشت تاریخی درس بگیریم تا دیگر اعمال خشونت نکنیم و آن کار اشتباه پیغمبر(ص)- البته اشتباه را صریحاً نگفتند ولی تلویحاً همین تعبیر برداشت می شود- را مرتکب نشویم تا بعداً با بچه های ما این رفتار خشونت آمیز را نکنند! می گویند بیایید با صلح و صفا به روی همه لبخند بزنیم و فقط گفتگو کرده و حل مشکلات را از همین راه ها بخواهیم والا خون با خون شسته نمی شود!

آن ها همین را می خواهند که ما ندانیم امام حسین(ع) برای چه قیام کرد و کشته شد، که تدریجاً حقایق، تحریف بشود.

به امام گفتند تسلیم شو گفت تسلیم نمی شوم! می خواهید مرا بکشید، به زور تسلیم نمی شوم و می مانم تا کشته شوم. این نهایت ارزشی است که امام حسین(ع) آفرید (نه اینکه گفته شود) اصلاً کار حضرت بیجا بود و می بایست بنشینند با یزید گفتگو کنند و لبخند بزنند و بعد هم کشورهای اسلامی را بین خودشان تقسیم کنند و اگر سیدالشهداء(ع) با جناب یزید گفتمان کرده بودند و به روی هم لبخند زده بودند این همه خونریزی ها نمی شد! آن روز فرهنگ، فرهنگ خشونت بود و این اثرش بود، ولی امروز فرهنگ تولرانس هست و فرهنگ تساهل و تسامح، حاکم بر بشریت است و ما باید متمدن شده و این حرف ها را کنار بگذاریم. ما باید با آمریکا گفتگو کنیم تا مسئله مان حل شود پس داستان امام حسین(ع) و این گریه ها، بر سر زدن ها، سینه زدن ها و زنجیر زدن ها برای چیست؟ این ها عواطف است از این جهت که خون امام حسین(ع) را به ناحق ریختند، دلمان می سوزد.» این گونه تفسیر کردن حوادث، مسخ حقایق دین است. کسانی که به این گونه تفسیرها دست می زنند همان شیاطین انسی هستند که در قرآن درباره آن ها هشدار داده شده، این ها همان منافقینی هستند که خطرشان از کفار و مشرکین برای جامعه اسلامی بیشتر است. ما باید اسلام را آنطور که پیغمبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) تفسیر کردند بشناسیم نه با این قرائت های من درآوردی.

● راه بنی امیه برای حکومت بر مردم

کسانی روی انگیزه های دنیاپرستی، شهوترانی توسعه طلبی، کشورگشایی و قدرت طلبی خواستند از مفاهیم اسلامی سوءاستفاده کنند و به نام خلافت پیغمبر(ص) بر مردم حکومت کنند و هیچ دغدغه ای نسبت به اجرای احکام اسلامی نداشتند، بلکه اگر دغدغه ای داشتند در این بود که چرا احکام اسلام اجرا می شود و به خاطر همان تیزهوشی هایی که داشتند بلد بودند که چه جور با مردم سخن بگویند که آن ها را فریب بدهند و سال ها به نام خلافت اسلامی بر مردم حکومت کردند. این ها برای دنیاپرستی و از روی حسد نسبت به پیامبر(ص) اسلام و خاندان پیغمبر(ص) می خواستند همه ارزش ها را نابود کنند: «أم یحسدون الناس علی ما آتاهم الله من فضله». (نساء/۵۴)

شنیده اید که مغیره و معاویه مشغول صحبت بودند که صدای اذان بلند شد. وقتی نام پیغمبراکرم(ص) در اذان برده شد معاویه گفت: ببینید محمد اسم خودش را در کنار اسم خدا گذاشته، از حالت خشم، رگ های گردنش پر شد و غضب در او ظاهر شد و اظهار کرد که من باید این را از بین ببرم! کسی که به نام خلیفه رسول الله(ص) حکومت می کرد، از این که نام رسول الله(ص) در اذان برده می شود ناراحت می شد. و همچنین کلامی که یزید ملعون در مجلس درحال مستی گفت:

لعبت هاشم بالملک فلا

خبر جاء ولا وحی نزل

بنی هاشم با سلطنت بازی کردند وگرنه نه نبوتی در کار بود و نه وحیی.

