چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

حقوق مولف , رادیو و تلویزیون


پیشرفت روز افزون مسائل ارتباط جمعی وتوسعه بی رویه ونامنظم انتشار آثار فكر در تمام جهان با توسعه قانونگذاری دراین زمینه همراه نبوده است به عنوان شاهد ,قوانین مخصوص حاكم برحقوق مؤلف در كشورهایی كه گزارش ملی آنها به ما رسیده و ما در گزارش كلی خود اشارات خود را به آنها محدود میكنیم, بعضی مربوط به اواخر قرن نوزدهم و شروع قرن بیستم و برخی مربوط به سی سال اخیر بوده اند

مقدمه

انتشار آثار فكری بدنبال پیشرفت قابل ملاحظه ای كه در زمینه وسایل جدید تكثیر و انتقال این آثار صورت گرفته ، توسعه قابل ملاحظه ای یافته است .یك اثر در اماتیك یا موزیكال ، برای مثال ، می تواند مورد نشر قرار گیرد و یا بر روی صفحه نوار ویا فیلم ضبط گردد . این اثر می تواند عرضه و اجرا شود و در همان زمان از طریق رادیو و تلویزیون پخش گردد . اقمار ارتباطاتی می توانند پخش و انتقال این اثر را در سطح قاره ها تأمین نمایند . به هر طریق كه باشد انتقال وانتشار اثر فكری می تواند در سراسر جهان انجام پذیرد . از طریق دیگر پیشرفت میكرو فیلم وظهور تكنیكهای جدید تكثیر، مانند xerrographe و استفاده از محتوای اثر فكری ( به وسیله كامپیوتر ) مسائل تازه ودشواری را درمورد حمایت حقوق مؤلفین ایجاد كرده كه خود مباحثات شدیدی را برانگیخته است . این مسائله ومشكلات در انتظار راه حل می باشند .پیشرفت روز افزون مسائل ارتباط جمعی وتوسعه بی رویه ونامنظم انتشار آثار فكر در تمام جهان با توسعه قانونگذاری دراین زمینه همراه نبوده است . به عنوان شاهد ، قوانین ملی وداخلی و قراردادهای بین المللی را ذكر می نماییم . قوانین مخصوص حاكم برحقوق مؤلف در كشورهایی كه گزارش ملی آنها به ما رسیده و ما در گزارش كلی خود اشارات خود را به آنها محدود میكنیم، بعضی مربوط به اواخر قرن نوزدهم و شروع قرن بیستم و برخی مربوط به سی سال اخیر بوده اند .مثلاً در بلژیك قدمت قانون حق مؤلف به ۲۲ مارس ۱۸۸۶ می رسد ( سال تدوین كنوانسیون برن ). در ایالات متحده ، حقوق مؤلف بر طبق قانون ۴ مارس ۱۹۰۹ تنظیم شده است . مطالعاتی كه پس از ۱۹۵۵ بوسیله دفتر حقوق مؤلف انجام گردید ، در ۱۹۶۱ منجر به تدوین لایحه اصلاحی شد كه در ۱۹۶۴ تقدیم كنگره گشت و از آن پس نیز تغییراتی در آن داده شد .

