جمعه, ۲۱ دی, ۱۴۰۳ / 10 January, 2025
چشم اندازی به «اخلاق در قرآن »
● مقدمه
اخلاق که با چگونگی رفتار و حالتهای اختیاری انسان سروکار دارد، همواره جاذبه ویژهای برای او داشته است و آدمی به دیده احترام در آن نگریسته است.
نهاد اخلاقی زندگی انسان، اساس و پایه تشکیل اجتماع و ظهور تمدنهای بشری است. حرمت اخلاق چنان است که حتی کسانی هم که خود به زیور اخلاق آراسته نیستند، آراستگان به فضایل اخلاقی را با دیده عزت مینگرند و شان آنها را والا میدانند.
جذبه و دلربایی اخلاق، اگر از چشمانداز قرآنی به آن نگریسته شود، دوچندان خواهد شد. زیرا قرآن آخرین کلام الهی با بشر است و به اقتضای این ویژگی، کاملترین سخن را در باره اخلاق بیان کرده است. فضایل اخلاقی از نگاه قرآن، صرفا وسیلهای برای ساماندهی به رفتار این جهانی آدمی، به غرض نظم و انتظام دادن به زندگی او نیست، بلکه از آن مهمتر، چونان مصالح ساختمانی برای پیریزی بنای حیات ابدی او به حساب میآید.
این نگرش فرجام شناسانه به فضایل و الزامهای اخلاقی، چنان بر ارج و اهمیت آنها میافزاید که بدون وقوف در عرفات اخلاق، پای نهادن به حرم رستگاری که مطلوب همیشگی آدمی است، ناممکن مینماید.
از نگاه قرآن میتوان مباحث مختلف مربوط به اخلاق را سامان داد; مثلا با تنظیم و تنسیق قواعد کلی اخلاقی، راه را برای علم اخلاق (۱) قرآنی هموار کرد. به علاوه، میتوان با تامل در قواعد مذکور و بهرهگیری از نصوص و ظواهر آیات قرآن، مبنای ارزشهای اخلاقی را کشف کرد و زمینه حصول اخلاق هنجاری (۲) یا نظریه اخلاقی (۳) برگرفته از قرآن را فراهم آورد. افزون بر اینها، میتوان با تامل در قواعد اخلاقی قرآن و نظریه اخلاقی برگرفته از آن، در کنار بهرهگیری از هستیشناسی، و بویژه انسانشناسی قرآنی، مبانی فلسفی اخلاقی را هم به دست آورد و از رهگذر آن به تدوین فرااخلاق (۴) ملهم از قرآن پرداخت. (۵)
اگرچه پرداختن به اخلاق قرآنی در طبقهبندی رایج اندیشه اخلاقی (۶) ، به حوزه اخلاق توصیفی (۷) مربوط است، زیرا این شاخه است که به توصیف نظرگاههای اخلاقی قرآن کریم و مکتب اسلام میپردازد، اما بیتردید اخلاق قرآنی صرفا توصیف اخلاقیات نیست و چنانچه اشاره شد میتواند زمینه لازم برای اندیشه فلسفی درباره مبنای ارزشهای اخلاقی (اخلاق هنجاری) و پیشفرضها، مفاهیم و مبانی اخلاق (فرااخلاق) را فراهم آورد.
به علاوه این که توصیفی بودن بحث اخلاق قرآنی به معنای فقدان نقش انگیزشی آن نیست. زیرا قرآن کتاب هدایت و رستگاری است و توصیف راه رستگاری، بهترین نوع ایجاد انگیزش در کسانی است که به قرآن ایمان دارند; و به این جهت است که پرداختن به اخلاق قرآنی برای مسلمانان چیزی بیش از یک پژوهش علمی است و در واقع برای آنها که در این جهان گذرا و فانی، دل در گرو حیات جاویدانی دارند که نشانههایش را، علاوه بر وجدان و عمق جان خویش، در پژمردگی و فناپذیری جلوههای مختلف زندگی این جهانی میبینند یک فریضه است.
کتاب اخلاق در قرآن (۸) بخشی از سلسله دروس «معارف قرآن» استاد مصباح یزدی در حوزه علمیه قم است، که به اخلاق قرآنی میپردازد. این کتاب از جنبههای مختلف اخلاق قرآنی بحث میکند. بخش اول کتاب به تحلیل مفاهیم اخلاقی و تبیین پیشفرضهای اخلاق و نیز ارائه نظریه اخلاقی قرآن میپردازد. مجموعه مباحثبخش اول کتاب در حوزه فلسفه اخلاق قرار میگیرد و میتوان آن را نوعی فلسفه اخلاق ملهم از آیات قرآن دانست. سه بخش دیگر کتاب به ترتیب به بررسی اخلاقی رفتار انسان با خداوند، با خود و با دیگر انسانها میپردازد.
مطالعه کتاب دیگر ایشان یعنی دروس فلسفه اخلاق (۹) میتواند سهم زیادی در فهم دعاوی استاد در کتاب اخلاق در قرآن داشته باشد.
این مقاله گزارشی از بخش اول کتاب اخلاق در قرآن است. سعی نگارنده بر آن است که گزارش، مطابق با متن کتاب باشد; به این معنا که نکتهای بیش از آنچه در کتاب آمده، در متن مقاله راه نیابد و از طرف دیگر چیزی از نکات اصلی کتاب برجا نماند.
● اصول موضوعه در علم اخلاق
تبیین نظریه اخلاقی قرآن محتاج بررسی و توضیح چند پیشفرض اخلاق است که خود قرآن هم به آنها اشاره کرده است:
الف) انسان موجودی است که توانایی کسب کمال را دارد و میتواند خود را به زیور اخلاق (۱۰) بیاراید. او افزون بر این که توان چنین کاری را دارد، به این توانایی خود آگاهی دارد. به بیان دیگر، او هم موجود مختار است و هم به اختیار خود علم و آگاهی دارد. اصل اختیار آدمی و قدرت انتخاب او مورد تایید قرآن کریم است و تفصیل بحثبه حوزه انسانشناسی قرآنی مربوط میشود. (۱۱)
البته مفهوم اختیار انسان باید با توجه به این نکته فهمیده شود که از دیدگاه قرآن همه امور، از جمله کسب کمال خود آدمی و هدایت و ضلالت او، مستند به خداوند است و در حیطه اقتدار الهی قرار دارد:
«انک لا تهدی من احببت ولکن الله یهدی من یشاء و هو اعلم بالمهتدین» (۱۲) (قصص/۵۶).
براساس بینش قرآنی، حتی میل و عطف توجه آدمی به خدا یا شیطان که اساس ایمان یا الحاد اوست، به دستخود خداوند است:
«...ولکن الله حبب الیکم الایمان و زینه فی قلوبکم و کره الیکم الکفر و الفسوق و العصیان اولئک هم الراشدون» (۱۳) (حجرات/۷).
این نگرش توحیدی قرآن نباید به معنای انکار اختیار انسان تلقی شود. چرا که فاعلیت الهی در طول فاعلیت انسان است، و این دو در عرض هم نیستند تا نافی یکدیگر باشند. (۱۴)
بینش اسلامی ضمن قبول نقش عواملی مانند وراثت، محیط و تغذیه در شکلدهی به رفتار آدمی، عامل تعین بخش افعال و حالات نفسانی او را اراده خود آدمی به حساب میآورد و اندازه مسؤلیت هرکس را به درجه و مرتبه اراده او مربوط میداند.
باید به این نکته ظریف توجه داشت که اختیار انسان از بدیهیترین اصول اخلاقی اسلام است و از محکمات عقیدتی قرآن به شمار میآید که باید در پرتو آن، متشابهات روایی و قرآنی را تفسیر و تبیین کرد، نه آن که با تکیه بر برخی آیات و روایات متشابه در صدد ایجاد تردید در اصل اختیار انسان برآمد.
ب) از تحلیل اختیار آدمی اصل وجود هدف برای افعال اختیاری او حاصل میآید. زیرا آنچه انسان را به انجام کاری وامیدارد، انتظاری است که از انجام آن دارد و در اصطلاح فلسفی، علت غایی نامیده میشود. علت غایی البته غیر از غایت است، که معمولا گفته میشود در هر حرکتی وجود دارد. چرا که علت غایی اشاره به صدور فعل از موجود با شعور و آگاه دارد و بیانگر قصد فاعل آگاه از انجام فعل است.
پس تردیدی در اصل هدفداری افعال اختیاری انسان نیست و این نکته جای بحث چندانی ندارد. اما آنچه مهم است فهم این نکته است که برخی هدفها چنانند که خود، مقدمه و واسطه دستیابی به هدفی دیگرند و اگر انسان از انجام کاری آنها را قصد کرده است تعلق این قصد به آن اهداف مقدماتی، براساس نقش واسطهای آنها در راه تحصیل هدفهای بالاتر است. به بیان دیگر، مطلوبیتبرخی هدفها بالغیر است و از مطلوبیت چیز دیگری سرچشمه میگیرد، در حالی که هدفی هم هست که مطلوبیتبالذات دارد و محبوبیت آن برخاسته از ذات خود است و نه به دلیل نقش واسطهای که در تحصیل چیزی محبوبتر از خود دارد.
در وجود هدفهای واسطهای یا مقدماتی تردیدی نیست، اما چه دلیلی بر وجود هدف بالذات است؟
دلیل وجود هدف و غایتبالذات، امتناع تسلسل در علل غایی ذکر شده است; به این صورت که اگر ترتب اهداف مقدماتی ادامه یابد و سلسله مطلوبهای غیری در جایی که مطلوبیت ذاتی دارد پایان نگیرد، اصل وجود اهداف مقدماتی هم در محاق تردید میافتد و این خلاف قطع و یقینی است که به وجود آنها داریم. اگر مطلوب بالذات در کار نیست پس باید مطلوب بالغیر هم نباشد; اما در واقع مطلوب بالغیر هست، پس مطلوب بالذات هم وجود دارد.
ممکن است هدف میانی و مقدماتی کسی، برای دیگری هدف غایی و نهایی باشد. یعنی آنچه برای کسی مطلوبیت غیری دارد، برای دیگری مطلوبیت ذاتی داشته باشد. دو کس که غذایی میخورند، یکی قصدش از این کار، سیری است که البته همراه با لذت است و در ورای آن چیز دیگری نمیجوید، اما دیگری علاوه بر سیری، میخواهد نیرویی بیابد تا به عبودیتخداوند بپردازد. پس سیری توام با التذاذ، در یک جا هدف غایی است، چنانکه در حیوانات چنین است: «الذین کفروا یتمتعون و یاکلون کما تاکل الانعام والنار مثوی لهم» (۱۵) (محمد/۱۲)، و در جای دیگر هدف مقدماتی.
نظامهای اخلاقی عموما و قرآن کریم خصوصا، غایت نهایی (۱۶) آدمی را سعادت یا فلاح میدانند و تنها آن را مطلوب ذاتی انسان به حساب میآورند. سعادت، به لحاظ مفهومی، به معنای التذاذ پایدار است و سعید کسی است که به صورت پایداری از لذتها بهرهمند باشد.
اسلام تغییری در مفهوم سعادت نداده است و آن را به همان معنای التذاذ پایدار، غایت نهایی انسان تلقی کرده است. اما البته به تصحیح نگرش انسان درباره شناسایی مصادیق التذاذ پایدار و چگونگی تحصیل آن پرداخته است. قرآن با طرح چشماندازهای بدیع از حیات اخروی و مقایسه آن با نعمتهای دنیوی نشان میدهد که گمشده آدمی، یعنی سعادت یا التذاذ پایدار، بدون توجه به حیات جاودان اخروی انسان، فراچنگ نمیآید. (۱۷)
اصل لذتجویی در نهاد انسان است و نمودی از نیروی حیات آدمی به شمار میآید. زندگی چیزی جز دلباختن به مظاهر مختلف لذت نیست و در اصل کامجویی و لذتخواهی، اعتراضی بر آدمی نیست. به بیان دیگر، اصل وجود نیروی لذتخواهی از حوزه اختیار آدمی خارج و به خلقت او مربوط است و به همین دلیل از دایره احکام اخلاقی بیرون است. اگر سعادت یا التذاذ پایدار، گاهی به وصف حسن موصوف میشود به ناچار نباید آن را از سنخ حسن اخلاقی دانست. هم از این روی است که در هیچ جای قرآن بر لزوم تحصیل سعادت اشاره نرفته و تشویقی برای جستجوی فوز و فلاح نشده است، در حالی که در جایجای قرآن، اشاره به حسن و لزوم تهذیب اخلاق به غرض تحصیل سعادت و فلاح وجود دارد.
معنای این سخن آن است که احکام اخلاقی که در قالب حکم به حسن و قبح یا الزام عرضه میشوند، همواره به چیزهایی تعلق میگیرند که مطلوبیت غیری دارند و غرض از یک حکم اخلاقی اشاره به وجود رابطه بین موضوع آن حکم، که معمولا یک فعل اختیاری است، با مطلوب ذاتی انسان است.
برحسب این تفسیر، مفاد جملات اخلاقی خبر از نوعی رابطه بین فعل مورد نظر و غایت نهایی میدهد. مثلا معنای «باید راست گفت»، بیان وجود رابطه ضرورت بالقیاس بین فعل راستگویی و سعادت آدمی است. به این صورت که سعادت جز از رهگذر راستگویی فراچنگ نمیآید. یا معنای «نباید دزدی کرد»، بیان رابطه امتناع بالقیاس بین دزدی و سعادت است. یعنی وجود دزدی با سعادت آدمی منافات دارد. معنای جملاتی نظیر «عدالتخوب است»، «ترحم به دیگران وظیفه ماست» و «ظلم خطاست»، همگی براساس نوع رابطهای که با سعادت آدمی دارند، تحلیل میشود. (۱۸)
با این حساب داوری اخلاقی در گرو فهم ربط و نسبتهای افعال اختیاری با سعادت یا التذاذ پایدار آدمی است. سعادت چنان است که خود به وصف حسن و لزوم اخلاقی، موصوف نمیشود، اما هرجا حسن و لزوم اخلاقی وجود دارد از رهگذر ارتباط با آن است.
ج) علاوه بر وجود هدف نهایی در رفتار آدمی باید سه نکته دیگر هم مورد شناسایی و تاکید قرار گیرد. اول این که سعی و کوشش خود آدمی است که سعادت را برای او به ارمغان میآورد و تلاش انسان در جهت تحصیل آن به هدر نمیرود. آدمی سود و زیان کار خود را خواهد دید:
«فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره و من یعمل مثقال ذرة شرا یره» (۱۹) (زلزال/۷و۸);
دوم آن که بیتلاش و کوشش انسان، رستگاری و سعادت حاصل نمیآید: «و ان لیس للانسان الا ما سعی» (۲۰) (نجم/۳۹); سوم آن که نتیجه هدایت و ضلالت هرکس به خود او برمیگردد و تلاش هرکس در مسیر رستگاری فقط برای خود او به ثمر مینشیند: «من اهتدی فانما یهتدی لنفسه و من ضل فانما یضل علیها ولا تزر وازرة وزر اخری و ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا» (۲۱) (اسراء/۱۵).
● ویژگیها و حیثیتها در مفاهیم اخلاقی
گفته شد که جملات اخلاقی حکایت از نحوه ارتباطی دارند که بین موضوع آنها با غایت نهایی آدمی وجود دارد. به بیان دیگر، آنها جملاتی خبری هستند و اقعیتخارجی را وصف میکنند. اگرچه برخی از آنها مثل «باید راست گفت»، بظاهر، مثل جملات انشائی هستند که از هرگونه وجه خبری و توصیفی فارغند، اما در تحلیل نهایی مفاد آنها حکایی و خبری است. جملات اخلاقی براساس این تحلیل دارای موضوع و محمول هستند که باید درباره چگونگی آنها بحثشود.
نکته مهم آن است که جملات اخلاقی ضمن آن که توصیفیاند، بار ارزشی هم دارند و همین آنها را از توصیف محض که در جملات مربوط به حوزه علوم و فلسفه هست، جدا میکند. چگونگی جمع شدن وجه خبری و ارزشگذارانه در یک جمله (جملات اخلاقی) محتاج تحلیل و تبیین دقیقتر است.
ارزش ذاتی فقط به غایت نهایی آدمی تعلق میگیرد و هرچه به وجه ارزشی موصوف شود، بهناگزیر در ارتباط و از رهگذر نقشی است که در حصول آن غایت نهایی دارد.
گفتن «راستگویی خوب است» اگرچه حکایت از ارتباط آن با سعادت دارد، ولی به دلیل مطلوبیت ذاتی سعادت و ارزشمندی آن برای آدمی، راستگویی هم متعلق ارزشگذاری انسان میشود. گویی در متن توصیف واقعیت ارتباط راستگویی با سعادت، نوعی دل دادن و اظهار علاقه به راستگویی هم وجود دارد. وصف راستگویی وصف چیزی است که مورد علاقه تبعی آدمی است و فحوای ارزشی جمله اخلاقی «باید راستگویی کرد» از همین جا ریشه میگیرد. (۲۲)
موضوعات احکام اخلاقی نمیتوانند از مفاهیم ماهوی باشند. زیرا عناوین اولیه یا مفاهیم ماهوی مستقیما نمیتوانند موضوع حکم اخلاقی قرار گیرند، مگر آن که یک عنوان انتزاعی واسطه شود. مثلا نمیتوان گفت «راه رفتن»، «خندیدن» و... موضوع یک حکم اخلاقی است، مگر آن که یک جهت انتزاعی عقلی مثل «غصب»، «مسخره کردن» و... واسطه شود. به عبارت دیگر، حکم اخلاقی ابتدا به عناوین انتزاعی تعلق میگیرد و از رهگذر آنها عناوین افعال خارجی (مفاهیم ماهوی) میتوانند موضوع جمله اخلاقی باشند. راه رفتن یا خندیدن به خودی خود موضوع داوری اخلاقی نیست، مگر آن که در ذیل عناوینی مانند غصب کردن یا مسخره کردن قرار گیرد و از آن جهت مورد داوری اخلاقی باشد. اگر میگوییم «این راه رفتن خطاست» چنین حکمی در واقع به معنای آن است که چون این راه رفتن غصب است پس خطاست، و یا اگر میگوییم «این راه رفتن خوب است» در واقع به معنای آن است که چون این راه رفتن کمک به یک انسان دیگر استخوب است. (۲۳)
میتوان گفت موضوعات واقعی احکام اخلاقی از سنخ معقولات ثانی فلسفی هستند، یعنی از چگونگی وجود افعال انسان انتزاع میشوند. معنای این سخن آن است که فعل اختیاری بماهو، موضوع حکم نیستبلکه این چگونگی وجود آن است که موضوع حکم اخلاقی قرار میگیرد.
محمولات احکام اخلاقی هم این ویژگی را دارند که از چگونگی ارتباط موضوع حکم با غایت نهایی انسان انتزاع میشوند و جزء معقولات ثانی فلسفی هستند.
ذهن آدمی از ملاحظه تاثیر مثبتیا منفی موضوعات احکام اخلاقی بر سعادت آدمی، محمولات اخلاقی را انتزاع میکند.
اضافه بر اینها، حتی عناوین حاکی از غایت اخلاقی هم معقول ثانی فلسفی هستند و مفهومی انتزاعی به شمار میآیند. مفهوم فوز و فلاح که از رابطه نفس با امور ملایم با آن انتزاع میشود و همین طور مفهوم سعادت که از حیثیت وجدان امور ملایم با نفس انتزاع میشود معقول ثانی فلسفی است.
مفهوم سعادت و مفهوم کمال با یکدیگر تصادق دارند. یعنی هرجا سعادتی هست کمالی وجود دارد، و هرجا کمالی برای نفس باشد سعادت هم است. موجبات سعادت در واقع چیزی به نفس آدمی میافزایند که به تعبیر فلسفی از آن با نام کمال یاد میکنند.
پس در هر سه نوع مفاهیم مربوط به اخلاق، چه آنجا که پای موضوع اخلاقی در کار است و چه آنجا که پای محمول اخلاقی، و چه در زمینه غایت اخلاقی، همواره با معقولات ثانی سروکار داریم.
این نکته هم یادکردنی است که قرآن از واژهها و مفاهیم مختلفی در حوزه مربوط به اخلاق استفاده میکند. گروهی از این مفاهیم فقط بر غایت اخلاق تطبیق میشوند و محمول افعال اخلاقی قرار نمیگیرند. مثلا نمیتوان گفت «راستگویی فلاح است»، اما میتوان گفت «نتیجه راستگویی فلاح است». مفهوم سعادت و فوز همچنیناند.
گروهی دیگر از این مفاهیم، عام هستند یعنی هم وصف غایت اخلاقی، و هم افعال و حالات اختیاری، و به علاوه، اشیاء و اعیان خارجی قرار میگیرند. مفهوم «خیر» و «شر» یا «حسن» و «سوء» از این قبیل هستند; بنابراین همه کاربردهای آنها در حوزه اخلاق قرار نمیگیرد.
اما دسته سوم از مفاهیم مذکور چنانند که فقط وصف افعال اخلاقی قرار میگیرند. مثل مفهوم «بر» و مفهوم «فجور». البته مفاهیم دیگری هم در قرآن به کار رفتهاند که مربوط به حوزه اخلاقند; مانند مفهوم «هدایت» و «ضلالت» که از حیثیت در راه رستگاری بودن و یا گم کردن راه رستگاری انتزاع میشوند. بعد از شناسایی غایت اخلاق (رستگاری)، اگر در راه رسیدن به آن دچار خطا شویم عنوان «ضلالت»، و اگر راه درست را که به مقصد منتهی میشود طی کنیم عنوان «هدایت» بر فعل ما منطبق میشود. (۲۴)
این دو مفهوم ویژه اخلاق نیستند، اما اگر در موردی استعمال شوند که هدف و مقصد نهایی رستگاری باشد وصف اخلاقی میشوند.
واژه «معروف» و «منکر» که گاهی وصف اخلاقی میشوند، اشاره به حیثیتشناخته شده بودن فضایل اخلاقی و مورد انکار عقل بودن رذایل اخلاقی دارند و از این جهت انتزاع میشوند.
● مفاهیم عام اخلاقی در قرآن
چنانکه اشاره شد، در قرآن کریم برای اشاره به افعال اخلاقی از واژههای مختلفی استفاده میشود که برخی از آنها، مثل مفهوم «خیر»، علاوه بر کاربرد اخلاقی در موارد دیگری هم استعمال میشوند.
بررسی تفاوتهای مفهومی ظریفی که میان این واژهها وجود دارد، مثل تفاوت «خیر» با «بر» یا «خیر» با «حق»، اگرچه در جای خود مهم است، اما نکته مهمتر، یافتن مفهومی است که بتواند به عنوان معیار ارزیابی اخلاقی باشد.
براساس نگرش قرآنی، مفهوم «تقوا» چنین نقشی دارد. هر کار خوبی براساس صدق عنوان تقوا بر آن قابل بازشناسی است.
«وقایه» که ریشه لغوی «تقوا» است در جایی به کار میرود که انسان احساس خطری بکند و به منظور حفظ خویش از آن خطر رفتار خاصی را برگزیند. در چنین صورتی گفته میشود: «هو اتقی». البته هر ترسی، تقوا نیست، بلکه خطر مورد احتراز باید از ناحیه فاعل مختار باشد. اما ترس از خطرهای طبیعی به حوزه اخلاق مربوط نیست. به علاوه، خطر مذکور که از جانب فاعل مختار استباید متوجه سعادت ابدی و کمال سزاوار انسانی باشد و هر خطر ناشی از فاعل مختار نمیتواند تقوا، در مفهوم اخلاقی آن، به حساب آید.
پس تقوا از دیدگاه اسلام به این معناست که آدمی از خطری بترسد که از ناحیه فعل اختیاری خود یا ترک آن متوجه سعادت او میشود. البته براساس بینش توحیدی، این خطر گرچه از ناحیه خود آدمی است ولی مستند به خداوند است و از این روی است که گاهی متعلق تقوا، خداوند ذکر شده است.
تنوع متعلق تقوا در قرآن که گاه به خداوند نسبت داده میشود و گاه به عذاب آخرت (که نتیجه فعل خود انسان است) بر این اساس قابل توجیه است.
دلالت تقوا بر مفهوم ترس، دلالت التزامی است. یعنی در معنای تقوا، ترس نیست، بلکه تقوا فقط به معنای خود نگهداری است. ولی روشن است که نگهداری خود در مواقعی معنا دارد که پای ترس و خوف از چیزی در میان باشد.
تقوا دو کاربرد دارد; یکی عام و دیگری خاص. «تقوا» در معنای عام خود با مفهوم «بر» تصادق دارد و به هر کار نیکی اطلاق میشود. اما در معنای خاص، فقط به جنبه سلبی اشاره دارد که به معنای پرهیز کردن است و در عرف مردم به پرهیزگاری ترجمه میشود.
محسن جوادی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست