جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

آکوئیناس و ماجرای آرای ارسطو و آبای کلیسا


آکوئیناس و ماجرای آرای ارسطو و آبای کلیسا

توماس آکوئیناس از همان ابتدا یعنی قبل از آنکه به دنیا بیاید با اقتصاد مانوس بود چرا که پدرش لندولف شوالیه از لحاظ اقتصادی حرف های زیادی برای گفتن داشت

توماس آکوئیناس از همان ابتدا یعنی قبل از آنکه به دنیا بیاید با اقتصاد مانوس بود؛ چرا که پدرش لندولف شوالیه از لحاظ اقتصادی حرف‌های زیادی برای گفتن داشت.

توماس کوچک‌ترین پسر آکوئینی‌ها در قصر خانوادگی رکاسکا، جایی دقیقا میان رم و ناپل در سال ۱۲۲۵ یا شاید هم اواخر ۱۲۲۴ در رختخوابی از پر قو متولد شد. والدین چنین خانواده‌هایی برای آینده فرزندان خود برنامه‌ریزی‌های دقیقی می‌کنند. از این رو پدرش او را در پنج سالگی به عنوان بچه‌ پیشکشی به صومعه‌ بزرگ مونته کاسینو سپرد تا در آینده برای خودش اسقف اعظم شود. اما اگر از من بپرسید می‌گویم وی دم پیری اعصاب بچه‌داری نداشته است.

از آنجا که همیشه یک جای کار می‌لنگد و آدم‌هایی پیدا می‌شوند که برنامه‌ریزی دقیق آدم را مختل کنند، پاپ و امپراتور فردریک دوم هوس کردند با یکدیگر دچار خصومت بشوند. خاندان آکوئینی طرفدار امپراتور بودند بنابراین پدرش توماس را از دم و دستگاه پاپ جمع کرد و به کتابخانه‌ای که فردریک تاسیس کرده بود فرستاد تا علوم هفتگانه بیاموزد. با این حساب همچنان برنامه‌ریزی دقیق پدرش مبنی بر اینکه توماس خیلی توی دست و پایش نباشد ادامه یافت.

در این دانشگاه توماس تمام علوم هفتگانه را که سه‌گانه‌اش دستور زبان، خطابه و جدل و چهارگانه‌ دیگرش حساب، هندسه، موسیقی و نجوم بود فرا گرفت و به این ترتیب سنگ بنای فکری‌اش نهاده شد. خود بنای فکر او هم ترکیبی بود از الهیات سنتی و فلسفه‌ یونان باستان که البته هیچ‌وقت درست و حسابی با هم جفت و جور نمی‌شدند؛ اما توماس در تمام عمر خود تلاش کرد تا ترکیبی از این دو را ارائه دهد و از این بابت در تاریخ اندیشه معروف شد و برای خودش اندیشمندی به حساب آمد و این همه به دلیل آن است که در همان عنفوان کودکی برنامه‌ریزی آموزشی او حالی به حالی شده بود. این روند حالی به حالی به این ترتیب ادامه یافت که او در نوزده سالگی جذب فرقه‌های پارسایانه شد. توماس که در خانواده‌ای مرفه متولد شده بود شیفته‌ زندگی رسولی سائلان به خصوص فرقه‌ فرانسیسی‌ها و دومینیکی‌ها شد. سائلان نام مشترک تمام فرقه‌های سائل است که برگرفته از کلمه‌ لاتین mendicare دقیقا به معنای گدا است. که ما در اینجا برای حفظ آبروی خاندان آکوئینی به آنها سائلان می‌گوییم؛ چرا که خانواده‌ او هم ترجیح می‌دادند اگر قرار است پسرشان راهب شود لااقل رییس دیر ثروتمند مونته کاسیو شود.

علاوه بر زندگی دینی و معنوی، توماس در ناپل با فلسفه‌ طبیعی ارسطو آشنا شد و این در حالی بود که این مطالب در پاریس حوزه‌ ممنوعه محسوب می‌شد. با این حال اندیشه‌های ارسطو هم مثل هر چیز دیگری که ممنوع می‌شود در میان مردم باب شد. تصور علمای سنتی بر این بود که فیلسوف ملحدی مانند ارسطو فوق العاده خطرناک و مضر است. حال آنکه توماس معتقد بود ارسطو دستش از دنیا کوتاه شده و ایشان نباید از این بابت زیاد به دل خود بد راه بدهند. این شد که توماس سعی کرد تا تفسیر تازه‌ای از ارسطو ارائه بدهد که دل همه را به دست بیاورد و تلاش کرد تا آموزه‌های آبای کلیسا را با آرای ارسطو تلفیق کند. همه‌ این کوشش‌ها اوضاع را بهتر که نکرد هیچ، بدتر هم کرد؛ چرا که در سال ۱۲۷۰ نظریات توماس از سوی اسقف پاریس تکفیر شد. با این حال بعد از مرگش از سوی پاپ در شهر آوینیون به مقام قدیس نائل شد.

این توماس آکوئیناس از همان اول هم تکلیفش معلوم نبود.

توماس اندیشه‌ اقتصادی منسجمی هم مطرح نکرد. البته در کتاب‌های مفصلش به سوال‌های اقتصادی دم دستی زیادی جواب داده است. از جمله اینکه آیا فروش یک شی به قیمتی بیش از ارزش آن مشروع است؟ که با ترکیبی از فلسفه و سنت نهایتا به این نتیجه می‌رسد که این کار، کار خوبی نیست اما اگر انجام دادید هم خیلی کار بدی نکرده‌اید و ناز شست‌تان! یا این سوال که آیا فروشنده باید معایب جنس فروخته شده را اظهار کند؟ که بعد از بحث‌های طولانی به شما می‌فهماند حالا خیلی عاقلانه هم نیست که کسی معایب کالایی که می‌خواهد بفروشد را در کوچه و خیابان جار بزند. نهایتا توماس یک روز صبح که از خواب بیدار شد به دوستش رجینالد پیپرنویی گفت که دیگر نمی‌توانم ادامه بدهم. خب حق هم داشت و اضافه کرد چرا که «آنچه نوشته‌ام در نظرم به پر کاهی می‌ماند.» این را هم بیراه نمی‌گفت. به این ترتیب این مرد پنجاه ساله که بیش از چهل اثر حجیم نوشته بود بعد از آن روز دیگر حتی یک خط هم ننوشت و چهار ماه بعد در صومعه‌ سیسترسی فوسانوا درگذشت. او کلا آدم عجیب و غریبی بود.

می‌گویند به رغم جامعیتش، سه چیز را درک نکرد: هنر، کودکان و زنان را. چرا که به علت شکل زندگی رهبانی‌اش با مردان سر و کار داشته است، اما مدافعانش خاطر نشان می‌کنند که وی کم و بیش و بر حسب اتفاق با زنان هم سر و کار داشت که این فقره خیلی به مبحث ما مربوط نمی‌شود.

علی موقر



همچنین مشاهده کنید