چهارشنبه, ۱۳ تیر, ۱۴۰۳ / 3 July, 2024
مجله ویستا

گدای باهوش


گدای باهوش

مردی هر روز در بازار گدائی می‌کرد و مردم هم به خاطر ساده‌لوحی او را دست می‌انداختند.
دو سکه طلا و نقره به او نشان می‌دادند اما مرد گدا همیشه سکه نقره را انتخاب می‌کرد. این داستان …

مردی هر روز در بازار گدائی می‌کرد و مردم هم به خاطر ساده‌لوحی او را دست می‌انداختند.

دو سکه طلا و نقره به او نشان می‌دادند اما مرد گدا همیشه سکه نقره را انتخاب می‌کرد. این داستان در تمامی منطقه پخش شد هر روز گروهی زن و مرد می‌آمدند و دو سکه به او نشان می‌دادند و مرد گدا همیشه سکه نقره را انتخاب می‌کرد تا اینکه مرد مهربانی از راه رسید و از اینکه دید برخی افراد مرد گدا را دست انداخته‌اند ناراحت شد و در گوشه میدان به سراغش رفت و گفت:

«هر وقت دو سکه به تو نشان می‌دهند سکه طلا را بردار این‌ طور هم پول بیشتری گیرت می‌آید و هم دیگر دستت نمی‌اندازند.»

گدا پاسخ داد: «حق با شماست اما اگر سکه طلا را بردارم دیگر مردم به من پول نمی‌دهند تا ثابت کنند که من از آنها احمق‌ترم. شما نمی‌دانید که تا حالا با این شیوه چقدر پول جمع کرده‌ام.

نتیجه اخلاقی: اگر کاری که می‌کنی هوشمندانه باشد هیچ اشکالی ندارد که تو را احمق بدانند.

جواد صفری آستارائی