علت تأخیر قیام تا سلطنت یزید

در زمان یزید فرصتی ایجاد شده بود که سیدالشهداء(ع) بتواند به مردم نشان بدهد که یزید لیاقت جانشینی پیغمبر(ص) را ندارد والا تا معاویه زنده بود، پسر پیغمبر(ص) نمی توانست برای شاگردان پیغمبر(ص) ثابت کند که معاویه صلاحیت جانشینی پیغمبر(ص) را ندارد. تا معاویه زنده بود، سیدالشهداء(ع) خون دل خورد و تنها به ملاقات های بسیار محرمانه و خصوصی و یک نوع کادرسازی اکتفا می کرد والا برای عموم مردم- همین دست پرورده های پیغمبر(ص) که بسیاری از آن در جنگ ها و جهادها شرکت کرده بودند- نمی توانست اثبات کند که معاویه صلاحیت جانشینی پیغمبر(ص) را ندارد، می گفتند چه فرقی می کند چهار روز هم دست این ها باشد، دنیا که ارزشی ندارد. چرا سیدالشهداء(ع) در آن تاریخ قیام را شروع کرد؟ برای این که جلوتر کسی حرفش را نمی شنید.

● هدف از قیام سیدالشهداء(ع)

حضرت برای چه هدفی قیام کرد؟ آیا این را دفاع می گویند: که آدم بجنگد، خودش کشته شود، زن و بچه هایش اسیر بشوند حتی بچه شیرخواره اش کشته شود؟ البته ما مفهوم دفاع را درست نفهمیده ایم. آن دفاعی که در اسلام واجب است تنها درمیدان نظامی نیست، بلکه دفاع از ارزش ها هم هست که نتیجه آن زنده شدن ارزش های دینی می باشد ولو با فداکردن جان عزیزترین انسان ها باشد که لازم است

قیام سیدالشهداء(ع) دفاع از ارزش های اسلامی بود نه از جان یا سرزمین و آب و خاک مسلمان ها؛ حضرت خود اموال زیادی را در مدینه و اطراف مدینه داشت و دلش برای آنها نمی سوخت و آن ها را رها کرد. وقتی با عمرسعد صحبت می کرد گفت این مقابله تو با من باعث شقاوت تو می شود و عذاب ابدی را برای خودت می خری. عمرسعد گفت: ابن زیاد خانه ام را خراب می کند و اموالم را از بین می برد. حضرت فرمودند من بهتر از این خانه و اموال خود در مدینه به تو می دهم. زیرا سیدالشهداء(ع) از مکتبی برخوردار بود که می توانست عمرسعد و ده ها مثل او را تامین کند؛ ولی همه را رها کرد. ما معتقدیم و می دانیم و شواهد قطعی وجود دارد که سیدالشهداء(ع) می دانست کشته می شود، پس برای دفاع از جانش نیامده بود و به جنگ کفار و مشرکین هم نرفت؛ به جنگ کسی رفت که خودش را خلیفه پیامبر(ص) وانمود می کرد و مردم را فریب می داد.

