شنبه, ۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 25 January, 2025
مجله ویستا

روش حضرت علی ع در برخورد با مخالفان


روش حضرت علی ع در برخورد با مخالفان

امام علی ع در پاسخ عده ای که مقابله با طلحه و زبیر را نمی پسندند, فرمودند من نه تنها غافلگیر نمی شوم و با شمشیر برنده هواداران حق بر کسانی که به حق پشت کرده اند نبرد می کنم و با دستیاری فرمانبرداران مطیع با عاصیان ناباور می جنگم

امام علی(ع) در پاسخ عده ای که مقابله با طلحه و زبیر را نمی پسندند، فرمودند: من نه تنها غافلگیر نمی شوم و با شمشیر برنده هواداران حق بر کسانی که به حق پشت کرده اند نبرد می کنم و با دستیاری فرمانبرداران مطیع با عاصیان ناباور می جنگم.

در بخش های قبلی این نوشتار آمده بود که طلحه و زبیر با امیرالمؤمنین(ع) بیعت کرده بودند، سپس با دغل‏ بازی‏های معاویه، از ایشان رویگردان شده و جنگ جمل را برپا کردند.

داستان پیمان شکنی این دو نفر به طور اختصار چنین است: «پس از آنکه مهاجرین و انصار با امیرالمؤمنین(ع) بیعت کردند. آن حضرت‏ به معاویه نوشت: «مردم عثمان را بدون مشورت با من کشتند و سپس با مشورت و اجتماع‏ میان خود با من بیعت نمودند، موقعی که نامه من به تو رسید، با من بیعت کن و بزرگان ‏اهل شام را به نزد من بفرست.‏» وقتی که فرستاده امیرالمؤمنین(ع) به نزد معاویه رسید و معاویه نامه آن حضرت را خواند، مردی را از قبیله بنی عمیس انتخاب نموده نامه‏ای به وسیله او به زبیر بن عوام ‏نوشت.

وقتی که این نامه به ‏زبیر رسید، خوشحال شد و طلحه را از مضمون نامه‏ مطلع ساخت و آن دو تردیدی در خیرخواهی معاویه به خود راه ندادند و از آن موقع ‏به مخالفت ‏با علی(ع) تصمیم گرفتند. چند روز از بیعت طلحه و زبیر با علی(ع) گذشته بود که آن دو نفر نزد او آمده گفتند: یا امیرالمؤمنین(ع)، تو از جفا و خشونتی که در تمام دوران خلافت عثمان بر ما گذشت، اطلاع داری و می دانی که همواره بنی امیه منظور عثمان بود. خداوند پس از او خلافت را به تو عنایت کرده است، ما را به بعضی از ریاست‏ها نصب ‏فرما.

امیرالمؤمنین(ع) به آن دو نفر چنین پاسخ می‏دهد که به قسمت‏ خداوندی درباره خود راضی باشید، تا درباره شما بیاندیشم و بدانید من در امانتی که به من ‏سپرده شده است، کسی را شریک نمی‏گردانم مگر اینکه به دین و امانتش اطمینان ‏داشته باشم، چه از یاران من باشد و چه کس دیگری که شایستگی او را دریافته باشم.

طلحه و زبیر پس از شنیدن این پاسخ مأیوس شده از علی(ع) منصرف ‏گشتند و از او خواستند که اجازه بدهد تا برای انجام عمل عمره رهسپار مکه‏ شوند» ابن ابی الحدید می‏نویسد: طلحه و زبیر نزد علی(ع) آمده اجازه‏ رفتن برای عمره خواستند. علی(ع) فرمود: شما برای عمره نمی‏روید. آن دو سوگند به خدا خوردند که قصدی جز عمره ندارند.

علی(ع) فرمود: شما اراده عمره نکرده‏اید، بلکه حیله‏گری به راه انداخته، می‏خواهید بیعتی را که با من نموده‏اید، بشکنید. سوگند به خدا خوردند که نه نظر مخالفت‏ با او دارند و نه می‏خواهند بیعتی را که با او کرده‏اند بشکنند و هیچ مقصودی جز انجام عمل عمره ندارند.

آنهایی که از امام جلو افتادند

علی(ع) فرمود: بیعت‏ مجدد کنید، آن دو با سخت‏ترین سوگندها و پیمان‏ها بیعت را تکرار کردند، علی(ع) ‏به آن دو اجازه داد که برای عمره بروند. وقتی که آن دو بیرون رفتند، علی به ‏اشخاصی که حاضر بودند، فرمود: سوگند به خدا، آن دو را نخواهید دید مگر در شورشی که به کشتار خواهند پرداخت. آنان که حاضر بودند، عرض کردند: یا امیرالمؤمنین(ع)، دستور فرمایید: آن دو را برگردانند. فرمود: بگذارید به راه خود بروند تا قضای خداوندی [که زمینه‏اش را خودشان ‏فراهم ساخته‏اند] بر سرشان فرود آید. این دو نفر از مدینه خارج شده رهسپار مکه گشتند. به هر کس که می‏رسیدند، می‏گفتند: علی بن ابیطالب(ع) بیعتی در گردن ما ندارد و بیعت ما با او از روی اکراه بوده ‏است!!

دروغ و افترای طلحه و زبیر به گوش علی (ع) رسید. فرمود: خداوند آن دو را از رحمت ‏خود به دور و از آشیانه زندگی‏شان آواره کند. سوگند به خدا می‏دانم که آن دو با بدترین وضعی خود را خواهند کشت و کسی که به ‏آن دو نزدیک شود، شوم‏ترین روز را بر سرش خواهند آورد. آنان با دو قیافه منحرف‏ بر من روی آوردند و با دو چهره حیله‏گری و پیمان‏شکنی از من برگشتند. سوگند به خدا، آنان پس از این روز مرا نخواهند دید مگر در میان سپاه خشن که خود را در برابر آن به کشتن خواهند داد. دور از رحمت‏ خدا شوند و محو گردند.»

آنهایی که از امام عقب افتادند

گروه دیگری از اطرافیان آن حضرت(ع)، روش دیگری را برگزیدند، هنگامی که طلحه و زبیر پیمان شکنی کردند و با عایشه به بصره آمدند و آن جا را در زیر سلطه خود قرار دادند، بعضی معتقد بودند که امام با آنها درگیر نشود؛ آنها را به حال خود رها سازد و پایه های خلافت را محکم کند، چیزی نمی گذرد که آنان تسلیم می شوند.

امام(ع) در پاسخ به آنها فرمودند: به خدا سوگند! من همچون کفتار نیستم که با ضربات آرام و ملایم بر در لانه‏اش به‏خواب رود و ناگهان دستگیرش سازند، نه،(من کاملا مراقب مخالفان ‏هستم) و با شمشیر برنده علاقه‏مندان به حق، کار آنان را که به حق پشت کرده‏اند خواهم ساخت ‏و با دستیاری فرمان‏برداران مطیع، عاصیان و تردیدکنندگان در حق را برای همیشه کنارخواهم زد. من این کار را تا واپسین روز عمرم ادامه خواهم داد، به خدا سوگند! از هنگام مرگ ‏پیغمبر(ص) تا هم اکنون از حق خویشتن محروم مانده‏ام و دیگران را به نا حق بر من مقدم ‏داشته‏اند.

آنان که حاضر بودند، عرض کردند: یا امیرالمؤمنین(ع)، دستور فرمایید: آن دو را برگردانند. فرمود: بگذارید به راه خود بروند تا قضای خداوندی [که زمینه‏اش را خودشان ‏فراهم ساخته‏اند] بر سرشان فرود آید.

این سخن امام در تاریخ طبری جلد ۵ صفحه ۱۷۱ و در «امالی‏» شیخ طوسی ‏با کمی تغییر و در کتاب ‏«غریب الحدیث‏» ابی عبید قاسم بن سلام هروی بغدادی ‏نیز آمده است.

این ضرب المثل از آن جا پیدا شده است که معروف است کفتار حیوان ابلهی است و به آسانی می توان او را شکار کرد؛ به این ترتیب که صیاد آهسته با ته پای خود یا قطعه سنگ یا چوبدستی به در لانه کفتار می زند و او به خواب می رود سپس او را به راحتی صید می کند.

واقعیت های تاریخی آن زمان نشان می دهد که پیشنهاد عدم تعقیب طلحه و زبیر بسیار ساده لوحانه بود؛ چرا که نقشه این بود که آنها بصره و سپس کوفه را در اختیار خود بگیرند و معاویه با آنها بیعت کند و در شام از مردم نیز برای آنان بیعت بگیرد و به این ترتیب بخش های عمده جهان اسلام در اختیار جاه طلبان پیمان شکن قرار گیرد و تنها مدینه در دست علی(ع) بماند.

آنها با تکیه بر شعار خونخواهی عثمان روز به روز مردم را به هیجان بیشتر فرا می خواندند و تدریجاً این شعار که قاتل عثمان، علی(ع) است را در میان مردم پخش می کردند و مردم ناآگاه را بر ضد امام می شوراندند. واضح است که اگر امیرمؤمنان علی(ع) با سرعت، ابتکار عمل را در دست نمی گرفت نقشه منافقان به زودی عملی می شد و همان گونه که می دانید با آن سرعت عمل که امام در پیش گرفت.

نخستین توطئه و تلاش جدایی طلبان را در نطفه خاموش ساخت و به آسانی بصره و کوفه و تمام عراق را نجات داد و اگر برنامه امام(ع) در مورد ظالمان شام با مخالفت بعضی از یاران ناآگاه رو به رو نمی شد به خوبی شام نیز از شر ظالمان نجات می یافت و پاکسازی می شد و جهان اسلام یکپارچه در اختیار آن حضرت قرار می گرفت، ولی متأسفانه جهل و ناآگاهی و لجاجت در برابر فریب و نیرنگ دشمن، کار خود را کرد و جنگ با شامیان در آستانه پیروزی کامل، متوقف گشت.

هوشیاری لازمه رهبری

امام(ع) در این گفتار تاریخی خود درسی به همه زمامداران بیدار و با ایمان و مسئولان کشورهای اسلامی داده است که برای مقابله با خطرات دشمن، گاه روزها، بلکه ساعت ها و لحظه ها سرنوشت ساز است. نباید فرصت را به سادگی از دست بدهند و تسلیم پیشنهادهای سست عافیت طلبان گردند.

سپس در ادامه این سخن امام(ع) به نکته دیگری می پردازد که گفتار اولش را با آن تکمیل می کند، می فرماید: «من نه تنها غافلگیر نمی شوم، بلکه با هوشیاری تمام مراقب مخالفان هستم و ابتکار عمل را از دست نمی دهم و با شمشیر برنده هواداران حق بر کسانی که به حق پشت کرده اند نبرد می کنم و با دستیاری فرمانبرداران مطیع با عاصیان ناباور می جنگم و این روش همیشگی من است تا روزی که زندگی ام پایان گیرد!»

بدیهی است در یک جامعه، همواره همه مردم طالب حق نیستند؛ گروهی بی ایمان یا سست ایمان و هواپرست و جاه طلب وجود دارند که وجود یک پیشوای عالم و عادل را مزاحم منافع نامشروع خود می بینند و دست به تحریکات می زنند و از حربه های فریب و نیرنگ و دروغ و تهمت و شایعه پراکنی بهره می گیرند. پیشوایان آگاه و بیدار باید به این گونه افراد مهلت ندهند و همانند یک عضو فاسد سرطانی، آنها را از پیکر جامعه جدا سازند و نابود کنند و در صورتی که خطرشان شدید نباشد آنها را محدود کنند و همیشه هواداران حق و مطیعان گوش بر فرمان، سلاح برنده ای برای در هم کوبیدن این گروهند.

امام(ع) در سومین و آخرین نکته از سخن خود اضافه می کند که این کارشکنی ها برای من تازگی ندارد: «به خدا سوگند از زمان وفات پیامبر(ص) تا امروز همواره از حقم باز داشته شده ام و دیگران را بر من مقدم داشته اند!» اشاره به این که کار طلحه و زبیر یک مسأله تازه نیست؛ حلقه ای است از یک جریان مستمر که از روز وفات پیامبر(ص) شروع شد و هنوز هم ادامه دارد.

در کلامی از امیرمؤمنان(ع) که شیخ مفید در ارشاد آورده است چنین می خوانیم: «هذا طَلْحَةُ وَ الزُّبَیْرُ لَیْسا مِنْ اَهْلِ النُّبُوَّةِ وَ لا مِنْ ذُرّیَّةِ الرَّسُولِ(ص) حینَ رَاَیا اَنَّ اللهَ قَدْ رَدَّ عَلَیْنا حَقَّنا بَعْدَ اَعْصُر فَلَمْ یَصْبِرا حَوْلا واحِداً وَ لا شَهْراً کامِلا حَتّی وثَبا عَلی دَأبِ الماضینَ قَبْلَهُما لِیَذْهَبا بِحَقّی وَ یُفَرِّقا جَماعَةَ الْمُسْلِمینَ عَنّی: این طلحه و زبیر با اینکه نه از خاندان نبوتند و نه از فرزندان رسول خدا(ص)، هنگامی که دیدند خداوند حق ما را بعد از سالها به ما باز گردانده حتی یک سال، بلکه یک ماه کامل صبر نکردند و برخاستند و همان روش گذشتگان را در پیش گرفتند که حق مرا از میان ببرند و جماعت مسلمین را از گرد من پراکنده سازند!»

امام(ع) در این گفتار تاریخی خود درسی به همه زمامداران بیدار و با ایمان و مسئولان کشورهای اسلامی داده که برای مقابله با خطرات دشمن، گاه روزها، بلکه ساعت ها و لحظه ها سرنوشت ساز است. نباید فرصت را به سادگی از دست بدهند و تسلیم پیشنهادهای سست عافیت طلبان گردند.

امام(ع) افرادی را که این لحظات حساس را از دست می دهند تشبیه به کفتار کرده است. این تشبیه از چند جهت قابل توجه است: کفتار، حضور دشمن را احساس می کند ولی با زمزمه های او به خواب می رود؛ خوابی که منتهی به اسارت و مرگ او می شود. کفتار در خانه و لانه خود شکار می شود.کفتار حتی بدون کمترین مقاومت در چنگال دشمن گرفتار می گردد و به دام می افتد. کسانی که فرصت های زودگذر را با خوش باوری ها یا ضعف و سستی یا تردید و تأمل از دست می دهند نیز همچون کفتارند، به خواب می روند و در خانه و لانه خود به دام می افتند و مقاومتی از خود نشان نمی دهند.

این سخن بدان معنا نیست که بی مطالعه یا بدون مشورت و در نظر گرفتن تمام جوانب کار اقدام کنند؛ بلکه باید با مشاورانی شجاع و هوشیار، مسائل را بررسی کرد و پیش از فوت وقت اقدام نمود.