پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
رازهای بزرگ
۱. پس از تجاوز هژمونی "لیبرال - سرمایهداری" به رهبری امریکا و انگلیس به افغانستان و عراق و اشغال این کشورها که با شعار "دمکراسی، آزادی و جامعه مدنی"، صورت گرفت و نیز با اعلام جنگ صلیبی در گسترهٔ جهان، به تدریج مفهوم حقیقی و پشت پردهٔ شعار "جهانیسازی"، هویدا شده است. به وضوح بیبدلیل، روشن است که آنان به دنبال تبدیل کل افراد ساکن بر کره زمین به مثابه اعضأ یک واحد سیاسی و شهروندان یک "رژیم قدرت جهانی" تحت سرپرستی خود میباشند و برای چنین عملیات اشغالگرانه جهانی است که، محتاج حاکمیت یک "چشمانداز فرهنگی تازه"(۱) در سراسر دنیا و القأ فرهنگ ویژهای جهت زمینهسازی برای استعمار جدید بینالمللی میباشند. مفاهیمی چون "حقوق بشر جهانی"، "دمکراسی جهانی"، "امنیت جهانی"، "نظم جهانی"، "تجارت جهانی"، همگی باید در خدمت این امپراطوری جهانی که بناست به وجود آید قرار گیرند. امپریالیزم از این پس، با شعار دمکراتیزاسیون ملل عقب مانده!! به گسترش اقتدار خود میاندیشد و برای خود، "منافع جهانی"، تعریف و بلافاصله اعمال میکند.
هر گونه چند جانبهگرایی(Multilateralism) در فضای جدید، تصنعی یا موقتی خواهد بود. عملیات در بالکان، سومالی، عراق و افغانستان، آغاز چنین تهاجم سراسری است و این میلیتاریزم و "خشونت بدون مرز" در خدمت هژمونی سرمایهداری غرب درخواهد آمد. بنابراین از این پس بشریت، شاهد تعقیب پروژه "ناامنی جهانی" از سوی آمریکا، انگلیس و صهیونیزم تحت پوشش "امنیت جهانی" خواهند بود زیرا یک حکومت جهانی، قرار است تشکیل شود. آنچه به نام "اداره دنیا" (Global Governance) خوانده شده، دقیقا توجیه همین سیطره امپریالیستی با ادبیات جدید و بشردوستانه!! است.
۲. سازمان ملل متحد نیز که با ادعأ تضمین صلح جهانی و برای پیشگیری از جنگ جهانی سوم به وجود آمد در کمال تعجب و تاسف عملا در خدمت توجیه خشونت فراگیر و استعمار توجیه شده، درآمده است. و گاه با سکوت و گاه به تصویب قطعنامههایی، به این امپریالیزم جهانی، مشروعیت میبخشد. صلحی که آنان به دنبال آنند، "صلح بدون عدالت" و صلح در خدمت ابرقدرتها و توجیه وضع موجود و نابرابر جهان است. مساله اصلی، کاهش یا عدم کاهش نقش دولتهای ملی نیست بلکه به تدریج همه کشورها تبدیل به استانهایی خواهند شد که به نحو فدرال، تحت امر یک رژیم مرکزی یعنی کانون سرمایهداری غرب، اداره میگردند. این سیستم تصمیمگیری جهانی(۲)، کلیه تصمیمگیریهای محلی، ملی و منطقهای را در خدمت خود و تحت امر ستاد مرکزی!! خواهد گرفت و احیانا کُد تبلیغاتی آن، "تصمیمگیری دمکراتیک جهانی" شده و هر نوع مقاومتی تحت عنوان "یاغیگری شهروند جهانی"Global Citizen) )، سرکوب خواهد گشت.
