دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
جامعه و جهان بینی فروغی جوان در آینه یادداشت هایش
"سبحان الله! چه مردمانی بودند و چه خیال ها در سر داشتند و چه پیش آمد و چه کسانی جای آن ها را گرفتند."(۳۵)
"محمدعلی فروغی"، فیلسوف روشنگر، دانشمند فرزانه و مورخ آگاه، ادیب سخن شناس و خطیب سخن سنج، مترجم زبردست و سیاستمدار میهن پرست و به معنای واقعی کلمه، روشنفکر جامع الاطراف روزگار ما بود. او تیرماه ۱۲۵۶ خورشیدی در تهران زاده شد و در آذرماه ۱۳۲۱ زندگی را بدرود گفت.
یادداشت های روزانه وی از تاریخ ۲۴ دی ماه ۱۲۸۲ تا ۲۲ خردادماه ۱۲۸۳ خورشیدی که دربردارنده پنج ماه از زندگی اوست، علاوه بر اینکه کنش ها و اندیشه های فروغی ۲۶ ساله را نشان می دهد، دربردارنده شرحی جامعه شناسانه از جامعه ایران عصر مظفری ست که به خواننده کمک می کند تا بتواند برداشتی کلی از فضای آن دوران داشته باشد.
در ادامه تلاش می شود تا در آینه یادداشت های فروغی، نگاهی به قاجاریه، جامعه ایران، مشاهیر، جهان بینی و کوشش ها و کنش های فروغی در این دوران بپردازیم.
● روشنفکر چند ساحتی
فروغی از هنگام جوانی به کار زیربنایی در حوزه فرهنگ باور داشت. از این روست که ساعاتی از شبانه روز را به لغت نامه نویسی فرانسه به فارسی با دوستش "محمد صدیق حضرت مظاهر" می گذراند و همواره در اندیشه نوشتن کتاب های درسی برای مدرسه هایی چون خرد، سیاسی، مظفریه، علمیه و ادب بود که در آنجا آموزگاری می کرد; به طوری که دمی از این دغدغه فارغ نیست. برای نمونه: "صحبت تاریخ ایران بود، به خصوص اواخر آن، که غالب مردم از آن نادانند و چه قدر خوب بود که ما بتوانیم مواد و مآخذ فراهم آورده، تاریخ خوبی از دوره های اخیر ایران ترتیب بدهیم."(۳۶۰) او همچنین از تدارک نوشتن تاریخ اسلام و کتابی درباره صرف و نحو فارسی در یادداشت هایش خبر می دهد.
فروغی با روسی و عربی به خوبی آشناست و مترجم زبردستی در انگلیسی و فرانسه به شمار می آید.او در عین اینکه در این سن به ترجمه هایی چون تاریخ روم، تاریخ مسلمین اسپانیا، کتاب مارگو و... دست می یازد، اما باور دارد که "ترجمه از کتاب های فرنگی برای ما مناسب نیست. ما باید کاری بکنیم که اصالت داشته باشد."(۸۹)
فروغی همچنین از پیشگامان معرفی فلسفه جدید به ایرانیان است. او روزهای متمادی با دوستانش درباره اندیشه های دکارت (ریاضی دان و فیلسوف فرانسوی)، نیکلا مالبرانش (فیلسوف)، گوتفرید لایبنیتس (فیلسوف، ریاضی دان و فیزیکدان آلمانی)، هربرت اسپنسر (فیلسوف انگلیسی)، هیپولیت تن (مورخ و منتقد فرانسوی)، نیکلاس کامیل فلاماریون (اخترشناس و نویسنده فرانسوی) و... گفت وگو می کند.
فروغی در این سال ها، روزنامه نگاری زبردست نیز به شمار می رود و مهم ترین مددکار پدرش (میرزا محمدحسین فروغی ذکا»الملک) در انتشار روزنامه تربیت است; آن هم در روزگاری که بنا بر کاغذ رسیده از مدیر روزنامه مظفری که آزارهای فراوانی از حاکم بنادر فارس دیده، روزنامه نگاری کاری بسیار خطیر و آسیب پذیر بود: "شما روزنامه نگاران با وجود اینکه مردمان عاقلی هستید; چرا روزنامه نگاری می کنید، در صورتی که نفعی از آن نمی برید، بلکه خسارت ها و صدمات می کشید؟"(۳۹)
در خاطر داشته باشیم که همه این کوشش ها و کنش ها از جوانی ۲۶ ساله سر زده است.
● تمدن نوین در اندیشه فروغی جوان
فروغی نگاه خوش بینانه ای به آینده تمدن نوین دارد و دستاورد نهایی آن را ارتقای جایگاه آدمی و کاهش رنج های بشری می داند. وی می نویسد: "رنج و زحمت انسان در وضع تمدن به واسطه زیادی ادراکش بیشتر است، اما با وجود این زندگی متمدن بهتر است; زیرا که گمانم این است که تمدن به جایی خواهد رسید که ما تصور آن را نمی توانیم بکنیم و انسانیت مقامی بسیار عالی خواهد داشت. بلی اگر غایت تمدن همین بود که حالا هست چون چندان مقام عالی عاید انسان نشده است، این اندازه تمدن به رنج ها و آلامی که تولید کرده، نمی ارزد."(۱۴۹ و ۱۴۸)
فروغی این نظریه غرب مدارانه که پیشرفت و تمدن جدید منحصر به باخترزمین است و خاورزمین هیچ بهره ای از آن نمی تواند داشته باشد، به صراحت رد می کند و برای نمونه در این باب می نویسد: "این اوقات متصل فرنگی ها از خطر زرد حرف می زنند، یعنی از اینکه چینی ها به واسطه پیشرفت ژاپن از خواب غفلت بیدار شوند، آن وقت دماغ فرنگی ها را بمالند، این مسئله را تاخت و تاز جدیدی از مغول می خوانند. احمق ها نمی گویند که چینی ها و ژاپنی ها کاری ازشان ساخته شود، در صورتی است که قبول تمدن کرده باشند.
آن وقت چگونه تاخت و تاز مغول خواهد بود و اگر متمدن نشوند که نمی توانند از عهده فرنگی ها برآیند و اگر می ترسند از اینکه مشرق زمینی ها بیدار شوند و دست تعدی آن ها را از ممالک خود بکنند این مساله در صورتی که امکان داشته باشد، حق است. تمام بهانه فرنگی ها در دست درازی به ممالک ما این است که شما از عهده به کار بردن نعمت های طبیعی برنمی آیید و آن را حرام می کنید. پس ما باید این کار را صحیح بکنیم. پس اگر خود مشرق زمینی ها این کار را بکنند، فرنگی ها چه حق فضولی دارند. مقصود این است که دنیا میدان غارت است. فرنگی ها میل ندارند، آسیایی ها بیدار شوند و دست غارت آن ها را ببندند."(۱۷۳ و ۱۷۲)
فروغی از جوانی نگاهش به باخترزمین، نگاهی نه از روی دلباختگی که منتقدانه است: "مذکور شد که دو فوج ژاپنی را روس ها تماما کشته اند. اگر راست باشد جای تاسف است. وحشیگری بزرگی است. مزه دارد که فرنگی ها هر وقت حرکت رکیکی از غیر می بینند عالم را از فریاد وحشیگری پر می کنند. بعد برای خودشان که موقع دست می دهد، همان حرکت را به طور اشد می کنند."(۱۰۸)
● فروغی اصلاح گرا
فروغی با باور به "الناس علی دین ملوکهم" به دنبال اصلاح از بالا بود و ایمان داشت که اگر سررشته داران اصلاح شوند، مردم نیز اصلاح می شوند. او بسان یک جامعه شناس به دنبال چرایی پدیده ها می رود. به آن ها سطحی نمی نگرد و تلاش دارد با نقب زدن به عمق رود و مسائل را ریشه ای آسیب شناسی کند. با چنین نگاهی است که او می نویسد: راست است که حالا اکثرا متقلبند، اما اولا چاره ای ندارند; زیرا که می بینند از تقلب کارها بهتر پیش می رود تا از درستی. ثانیا کسی از ایشان مواخذه نمی کند و خدمتی توقع ندارد و اگر بزرگان ما از زیردستان خود درستی بخواهند و جدا مواخذه کنند، من ضامن می شوم که در مدت قلیلی همه ایرانی ها مردمان درستکاری بشوند. فروغی در کنش سیاسی با رویگردانی از جریان های انقلابی به اصلاح اعتقاد داشت. "یکی نمی داند این مردم چه می خواهند. اگر متوقعند که کارها یک مرتبه درست شود، این محال است."(۲۴۵) وی همچنین در درازای زندگی سیاسی اش از منتقدان سرسخت جریان های توده گرا و به اصطلاح پوپولیسم بود. وی بر آن بود تا با بالابردن سطح آگاهی های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه، مردم را اندک اندک وارد عرصه کنش ورزی سیاسی کند; چراکه باور داشت "در مملکت ما حرف های مهمل زود موثر می شود و نتیجه می دهد، اما حرف های حسابی به خرج هیچ کس نمی رود "(۱۷۶) و این تنها در جامعه ای می تواند موثر باشد که مردمش به علت بی سوادی و نداشتن آگاهی، توان تمیز درست از نادرست را ندارند. با چنین نگاهی است که کوششی عظیم در راستای روشنگری و ارتقای آگاهی مردم را به عینه در تمامی حیات فرهنگی و سیاسی فروغی مشاهده می کنیم.
● سیاست خارجی
فروغی با نگاهی واقع گرایانه بر این باور است برای ماندن در عرصه سیاست جهانی، باید ایرانیان خودشان در اندیشه میهنشان باشند و سرنوشت میهن شان را تسلیم بازی های جهانی نکنند. "امشب با آقا (فروغی بزرگ) صحبت از جنگ ژاپن و روس بود و نتایج آن و عاقبت کار صحبت زیاد شد. برادرم از من پرسید نتیجه این جنگ در صورت فتح یا شکست روس برای ما چه خواهد شد و کدام بهتر است؟ گفتم هیچکدام. هر دو بد است.
اگر روس غلبه کند، قدرتش بیشتر می شود و در ضمن ما مقهورتر می شویم. اگر مغلوب شود، چون پیشرفتش در شرق اقصی متوقف می شود، احتمال دارد شرق متوسط یعنی ایران و افغانستان را بیشتر مطمح نظر قرار دهد که از این جا به دریای محیط برسد.
بنابراین ما خودمان اگر آدم نباشیم و نتوانیم از خود نگاه داری کنیم، عاقبت این جنگ در هر حال برای ما بد است. الا اینکه شکست بخورد، موقتا به واسطه ضعفی که عارض او می شود قدری ما راحت تر خواهیم بود. بهتر این بود که این جنگ واقع نشود و روس بی سر و صدا مقصودش به نحوی حاصل شود که بلکه حرصش قدری بنشیند.
اگرچه در آن صورت هم اگر ما خودمان به فکر حفظ خودمان نباشیم، باز مقهور خواهیم بود و حاصل اینکه من از خودمان مایوسم."(۱۶۶)
● خط، شعر فارسی در نگاه فروغی جوان
یکی از مهم ترین دغدغه های روشنفکران ایرانی در دوران معاصر که از پیش از مشروطه آغاز شده بود، اصلاح خط فارسی است. از مهم ترین این تلاش ها، کوشش های "میرزا فتح علی آخوندزاده" در پیش از مشروطه است. آخوندزاده بیش از دو دهه از عمرش را برای دگرگونی آنچه که "الف با» اسلام" می نامید، سپری کرد. او در این راه رنج سفر برخود هموار کرد و دارایی های خویش را نیز به کار گرفت و از هیچ کوششی برای دگرگونی دبیره یا الفبای فارسی خودداری نکرد; چراکه گمان می کرد، چرایی فلاکت ایران، بی سوادی ایرانیان و بی سوادی ایرانیان، ناشی از دشواری دبیره پارسی ست.
این نگاه خام اندیشانه هر چند در آتیه از سوی نویسندگانی چون احمد کسروی، صادق هدایت و... پی گرفته شد، اما با اقبال گسترده روشنفکران و دولتمردان ایرانی روبرو نشد. فروغی جوان نیز مخالف دگرگونی دبیره فارسی است. وی در این باب چنین می اندیشید: "تغییر دادن خط فارسی کار صحیحی نیست. بهتر آن است که گذاشتن اعراب کم کم معمول شود و چون چاپ حروف عن قریب شایع خواهد شد، کتب چاپ حروف را معرب چاپ کنند و اعراب را با حروف ملازم نمایند."(۳۰)
فروغی درباره شعر فارسی نیز نگاهی پیشروانه دارد و باورمند است که "حال و طبیعت درین موارد (سرودن شعر) مقدم بر قانون است و گاهی اختیار از دست خارج می شود."(۲۸۲) او به نقل از پدرش درباره نیاز به دگرگونی در شعر و نثر فارسی می نویسد: "در این عصر سبک شعر و انشا باید تغییر کند و قدری هم اهل این کار باید به ادبیات فرنگی نظر کنند."(۲۱۵)
● قاجارها در آینه یادداشت ها ناصرالدین شاه
در جریان گفت وگویی میان فروغی با معتمدالممالک، آقا شیخ محمد (علامه قزوینی) و میرزا صادق خان، یادی از ناصرالدین شاه می کنند و از پرخوری، زن بارگی و بی علاقگی او به پیشرفت ایران سخن می گویند: "... ناصرالدین شاه ابدا به خیال ترقی مملکت و علم و صنعت نبود، بلکه مخالف آن بود و از مدرسه متنفر بود. این مطالب را همه کس می داند و حاجت به تفصیل نیست."(۵۰ و ۴۹)
● مظفرالدین شاه
همانگونه که ذکر شد، این یادداشت ها در روزگار سلطنت مظفرالدین شاه و دو سال پیش از مشروطه نوشته شده است. ذکری که از دربار مظفری آمده است، عرق شرم بر جبین هر ایرانی می نشاند. فروغی، حالات مظفرالدین شاه و اطرافیان وی را اینگونه ترسیم می کند: "در دستگاه این پادشاه هر کس تقرب دارد ... یا باید از بابت جمال منظور شود یا قوادی کند یا مسخرگی یا همه این کارها را با هم و آن ها که اجزای خاص شاه هستند و در صمیم دل او جا دارند در حضور او باید با هم مفاعله کنند ... سبحان الله!
چه بگویم که شقاوت و نفسانیت و دنائت و رذالت انسان به چه درجه می رسد. عمده تعجب من این است که این شاه با وجود متشکل بودن به شکل انسان، چرا این طور از عقل و تمیز و تصرف و خودداری و سایر صفات انسانیت بی بهره است. چیزها از او می دانم که شخص متحیر و مبهوت می شود. دماغ این مرد ابدا قوه کار ندارد. آنچه به او بگویند قبول می کند. تصدیق و تکذیب او از روی حرف دیگران است و آنچه به ذهن او راسخ کردند، دیگر بیرون نمی رود.
کسانی که اطراف او را گرفته اند با آنکه دارای حالات سابق الذکر هستند در نظر او اعقل و اعدل و اکمل ناس می باشند. ضعف حال و عقل او این است که از رعد و برق می ترسد و هر وقت هوا منقلب می شود باید سید بحرینی او را زیر عبای خود گرفته ورد بخواند و رعد و برق را از او دور کند ... صحبت مجلس او تماما لغویات و شهوانیات است، به طورهای رکیک و شنیع.
کسانی که در خلوت او می روند اطمینان ندارند که پاکدامن بیرون آیند. ... در سفر فرنگستان ... پول هایی که بی معنی خرج کرده، عروسک و امثال آن خریده اند که معلوم است."(۴۶ و ۴۵)
● محمدعلی میرزای ولیعهد (محمدعلی شاه آتی)
فروغی توصیفاتی که از محمدعلی میرزای ولیعهد می کند و هشداری که نسبت به او می دهد با آنچه که از محمدعلی شاه به هنگام سلطنتش می بینیم، هم خوانی قریبی دارد. وی درباره او ذکر می کند: "از قرار تقریر دکتر رنار، ولیعهد اعتنایی به عوالم علمی و تربیتی ندارد. خدا رحم کند از وقتی که این بدذات فراش منش به سلطنت برسد."(۳۰۱) "... مذکور شد و سابق هم شنیده بودم که خیلی شیطنت دارد و بر کار مسلط است. اهل تبریز (ولیعهدنشین) از او خوف زیاد دارند. خفیه نویس بسیار دارد و به اندک ایرادی که به دست می آورد، مردم را لخت می کند."(۲۱۶)
شوربختانه این رذالت های تنها مختص پادشاهان قاجار نبوده است و آنگونه که از تاریخ برمی آید و خاطرات تاج السلطنه (دختر ناصرالدین شاه) و فروغی نیز گواهی می دهند: "پسرهای شاه خصوصا شاهزادگان، عموما مردمان پست فطرت و فاسدالاخلاق و بی عقل و بی کله می باشند"(۲۲۶) و "عجب طائفه رذلی بوده اند، قاجاریه."(۳۰۱)
● جامعه ایران آن زمان
فروغی از گسترش دروغ و سایر بدهنجاری های اجتماعی در ایران آن دوران گله مند است و می نویسد: "نمی دانم مردم چه عشقی دارند به جعل اکاذیب. روزی نیست که یک خبر دروغ منتشر نکنند و حالا به هیچ چیزی اطمینان نیست."(۲۵۸)
فروغی همچنین به میوه استبداد در جامعه ایرانی اشاره می کند و می نویسد: "وضع درویشی و مرشدبازی و عرفان و امثال آن نتیجه استبدادی است که در مشرق زمین بوده و هست."(۱۸۱)
او همچنین نکات جالبی از فرهنگ عامه روزگار جوانی اش بیان می دارد، مانند: "در ولایات اطراف به خصوص آنجاها که مردم به حال ایلیاتی هستند، شاهنامه خواندن مرسوم و شاهنامه خوانی فن مخصوص است."(۲۴۴) یا هنگامی که نوروز ۱۲۸۳ خورشیدی با محرم برابر شد، به گفته فروغی "امسال مردم به جای عید مبارکی، لعنت بر یزید می کنند."(۲۰۳)
● فروغی در آینه یادداشت هایش
آنگونه که از یادداشت های روزانه فروغی برمی آید، او لحظه ای به بطالت نمی گذراند. یا مشغول تدریس است، یا مطالعه می کند و اگر این دو نیست، ترجمه می کند، می نویسد و در این راه بر این باور است که "شخص محقق هیچ منظوری نباید داشته باشد، مگر کشف حقیقت، ولو اینکه مخالف میل یا مصلحت باشد."(۲۱۶) فروغی در عین حال بسان انسان های متعادل به تفریح نیز توجه ویژه ای دارد. ورزش می کند، سه تار می زند و با دوستانش به تئاتر می رود.
مهم ترین لذت فروغی، خواندن است و بدین رو کتاب بسیار می خرد. به گونه ای که "کتاب خریدن مرا خانه خراب کرده. کتاب خوب بسیار است و نمی توان از آنها دست برداشت. بضاعت هم به قدر کفایت نیست."(۱۲۱)
او همچنین از مرگ ابائی ندارد: "فقط تاسفی که از مردن دارم از بابت همین است که دلم می خواهد بدانم کار انسان به کجا می رسد."(۸۰)
نویسنده : مسعود لقمان
پی نوشت:
عددهای داخل پرانتز، نشانگر شماره صفحه های یادداشت های روزانه از محمدعلی فروغی (۲۶ شوال ۱۳۲۱ - ۲۸ ربیع الاول ۱۳۲۲ قمری)، به کوشش ایرج افشار، تهران: کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، ۱۳۸۸ است.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست