یکشنبه, ۳۱ تیر, ۱۴۰۳ / 21 July, 2024
مجله ویستا

موج سوم بحران


موج سوم بحران

بحران و رکود اقتصاد جهانی در مسیر پیچیده ای قرار گرفته است اگرچه برخی می کوشند تا با اشاره به گزارش مقامات آمریکایی مبنی بر ثبت رشد اقتصادی ۵ ۳ درصدی در سه ماهه سوم ۲۰۰۹ اینگونه وانمود کنند که اقتصاد آمریکا و برخی کشورهای غربی پس از دو سال از بحران و رکود خارج شده است

بحران و رکود اقتصاد جهانی در مسیر پیچیده ای قرار گرفته است. اگرچه برخی می کوشند تا با اشاره به گزارش مقامات آمریکایی مبنی بر ثبت رشد اقتصادی ۵/۳ درصدی در سه ماهه سوم ۲۰۰۹ اینگونه وانمود کنند که اقتصاد آمریکا و برخی کشورهای غربی پس از دو سال از بحران و رکود خارج شده است. اما واقعیات چیز دیگری می گوید. روند رشد و رونق اقتصادی در آمریکا، اروپا و آسیا هم چنان کند و شکننده است. نرخ بیکاری در آمریکا و اروپا به مرز ۱۰درصد رسیده است. اگرچه این کشورها تاکنون میلیاردها دلار به سیستم پولی و مالی خود تزریق کرده اند، اما افزایش بیکاری و بدهی های سنگین دولتی هم چنان دو معضل و چالش بزرگ اقتصادی آمریکا و اروپاست.

پروفسور سید حمید مولانا، بنیان گذار و مؤسس نخستین کرسی آموزشی و پژوهشی ارتباطات جهانی در دانشگاه های آمریکا و مشاور بین المللی رئیس جمهور در گفت وگو با کیهان به تشریح ابعاد مختلف این بحران می پردازد.

▪ طی یک ماه اخیر اخبار ضد و نقیضی از سوی کشورهای مختلف غربی در خصوص پایان بحران و رکود و بهبود شرایط این کشورهای درگیر به گوش می رسد. این ادعاها در حالی مطرح شده اند که با آغاز موج سوم بحران، برخی کشورهای آسیایی به تازگی وارد بحران شده اند و رصد برخی واقعیات آماری در آمریکا و غرب نیز حکایت از شدت یافتن اثرات بحران دارد. ارزیابی شما از وضعیت موجود چیست؟

ـ رکود اقتصادی هنوز به کف و عمق نهایی خود نرسیده است که ما امید بهبودی آن را داشته باشیم. اعتبار مصرف کنندگان بر بازار در آمریکا هنوز در سطح پایینی قرار دارد. شاخص بیکاران همچنان در آمریکا و برخی کشورهای اروپا به همان شکل ثابت مانده و حتی در برخی موارد در حال افزایش است. همچنین رکود اقتصادی انگلستان حتی نسبت به چند ماه گذشته بدتر شده است. اگرچه تک مورد علائمی از تحرکات مثبت اقتصادی در برخی از نظام های اقتصادی و مالی اروپایی غربی مشاهده می شود، ولی در یک سال اخیر ما شاهد آسیب و بحران ها و ورشکستگی زیادی در حوزه های بزرگ بانکی و مالی بودیم. در ۶ ماه گذشته این روند به بانک های کوچکتر تراوش کرده، مخصوصاً در آمریکا. به عبارت دیگر ما اکنون باید حوزه های اختصاصی و نهادهای متوسط آمریکا را مورد بررسی قرار دهیم، در حالیکه تا امروز با سازمان هایی مثل جنرال موتورز، کرایسلر یا سیتی بانک سر و کار داشتیم. اخیراً دولت آمریکا با ارائه آماری مبنی بر افزایش رشد اقتصادی اعلام کرده اند که ما از رکود اقتصادی خارج شده ایم. در حالی که واقعیت اینطور نیست و خروج آمریکا در این مقطع از بحران رویایی است. رشدی که در این آمار نشان داده شده است نتیجه سرمایه گذاری دولت آمریکاست که به صورت اعانه و کمک های بلاعوض در اختیار برخی مؤسسات قرار داده شده است. طبیعی است که تزریق بیش از ۸۷۰ میلیارد دلار در اقتصاد آمریکا باید نتیجه ای داشته باشد. مقامات آمریکایی نیز تاکنون در اظهارنظرهای تلویزیونی خود هیچگاه مدعی خروج از بحران نشده اند و حتی اعلام می کنند که معلوم نیست در آینده ای نزدیک بحران خود را تکرار کند.

▪ در خصوص چگونگی آغاز این بحران، دیدگاههای متفاوتی وجود دارد. جوزف استیگلیتز در مصاحبه ای با نشریه هانینگتون، اشتباه مقامات آمریکایی در مدیریت ریسک و توزیع و تخصیص سرمایه ها را عامل ایجاد بحران و رکود می داند و جورج سوروس، سرمایه دار آمریکایی اظهار داشته است که ریشه بحران را باید در حوزه مالی جستجو کرد. آیا ریشه اصلی بحران تنها در تشکیل حباب در بخش مسکن آمریکا در زمان ریاست آلن گرینسپن بر فدرال رزرو خلاصه می شود؟

ـ بله، مدیریت ریسک و توزیع و تخصیص عوامل بزرگی در رکود اقتصادی بودند. سؤال من این است که این مدیریت ریسک از کجا ناشی شد و بوجود آمد. ما باید به سال های رئیس جمهوری رونالد ریگان و جریان خصوصی شدن هرچه بیشتر نهادهای مالی و اقتصادی و کم کردن و حذف نظارت از طرف دولت به این سازمان ها برگردیم. در زمان ریگان ریسمان نظارت حتی کم دولت بر پول و بورس و نهادها برداشته شد و همه آزاد شدند که هرچه می خواهند انجام دهند. یعنی طمع و گرایش برای ریسک بالا رفت و هم دولت و هم بخش خصوصی بدون ملاحظه توزیع و تخصیص سرمایه ها اعتبار فراوان و پول زیاد را در اختیار مردم گذاشتند، بدون اینکه فکر کنند آیا اعتبارات قابل تصفیه و برگشت خواهد بود یا نه. رقابت برای سود بیشتر، همراه با طمع و فساد و عدم ملاحظه و رعایت در قوانین، محیطی را به وجود آورد که ورشکستگی و ریسک، ناتوانی و عدم پرداخت بسیار زیاد شد و آن فاجعه را به وجود آورد. یعنی هم دولت و هم بخش خصوصی با ولخرجی خود را به قرض انداختند. در واقع در آمریکا این تفکر حاکم است که دولت برای جنگ و ملت برای تجمل و تزئین اند.

▪ باتوجه به اینکه بحران اخیر به طور مستقیم به ساختار بحران خیز نظام لیبرال سرمایه داری غرب برمی گردد، اما بسیاری از کارشناسان اقتصادی و روزنامه نگارانی نظیر «فرید ذکریا» معتقدند که این بحران، بحرانی ادواری است که هر از چند سال یکبار رخ می دهد و از سر گذرانده می شود. نظر شما در این خصوص چیست؟

ـ فرید ذکریا یک روزنامه نگار است نه یک اقتصاددان و این اطلاعات بحران ادواری آمریکا خود یک تئوری و دیدگاه قدیمی در بین لیبرال ها و سرمایه داران داشته است. ریشه این بحران به سال های پس از جنگ جهانی دوم برمی گردد. توانایی تحمل و بازگشت از بحران به وضعیت عادی، لازمه اش این است که سیستم اقتصادی آمریکا تغییر کند. پایه های بنیادین اقتصاد آمریکا در چند دهه گذشته صدمه دیده است. وضعیت اقتصادی- اجتماعی آمریکا در حال حاضر همانند فردی است که کهولت، توان بازیابی را از دست او گرفته باشد.

▪ آیا اقتصاددانان آمریکایی و مقامات این کشور به خصوص مقامات فدرال رزرو وقوع چنین رکود فراگیری را پیش بینی نمی کردند و آیا وقوع بحران مالی و اقتصادی اخیر آنان را غافلگیر کرد؟

ـ رییس سابق بانک مرکزی آمریکا (فدرال رزرو) در یک شهادت و گزارش به یکی از کمیته های کنگره اعتراف کرد که هیچ وقت بحران و رکود اقتصادی به این گسترده گی را برای آمریکا پیش بینی نمی کرده و از بحران و رکود اخیر، او همکارانش کاملا غافلگیر شده اند. سال ها قبل «گرینسپن» همیشه در مقابل کنگره مانند یک پدر یا استاد صحبت می کرد و بقیه از او اطاعت می کردند. ولی این نخستین باری بود که این مرد به اشتباهات خود اعتراف می کرد و کمی تواضع و احتیاط از خود نشان می داد. رئیس فدرال رزرو آمریکا از پرقدرت ترین و بانفوذترین افراد آمریکاست و باید پرسید این غفلت چگونه صورت گرفته است و دلایل آن چه بوده است؟

▪ یکی از تأثیرهایی که بحران اخیر در پی داشته است، ضربه زدن به هژمونی دلار در سطح بین المللی بوده است. اخیراً اجماع جهانی برای حذف دلار و ظهور ارزی جدید آغاز شده است که به اعتقاد کارشناسان، مرگ تدریجی دلار در آینده ای نه چندان دور را نوید می دهد. این پدیده چه تأثیری بر اهرم های قدرتی آمریکا در سطح بین المللی دارد؟

ـ دلار نگین قدرت اقتصادی آمریکا بوده است. ولی ایالات متحده روزهایی را می گذراند که پوند یا لیره انگلیسی در جنگ دوم جهانی با آن مواجه بود. در این چند نقطه ارزش دلار آمریکائی در بازارهای دنیا به پایین ترین رقم در مقابل یورو و سایر واحدهای مهم جهانی تنزل کرده است. آینده اقتصاد آمریکا و بالاخص افزایش هزینه و قرض دولت آمریکا و کسر بودجه یکی از عوامل مهم این تنزل است.

▪ اخیراً اوباما اعلام کرده است که بانکها و مؤسسات بیمه ای در آمریکا، اقتصاد این کشور را به گروگان گرفته اند و در سالگرد ورشکستگی کمپانی «لمان برادرز» نیز از مدیران این مؤسسات خواست تا از ورشکستگی لمان برادرز در ۱۵ سپتامبر ۲۰۰۸ درس بگیرند. نقش این بانکها و مؤسسات بیمه ای بزرگ نظیر «گلدمن ساکس»، «لمان برادرز»، «مریل لینچ» و... در ایجاد و شدت بخشیدن به دامنه بحران تا چه اندازه اهمیت دارد؟

ـ نظریه اوباما در ورود و نقش بانک ها و مؤسسات بیمه ای درست است. ولی سؤالی که وی جواب نداده این است که چگونه این بانک ها و مؤسسات در سیاست گذاری دولت آمریکا رخنه کرده و نفوذ دارند. برای اطلاع همه باید بگویم که ۹۰ درصد پست های کلیدی اقتصادی و مالی نهادهای دولت آمریکا مانند وزارت خزانه داری، بازرگانی و بانک مرکزی از مدیران «لمان برادرز»، «گلدمن ساکس»، «مریل لیچ» و بقیه بوده اند.

▪ در حالی مشاوران اقتصادی اوباما در اطلاعیه ای که روز پنج شنبه ۱۰سپتامبر منتشر شد مدعی ایجاد یا حفظ یک میلیون فرصت شغلی شده اند که براساس جدیدترین آمارهای رسمی، تاکنون حدود ۷میلیون فرصت شغلی در اقتصاد آمریکا حذف شده است. آیا تیم اقتصادی اوباما قادر به مهار این بحران شغلی که به بحرانی اجتماعی تبدیل شده خواهد بود؟

ـ آمریکا زمانی قادر به مهار بحران شغلی خواهد بود که به دو مسئله بنیادین که مسیر اقتصاد آمریکا را برای سال ها هدایت کرده پاسخ دهد. یکی مسئله «تولید و توزیع در بازار جهانی» و نقش آمریکا در آن و دیگری «بحران بدهی های آمریکا» است. آمریکا سالیانه ۸۰۰ میلیارددلار از دنیا قرض می گیرد. در صورت سقوط ارزش دلار، اتباع خارجی سرمایه گذاری در آمریکا را جذاب نیافته و سرمایه خود را از آمریکا خارج می کنند. از سوی دیگر، ارزش دلار از سال ۱۹۷۵ تا کنون ۷۵ درصد در مقابل یورو کاهش یافته است. مسئله تولید و توزیع کالاها نیز با نوع مالیات در داخل و خارج آمریکا مرتبط است. از سوی دیگر هزینه مالیات کالاهایی که در داخل آمریکا عرضه می شود، بالاست، ولی کالاهای خارجی گاهی بدون پرداخت مالیات در بازار آمریکا عرضه می شود. اینکه چرا وضعیت موجود همچنان ادامه دارد جای شگفتی است. علت این است که در نظام سرمایه داری آمریکا سود و نفع سرمایه داران محور کار است و ثبات کار و دستمزد آن ها موضوعی فرعی است، زیرا دستمزد کارگر در خارج کمتر است. نه تنها کالای های خارجی عرضه شده در داخل آمریکا ارزان می باشد، بلکه سود رسیده به سرمایه گذار نیز بیش از حد کالاهای تولید داخل آمریکا است. در برخی کشورهای اروپایی مانند فرانسه مزایای بیمه بیکاری بالاتر از متوسط دستمزد در بخش خدمات در آمریکاست. در واقع آمریکا در بخش خدمات، دستمزد پایینی به کارگران و کارمندان می پردازد و این امر به فقر جامعه آمریکایی منجر می شود. اگر اوباما موفق نشود بحران شغلی و مالی آمریکا را تا یک سال دیگر بهبود دهد احتمال عصیان در بین طبقات مختلف آمریکا افزایش خواهد یافت.

▪ یکی از مهم ترین و ملموس ترین اثرات بحران در ایالات متحده و کشورهای غربی هم پیمان این کشور، تبدیل شدن بحران اقتصادی به بحرانی اجتماعی است! بحران اجتماعی به وقوع پیوسته در این کشور درچه مرحله ای قرار دارد؟

ـ درست است بحران های اجتماعی تا حدود بسیار زیادی پایه های اقتصادی دارد. وقتی شما مسائل اقتصادی را به عدم و کمبود معنویات در نظام سرمایه داری اضافه می کنید حاصل آن بسیار خطرناک خواهد بود. آمریکاییان اصولا افراد صبوری هستند و دیرتر از کشورهای دیگر دست به اعتراض، عصیان و اغتشاش می زنند. در صورت ادامه روند موجود، به تدریج به شهروندان آمریکایی فشار می آید و قطعاً به این موضوع واکنش نشان می دهند. بنابراین در موضوع بحران نباید تنها از جنبه شاخص های اقتصادی توجه کرد، بلکه باید شاخص های اجتماعی را نیز مدنظر داشت. رسانه های آمریکایی بر این شاخص ها تکیه نمی کنند و سیستم آمریکا اخبار را به شدت کنترل می کند و در تفسیرها و تحلیل های خود به جای جامعه شناسان تنها از کارشناسان بانکی و مالی استفاده می کنند و تأثیرات اجتماعی بحران موجود در آمریکا را به شکلی انکار می کنند. این در حالی است که اثرات اجتماعی بحران در آمریکا غیرقابل انکار است. در بین ایالات آمریکا، ایالت کالیفرنیا بیشترین تأثیرات اجتماعی را از بحران کنونی پذیرفته است. کالیفرنیا ثروتمندترین ایالت آمریکاست و ۳۳میلیون جمعیت دارد و با مشکلات بسیاری در حوزه اجتماعی مواجه شده است که عمده مشکل در این ایالت بی خانمانی است. تعداد زیادی از خانه های مردم کالیفرنیا توسط بانک ها ضبط شده است. پس از ایالت کالیفرنیا، نیویورک و شهرهای بزرگ دیگر آمریکا چون شیکاگو و فلوریدا بیشترین تاثیر اجتماعی را از رکود اخیر پذیرفته اند.

▪ «وال استریت» و «سیتی» سال ها به عنوان دو مظهر و نماد لیبرال سرمایه داری غرب در اقتصاد جهانی مطرح و بیش از یک قرن و نیم بر اقتصاد و تجارت جهانی فرمانروایی می کردند. در تمام این سال ها به خصوص از زمان آغاز ریاست جمهوری ریگان در دهه ۱۹۸۰ و شروع ریگانیسم، این دو فرماندهان اصلی سیاست های نئولیبرالی آمریکا در اقصی نقاط جهان بودند. با ضعف فراگیر این دو مظهر و نماد ایدئولوژیک استعمار غرب که روزنامه وال استریت در شماره ۲۳ سپتامبر ۲۰۰۸ خود عنوان «پایان وال استریت» را تیتر می کند، به نظر می رسد که باید شاهد تغییر موازنه ای جهانی باشیم. نظر شما در این خصوص چیست؟

ـ بخشی از وال استریت در آمریکا بورس و اوراق بهادار است. تحول بزرگی که در دهه های اخیر در امریکا به وجود آمده، این است که در بازار بورس نه تنها شرکت ها و بانک ها خرید و فروش می کنند، بلکه قسمت اعظمی از آن هم اکنون در دست افراد و شهروندان است. این موضوع ریسک بورس را که تقریبا مانند یک قمار است بالا می برد. از طرف دیگر ۸۰درصد سرمایه های بازنشستگی در بورس امریکاست. به همین مقدار میزان درآمد یک فرد بازنشسته بسته به شاخص ثروت او در بورس است. کوتاه آنکه در حال حاضر، در نتیجه سقوط ارزش بورس ها، درآمد بازنشستگی بسیاری از شهروندان مانند کارگران، استادان دانشگاه و مردم عادی به جز کارمندان دولت به طور متوسط ۴۰ تا ۶۰درصد تنزل پیدا کرده است.

▪ دامن زدن امریکا به جنگ ماجراجویانه و تجاوزکارانه در عراق و افغانستان و هدر دادن ثروت های انسانی و مادی مالیات دهندگان آمریکایی چه تاثیری در بحران مالی اخیر داشته است؟

ـ یکی از عوامل بحران اقتصادی و اجتماعی آمریکا، هزینه های سنگین آمریکا در جنگ عراق و افغانستان بوده است. و به همین دلیل است که مردم آمریکا نسبت به برنامه های پیشنهادی آمریکا در مورد جنگ در افغانستان و هزینه های نظامی بدبین می باشند. به طور خلاصه، ورشکستگی، بیکاری، عدم اعتماد مردم به آینده، کاهش خرید، همراه با مسایل زیرساختی مشکلات اقتصادی امروز آمریکاست.

▪ به نظر می رسد طرح خدمات بهداشتی اوباما بیشتر جنبه تزیینی دارد، آیا این طور نیست؟

ـ نکته بسیار مهمی که وجود دارد این است که هنوز کنگره و دولت با طرح اوباما برای بیمه خدمات درمانی و بهداشت عمومی موافقت نکرده اند و معلوم نیست طرح وی پس از اصلاح در کنگره، ساختار بنیادی برای آمریکا خواهد داشت و یا تنها جنبه ای تزئینی خواهد داشت. اگر اوباما موفق نشود از طریق کنگره یک لایحه ای که از جنبه بنیادی وضعیت بهداشتی عمومی آمریکا را بهبود ببخشد به تصویب برساند، با شکست بزرگی مواجه خواهد شد، همان طور که پیش تر کلینتون با شکست در این حوزه مواجه شد.

بابک اسماعیلی