یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

به یك دست آتش به یك دست آب


به یك دست آتش به یك دست آب

از شفیعی كدكنی نوشتن به گمانم آزمودن امری از مقوله «سهل و ممتنع» ها است «سهل» از آن بابت كه سبد خاطره چنان از بارقه فضل و بزرگواری و سالاری او سرشار است كه در بادی نظر نیاز چندانی به كنكاش و كوشش حس نمی كنی و «ممتنع» از این رو كه «چه» بنویسی و «چگونه» بنویسی نگارنده در این یادداشت كه گذری تند برای «توصیف» چند چشم انداز از آفاق گسترده زندگی شفیعی بوده دشواری هولناك پیمودن «بحر در كوزه شكسته» را به شیرینی تجربه كرده است و در همه حال

زانجا كه پرده پوشی خلق كریم «تست»

بر قلب ما ببخش كه نقدی است كم عیار

زندگینامه

محمدرضا شفیعی كدكنی _ شاعر، ادیب، محقق، استاد و نظریه پرداز برجسته روزگار ما _ در مهرماه ۱۳۱۸ در كدكن نیشابور به دنیا آمد. پدرش «میرزا محمد» (م ۱۳۵۱) «از افاضل علمای دوران شكوفایی حوزه علمیه مشهد در دهه های ۱۳۵۰- ۱۳۲۰ شمسی» محسوب می شد [احمد مهدوی دامغانی، در باغ روشنایی/ پانزده] و مادرش «فاطمه توسلی» (م ۱۳۳۰) بانویی با ذوق و شعردوست بود كه «نخستین نغمه های شعر فارسی» را در گوش تنها فرزندش فرو خواند. شفیعی تحصیل را از خانه و مكتب خانه آغاز كرد و «در كودكی حتی قبل از اینكه فارسی را به درس بخواند با زبان عربی آشنا شد». [شفیعی، شعر معاصر عرب/ ۲۰] شیفتگی فراوان به كتاب خواندن و تالیف از همان كودكی در وی وجود داشت و آنگونه كه خود می گفت در ۱۱- ۱۰ سالگی تصمیم به تالیف «تاریخ ادبیاتی» جامع بر مبنای كتب متداول آن روزگاران (چیزی شبیه تاریخ ادبیات دكتر صفا) گرفته بود و حتی مقداری نیز در این كار پیش رفت! شفیعی پس از طی مقدمات وارد مدارس سنتی خراسان گشت و با شركت در محضر درس ادیب نیشابوری دوم، میرزا هاشم قزوینی، آیت الله میلانی و برخی دیگر از علمای نامدار به تحصیل علوم حوزوی از قبیل فقه، اصول، منطق و ادبیات عرب پرداخت. در كنار تحصیلات رسمی بیشتر اوقات او مستغرق مطالعه بود. به عبارتی دیگر هر كتابی كه به دستش می رسید - حتی كتب فیزیك را (!) با ولع تمام می خواند و به خصوص به شعر و ادب فارسی علاقه خاص نشان می داد. او در سال ۱۳۴۱ وارد دانشگاه ادبیات مشهد شد. علی اكبر فیاض، احمد علی رجایی بخارایی و غلامحسین یوسفی از اساتید او در دانشگاه به شمار می رفتند. همچنین وی مدتی به اداره صفحه ادبی روزنامه «خراسان» اشتغال داشت. پس از اتمام تحصیلات در مشهد برای طی مدارج بالاتر به تهران آمد و وارد دانشگاه تهران شد. حضور در تهران موجب گشت كه ارتباط او با جریان های نوگرای شعر و ادب گسترده تر شود و همچنین فرصت استفاده مبسوط تر از محضر اساتید و دانشمندان برجسته مقیم تهران بهتر فراهم شود. در دانشگاه از بدیع الزمان فروزانفر، از مینوی در بنیاد شاهنامه، از خانلری در بنیاد فرهنگ، مجله سخن و دانشگاه و در دایره المعارف فارسی از غلامحسین مصاحب بهره فراوان برد. مدتی هم در كتابخانه مجلس سنا مشغول بود. در سال ۱۳۴۸ با نوشتن «صور خیال در شعر فارسی» موفق به كسب درجه دكتری شد و دانشگاه تهران بلافاصله از او برای تدریس دعوت كرد. استاد بدیع الزمان فروزانفر این واقعه را «افتخاری برای فضل و فضیلت» تلقی كرد و رئیس وقت دانشگاه همكاری با این استاد جوان را موجب سربلندی خود دانست. شفیعی جوان روز به روز بیشتر اوج می گرفت و چشم ها را خیره می كرد. او پیوسته شعر می گفت، تحقیق می كرد و كتاب و مقاله می نوشت. شهرت و اعتبار او آنقدر بالا گرفت كه علی دشتی كه هرگز او را نزدیك ندیده بود، در نامه ای خصوصی به محمدرضا پهلوی نام او را در كنار نام برجسته ترین و استخوان دارترین دانشمندان آن روز ایران قرار داد؛ كسانی كه مملكت باید از دانش آنها برای رشد و تعالی فرهنگی استفاده كند.