در ایتالیا مواد ۲۵۷۵ تا ۲۵۸۳ قانون مدنی مورخ ۱۶ مارس ۱۹۴۲ ، قانون اوریل ۱۹۴۱ در مورد (( حمایت حقوق مؤلف و سایر حقوقی كه ملازمه با اجرای آن دارد )) و همینطور مقررات خاص دیگر ،مطالب مربوط به حقوق مؤلف را در بر گرفته وآن را تنظیم می نمایند .در فاصله بین ۱۹۵۲ تا ۱۹۵۷ قوانین متعددی درباره حقوق مؤلف به تصویب رسیده اند كه عبارتند از : قانون ۱۰ ژوئیه ۱۹۵۲ در لهستان ، قانون ۵ دسامبر ۱۹۵۶ در انگلستان كه مقررات خاص متعددی را به دنبال داشته است ، قانون ۲۷ ژوئن ۱۹۵۶ در رومانی و قانون ۱۱ مارس ۱۹۵۷ در فرانسه .تصویب قانون ۹ سپتامبر در آلمان غربی كه قسمتی از آن بوسیله قانون ۱۰ نوامبر ۱۹۷۲ اصلاح گردیده و همچنین قانون ۶ مه ۱۹۷۰ در ژاپن، كار ده سال اخیر را در این زمینه مشخص و چشمگیر نموده است . كلیه این كشورها به قرارداد سال ۱۸۸۶ برن ملحق شده اند وبه اصلاحات و تجدید نظرهای آن ویا به برخی از آنها پیوسته اند . از این كشورها باید ایالات متحده را مستثنی نمود كه معذلك نقش مهمی را در تهیه قرارداد سال ۱۹۵۲ ژنو برعهده داشته كه به آن نیز از میان ممالكی كه ما درباره آنها بحث و تحقیق می نمائیم ، آلمان ، بلژیك ، فرانسه، بریتانیای كبیر و ایتالیا ملحق گشته اند .كوشش و سعی ما ارائه مقررات حقوق مؤلف و اثرآن در زمینه انتشار از طریق رادیو و تلویزیون در حقوق كشورهائی است كه گزارشهای ملی آنها را دریافت كرده ایم . این امر به ما اجازه می دهد كه از وضع حقوقی تطبیقی در این مورد با توجه به این خصوصیت كه حقوق كشورهای مورد بحث ما نماینده نظامهای مختلف حقوقی هستند ، آگاه كردیم .شایسته بنظر میرسد كه مطالب خویش را به سه قسمت كه با عنوان موضوع ما تطبیق دارند ، تقسیم نماییم : یعنی حقوق مؤلف - رادیو - تلویزیون .

قسمت اول - حقوق مؤلف

فصل اول : نظریه های اساسی راجع به حقوق مؤلف

۱- نظریه حمایت مؤلف به عنوان پدید آورنده اثر

در این نظریه از حقوق مؤلف برای تأمین حمایت شخص مؤلف و هنرمند به عنوان خالق اثر ، استعانت جسته می شود . اثر مؤلف بدان سبب حمایت می شود كه بیان كننده عقاید ، تخیلات و احساسات وی و منعكس كننده شخصیت اوست .حقوق مؤلف از طریق حمایت اثر، به خصوص از منافع اخلاقی و معنوی مؤلف حمایت می كند . امتیازاتی كه حقوق مؤلف در بردارد ، از خلاقیت اثر ناشی می گردد و قانون جز شناختن و رسمیت بخشیدن و حمایت از آنها كاری انجام نمی دهد . مهمترین این امتیازات یا چنانچه معمولاً ( گفته می شود ، این حقوق ، آنهایی هستند كه جنبه معنوی دارند . بویژه حق مؤلف مبنی بر آزادی اتخاذ تصمیم درباره نشر اثر خویش كه مقدمه و شرط تأمین حقوق اقتصادی او می باشد .این نظریه ای است كه اساس كنوانسیون برن قرار گرفته و با شرایط خاصی بطور عمومی ، جز در كشورهای انگلوساكسون، پذیرفته شده است .

۲- نظریه حمایت واقعی اثر

در این نظریه، حقوق مؤلف از انتشار اثر ناشی می گردد ، نه از خلق آن . در اینجا قانون است كه برای تشویق و برانگیختن مؤلفین به نشر آثار خود امتیازات اقتصادیی تعیین می كند كه مؤلف یا قائم مقام او كه به انتشار اثر مبادرت ورزیده است ، می تواند از آنها بهره مند گردد .

آقای آ . فرانسون A. Francon در ۱۹۵۵ چنین نوشته است « در این سیستم منافع مردم قبل از نفع مؤلف قرار می گیرد و بیشتر بر انتشار اثر تكیه می شود تا برخلق آن .رابطه ای كه اثر را به هنرمند یا به نویسنده پیوند می دهد، یعنی عنصر شخصی حق مؤلف در ابهام باقی می ماند . حقوق معنوی یا غیر مادی جائی در چنین مقرراتی ندارد . حمایت آثار انتشار یافته به اعطای حقوق مادی خلاصه و محدود می گردد . این نكته با استعمال اصطلاح Copyright یا مالكیت ادبی بهتر بیان می شود تا حق مؤلف .این طرز فكر ، خاص حقوق ایالات متحده آمریكاست كه قانون اساسی آن پیش بینی می كند كه كنگره می تواند پیشرفت علم وهنرهای مفید را تشویق كند و برای زمان محدودی حق انحصاری مؤلفین و مخترعین برروی آثار و اختراعات آنان را تأمین نماید . ( ماده ۱ بخش ۸ ).این متن به گزارش دهنده امریكایی اجازه می دهد كه تأكید نماید : (( حقوق ایالات متحده به دلیل آنكه قانون اساسی اش حمایت قانون از حق مؤلف را تابع ضابطه اعتلا و پیشرفت دانش می داند ، در نوع خود بی مانند و استثنائی است )) و نتیجتاً ممكن است كه نوعی از حق مؤلف در بعضی از كشورها از حمایت برخوردار شود ولی در ایالات متحده مورد حمایت قرار نگیرد .در انگلستان هم مفهوم حمایت واقعی اثر پایه حقوق مؤلف است ، گواینكه بریتانیا به كنوانسیون برن ملحق شده است . حذف تشریفاتی كه انجام آنها سابقاً ضرورت داشت و تمدید مالكیت ادبی بعد از مرگ مولف برای یك دوره پنج ساله ، اصل سیستم را تغییر نداده است . گزارش دهنده ملی انگلیس معتقد است كه (( حقوق مؤلف در انگلستان به دلیل نفوذ ناشی از ساختمانش، مفهوم محدودی را حفظ كرده است كه درآن منافع تجاری كارفرمایان (صاحبان چاپخانه ها و ناشران و مدیران تئائرها و مؤسسات صفحه پركنی و سازمانهای رادیویی ) نقشی را كه اهمیت آن به اندازه اهمیت نقش نویسندگان و آهنگسازان وهنرمندان است ، ایفا می كنند و اگر هم حقوق معنوی در این كشور شناخته شده است ، این كار بدون علاقه و اشتیاق و بطور ناقص انجام گردیده است )).

۳- ماهیت حقوقی حق مؤلف :