سازمان ملل، هم میتواند پوشش باشد و هم میتواند پس از اقتدار قاطع هژمونی "امریکا -- اسرائیل -- انگلیس"، حتی حذف شود و نهادهای مثلاً مدنی!! دیگری به وجود آید تا "جامعه مدنی جهانی" مورد نظر ارباب قدرت و ثروت و ارباب رسانهها را فراهم کند. کاملاً قابل پیشبینی است که در این صورت، تحولات بینالمللی چگونه مدیریت شده و منازعات و دعاوی، چگونه حل و فصل خواهند گشت و نیز مفاهیم حاکم بر سیاست جهانی، چه گفتمانی بوده و کدام تلقی از امنیت، صلح و نظم فراملی در پیش خواهد بود.
۳. تبلیغات و رسانهها نیز با جدیت در تلاشاند تا با تبدیل(change) و تغییر بسیاری از این مفاهیم در افکار عمومی ملتها هرگونه مقاومتی را تضعیف یا منتفی سازند. آنان میکوشند تلقین کنند که اساسا دوران طرح الگوی "استعمار" و مبارزات ضداستعماری، سپری شده و ساختار سیاسی دنیا به نحوی است که از لحاظ تاریخی، دوران گذار از گفتمان "مقاومت ملی و ضداستعماری"، به پایان رسیده و امروز دیگر این ادبیات را نباید به کار برد و با کلماتی چون "مدیریت جهانی" و "انقلاب ارتباطاتی" به دنبال حذف روح مقاومت ملی و دینی در برابر استعمار و حذف ارزشهای فرهنگی غیرغربی از سطح جهاناند تا همهچیز به تدریج در خدمت فرهنگ غرب و در نتیجه، منافع سرمایهداری استکباری درآید و زیر پوشش "بازار جهانی"(۳)، به همه مقولات، مفاهیم دیگری در خدمت هژمونی جدید، تزریق شود. هرچه این هژمونی را تهدید کرده یا این مفاهیم را زیر سوال ببرد، از اکنون یک پدیدهٔ "ضدامنیتی" و خرابکار(۴) شمرده خواهد شد.
به همین جهت است که اصولاً کلمهٔ "جهانی شدن ، ابتدا در حوزهٔ اقتصاد و سرمایهداری مطرح و سپس لوازم آن در حوزههای سیاسی، فرهنگی و نظامی، تعقیب و بسط داده شد و در نقطه مقابل آن نیز مفاهیمی چون "تروریزم جهانی" را اختراع کردند تا بهانه برای پیشروی و سرکوب مقاومتهای ملی و دینی بیابند. این، همان فرهنگسازی وتبلیغ "بینش جدید" در میان ملتها برای کشتن حس مقاومت در آنهاست.
آنان میخواهند الگوهای رفتاری و هنجاری را در ملتها تغییر دهند و به صورت نامرئی در ورأ همه مرزها عمل کنند و در اینجا مراد از جهانی شدن، به وضوح همانا غربیشدن(۵) است و هجوم رسانهای و تهاجم فرهنگی با همین رویکرد صورت میگیرد که فرهنگ آمریکایی و غربی را "ارزشهای جهانی" بنامند و به همه ملتها تزریق و تحمیل کنند. آنان در مسیر تضعیف اقتدارملی سایر کشورها از هیچ شیوهای چشمپوشی نمیکنند و از سازمانهای غیردولتی وNGO ها و باصطلاح نهادهای مدنی نیز بهرهبرداری خواهند کرد. همچنین میکوشند آنچه را "اپوزیسیون قانونی" مینامند همچون بمبی در داخل بدنه حاکمیتهای مخالف خود، وارد و تعبیه و از آن سوءاستفاده کنند حال آنکه خود، چیزی به نام "اپوزیسیون قانونی" برای هژمونی غرب در سراسر جهان به رسمیت نمیشناسند و هر صدای مخالف خود را ناشنیده گرفته و از این پس سرکوب میکنند.
