یکشنبه, ۳ تیر, ۱۴۰۳ / 23 June, 2024
مجله ویستا

نقد و بررسی نظریه کنترل تسلیحات


نقد و بررسی نظریه کنترل تسلیحات

این مقاله تقدیم به دانشجویان کارشناسی ارشد رشته دیپلماسی کنترل تسلیحات دانشگاه مالک اشتر ورودی ۱۳۸۹ ش

این مقاله تقدیم به دانشجویان کارشناسی ارشد رشته دیپلماسی کنترل تسلیحات دانشگاه مالک اشتر (ورودی ۱۳۸۹ ش.)

به طور کلی بحث های زیادی در حمایت و انتقاد از مسئله کنترل تسلیحات ارائه شده. با این حال می توان فهمید دیالکتیک نظری در این باب از نوعی فقر پژوهشی رنج می برد. اما اصلی ترین پرسش در رابطه با کنترل تسلیحات در نیمه دوم قرن بیستم، نقشی است که در جلوگیری یا کاهش وقوع جنگ ایفا می کند و با پایان جنگ سرد مسئله اصلی نقشی است که در تحکیم روابط صلح آمیز ایفا می کند.

نظر مدافعان کنترل تسلیحات:

این عده مبانی نظری خود را اینچنین آغاز می کنند که چه چیز موجب شد تا جنگ سرد به جنگ گرم تبدیل نشود؟ پاسخ این پرسش را سلسله عواملی که در چارچوب کنترل تسلیحات قرار می گیرد تعیین می نماید که چنین است: «علت، توافق هایی بود که پس از بحران موشکی کوبا بوجود آمد. موافقت بر سر ایجاد یک خط مستقیم بین دو رئیس جمهور، پیمان منع آزمایش متقابل هسته ای، (NPT) و سالت ۱ و ۲ همگی بیانگر این واقعیت است که ابر قدرت ها به سبب نوعی منفعت دوجانبه، از جنگ هسته ای پرهیز کردند. اگرچه برخی از مذاکرات به نتیجه ای نرسید، اما موجب بالا بردن درک دو دشمن گردید.» با چنین تلقی ای کنترل تسلیحات بزرگراه رسیدن به صلح بوده است. بر این اساس طرفداران کنترل تسلیحات این روند را عامل پایان جنگ سرد و عدم تبدیل آن به جنگ گرم می دانند. آنچنان که موافقت نامه هایی نظیر استهکلم و (INF) که نقش مهمی در اعتماد سازی میان شرق و غرب و فراهم آورنده گونه ای از اطمینان بودند که باعث پایان بخشیدن به روابط خصمانه بود. این چنین بود که کنترل تسلیحات خود بخشی از روندی بود که باعث شکسته شدن چرخه تخاصم میان آمریکا و شوروی گردید و بی اعتمادی و شک را نیز از میان برد.

از منظر طفداران، کنترل تسلیحات، نقش مهمی را در شکل گیری ایده «امنیت مبتنی بر همکاری» ایفا می نماید و موافقتنامه هایی که در این زمینه شکل گرفتند، موجب شد تا بازیگران نتوانند از آنها عدول کرده و به سیاست مبتنی بر خصومتی که در دوران جنگ سرد داشتند باز گردند.

نظر مخالفان یا متقدین کنترل تسلیحات:

«در هیچ اقدام سازمان یافته انسانی، دستاوردها به اندازه کنترل تسلیحات ناچیز نبوده است. قطعاً این مفهوم دارای اشکالات بنیادین در سطح مفهوم بوده است که باعث چنین شکست وسیعی در یک دوره طولانی گردیده است.» این نظر لوئیس هال بود که در ۱۹۸۴ عنوان گردیده است. منتقدین کنترل تسلیحات، معتقدند که این فرآیند نقش بسیار اندک و ناچیزی در حفظ صلح در طول جنگ سرد داشته است و در دوران جنگ سرد تنها دارای یک نقش حاشیه ای بوده و در پایان جنگ سرد هیچ نقشی نداشته است. و به طور کلی مخالفین کنترل تسلیحات معتقدند این مفهوم کلاً دارای اشکال است.

یکی از دلایکی که این گروه اقامه می نمایند این است که پیشرفت های کمی و کیفی در تسلیحات استراتژیک تحت لوای سالت ۱ و ۲ ادامه یافت و همچنین اضافه می نمایند که (MBFR) نتوانست کاهش تسلیحات متعارف را محقق سازد.

منتقدین اذعان می دارند که دولت ها علی رغم توافقات انجام شده، کارهایی را که مورد علاقه شان نبود انجام نمی دادند. و همچنین مذاکرات مربوط به این فرآیند، اغلب به عنوان یک اهرم تبلیغاتی و عاملی برای بی اعتمادی میان ابر قدرت ها بوده است.

در میان گروه منتقدین، طیفی وجود دارند معتقد بر اینکه کنترل تسلیحات زمانی که مورد نیاز است محقق نمی گردد و زمانی که نیازی به آن نیست، ممکن می شود. این امر به پارادوکس کنترل تسلیحات معروف است. در دوران پس از جنگ سرد، موافقتنامه های کنترل تسلیحات بیشتر بیانگر آنتاگونیسم سیاسی حاکم بر روابط شرق و غرب بود و تمام موافقتنامه ها تنها زمانی امکان مطرح شدن پیدا می کنند که روابط مبتنی بر همکاری میان آمریکا و روسیه حاکم شده است. بر این بنیان روابط مثبت سیاسی موجب می شود که چنین موافقتنامه هایی غیرضروری بنمایند. (هرچند نمی توان به گونه ای تمام و کمال چنین نگاهی را در روند دیپلماسی مورد موافقت قرار داد.)

منتقدین اضافه می نمایند که مشکلات، چالشها و پارادوکس های اصلی در گفت و گوهای کاهش و کنترل تسلیحات همچنان وجود دارد. چنانچه تلاش برای ایجاد روند های اجرایی و نظارتی کنوانسیون های سلاح های شیمیایی، بیولوژیک و سمی شکست خورده است. (CTBT) همچنان منتظر تصویب است و (ABM) در حال فروپاشی می باشد. منتقدان اعتقاد دارند که علی رغم امیدهایی که در دوران جنگ سرد وجود داشت، اما اکنون کنترل تسلیحات یک امر شکست خورده است و مذاکرات خود بیشتر مشکل ساز شده است تا حلال مشکل که در مجموع بغرنجی ناشی از این امر به نوعی ناشی از آنارشی حاکم بر روابط بین الملل، رقابت بر سر قدرت در عرصه جهانی و منافع متعارض ملی می باشد.

اعتبارسنجی نظرات منتقدین و طرفداران:

کدامیک از این دو موضع گیری صحیح است؟ به راستی کنترل تسلیحات راه رسیدن به صلح است یا تنها شنعی است در باد؟ باید گفت منتقدان بیش از طرفداران پیرامون موضوع اندیشیده اند و آن را شکافته و بوته نقد گذاشته اند و استدلالتشان بیشتر و قوی تر است. به منظور برسی نظاممند و علمی لازم است تا به بررسی کنترل تسلیحات در چند محور کلیدی بپردازیم. این محورهای اصاصی بدین قرارند:

۱) ثبات بین المللی: یکی از انگاره های اصولی نظریه کنترل تسلیحات این است که کنترل تسلیحات می تواند منجر به رقابت تسلیحاتی خطرناکی شود و ثبات استراتژیک را به بحران ثبات تبدیل کند. ثبات و بی ثباتی ماهیتاً سیاسی هستند اما برنامه ریزی های تسلیحاتی و تسلیحات موجود در جهان می تواند اصول روابط بین المللی را تحت تاثیر قرار دهد. در مجموع کنترل تسلیحات سعی کرد مشکلات ناشی از بی ثباتی موجود در رقابت نظامی ابرقدرت ها را حل کند اما برخی از این تلاش ها موفق بودند و بسیاری ناموفق.

۲) هنجارهای رفتاری: آیا ما بایدبه دنبال معیارهای مطلق و یا ارزیابی نسبی در خصوص عملکرد کنترل تسلیحات در جهان باشیم؟ طرفداران با توجیهات خود معتقدند که معیارهای نسبی منطقی ترند. زیرا این فرآیند باعث ایجاد و حفظ هنجارهای منع استفاده از بسیاری جنگ افزارها شده که همگی رژیم هایی را برای جلوگیری از گسترش بی ثباتی سیاسی و نظامی ایجاد می کنند. مشکل اینجاست که چنین هنجارهایی اغلب ضعیف بوده و یا حاصل تمایل قدرت ها به حفظ وضع موجود، قدرتمند است. چنین به نظر می رسد که رژیم های منع گسترش تسلیحات هسته ای تنها تا زمانی کارآمد هستند که منافع کشورهای غیرهسته ای را تامین می کند. هرچند که جامعه بین المللی به روشنی می پذیرد که به عنوان مثال جهان با (NPT)، و با وجود معایب آن، امن تر خواهد بود تا نبودن آن.

۳) تحول صلح آمیز: آیا کنترل تسلیحات باعث تحولات صلح آمیز در سیاست بین الملل می شود؟ این سوالی پرچالش است. منتقدان در پاسخ می گویند کنترل تسلیحات از روابط سیاسی دولت ها ناشی می شود، اما نمی تواند به این روابط شکل دهد. آنچنان که روابط بین الملل پیش از شکل گیری این مفهوم پدید آمده است.

بدون شک کنترل تسلیحات در شرایطی که محیط بین المللی به سمت آرامش و ثبات پیش می رود، بسیار ساده تر است. پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، بوش و پوتین درباره محیط جدیدی از اعتماد صحبت کردند که در آن باید تسلیحات استراتژیک را بدون نیاز به امضاء پیمان های کنترل تسلیحات، کاهش داد. روابط سیاسی بسیار پیچیده است و تاریخ بیان می دارد که کنترل تسلیحات تنها بخشی از روندی است که در آن معین می گردد روابط باید چگونه توسعه یابد.

نگارنده معتقد است که با توجه به نیازهای امروزین بشری، ابزارها و تکنولوژیهای نوین، جهان محلی گرایی، ارتباطات، دموکراسی های الکترونیک و ... باید به بازتعریف اینچنین مفاهیمی پرداخت و الگوهای نوینی برای دیپلماسی در این زمینه پی ریزی کرد.

رضا رضایی (مصدق)