در حقوق انگلستان وآمریكا كه به جنبه معنوی حقوق مؤلف كمتر توجه می شود ، مسأله ماهیت حقوقی این حق موردبحث نیست . در این سیستم عموماً توافق بر این است كه به این حقوق عنوان حق مالكیت داده شود ( Copyright ) ، گرچه در حقیقت به نظر می رسد كه این امتیازی است كه قانون به مؤلف برای نفع عموم ، تحت بعضی شرایط و تشریفات اعطاء كرده است.مؤلف برای دفاع از حق معنوی خود، باید از مفاهیم دیگر استعانت بجوید . مسأله ماهیت حقوقی حق مؤلف بخصوص در كشورهائی مورد بحث قرار می گیرد كه در آنها حقوق مؤلف ، مجموعه ای از حقوق معنوی و مادی تلقی می گردد و به حقوق معنوی اهمیت خاصی داده می شود .نظریه غالب در سالهای اخیر تئوری ثنویت ( دوئالیست ) است كه حقوق مؤلف را بدو عنصر متمایز تقسیم می نماید: یكی حق منع دیگران از بهره بردرای از اثر - كه به نام امتیاز یا انحصار بهره برداری مؤلف نیز خوانده می شود كه یك حق مادی قابل تقویم به پول است و دیگری حق « معنوی » سلطه براثر و حق حرمت آن كه شامل اختیار مطلق مؤلف است در اتخاذ تصمیم مبنی بر اینكه اثر خود را منتشر سازد ، اصلاح كند ویا حتی از بین ببرد. حق معنوی همانند حقوق مربوط به شخصیت ویا حتی یكی از مصادیق آن شمرده شده است .و اما حقوق مالی( حق انحصاری بهره برداری ) كه یا جزء حقوق مربوط به اموال غیرمادی ( برحسب اصطلاح كوهلر Kohler ) ویا در زمره حقوق فكری ویا به اصطلاح حقوق نسبت به خواستاران druits de clientele طبقه بندی شده است،بطرز قابل ملاحظه ای شبیه به حق مالكیت نسبت به یك مال شناخته شده است .با این توضیح كه این یك مالكیت غیر مادی و فاقد امتیازاتی است كه مالكیت یك مال مادی دربردارد ویا اینكه شكل جدیدی از مالكیت است كه اصطلاحاً ((مالكیت خلاقیت )) نامیده می شود.مارتی و رنو معتقدند كه اگر این حقوق نوعی خاص از حقوق تلقی شود ، باید تصدیق كرد كه این حقوق به علت اینكه در مقابل همه قابل استناد می باشد و دارای خصیصه بلا واسطه بودن ( مستقیم ) است ، به حقوق عینی شباهت دارد و به آن نزدیك است .نظریه دیگری كه در اواخر قرن نوزدهم در آلمان (گیركا ) مورد دفاع قرار گرفته و در آغاز قرن بیستم قسمتی از رویه قضائی فرانسه آن را پذیرفته است و جمعی از مؤلفان فرانسه نیز به آن گرویده اند مانند م . ناست ( M. Nast ) اینست كه یك اثر فكری ادامه شخصیت خلق كننده آنست و بالنتیجه چون حقوق مؤلف از اثر او سرچشمه می گیرد ، نمی توان آنرا جزء دارائی به شمار آورد .در چهارچوب تئوری ثنویت (دوئالیست ) گرایش به سوی قائل شدن اولویت برای جنبه های معنوی مشاهده می گردد و این امر بخوبی در قانون فرانسه راجع به مالكیت ادبی و هنری مورخ ۱۱ مارس ۱۹۵۷ به چشم می خورد . این فانون در واقع از یك طرف پیش بینی می كند كه مؤلف با وجود واگذاری حق بهره برداری خود، می تواند حتی بعد از انتشار اثر از حق انصراف یا پس گرفتن اثرش استفاده كند ، مشروط بر اینكه قبلاً از عهده جبران خسارتی كه بدین مناسب به امتیاز گیرنده وارد می آید ، برآید ( ماده ۳۲ ) . از سوی دیگر ، این قانون پیش بینی می كند كه در كلیه زژیم های مالی زناشوئی حق انتشار اثر و تعیین شرایط بهره برداری و دفاع از تمامیت واصالت آن به همسری كه مؤلف اثر است اختصاص دارد و شرط خلاف این قاعده باطل است ( ماده ۲۰ ) .از گزارشهای ملی اینطور استنباط می شود كه نظریه ثنویت در فرانسه ( با این توضیح كه این نظریه به علت اینكه قانونگذار برای حقوق معنوی مؤلف اهمیت بیشتری قائل شده تا برای حقوق مادی او تعدیل گردیده ) و همچنین در ژاپن و لهستان پذیرفته شده است ونظریه وحدت در آلمان مورد قبول قرار گرفته است .در مورد ایتالیا و رومانی باید گفت كه مؤلفین درباره پیروی از یكی از این دو نظریه با یكدیگر اختلاف نظر دارند . ما با توجه به خصوصیت مهم حق مؤلف كه جنبه فكری و معنوی آن است ،پس از بررسی قانون رومانی ۲۷ ژوئن ۱۹۵۶ اظهار عقیده كردیم كه حق مؤلف یك حق شخصی با ماهیت معنوی واخلاقی است كه دارای نتایج مالی نیز می باشد .اگر چه امتیاز مالی كه شامل بدست آوردن پولی از انتشار اثر است ، طبیعتاً با خلق اثر ایجاد می شود ، معذلك این امتیاز به واقعیت در نمی آید مگر از لحظه ای كه مؤلف تصمیم بگیرد كه اثرش را به اطلاع مردم برساند . تااین لحظه حقوق مالی، حقوقی است كه در یك حالت انتظار به سر می برد ویك حقوق احتمالی وبالقوه است كه تبدیل به واقعیت نگشته و به ارداه مستقل و خود مختار مؤلف بستگی دارد . آنچه به معنی واقعی مؤلف را از حقوق مالی بهره مند می سازد، تصمیمی است كه برای رساندن اثرش به اطلاع عموم اتخاذ می كند ، یعنی اعمال مثبت حق انتشار اثر كه مهمترین حقوق فكری و معنوی او به شمار می رود كار خلاقیت فكری از روح مؤلف و شخصیت او سرچشمه می گیرد . به همین دلیل حقوق مؤلف كه از اثر حمایت می كند ، بطرز نزدیكی به شخص مؤلف بستگی دارد . با توجه به این واقعیت وخصوصیت مهم معنوی آن ، در نظر ما حق مؤلف همانندیك حق شخصی است با ماهیت معنوی كه دارای نتایج مالی می باشد كه بصورت اختیارات مالی متجلی می شود . معذلك این اختیارات تابع اختیارات معنوی هستند .

