یکشنبه, ۲۷ خرداد, ۱۴۰۳ / 16 June, 2024
مجله ویستا

عرفا و مسئله تجلی ساری


عرفا و مسئله تجلی ساری

یافتن پاسخ این سئوال که عرفا چه رویکردی به مسئلهٔ صادر اول دارند و چگونه با قاعدهٔ عقلی الواحد مواجه می شوند بستگی فراوان به درک نوع معرفت شناسی، هستی شناسی، جهان شناسی و انسان …

یافتن پاسخ این سئوال که عرفا چه رویکردی به مسئلهٔ صادر اول دارند و چگونه با قاعدهٔ عقلی الواحد مواجه می شوند بستگی فراوان به درک نوع معرفت شناسی، هستی شناسی، جهان شناسی و انسان شناسی آنها دارد. آنچه مسلم است عرفا در نامگذاری صادر اول حداقل از نظر لفظی رویهٔ واحدی ندارند و با نامهای مختلفی همچون روح کلی، روح اعظم، روح قدس اعلی، قلم اعلی، فیض مقدس، حقیقت محمدی و ... از آن یاد کرده اند. علاوه براین سئوالات فراوان دیگری نیز در همین راستا مطرح می شود؛ از جمله اینکه نظر عرفا در مورد عقل نخستین که از سوی فلاسفه به عنوان صادر اول معرفی شده است چیست؟ اگر عرفا چیزی غیر از عقل را به عنوان صادر اول معرفی کرده اند، آیا آن چیز دارای اسم واحدی است یا اسامی متعددی دارد؟ عرفا چه وجوه تسمیه ای برای آن اسامی ذکر کرده اند؟ وجود منبسط از نگاه عرفا به چه معناست و آیا می توان گفت عرفا وجود منبسط را به عنوان صادر اول معرفی کرده اند؟ بحث صادر اول در عرفان ذیل چه مباحثی مطرح می شود و چه تأثیری در تبیین نظام هستی از نگاه عرفانی داشته است؟ ‏

بر اساس آنچه عرفا می گویند، حق تعالی دارای وحدت حقیقیّهٔ ذاتیه است بنابراین از او بیش از یک چیز صادر نمی شود که نام آن، وجود مطلق، تجلی ساری، رقّ منشور، نور مرشوش، وجود منبسط و ... است. به بیان دیگر از نگاه عرفا، در معنای واژهٔ "خلق" تقدیر ترتیب و تعیّن و محدودیت نهفته است از این رو احادیثی همچون "اول ما خلق الله العقل" را به خلق نخستین موجود بر پایهٔ تقدیر و تعیّن مشیر می دانند، در حالی که آنچه را خداوند در آغاز آفرینش آفرید محدود نبود و تعیّن و تقدیر نداشت. پس نخستین چیزی که پا به عرصهٔ هستی گذاشت وجود مطلق، تجلی ساری، رقّ منشور، نور مرشوش و ... است. این همان چیزی است که به نظر عرفا، اهل نظر اشتباهاً آن را قلم اعلی و عقل اول می نامند. بنابراین از نگاه عرفا اولین صادر،‌ وجود عام و منبسط جامع جمیع مراتب عوالم امکانی است که به نحو جمعی بر همهٔ مراتب امکانی احاطه دارد و در عین حال مبری از حدود و نقایص همهٔ آنهاست، و به نحو بساطت و بدون تفرق و تشتت واجد همهٔ آنهاست و بر همهٔ وجودات امکانیه که مادون او هستند محیط است. با این وصف فقط واجب الوجود است که بر وجود منبسط و دیگر موجودات احاطه دارد. استاد جلال آشتیانی در توصیف وجود منبسط و جایگاه آن در هستی می گوید:‏

"وجود منبسط و نفس رحمانی و حق مخلوق به را که عبارت از ظهور و تجلی فعلی حق در قوابل و ماهیات امکانیه است "ماده المواد" نامیده اند. وجه تسمیه ماده المواد نیز به خاطر آن است که مایه و خمیره و منشاء و مبداء ظهور صورکونیه و حقایق امکانیه می باشد. عقل اول صورت اثر اول وجود منبسط است با اعتبار بسط این وجود بر جمیع اکوان ظاهره. اصل و ریشهٔ این وجود همان حقیقت الهیهٔ متعینه در حضرت احدیت جمع است.اختلافات دروجودات مقیده به حسب تقدم وتأخر و شدت و ضعف راجع به تعددات و تکثرات قوابل است و قادح در وحدت و صرافت و جودعام و منبسط نخواهد بود."‏

پرسشی که در اینجا مطرح می شود، چگونگی احاطهٔ وجود منبسط بر وجودات امکانی است؟آیا این احاطه به سان احاطه مکان به متمکن و محل به حال و زمان به زمانیات است؟ عرفا در پاسخ به این سئوال معتقدند احاطهٔ وجود منبسط بر وجودات امکانی آن گونه که ذکر شد نیست بلکه وجود منبسط به نحو وحدت در کثرت در وجودات امکانی ساری است. این سریان مخصوص وجود منبسط است به نحوی که حضرت حق از آن مبراست، زیرا سریان خواه به طور نزول و خواه به نحو صعود،‌ ملازم با حدود وجودیه، و حدود وجودیه ملازم با حدود عدمیه است در حالی که واجب الوجود بالذات واجب الوجود من جمیع الجهات و الحیثیات است و محال است که ذات او متحد با نقایص و بلکه عین نقایص باشد، زیرا هر حد عدمی ملازم با حد وجودی است.