جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

آنچه دیروز با جنگ تسخیر می شد


آنچه دیروز با جنگ تسخیر می شد

«آسیا نماد آغاز تاریخ است و اروپا پایان تاریخ» این پیش بینی هگل فیلسوف آلمانی قرن ۱۹ بود به نظر می رسد که تحولات سال های آغازین قرن ۲۱ تاییدی بر این مدعا نیست

«آسیا نماد آغاز تاریخ است و اروپا پایان تاریخ».این پیش بینی هگل فیلسوف آلمانی قرن ۱۹ بود. به نظر می رسد که تحولات سال های آغازین قرن ۲۱ تاییدی بر این مدعا نیست. آنگنگ هو استاد دانشگاه تسینگوی پکن می نویسد: «برآمد چین به برآمد ایالات متحده آمریکا در سده گذشته (۱۹۱۳- ۱۸۷۰) ماننده است. در هردو مورد می توان نرخ توسعه ای بالا و تاثیر گذاری پراهمیتی که در بالا رفتن تولید خالص داخلی (PIB) در سطح جهان داشته است را مشاهده کرد.» وی می افزاید: « به مانند ایالات متحده این برآمد اقتصادی نه تنها خود کشور چین که چهره جهان را دگرگون خواهد کرد.»۱ برخی همانندها میان این دو چشمگیرند. عاملی که به توسعه اقتصادی و جغرافیایی ایالات متحده در نیمه نخست سده ۱۹و رشد انبوه صنایع پس از جنگ های داخلی سال های ۱۸۶۵-۱۸۶۰یاری رساند، سرمایه گذاری های پی درپی خارجی بود. این سرمایه گذاری ها نقش بسیار مهمی در انباشت سرمایه، گسترش زیر ساخت های حمل ونقل، تسلط بر دیگر کشورها، توسعه مناطق و پیدایش بازار همگن درون قاره ای داشتند.۲ بدون این سرمایه گذاری های بین المللی که عمدتاً انگلیسی بود، توسعه ایالات متحده کندترمی شد و توان کمتری داشت.

در برابر دوگانگی غریبی قرار داریم. از سویی، نظام سرمایه داری در جوهره خود به جهانی شدن سمت و سودارد و تداومش را فراسوی مرزهای حکومت - ملت می داند. از دیگر سو، با سرمایه گذاری ترجیحی در برخی مناطق به پیدایش قدرت های ملی و گاه استعماری می انجامد. ادغام اقتصادی تدریجی مناطق در حال رشد در اقتصاد جهانی در اواخر سده ۲۰ با آن ادغام تحمیلی که به تقسیم کشورهای شمال و جنوب و نابرابری های پایدار جهانی انجامید تفاوت هایی بنیادین دارد. امروزه، درهم تنیده شدن اقتصاد مناطق در حال رشد در نظام سرمایه داری جهانی به پویایی عوامل رشد درونی این مناطق یاری رسانده است. اینکه کشورهایی به مانند چین، هند یا برزیل در وضعیت وابستگی دوگانه به اقتصاد مثلث ایالات متحده-اروپا-ژاپن به سر می برند مانعی بر سر استقلال تدریجی آنها نیست. چنین است که بخش بازرگانی فرابومی آسیای شرقی از ۴۰ درصد در سال ۱۹۸۰ به ۵۰ درصد در سال ۱۹۹۵ و به ۶۰ درصد در زمان ما رسیده است. این بومی سازی های مبادلات آشکارا نشان می دهد وابستگی شدید به بازار آمریکایی در سال های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰رو به کاهش نهاده است. «تاریخ جهان از شرق به غرب سیر می کند چرا که اروپا قطعاً پایان تاریخ است و آسیا آغاز آن.» این جمله معروفی است که از درس های درباره تاریخ ژ.و.ف هگل (۱۸۳۱) برگرفته شده است.

این جمله به تنهایی سامانه نمادین علم کلامی را که در قرن ۱۹رایج بود، خلاصه می کند. «مدرنیته» غربی غالباً بسان نتیجه و اوج جنبش تاریخی پیش رونده درک می شد و می شود. علوم اجتماعی مدعی بودند که این «ویژگی یگانه غرب»۳ بوده که راه را بر رشد، توسعه، تعالی و تسلطش گشوده است.

● برقراری دوباره تعادل حول کشورهای روبه رشد

از نظر غرب «ایستایی» آسیا ( و دیگر سرزمین های غیر اروپایی) در قرن ۱۹یا ناشی از محصور بودن در جهان دینی مسحور شده اش که راه را بر نفوذ عقلگرایی کاربردی «مدرنیته» سد می کرده، بوده است یا ناشی از روش تولیدی ماقبل سرمایه داری و بدوی آن(شیوه تولید آسیایی). این اظهارات تماماً نادرست بودند. امروزه می دانیم سطح زندگی، دانسته ها، بنیادهای بازار و روش های فعالیت های اقتصادی پیش از سال ۱۸۲۰در شرق و غرب قفقاز بیشتر به هم ماننده بوده اند تا متفاوت، می دانیم که اگر تنها شمار جمعیت را به حساب آوریم، مهم ترین جریان اقتصادی، اقتصاد جهانی غیراروپایی بوده است و اینکه چین و هند و امپراتوری عثمانی در کانون مبادلات منطقه ای بوده اند.۴ تنها پس از توسعه اقتصادی و گسترش جبارانه حوزه جغرافیایی نفوذ غرب است که سلسله مراتبی جهانی از کشورهای سلطه گر در سویی و کشورهای وابسته در دیگر سو شکل می گیرد.این یادآوری کوتاه راه را بر فهم جوهره تاریخی ایجاد توازن جدید باز می کند؛ آسیای شرقی، آمریکای لاتین و آسیای جنوبی.

این مناطق که پیش از این حاشیه نشین بودند، به واحدهای اقتصادی پویایی تبدیل شده اند یا در حال تبدیل شدن هستند. فرانسوا پرو می گوید: «برنامه این واحدها نه تنها هماهنگی با محیط که هماهنگ کردن محیط با خود است.»۵ این دگردیسی که مهم ترین دگردیسی از زمان انقلاب صنعتی اروپا در اوایل قرن ۱۹است، سلسله مراتب موجود ناشی از تسلط غرب را برمی آشوبد و در شرایط تاریخی نوین، نوید بازگشت به جهانی چند مرکزی را که پیش از سال ۱۲۸۰وجود داشت، می دهد. یکی از عوامل دگردیسی یاد شده تداوم رشد توانای آسیاست. به دنبال ژاپن که در این زمینه پیشگام بود و دیگر کشورهای صنعتی آسیای شمال شرقی و جنوب شرقی (NPI) که توانستند از گروه «کشورهای جهان سوم» طی دو نسل بیرون بیایند، چین و هند پویایی چشمگیری را به صحنه آوردند. بین سال های ۱۹۸۰تا ۲۰۰۶، تولید سرانه خالص ملی با توجه به قدرت خرید در چین ۱۶برابر و در هند پنج برابر افزایش یافت. در همین دوران، سهم شان در تولید خالص سرانه جهانی از مرز ³/² درصد و ³/۳ درصد به ±³/۹ درصد و ¶/۱۷ درصد رسید. تولید خالص سرانه همه آسیا پیش بینی می شود از ۳۴درصد فعلی به ۴۵درصد تولید خالص جهانی برسد.۶

● ذخایر مالی مستقل چین، سنگاپور و کشورهای حاشیه خلیج فارس

این رشد اقتصادی مناطق رو به رشد تاثیرات مستقیمی بر کارکرد اقتصاد جهانی دارد: بازسازی تقسیم جهانی کاری، ارزان شدن تولیدات صنایع سبک و رشد بیش از پیش سرمایه گذاری در این حوزه، افزایش بهای مواد اولیه و توزیع سودهای حاصله در این مناطق که به انباشت مازاد سرمایه منجر شده است. می دانیم که موجودی ارزی این کشورها از ۸۰۰میلیارد دلار در سال ۲۰۰۰به ۳۰۰۰میلیارد دلار (۷۰درصد کل موجودی ارزی جهان) رسیده است. چنین است که « قدرت مالی خارج از ایالات متحده شکل می گیرد.»۷ ایالات متحده ای که از سال ۱۹۱۹قلب اقتصاد جهانی بوده است. الگوی اقتصاد آمریکایی بحران زده است. شرکت های بزرگ اقتصادی وال استریت سیتی لندن (بارکلی)، سوئیس و (اواس ب) ناچار شدند از بنیادهای مالی مستقل چین، سنگاپور و کشورهای حاشیه خلیج فارس برای حفظ حیاتشان کمک بگیرند. از ژوئن سال ۲۰۰۷تا ژوئن سال ۲۰۰۸، این بنیادهای مالی مستقل مبلغ ۴۶میلیارد دلار در شرکت ها و بانک های غربی سرمایه گذاری کردند. این مبلغ یک سوم سرمایه گذاری شرکت های نامبرده بود.¸ جهش های ساختاری در تاریخ اندکند. با توجه به گستره مسائل داخلی و خارجی ناشی از رشد و نوسازی خارق العاده و سریع پرجمعیت ترین مناطق جهان، هیچ اطمینانی نیست که جهش موجود بدون مانع به سرانجام خویش رسد.

به نظر می رسد این جریان برگشت پذیر نیست، مگر اینکه ضربه ای داخلی یا بیرونی به آن وارد شود. تمرکززدایی های ساختاری پیشین عموماً با بحران های جهانی همراه بوده اند: جنگ های ناپلئونی راه گشای پیمان انگلیسی (Pax Britannica)و دو جنگ جهانی شد برای اینکه ایالات متحده به نوبه خویش مرکز اقتصاد جهان شود. باید این بار امیدوار باشیم بازیگران اصلی امروزی به حفظ صلح بیندیشند. بر خلاف سال ۱۸۱۵یا ۱۹۱۴، قدرت این بار نه دست به دست که متکثر می شود. در جهانی به هم پیوسته و مواجه شده با معضلاتی جهانی که در سطح ملی و حتی منطقه ای حل ناشدنی اند، باید به سوی همکاری های مستحکم پیش رفت. این آن چیزی است که باید معمولاً انتظارش را داشت. اینکه چین تصمیم می گیرد با ذخایرش در بحران موجود به وال استریت یاری رساند باری سیاسی دارد: چین می خواهد پیوندهای دوجانبه ای را با یکی از شاکله های بنیادی قدرت آمریکا برقرار سازد. می ماند غرب که خود را همیشه مرکز دانسته است، باید خود را با جهان جدید متکثر وفق دهد.

فیلیپ گلوب

رئیس بنیاد پژوهش های اروپایی دانشگاه پاریس

ترجمه: محسن حافظیان

پی نوشت ها:

۱- Angang Hu, discours au Royal Institute for International Affairs, Chatham House, Londres, ۱۸ avril ۲۰۰۷.

۲-Voir David & Cull, International Capital Markets and American Economic Growth, ۱۸۲۰-۱۹۱۴, Cambridge University Press, ۱۹۹۴.

۳-Jack Goody, L?Orient en Occident, Le Seuil, Paris, ۱۹۹۹.

« ۴-Quand la Chine et l?Inde dominaient le monde » in « Jusqu,o‌ira la Chine », Maniڈre de Voir, Paris, n? ۸۵, fژvrier-mars ۲۰۰۶. Pour desژtudes approfondies, voir Kenneth Pomeranz, The Great Divergence, Princeton University Press, New Jersey, ۲۰۰۰ ; Jack Goody, L,orient en Occident, op.cit; Christopher Bayly.

۵-Franچois Perroux, Pouvoir etژconomie gژnژralisژe, Presses Universitaires de France, Paris, ۱۹۹۴, p. ۲۳۶.

۶- محاسبات بر مبنای داده های بانک جهانی و FMI محاسبه شده است. نگاه کنید به سایت http://www.econstats.com

۷-McKinsey Global Institute, Fourth Annual Report on Global Capital Markets, Executive Summary, lieu de publication, janvier, ۲۰۰۸,

p. ۷.

Laurent Quignon, « ۸-Financial Crisis, Banks in the Mid-stream, »Conjoncture, BNP Parisbas, mai ۲۰۰۸ et Georges Soros, « The Worst Market Crisis in ۶۰ Years »Financial Times, Londres, ۲۲ janvier, ۲۰۰۸.