پس حرکت سیدالشهداء(ع) دفاع بود، این هم یک جور دفاع است؛ وقتی که قدرت بیان در اختیار دیگران است؛ رسانه ها در اختیار دشمن است و وسایل تبلیغی و کارشناسان تبلیغی در دست دشمنان است، چه می توان گفت؟ شما نمی دانید دستگاه بنی امیه چه وسایل تبلیغی دراختیار داشت و چقدر شعرای مسلمان و غیرمسلمان را استخدام کرده بود که علیه خاندان پیغمبر شعر بسرایند و آنها را هجو کنند. کاری کرد که سالیان دراز در نمازجمعه لعن بر امیرالمؤمنین(ع) و خاندان پیامبر(ص) جزو واجبات بود خیال می کنید اینها یک دفعه پیدا می شود؟ رسانه های گروهی و پول ها در اختیار او بود و دیگران را متهم می کرد به اینکه اموال مردم را بیجا می خورند اما اموال دزدی از بیت المال و مردم را حق خودش وانمود می کرد. آن داستان را شنیده اید که یک خطیب فراموش کرد در نمازش علی(ع) را لعن کند، بعد از نماز در راه به منطقه ای رسید و یادش آمد که امروز لعن علی را نکرده، همانجا شروع کرد به لعن کردن و مسجدی را بنا کرد به افتخار این که آنجا یادش آمده که باید لعن علی(ع) کند! امام حسین(ع) درمقابل این تبلیغات چه کند؟ دیده بود که یاران پدرش با پدرش چه کردند، دیده بود که با برادرش چه رفتاری کردند و چه طور پول های معاویه آن ها را آبستن کرد و از دور امام حسن(ع) پراکنده و به صفوف معاویه ملحق کرد؛ پسرعموهای خودش از بنی هاشم با پول معاویه خریده شده و به حوزه معاویه ملحق شدند، در مقابل اینها چه می توانست کند؟ چگونه می شد عقاید اسلامی و ارزش های اسلامی را در چنین جامعه ای زنده کرد؟ خوب اندیشید و خدا برای او تدبیر کرد که جز با شهادت مظلومانه اش این کار عملی نمی شود وگرنه امام حسین(ع) اینقدر از سیاست دور نبود که لااقل بعد از اینکه مسلم در کوفه به شهادت رسید اقلا در روشش تجدیدنظر کند، خبر شهادت مسلم قبل از رسیدن به کربلا به سیدالشهداء(ع) رسید ولی او راهش را ادامه داد؛ در اینجا ما باید بفهمیم که دفاع فقط این نیست که ما بخواهیم دشمن را مغلوب کنیم، گاهی در صحنه ای که در ظاهر انسان مغلوب می شود دفاع انجام می گیرد. نزدیک به هزار و چهارصد سال میلیون ها انسان به برکت نام سیدالشهداء(ع) مسلمان شدند و از معارف اهل بیت(ع) استفاده کردند؛ این پیروزی نیست؟ والله اگر شهادت سیدالشهداء(ع) نبود، من و شما امروز از اسلام خبری نداشتیم و برای اهل تسنن نیز همان قدر از اسلام که امروز دارند هم باقی نمانده بود. برای این که منطق «لعبت هاشم بالملک» شیعه و سنی نمی شناسد.

● تجربه دینی، منطق یزید

منطقی که امروز منافقین داخلی به نام «تجربه دینی» مطرح می کنند؛ همان منطق «لعبت هاشم بالملک» است؛ یعنی پیغمبر خیال کرد که وحی به او نازل می شود و دارد با او حرف می زند والا نه خدایی در کار است و نه جبرئیلی. تجربه دینی انکار همه حقایق دینی است؛ یعنی همه انبیاء را مثل درویشی معرفی می کنند که دچار اوهام شده است و هیچ دلیلی ندارد که خدایی باشد و چیزی بر او وحی کرده باشد و این ها خودشان را مدافع اسلام می نامند. آیا خیانتی بزرگترین از این هست و آیا دفاع در مقابل اینها لازم نیست؟

● لزوم دفاع در برابر تهاجمات فرهنگی

گاهی خطر تهاجم فرهنگی از تجاوز نظامی بیشتر است. این که می گوییم دفاع بر مردم واجب است و دولت اسلامی باید مدیریت کند و این مسئولیت را بپذیرد و هزینه اش را تامین کرده و برنامه ریزی کند، تنها دفاع در مقابل حملات نظامی دشمنان نیست؛ بلکه در مقابل حملات فرهنگی دشمنان به طریق اولی باید دفاع کرد؛ چون دین، عزیزتر از جان و مال و آب و خاک است.

وقتی ارزش های اسلامی در معرض خطر باشد و بدعت ها بخواهد جای احکام را بگیرد باید دفاع کرد. مگر کار معاویه و یزید جز این بود که احکام اسلام تعطیل بشود و چیزهایی را به نام اسلام مطرح کنند؟ و مگر دفاع و قیام سیدالشهداء(ع) جز برای دفاع از این تهاجم بود؟ خود امام فرمود: «انی اخاف ان یذهب هذه الطریقه»؛ من می ترسم که دین تدریجاً از میان مردم رخت بربندد و می خواهم قیام کنم.

● رفع یک شبهه

بعضی از دوستان نادان که گاهی ضررشان از دشمنان بیشتر است، می گویند: این یک تکلیف شخصی برای سیدالشهداء(ع) بود که در ازل نوشته شده بود و فقط او باید این کار را بکند. ما در اسلام احکام شخصی نداریم؛ فقط پیغمبر اکرم چند تا حکم مخصوص داشتند که آنها هم مشخص است؛ ولی برای دیگران احکام اختصاصی نداریم و همه چیز طبق قواعد و ضوابط است و هر وقت آن شرایط برای دیگران فراهم شد، عین آنها واجب خواهد بود. اگر خدای نکرده روزگاری بیاید که کسانی به نام حاکم اسلامی احکام اسلامی را تعطیل کنند و بگویند دیگر تاریخ مصرف اینها گذشته و بدعتهایی را به جای احکام دین بگذارند و بگویند امروز ما موظفیم اینها را عمل کنیم چون مردم می خواهند، اگر راهی برای جلوگیری از این بدعتها وجود نداشته باشد، همان کار سیدالشهداء(ع) بر دیگران واجب می شود. احیاء دین واجب است و اگر راهی جز شهادت نداشته باشد، آن شهادت واجب می شود و اختصاص به سیدالشهداء(ع) هم ندارد.

