جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

در جست وجوی پینوکیو


در جست وجوی پینوکیو

آیا شما در تئاتر تماشاگری را دارید که بدون پیش فرض به سالن بیاید در نهایت غیرممکن است که شما از متن معروفی اجرایی داشته باشید و از تماشاگر بخواهید هنگام ورود به سالن, پیش فرض هایش در مورد آن را دم در جا بگذارد

به رغم تمام توضیحاتی که اصغر دشتی و نسیم احمدپور در مورد اجرای پینوکیو داده اند، به هر نسبت این نمایش فاقد سویه ارتباطی بسیار قوی «شازده کوچولو» و «دن کیشوت» است، قضیه ای که به نظر من ربط چندانی به اجرای کمیک دو کار قبلی ندارد؛ «پینوکیو» هم همان تاثیر کمیک را دارد اما درجه ارتباط پذیری آن بسیار کم است.

چه چیز باعث می شود تا یک اثر هنری وجه ارتباطی خودش را از دست بدهد؟ شاید شخصی شدن بیش از حد اثر. پینوکیو برخلاف دو کار قبلی دشتی به قدری شخصی شده است که تماشاگر را در واکنشی منفعلانه در سوی دیگر صحنه تنها باقی می گذارد. لااقل تجربه من هنگام دیدن این نمایش تجربه ای به شدت بافاصله بود.

این فاصله لزوماً در یک کار هنری چیز بدی نیست، قضیه وقتی مساله دار می شود که دعاوی دشتی و به خصوص احمدپور در مورد «پینوکیو»، یک چیز می گوید و اجرای کار، چیز دیگر. اجازه دهید به چند پیش فرض دشتی و احمدپور، که در مصاحبه شان با «سایت ایران تئاتر» مطرح شده، اشاره ای کلی داشته باشم.

الف) «ما می خواستیم تماشاگر تاویل خودش را داشته باشد». (احمدپور) معنی تلویحی این جمله این است که انگار تئاترهایی وجود دارد که در آنها از تماشاگر خواسته می شود تاویلی «از خودش» نداشته باشد، آیا اصلاً امکان دارد که در تئاتر تماشاگر تاویل شخصی خودش را نداشته باشد؟ یا این که نه، فقط تئاتری مثل«پینوکیو» می تواند چنین امکانی را به وجود بیاورد؟ پاسخ منفی است. حتی وقتی اجرایی کاملاً متکی به متن و رئالیستی (مثلاً از پینوکیو) داشته باشیم، محدوده تاویل، هنوز بسیار گسترده و از تماشاگر به تماشاگر متفاوت است. به عبارتی، حتی در چنین اجرایی باز هم «تماشاگر تحلیل و تاویل خودش را دارد».

در نهایت، برخلاف اظهار نظر های کارگردان های این نمایش، به گمانم، تماشاگران پینوکیو بسیار منفعل تر از تماشاگران «شازده کوچولو» و «دن کیشوت» اند. در عین حال نمی توان با ادای این جمله که «ما می خواستیم تماشاگر تاویل خودش را داشته باشد» بار مسائل اجرا را از دوش خود برداشت و آن را به تماشاگر محول کرد. چون در این صورت باید به هر تماشاگری که قضاوت ارزشگذارانه می کند، حق داد تا اجرایی مفروض را با معیارهای شخصی خودش، مزخرف یا شاهکار تلقی کند.

(او می تواند ادعا کند که این، «تاویل من» است.) خطر اظهارنظرهای کلی ای نظیر «ما می خواستیم تماشاگر تاویل خودش را داشته باشد» این است که می توان با آن همه چیز را کاملاً توجیه کرد. چنین اظهارنظرهای کلی ای مدت هاست که در تئاتر ما به کرات از دهان هنرمندان شنیده می شود؛ «من این طور می خواستم»، «من این طور دیدم»، «من می خواستم تماشاگر این طور ببیند»، و الی آخر. تئاتر در عمل کمتر دموکراتیک است تا در تئوری.

ب) «ما در این نمایش از دو ناحیه دچار مشکل شده ایم. اول از سوی تماشاگری که با تصور قبلی به سالن می آید و دوم تماشاگری که با پیش فرض های خود وارد سالن می شود». (دشتی) البته خود این ادعا که تماشاگر هنگام دیدن اجرایی مفروض نباید پیش فرضی داشته باشد، یک پیش فرض است.

آیا شما در تئاتر تماشاگری را دارید که بدون پیش فرض به سالن بیاید؟ در نهایت غیرممکن است که شما از متن معروفی اجرایی داشته باشید و از تماشاگر بخواهید هنگام ورود به سالن، پیش فرض هایش در مورد آن را دم در جا بگذارد. مثلاً آیا می توانید تماشاگری را که به دیدن «سه خواهر» می رود مجبور کنید از پیش فرض هایش دست بردارد. پیش فرض ها در هر صورت وجود دارند مساله این است که این پیش فرض ها سرانجام طی دیدن اجرا تا چه حد تثبیت یا تضعیف می شوند.

یک اجرا از ایبسن می تواند تمام تصورات قبلی از آن را (درست یا نادرست) ویران کند. چنین چیزی لزوماً نه خوب است نه بد. مثلاً آیا می توان از «سه خواهر» چخوف اجرایی تک نفره داشت؟ بله می توان. ولی انتظار نداشته باشید که من بدون پیش فرض، این «سه خواهر» را ببینم، اما انتظار داشته باشید که من احتمالاً در این پیش فرض ها شک کنم، من به واقع داستان اصلی پینوکیو را، با تمام سادگی ساختاری اش، از پینوکیوی روشنفکرانه، (و متاسفانه) بیش از حد متظاهرانه فعلی بیشتر دوست دارم.

حرکت پینوکیو از شیء به انسان، سفر معنوی او و در نهایت دستاوردی که در پایان سفر و بیرون آمدن از شکم نهنگ بدان دست می یابد، (چیزی که نورتروپ فرای آن را به خوبی تشریح کرده است) دقیقاً همان وجه مهمی است که در اجرای دشتی و احمدپور کاملاً فراموش شده است. و در این میان «تاویل شخصی تماشاگر» هم راهگشا نیست،

ج) «مهم این فرآیندی است که طی می شود؛ فرآیندی که دلش می خواهد از ادبیات نمایشی جدا شود.» ( دشتی) البته کندن از ادبیات نمایشی می تواند فی نفسه حرکتی خلاقانه محسوب شود، اگر تئاتری که در نهایت خلق می شود تاثیرگذاری اش به مراتب بهتر از آن باشد. اما در قضیه «پینوکیو» کندن از ادبیات نمایشی چه دستاوردی را در پی داشته است؟ در عین حال مشخص هم نیست که چرا باید از ادبیات نمایشی جدا شد.

من شخصاً تجربه های قبلی دشتی را از حیث برخوردی (دراماتورژی) که با متن صورت گرفته است اصیل تر می دانم. دشتی در این تجربه ها علاوه بر این که امکانات جدیدی را در خوانش متن فراهم می کند دستاورد های اجرایی قابل بحثی را هم مکشوف می کند.

حرکت در این مسیر شاید دستاوردهای بهتری را برای او به ارمغان می آورد یا می تواند بیاورد. در جست جوی پینوکیو؛ شاید این عنوان مناسب تری برای اجرای اصغر دشتی و نسیم احمدپور باشد. پینوکیویی که در هزارتوی تفسیر این دو گم شده است. پینوکیویی که وجود ندارد. پینوکیویی که ساخته نمی شود.

علی اکبر علی زاد