سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

صدق و کذب


صدق و کذب

« صدق » یک ارزش والای اخلاقی است که آیینه قلوب را از هرگونه کدورت پاک می کند و زنگارهای مختلف ناشی از ناخالصی و گریز از یکرنگی و صفا را می زداید و جان و روح را محل بارش انوار الهی می نماید

« صدق » یک ارزش والای اخلاقی است که آیینه قلوب را از هرگونه کدورت پاک می کند و زنگارهای مختلف ناشی از ناخالصی و گریز از یکرنگی و صفا را می زداید و جان و روح را محل بارش انوار الهی می نماید.

نقطه مقابل صدق « کذب » است که به صورت یک ضد ارزش در عرصه های مختلف حیات حضور می یابد و آفت و آسیب تولید می کند و آیینه دلها را از نقطه های سیاه گناه انباشته می سازد و مانع بارش نور رحمت خداوند می شود.

برای دست یابی به صفت و ارزش والای صدق و راستی باید این خصلت نیکو را شناخت و نسبت به آثار ارزشمند آن وقوف حاصل نمود همچنان که برای کسب بینش و آگاهی نسبت به کذب و دروغ باید آفات و زیان های آن را شناخت و از آنها اجتناب نمود.

تعالیم اسلام هر جویای حقیقت و دوستدار واقعیت را یاری می رساند تا به شناخت و آگاهی های لازم نسبت به این دو ارزش نائل آیند و با پشتوانه ای معرفتی و مجاهدت ها و مراقبت های لازم به تهذیب نفس با نفی کذب و جلب صدق نائل آیند و در نهایت آیینه جان را از زنگارهای دروغ بزدایند و به نور راستی مزین سازند.

یکی از آموزش های نهفته در فرهنگ و معارف اسلامی برای دست یابی به شناخت و آگاهی لازم نسبت به صدق و کذب را در این کلام حضرت علی (ع ) می یابیم :

« الصدق فضیله الکذب رذیله »

« صدق و راستی فضیلت است و کذب و دروغ رذیلت » (۱ )

برمبنای این آموزه دینی صدق در ردیف فضایل بزرگ اخلاقی قرار می گیرد و یک ارزش والا و هنجار برتر معرفی می شود و در نقطه مقابل صدق در ردیف رذایل اخلاقی جای دارد و یک ضد ارزش و ناهنجاری اخلاقی به شمار می رود.

فضایل اخلاقی مجموعه ای از خصال و صفات زیبا و نیکویی می باشند که در جان و روح ریشه می دوانند و به رشد و نمو در می آیند و در نهایت در رفتار و عمل انسان متجلی می گردند و به صورت میوه های ثمربخش کام جان افراد متعامل باصادقین را شیرین می نمایند.

صدق و راستی یکی از بزرگ ترین فضایل اخلاقی است و شجره پاک و ثمر دهنده ای می باشد که حیات جمعی را از آثار خود متحول می سازد و به رونق و صفا و یکرنگی در می آورد.

جامعه ای که به سوی صدق و راستی بشتابد و در مجاری و راه های منتهی به آثار و ثمرات بزرگ این فضیلت اخلاقی حرکت نماید هرگز به سکون نمی گراید و از بالندگی باز نمی ماند و همواره پویا و درحال رشد و کمال مکرر است . در چنین جامعه ای رابطه مردم با مردم تعامل دولت باملت و مواجهات فرادستان با فرودستان و مسئولین با مرئوسین بر محور صداقت و راستگویی تنظیم می شود و حاصل نهایی این نوع تعاملات و مواجهات این است که هرگز « اخلاق » در مسلخ « سیاست » ذبح نمی گردد زیرا سیاست با صداقت به هم می آمیزند و هرگونه کذب و نیرنگ و نفاق را طرد می نمایند و همین جاست که « سیاست اسلامی » معنی و مصداق پیدا می کند و این نوع راهبرد از خلوص ناشی از صدق و راستی بهره مند می گردد و جامعه را در جهت تعالی و مردم را با نور صدق به سوی رشد و کمال معنوی رهنمون می شود.

برمبنای کلام امیرمومنان (ع ) همچنان که صدق در مجموعه فضایل اخلاقی قرار می گیرد و جامعه و کشور ـ متشکل از ملت و دولت را در مسیر حقیقت به بالندگی و پویایی می رساند. « کذب » در مجموعه رذایل اخلاقی جای می گیرد و پی در پی آفت و آسیب می آفریند و ضرر و زیان تولید می کند.

آفات و خطرات ناشی از کذب و دروغ افراد و گروه های اجتماعی و سیاسی را به مرداب های عفن می کشاند و آب های آلوده می نوشاند و همین جاست که بذر دروغ در سرزمین جان و روح به رشد در می آید و به نهال و پس از آن به شجره ی تبدیل می شود که ریشه های خود را مستحکم می کند و میوه های تلخ و هلاکت بار تولید می نماید.

وقتی میوه های برآمده از آب های آلوده کذب و دروغ به کام جان ها نشست روحیات به تحولات نامطلوب و متضاد با فطرت هایی که باید بیدار باشند و راهگشا به حقایق دین از جمله حقیقت صدق و راستی گردند در اثر سیطره نفس خفته می مانند و به این ترتیب کذب و دروغ سر بر می آورد و به رفتار و عمل در می آید و آسیب و زیان های مکرر تولید می نماید. این آسیب و زیان ها در سطح کلان و در حوزه های مدیریت های گوناگون فرهنگی و اقتصادی و سیاسی بسیار وحشت زا و مخرب است و به هیچ وجه قابل مقایسه با محدوده حیات فردی نمی باشد. در همین حوزه های کلان است که در اثر تمرکز اختیارات و امکانات بسیاری از حق ها ناحق می شوند و کثیری از رفتارهای ناشایست و ناسالم شایسته و سالم معرفی می گردند و « نفس های نامهذب و ناپرورده » و در « خود » مانده و به « خدا » نرسیده هرچه بخواهند می کنند و همواره برای توجیه خلافکاری های خود آماده و مهیا می باشند و در نهایت به نام دین بی دینی می نمایند و خود را با وسوسه های شیطان برون و درون راضی و خشنود می کنند که هرچه انجام می دهند به قصد « قربت » و برای « رضای خدا » می باشد!

یکی از مصادیق و جایگاه های به عینیت درآمدن دعاهایی که از لسان مبارک ائمه اطهار(ع ) اشاره به نفس سرکشی می کنند که هرگز سیر نمی شود و از قلبی یاد می نمایند که به خشوع نمی رسد و علمی را نام می برند که هیچ نفعی به انسان نمی رساند و نمازی را معرفی می کنند که هیچ گاه به درگاه الهی بالا نمی رود و دعایی را نشان می دهند که شنیده نمی شود و برگشت می خورد(۲ ) همین نامهذب بودن درون و دوری از راستگویی و آلودگی به دروغگویی است و به راستی در درگاه الهی این گریز از صدق و فرو افتادن در دامان کذب ـ که حرکتی متعهدانه و آگاهانه و با انگیزه های ناسالم و اهداف مشخص فردی اجتماعی اقتصادی فرهنگی و سیاسی می باشد ـ بسیار پلید و شنیع می باشد و متون فرهنگ و معارف اسلامی این عمل ناصواب را ضد عقل و خرد(۳ ) زینت منافقان (۴ ) میوه درخت ذلت و خواری (۵ ) موجب تباهی دین (۶ ) و از بین رفتن اعتماد و وثوق مردم و بدگویی آنان نیست به اهل دروغ (۷ ) معرفی می نمایند.

پاورقی :

۱ ـ غررالحکم تنظیم موضوعی ج ۱ ص ۶۳۴

۲ ـ مراجعه شود به مفاتیح الجنان دعایی که در تعقیب نماز عصر خوانده می شود .

۳ ـ غررالحکم ج ۲ ص ۳۷۷

۴ ـ همان منبع ص ۳۶۹

۵ ـ همان منبع

۶ ـ همان منبع ص ۳۷۰

۷ ـ همان منبع

در جامعه راستین اسلامی رابطه مردم با مردم تعامل دولت با ملت و مواجهات فرادستان با فرودستان و مسئولین و مرئوسین بر محور « صداقت و راستگویی » تنظیم می شودو حاصل نهایی این نوع تعاملات و مواجهات این است که هرگز « اخلاق » در مسلخ « سیاست » ذبح نمی گردد زیرا سیاست با صداقت در هم می آمیزند و هرگونه کذب و نیرنگ و نفاق را طرد می نمایند و همین جاست که « سیاست اسلامی » معنی و مصداق پیدا می کند

آفات و خطرات ناشی از کذب و دروغ افراد و گروه های اجتماعی و سیاسی را به مرداب های عفن می کشاند و آب های آلوده می نوشاند و در نتیجه بذر دروغ در سرزمین جان و روح به رشد در می آید و به نهال و پس از آن به شجره ای تبدیل می شود که ریشه های خود را مستحکم می کند و میوه های تلخ و هلاکت بار تولید می نماید

در عرصه های فعالیت ها و مدیریت ها نفس های نامهذب و ناپرورده و در « خود » مانده و به « خدا » نرسیده هرچه بخواهند می کنندو حق ها را ناحق و ناشایست ها را شایسته معرفی می نمایند و همواره برای توجیه خلافکاری های خود آماده و مهیا می باشند و در نهایت به نام دین بی دینی می نمایند و خود را با وسوسه های شیطان درون و برون راضی و خشنود می کنند که هرچه انجام می دهند به قصد « قربت » و برای « رضای خدا » می باشد!



همچنین مشاهده کنید