● لزوم تقویت روحیه شهادت طلبی در مقابل تهاجم فرهنگی

ما باید بهتر اسلام و دفاع از اسلام را بشناسیم. اگر راه و خون سیدالشهداء(ع) برای ما عزیز است باید از عمق جان بگوییم: «یا لیتنی کنت معکم فأفوز معکم» یعنی خودمان را حداقل برای روزی که وجود مقدس امام زمان ظهور می کند و به یاران فداکاری احتیاج دارد که مثل یاران جدش جان خودشان را کف دست بگیرند و برای اسلام هدیه کنند. آماده کنیم این زیارتهایی که ما می خوانیم برای همین است این زیارت وارثی که در آخرش می خوانیم «یا لیتنی کنت معکم فأفوز معکم» یعنی من ایمان دارم به آن راهی که شما رفتید و حسرت می خورم که چرا در کربلا نبودم که راه شما را تأیید کنم و منتظرم اگر شرایطی پیش بیاید، همان راه را انتخاب کنم. این همان فرهنگ شهادت طلبی است که امام حسین(ع) به جامعه اسلامی و بشری اهداء فرمود. امام حسین(ع) نشان داد که شرایطی برای جامعه اسلامی پیش می آید که مسلمان باید خود و فرزندانش تا طفل شیرخوارش به شهادت برسند تا اسلام بماند و احکام آن تغییر نکند.

● دفاع انسانی و حیوانی

آب و خاک کم قیمت ترین چیزی است که مسلمان باید از آن دفاع کند؛ دفاع از آب و خاک مثل دفاع یک حیوان است از لانه خود؛ البته باید دفاع کرد، اما این از دیدگاه اسلامی چندان ارزشی ندارد، آنچه مقدس است دفاع از ارزش هاست. آب و خاک امروز دست این است و فردا دست دیگری؛ آنچه ارزش دارد نور ایمان، صفای قلب، اعتقاد به عقاید حق و پایبندی به ارزش های اسلامی است. یزید می خواست جامعه ای درست کند که دختر و پسر در آن آزاد باشند و هر غلطی که می خواهند بکنند؛ اگر یک روز چنین جامعه ای به وجود آمد، دفاع از ارزش ها، مخصوص سیدالشهداء(ع) نیست. یزید می خواست جامعه ای به وجود بیاید که آزادی به معنای بی بند و باری. بر دین مقدم باشد؛ یعنی حاکمیت حیوانیت بر مقدسات عالم؛ یعنی پایمال کردن خون جمیع انبیاء و شهداء و مقدسین عالم و در چنین شرایطی نباید ساکت نشست. مکتب حسین این است؛ «هیهات منا الذله » یعنی ذلت پذیرش آیین غیراسلامی و ارزش های غیرخدایی، حسین فدا شد تا این ارزش ها زنده بماند. آنهایی که حسینی هستند این فکر را باید داشته باشند و بچه هایشان را هم این چنین باید تربیت کنند و انتظار ظهور مهدی هم یعنی همین.

● نتیجه

باید به هوش باشیم که شیاطین ما را با یک الفاظ پوچ با محتوای الحادی به نام اسلام و ارزش های انسانی و ارزش های لیبرال دموکراسی فریب ندهند؛ روح اینها چیزی جز کفر و انکار ارزش های الهی نیست؛ والله خطر اینها از خطر یزید و شمر برای عالم اسلامی بیشتر است؛ مگر یزید و شمر توانستند ایمان را از مردم بگیرند؟ اما این نامردها به راحتی جوان های ما را دارند بی دین می کنند.

بدانید که امام حسین(ع) آدمی نبود که یک عده گرگ دورش را بگیرند و بخواهند او را بکشند؛ امام حسین(ع) هدف داشت و برای احیاء دین و ارزش های دینی قیام کرد و در این راه موفق شد و اگر راه دیگری در زمان دیگری برای احیاء ارزش های دینی جز شهادت نباشد، شهادت برای دیگران هم واجب خواهد بود.