دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

کلود شابرول پدرخوانده موج نو فرانسه


کلود شابرول پدرخوانده موج نو فرانسه

«کلود شابرول» Claude Chabrol که در روز ۱۲ سپتامبر و در ۸۰ سالگی درگذشت, یکی از آن منتقدانی بود که به فیلمساز تبدیل شدند و با آثار خود سینمای فرانسه را در اواخر دهه ۱۹۵۰ متحول کردند و به «موج نو» معروف شدند

«کلود شابرول» (Claude Chabrol) که در روز ۱۲ سپتامبر و در ۸۰ سالگی درگذشت، از منتقدانی بود که به فیلمساز تبدیل شدند و به «موج نو» معروف شدند.

حرفه فیلمسازی آنها در جهت‌های متفاوتی بود، ولی آنها از همان آغاز کارشان، در یک زمینه به طور متحد در یک جهت حرکت می‌کردند و آن رد کردن سنت‌های واپس‌گرایانه‌ی سینمای فرانسه بود؛ و فرمولشان برای این منظور نوشتن فیلمنامه‌های «خوش ساخت» بود، و همچنین فراخوان برای یک سینمای نو که مشخصه‌ی آن رئالیستی بودنش و آزادی‌اش از قید و بندهای استودیویی و سیستم دست و پاگیر بازیگر سالاری بود.

هنگامی که شابرول اولین فیلم خود به نام Le Beau Sege را در سال ۱۹۵۸ با استفاده از ارثیه‌ی همسر اولش ساخت، اصول نامبرده را عملا به کار بست و فیلم خود را به طریقه‌ی سیاه و سفید و به صورت «آن لوکیشن» در شهر زادگاه خود، «ساردو»، و با حضور «ژرارد بلا» و «ژان کلود بریالی» که در آن زمان بازیگران ناشناخته‌ای بودند، فیلمبرداری کرد. این فیلم که درواقع اولین فیلم «موج نو»ای بود، هم مورد پسند منتقدان قرار گرفت و هم فروش موفقیت‌آمیزی داشت، و همین باعث شد تا شابرول بتواند بلافاصله ساخت فیلم دوم خود به نام Les Cousins (۱۹۵۹) را شروع کند، همچنین به مثابه «پدرخوانده» دوستان خود که مشتاق بودند؛ اولین فیلم خود را بسازند، عمل کند.

شابرول سود حاصل از فروش دو فیلم اول خود را صرف سرمایه‌گذاری برای فیلم Le Signe du Lion (۱۹۵۹) ساخته اریک رومر و دو فیلم Les Jeux de l۰۳۹;Amour (۱۹۶۰) و Le Farceur (۱۹۶۱) ساخته فیلیپه دو بروکا کرد، و در پرداخت هزینه‌های ساخت فیلم Paris Nous Appartient (۱۹۶۰) به «ژاک ریوت»، کمک کرد. او همچنین «مشاور فنی» ژان لوک گدار در ساخت اولین فلیمش A Bout de Souffle (۱۹۵۹) بود، ولی نام شابرول درواقع اعتباری برای گودار بود تا با تکیه بر نام او وارد سینما شود؛ درواقع، گودار فیلمساز خلاقی بود که هیچ نیازی به مشاور فنی نداشت.

شابرول با آن ظاهر خپل و کوتاه و شکم گنده و عینکش که شباهت به یک جغد مبهوت داشت، همه جا یک آدم شوخ بود. تصویر یک آدم شوخ همیشه به نفعش تمام نمی‌شد، و باعث می‌شد که جدی بودن کارهایش با تردید مواجه شود. او به آشپزی خیلی علاقه داشت و در فیلم‌هایش از هیچ فرصتی برای نشان دادن یک میز غذا یا ضیافت، دریغ نمی‌کرد. آدم‌های شوخ طبع می‌گفتند که آنها فیلمی از شابرول را بدون – دست کم – یک صحنه خوب «سورچرانی» خانگی به جا نمی‌آوردند!