آقای ژ - سنا G . Sena گزارش دهنده ملی ایتالیائی ، وقتی كه عدم امكان تفكیك و فرق گذاشتن واضح بین جنبه شخصی یا معنوی حقوق مؤلف و جنبه مالی آن را خاطر نشان می سازد ، به نتایج مشابهی میرسد ، به نحوی كه لزوم تأمین حمایت شخصیت مؤلف مانع خواهد شد كه حقوق مالی بتوانند بطرزی نامحدود و كاملاً مستقل منتقل بشوند . مشارالیه بعد از برشمردن حقوقی كه جنبه معنوی دارند چنین نتیجه گیری می كند : ( این ها عبارتند از حقوق شخصی كه روی حق مالی مبتنی بر بهره برداری از اثر منعكس می شود و بدین ترتیب همانطور كه گفتیم تفكیك واضح بین دو حقوق لازم الاجرا را امكان ناپذیر می سازد ) .

فصل دوم - موضوع حقوق و مؤلف

۱- فرق بین اثر فكری و مال مادی كه اثر فكری در قالب آن بیان می شود .برای تعیین موضوع حق مؤلف ، باید بین اثر فكری كه موضوع حق مؤلف است و مال مادی كه اثر فكری برای بیان خود از قالب آن استفاده می كند و موضوع حق مالكیت را تشكیل می دهد ، فرق گذاشت .

معمولاً خود قانون چنین فرقی را قائل می شود . مثلاً بند اول ماده ۲۹ قانون ۱۹۵۷ فرانسه اشعار می دارد ( مالكیت غیر مادی تعریف شده در ماده یك ، از مالكیت یك شیء مادی مستقل است ). همیشه این اثر فكری است كه موضوع حق مؤلف می باشد. حتی در زمینه هنرهای پلاستیكی كه آفرینش هنری بطور غیر قابل تفكیكی در یك شیء مادی تجلی می كند . در اینصورت، كار هنرهای پلاستیكی از جهت خلاقیت هنری موضوع حق مؤلف قرار می گیرد . و ازجهت جنبه مادی اثر ، موضوع حقوق مالكیت را تشكیل می دهد .

۲- اصل حمایت كلیه آثار فكری

اغلب قوانین صراحتاً اصل حمایت از حقوق مؤلف را در مورد تمام آثار فكری صرفنظر از نوع ، طرزبیان ، ار


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.