چهار- پنج سال زندگی، مطالعه و تدریس در آمریكا و انگلستان (۱۳۵۶- ۱۳۵۲ ش) آفاق تازه ای پیش چشم او گشود. او در آنجا «كمال طلبی علمی» فرنگیان را از نزدیك حس كرد و با نظریه های نوین ادبی و شیوه های نقد ادبی به خوبی آشنا شد. انقلاب ۵۷ دگرگونی خاصی در زندگی شفیعی ایجاد نكرد. همچنان «همه» هم و توان او در سرودن، تفكر، تحقیق و تدریس متمركز بود.وی همچنین در این اواخر دو سفر - هر كدام به مدت یك سال - به منظور مطالعه و تدریس به ژاپن و آمریكا رفته است. سفر به ژاپن خصوصاً تاثیر ژرفی بر او نهاده و وی را از آن همه «عقلانیت» كه در جزئیات و كلیات امور ژاپن حكمفرما است شگفت زده كرده است. شفیعی در سراسر زندگی خود

ـ علی الاطلاق _ از پذیرفتن هرگونه «مسئولیت رسمی» خودداری كرده است.او در سال ۱۳۴۹ ازدواج كرده و سه فرزند دارد.

از نوشته ها و گفته های شفیعی كدكنی چنین استنباط می شود كه چند نفر در نضج و جهت دهی شخصیت علمی و هنری او نقش تعیین كننده داشته اند كه عبارتند از:

الف- پدرش كه نخستین معلم او بود.

ب- میرزا هاشم قزوینی كه «علاوه بر فقه و اصول عملاً به شاگردانش آموخت كه از تنگ نظری های قرون وسطی به در آیند و در یادگیری و دانش اندوزی مرز های تعصب را بشكنند. [مكتب تفكیك / ۲۸۴]

ج- علی اكبر فیاض: دانش گسترده، جمع میان معارف سنتی و فرنگی و از آن مهم تر منش متواضع و عاری از خودنمایی به علاوه فراخ مشربی ذوقی و عقیدتی فیاض بسیار مورد توجه شفیعی قرار گرفت. به گفته شفیعی ، فیاض «عضو ثابت» همه انجمن های ادبی مشهد _ اعم از سنتی، میانه رو و نوگرا _ بود و قادر بود از «زیبایی هنری» در هر شكل و ساختی لذت ببرد. این مزیت كه اكنون به روشنی در شفیعی دیده می شود آنقدر نزد او اهمیت دارد كه یكی از مهم ترین وظایف دانشكده های ادبیات را در پرورش ذائقه هنری و افزایش دانش ادبی دانشجو برای درك و التذاذ از سبك های مختلف ادبی خلاصه می كند.

د- بدیع الزمان فروزانفر: درباره مناسبات فروزانفر و شفیعی باید مقاله ای نوشت. همین قدر باید گفت كه شفیعی وقتی از موضع «برآورد كلی» به كارنامه ایران در قرن بیستم می نگرد هیچ شخصیت فرهنگی ای را از بدیع الزمان فروزانفر برتر نمی داند. وی از مداقه در كار و بار بدیع الزمان زیركانه، تفاوت میان «نبوغ و تمرین» و «استثنا و كلیشه» را دریافته است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.