هرچند شابرول در آثار خود نظام بورژووازی (نقاط ضعف و ستمگری‌های کوچک آن) را به باد انتقاد و استهزا می‌گرفت، خودش عضوی از همین طبقه اجتماع بود و از بسیاری از ارزش‌های آن برخوردار بود؛ املاک، ثروت و زندگی خانوادگی. با اینکه دو مورد از ازدواج‌های او به شکست و طلاق انجامید، ولی اعتقاد تأثیرگذار خود به این عرف را همچنان حفظ کرد.

کلود شابرول که پسر یک داروساز بود و در ۲۴ ژوئن ۱۹۳۰ در پاریس به دنیا آمده بود، ولی در دهکده «ساردنت» در ۱۵۰ مایلی جنوب پاریس بزرگ شده بود، همیشه خودش را بیشتر یک پسر روستایی می‌دانست تا پاریسی. درواقع، فیلم‌های اول او بیشتر درباره مضمون «موش شهری» و «موش روستایی» بودند. او که از همان بچگی دبوانه‌وار به فیلم علاقه داشت، در ۱۲ سالگی در انباری (طویله) توی حیاط‌شان یک باشگاه فیلم راه‌اندازی کرد. او از همان اول، به فیلم‌های تریلر (هیجان‌انگیز) و پلیسی علاقه نشان داد. او برای آن که رضایت پدرش را جلب کند، در دانشگاه «سوربون» در رشته داروسازی مشغول به تحصیل شد و خانواده‌اش انتظار داشتند که او هم مثل آنها وارد کار داروسازی شود. خدمت سربازی‌اش را در یکان پزشکی و با درجه گروهبانی گذراند.

ولی شابرول پس از پایان خدمت، رشته پزشکی را رها کرد و خودش به طور مستقل به دنبال یک حرفه دیگر رفت: عشق اول زندگی‌اش، سینما.

او در سال ۱۹۵۵ و در ۲۵ سالگی رئیس بخش تبلیغات شرکت فیلمسازی Fox در پاریس شد که به نظر می‌رسید شغل دلخواه او باشد، ولی این کار او نتیجه دلخواه نداشت، و به معیار مسؤلان شرکت Fox، شابرول بدترین کارمند بخش مطبوعاتی آنها بود، و او را پس از یک سال از کارش اخراج کردند. تنها چیزی که برای او مایه تسلی خاطر بود این واقعیت بود که جانشین او یک کارمند بدتر از خودش بود: ژان لوک گودار!

در این زمان بود که شابرول با علاقمندان سینما، مثل اریک رومر، ژاک ریوت، ژان لوک گدار، و فرانسوا تروفو در سینماتک فرانسه دیدار و درباره تکنیک‌های فیلمسازی صحبت می‌کرد. همه اینها دارای اشتراک نظر بودند، و به طور مرتب برای مجله سینمایی «کایه دو سینما» که «آندره بازان» منتقد و نظریه‌پرداز معروف سینما آن را در سال ۱۹۵۰ تأسیس کرده بود، مطلب می‌نوشتند. شابرول علاوه بر اسم خودش، با دو اسم مستعار هم در این مجله مطلب منتشر می‌کرد. اینها در بین خودشان یک فلسفه‌ای را به وجود آورده بودند که به موجب آن هیچ فیلمی نمی‌بایست به طور مجزا مورد قضاوت قرار می‌گرفت بلکه در متن آثار پیشین آن فیلمساز، و همینطور طبق اصول ژانر مربوطه.

فیلمسازان نامبرده فیلم‌های غیرشخصی فرانسوی را رد می‌کردند، و درمقابل به فیلم‌های شخصی‌تر روبرتو روسلینی و کارل دره یر، فریتس لنگ و فیلمسازان هالیوودی مثل هووارد هاؤکس، نیکولاس ری، و اوتو پرمینجر که چندان جدی گرفته نمی‌شدند، توجه نشان می‌دادند. ازنظر آنها، «آلفرد هیچکاک» رئیس فیلمسازان پانتئون نشین بود، و شابرول در سال ۱۹۵۷ به همراه اریک رومر نتایج یک بررسی مهم را منتشر کرد که برای اولین بار آثار هیچکاک را در بافت تربیت کاتولیک او مورد توجه قرار می‌داد.