۴. رهبران غرب، به ظاهر میگویند که همه در "دهکده جهانی"، همسایهایم اما هرگز اخلاق همسایگی را رعایت نمیکنند و در واقع، یک رژیم "ارباب و رعیتی جهانی"، حاکم شده است که همه باید زیر سایه ارباب قدرت و ثروت، در صلح با او!! باشند تا "جهانی" شوند و "جهانی" بیندیشند و جهانی عمل کنند!!
منادیان جهانی شدن، ابتدا برای درهم شکستن صلابت عقیدتی ملتهای مقاوم، شعارهایی چون پلورالیزم و نسبیگرایی و شکاکیت و تبلیغ الگوی "جامعه چند فرهنگی"(۶) را پیش میکشند تا آنان از فرهنگ خود دست کشیده یا در آن، مردد شوند سپس شعار "جهانی شدن" و "یکسانسازی" و "غربیشدن" را مطرح میکنند تا یک دیکتاتوری بزرگ و توتالیتریزم جهانی بر سر همه فرهنگها و ملتها، سایهافکن شود و بدینوسیله با روح تحمیل و استبداد جهانی و تحقیر سایر ملتها، زمینه برخورد و خشونت و جنگ و تجاوز و اشغالگری را در سطح جهان، افزایش میدهند و همان امپراطوری جهانی خشن و قدیمی پدران خود را اینبار با شعار "دمکراسی و تساهل و تسامح و اقتصاد آزاد"، باز تولید میکنند.
آنان میخواهند نگرش ملتها به "قدرت جهانی" را تغییر دهند تا این امپراطوری، بدون مقاومت و با هزینهای اندک، به وجود آید و برای الگوی جدید استعماری، نوعی توجیه اخلاقی، دست و پا کرده و آن را تئوریزه کنند تا ارزشهای جدیدی برای تسهیل معادله قوای مطلوب، خلق و جایگزین نموده و نوعی شبه اجماع جهانی در حول و حوش این باصطلاح ارزشهای مرکزی!! پدید آورند. در این قاموس جدید، شعار "نفی خشونت" به مفهوم "نفی مقاومت" است زیرا سرکردگان این نظام غربی جهان، خود منشأِ بزرگترین خشونتهای تاریخ و کثیفترین جنگهای بینالمللی و عامل بسیاری از کودتاها، ترورها و پشتیبان بسیاری از رژیمهای سرکوبگر و مستبدند.
۵. شعار "آزادی"، مجوز جنگافروزیها و براندازی رژیمهای مستقل از این استبداد جهانی خواهد بود تا همهٔ مخالفین "اباحیگری غربی"، به نام "آزادی"، سرکوب شوند. شعار "جهانیسازی" به مفهوم "غربیسازی" و یکدستسازی، خود، نوعی توتالیتریزم و مبشر یک استبداد جهانی و عمیقاً ضد آزادی است چنانچه شاهد سلب بسیاری از آزادیهای انسانی و ترویج آزادیهای حیوانی از سوی این فرهنگ هستیم و نیز حمایت آنان از استبدادیترین و ضدآزادیترین رژیمهای وابسته را در منطقه و دنیا میبینیم. آنان به مخالفان خود در سطح جهان، آزادی نمیدهند ولی از مخالفین خود، آزادی عمل برای براندازی همان مخالفین میخواهند!!
۶. شعار "دمکراسی" را برای نفی "عدالت، برابری و ارزشهای دینی" سر میدهند ولی نشان دادهاند که هر جا دمکراسیها علیه آنان و منافعشان نتیجه دهند، به سادگی نفی و حذف میشوند و با آن نیز برخورد ابزاری میکنند.
۷. استکبار غربی، هرگز به دنبال احترام متقابل(Mutual Respect) با سایر ملتها و فرهنگها نیست و بارها نشان داده که مظهر "عدم تحمل" بوده و گرایشهای افراطی در دنیا را خود به وجود آورده یا تحتالحمایه قرار داده است. "کمکهای بشردوستانه" نیز شعار ابزاری دیگری برای تجاوز و اشغالگری و استثمار ملتها خواهد بود.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست