شنبه, ۲۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 8 February, 2025
شبکه های اجتماعی و ایرانیان
![شبکه های اجتماعی و ایرانیان](/web/imgs/16/162/xynk51.jpeg)
سالها پیش، کارتهای اینترنت بود و یک مودم داخل کیس و صدای بوقش و بعد از کمی انتظار، اتصال به اینترنت! آن هم با سرعتی که فقط میشد سایتهای خبری را چک کرد و میلی فرستاد و همین کارهای جزیی و دم دستی را انجام داد. پدیده آن روزها دوران نوجوانی من نرمافزاری بود که توسط کمپانی یاهو! منتشر شده بود. یاهو مسنجر. غوغایی بر پا شده بود. خیلیها وقتگذرانی میکردند. خیلیها در فکر شریکیابی برای رابطه عاطفیشان و خیلیها هم دنبال شریکی برای زندگی و یک همسر میگشتند.
تقریبا همه این اقشار به اهدافشان رسیدند. تقریبا همدوره با یاهومسنجر، پدیدهیی دیگر، به نام وبلاگ ظاهر شد که توسط یک سری وبسایتها که این سرویسها را ارائه میدادند، فضایی در اختیار کاربران قرار داده میشد که میتوانستند برای نمایش متن و عکس از آن استفاده کنند. از آنجا که وبلاگها این قابلیت رو داشتند که جایگزین دفتر خاطرات قفلدار بیشتر دخترهای ایرانی (و همینطور سایر اقشار) بشوند، خیلی زود توانستند محبوبیت زیادی پیدا کنند. نکتهیی که بسیار جالب توجه است، اینکه چه در یاهو و چه در وبلاگها، هنوز هیچکس حاضر به استفاده از نام اصلی و کامل خود نبود و تقریبا همه از نامی مستعار استفاده میکردند که بیشتر اوقات، عددی به دنبالش میآمد که یا سال تولد فرد یا سالی بود که در آن حضور داشتند. چرا که با توجه به وضعیتی که اینترنت داشت و مکانی عمومی محسوب میشد، ممکن بود یکی از آشنایان، اقوام یا کسانی که نباید، آن مطلب را میخواندند. همین، یک دلیل کافی و قانعکننده بود که کسی حاضر نباشد از اسم خودش استفاده کند و تقریبا همه، به اسامی مستعار روی بیاورند. دلیل بعدی هم میتوانست شرایط خانوادگی و ترس از شناختهشدن باشد.
۱۰ سال پیش، جوانی خلاق، به نام «مارک زوکربرگ»، به همراه چند دوست دیگرش، پروژهیی را آغاز کرد که پس از مدتی کوتاه، جامعه جهانی را گرفتار خودش کرد! فیسبوک، نام تجاری این پروژه بود. چند سال پیش، مدتی بعد از غلغله یاهو و وبلاگ و چه و چه، سر و صدای یک سایت بلند شد که هنوز معلوم نبود چکار میکند و به چه دردی میخورد! تقریبا در همان دوره، سایتی بود به اسم کلوب (که هنوز هم فعال است) و به نوعی، سایت تاییدشدهیی است که هیچگاه فیلتر نشد اما، این سایت جدید، یک ویژگی جالب داشت و آن، استفاده از دو رنگ آبی و سفید بود که شاید ناخودآگاه، یاد پرچم اسراییل یا لباسهای حکومتیشان، که پیراهن سفید و کراوات آبی هست، بیفتید.
فلسفه این آبی و سفید را هم، باید در تئوری «نیل تا فرات» یهودیان، جستوجو کرد! حدود سه چهار سالی طول کشید تا فیسبوک در جامعه ایران معرفی شود. اصلیترین هدفاش برای کاربران، پیدا کردن اقوام، دوستان و آشنایانی بود که یا همچنان با آنها ارتباط داشتند یا اینکه به هر دلیلی از هم دور بودند و شاید هم مدتها یکدیگر را ندیده بودند، همکلاسی دوران مهد کودک یا مدرسه، پسر یا دختر همسایه، همبازی دوران کودکی یا هر کس دیگری. کمی گذشت تا خیلی از بچههای دبیرستانی همسن و سال خودم، حداقل یک اکانت فیسبوک برای خود داشته باشند. هنوز اتفاق خاصی نیفتاده بود، مثل کلوب، که خیلی از ایرانیهایی که داخل کشور نبودند و برای کار، تحصیل یا تجارت، از ایران رفته بودند، یا از سالها پیش، خارج از ایران بودند، با اسم اصلیشون، یک اکانت ساخته بودند و اطلاعات خودشون رو هم به نمایش گذاشته بودند. با ظهور فیسبوک، طبق معمول، خیلیها دوست داشتند این شبکه جدید را هم امتحان کنند. آن روزها، فیسبوک صرفا جایی بود برای آشنا شدن و دوست پیدا کردن. از طرفی، خیلیها اصلا اطلاعاتی نداشتند و فقط مثل بسیاری از سایتهای دیگر، عضو میشدند و دوست داشتند از این شبکه مرموز و نو، سر در بیاورند!کمی که جلوتر آمدیم، فیسبوک روز به روز فراگیرتر شد و علاوه بر بچههای دبیرستانی، پدران و مادرانشان هم عضو این شبکه شدند و تا امروز، بسیاری از هنرمندان، اهالی فرهنگ، سیاستمداران و حتی اعضای کابینه دولت، عضو این شبکه شدند! و گزارشی از عملکردشان به ملت ارائه دادند و گاهی حتی سوال پرسیدند و نظرسنجی کردند.
به نظر نگارنده، این یکی از بهترین اتفاقاتی بود که در طول این سالها رخ داد و رابطه بین مسوولان و مردم، به این نزدیکی و صمیمیت رسید، اما مشکل اصلی، اعمال فیلترینگ به شبکههای اجتماعی غیرایرانی است که هنوز برطرف نشده و همچنان هر از چند گاهی، یکی از آنها، فیلتر و بعضی وقتها هم بعد از گذشت مدتی کوتاه، رفع فیلتر میشود. البته، یک بار هم برای چند ساعت، فیلترینگ فیسبوک، رفع شد و این شبکه پرطرفدار، برای چند ساعت، آزادانه در اختیار مردم قرار گرفت که بازخوردهای متفاوتی را هم به دنبال داشت اما آن چیزی که یکی از اصحاب رسانه نقل میکرد، این بود که برای چند ساعت، به صورت آزمایشی، از طرف برخی شرکتهای ارائهدهنده سرویس اینترنت، دسترسی به فیسبوک آزاد میشود، تا بازخوردهای آن به صورت میدانی مشاهده شود. روزنامه شرق، در تاریخ دوازدهم اسفند، خبری منتشر کرد که وزیر ارشاد، آقای جنتی وعده داد فیلترینگ فیسبوک، از بین برود. شاید آن سالهای اول، هرگز خبری از گزارش لحظه به لحظه یا روز به روز در شبکههای اجتماعی نبود. هر از چند گاهی عکسی آپلود میشد، نوشتهیی منتشر میشد و به همین ترتیب ادامه داشت، تا اینکه به اینجا رسیدیم که در شبکهیی مثل توییتر، در هر دقیقه چندین توییت از کاربر منتشر میشود، که معمولا هم گزارش لحظه به لحظه زندگی روزمره کاربر است. اینکه کجا بوده، چه میکند، برنامهاش چیست و شاید هم گاهی، جملههای غیرگزارشی را توییت کند.
یکی از تفاوتهای اساسی توییتر با فیسبوک، محدودیت کاراکتر است، که از حدود ۱۳۰ تا ۱۴۰، متغیر است اما در فیسبوک قضیه خیلی پیچیدهتر میشود. هر کسی، متنی از هر موضوعی که به آن علاقه دارد را مینویسد و به نمایش میگذارد یا عکسی از خودش یا دیگران آپلود میکند و پس از این ما با سه رخداد به نامهای «لایک»، «کامنت» و «شـــیر» مواجه میشویم. لایکی که میتواند خیلی بیسر و صدا اتفاق بیفتد، یا اینکه حرفهای بیپایه و اساس و بیفایدهیی که در کامنتها رد و بدل میشود، همه و همه، در نتیجه یک حرکت شاید اشتباه کاربر اتفاق میافتد. کاربر، یک عکس شخصی را در صفحهاش قرار میدهد و با انبوهی از لایکها روبهرو میشود اما نمیتواند جوابی به آنها بدهد و تشکر کند و چه بسا این مساله موجب آزارش شود و در ادامه، سیل کامنتها به سمتش جاری میشوند که اینبار کاربر میتواند برای تکتک نظرات جواب بدهد و شروعکننده بحث ادامهداری شود که معمولا به جایی نمیرسد! دفعه بعد، که کاربر بخواهد متن یا عکسی را آپلود کند، تمام سعیاش را میکند که سلیقه اکثر دوستانش را مدنظر قرار دهد. این یعنی اینکه فرد، تحت تاثیر یک موج روانی قرار گرفته و دلش میخواهد محبوبتر شود.
چرا خود را به اشتراک میگذاریم؟
در مورد اینکه چرا کاربر، دوست دارد در شبکهیی اجتماعی و عمومی، گاهی اوقات، شخصیترین اطلاعاتش را به نمایش بگذارد، دلایلی ذکر میشود که در ادامه آنها را خواهید خواند.
۱- من بودن...
آندره مالرو: چیزی که تنها برای من مهم است چه اهمیتی دارد؟
انگار در دوران گذشته، «من» چندان اهمیتی نداشت و این مصلحت جمع بود که درجه اهمیت هر چیز را مشخص میکرد اما الان، شرایط کاملا فرق کرده و این «من» است که تصمیم میگیرد چهکار کند و دیگر گروهی بالای سرش نیست که برایش تصمیم بگیرد. امروزه این منیت را همراه خود میبریم و همه جا فریاد میزنیم، خودمحورانه زندگی میکنیم و زندگیمان را بسط میدهیم. پستها، عکسها و مطالبی را در صفحه شخصیمان قرار میدهیم که شاید مخالف با خیلی از اصول شرع، اخلاق و عرف باشد؛ این کارها را انجام میدهیم تا بگوییم «من» دلم میخواهد! «من» دوست دارم! و...
۲- کم بودن...
کمبود اعتماد به نفس در دنیای واقعی، به دنیای مجازی کشیده میشود وکاربر با یک برش دلخواه از ظاهر یا باطن «من»، با همه مشکلاتی که در دنیای واقعی هست و نمیخواهد در دنیای مجازی دیده شوند، خود را برای دیگران به نمایش میگذارد و اغلب هم، تاییدیه مجازی (لایک) جذب میکند، کلی هم مورد ابراز علاقه و مهر و محبت قرار میگیرد و این قضایا کمکم به دنیای حقیقی میرسد و اگر هم کمبودی در اعتماد به نفس یا سایر نیازها بوده، احتمالا رفع میشوند!
۳- خودشیفته بودن...
وقتی اعتماد به نفس افزایش پیدا میکند، «دلنوشته»ها و «سلفی»ها? در شبکههای اجتماعی، زیاد به چشم میخورند. قرار است که این حس اعتماد به نفس، ارضا شود البته اگر ارضا شدنی باشد! از طرفی، این خودشیفتهها خیلی در جریان اتفاقات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی جهان نیستند و دنیای کوچکشان محدود به همان زیبایی ظاهریشان میشود. خیلی هم به این شعر اعتقاد ندارند که
«تن آدمی شریفست به جان آدمیت / نه همین لباس زیباست، نشان آدمیت».
بنابراین، دائما در حال به اشتراک گذاشتن خود هستند و از این کار لذت میبرند، حتی ناخودآگاه!
۳-سلفی?: (Selfie) واژهیی است که اخیرا وارد لغتنامههای انگلیسی شده و به معنی عکس گرفتن از خود است.
۴- تنها بودن...
تنهایی، خورهیی که این روزها به جان خیلی از همسن و سالهای ما افتاده و سوهان روحشان شده است. کاربر یا در خانوادهیی کمجمعیت زندگی میکند که والدین شاغل هستند و اگر هم اهل برو و بیا نباشد، تنها میشود و برای رفع این تنهایی به شبکههای اجتماعی سر میزند و آنجا در جمعی قرار میگیرد که ظاهرا تنهاییاش رفع میشود ولی فقط کافی است که به اصول اخلاقی، پایبند نباشد تا با هر هرزهبادی از مسیر خارج شود و باقی ماجرا که حتما بهتر از من به آن آگاهید یا اینکه کاربر در خانوادهیی پرجمعیت به دنیا آمده که باز هم به دلیل کمتوجهی والدین به فرزندان و عدم وجود شرایط مناسب، احساس تنهایی میکند و به شبکههای اجتماعی روی میآورد تا با کسانی آشنا شود که بتوانند تنهاییاش را پر کنند.
۵-کمک خواستن...
نوشتن، یک حالت درمانی دارد. ممکن است با نوشتن، دردی از دردهای شما درمان شود. چه در شبکههای اجتماعی، چه در تالارهای گفتوگو، وبلاگ و غیره. معمولا کسی که مطلبی از ناراحتی و مشکلش روی صفحه شخصیاش قرار میدهد، بقیه به تفقد و دلجویی در میآیند و چه بسا گاهی اوقات مشکل هم حل شود! این بیان مشکل و درخواست کمک چه مستقیم و چه غیرمستقیم میتواند در مورد سادهترین چیزها باشد، مثل این سوال که یک کاربر در صفحه شخصیاش میپرسد: «یک مشاور خوب، باتجربه و آپدیت برای کنکور کارشناسی سراغ دارید؟» یا میتواند خیلی سخت و پیچیده در مورد مشکلات زندگی، مسائل عاطفی و... باشد.
۶- نفع بردن...
همیشه هم فیسبوک و بقیه شبکههای اجتماعی مکانی برای ابراز احساسات و شرح وقایع شخصی نیستند. همانطور که میدانید و گفتم، خیلی از هنرمندان و سیاستمداران عضو این شبکهها هستند. نفع بردن هم به این صورت است که مثلا یک هنرمند، با آپلودکردن پیاپی عکسها، آهنگهایش و برقراری ارتباط با مخاطبانش میتواند خیلی راحت، محبوبیتش را افزایش بدهد و در مقابل هنرمندی که نوپا است و زیاد با مخاطبینش از این طرق ارتباط ندارد، دیرتر پیشرفت میکند. یک نمونه از نفع بردن ذکر کنم، در عرصه سیاست، همین چند وقت پیش، آقای جهانگیری، معاون اول دکتر روحانی، در صفحه فیسبوکش، نظرسنجی را در مورد یارانهها انجام داده بود.
۷- تجربه داشتن...
اینترنت، همانقدر که ناامن است، امن هم هست!!! در دورهیی که در چند ثانیه میشود دهها عکس گرفت، دیگر دفتر خاطرات قدیمی قفلداری که داخل صندوق و ته کمد و اینجا وآنجا قایمش میکردیم، فایدهیی ندارد بنابراین شاید مجبور باشیم که برای ثبت حال، برای آینده، در جایی مثل یک وبلاگ شخصی یا صفحهیی در یکی از شبکههای اجتماعی، فعالیت کنیم و در صورت نیاز، آشنایان را هم راه ندهیم!
۸- مستند بودن...
همینکه مخاطب بفهمد مطالبی که شما در صفحهتان میگذارید، مربوط به زندگی شخصیتان هست، ناخودآگاه کنجکاو میشود که بیشتر بداند! اصطلاحا فضولی کند. مثلا ببیند نخستین لایک را همیشه چه کسی میزند؟ یا ببیند چه کسی در کامنتها بیشتر از همه صمیمی است و غیره.
نمودار زیر، رابطه بین سال (میلادی) و تعداد آیتمها (متن، عکس، فیلم، لینک و غیره) در روز (بر حسب میلیارد)، در فیسبوک را نشان میدهد. در سال ۲۰۱۰، هر روز دو میلیارد آیتم؛ سال ۲۰۱۱، هر روز چهار میلیارد آیتم؛ ۲۰۱۲، هر روز هشت میلیارد؛ ۲۰۱۳، هر روز ۱۶ میلیارد و پیشبینی میشود در سال ۲۰۱۴، در هر روز، ۳۲ میلیارد آیتم در فیسبوک منتشر شود. این خاصیت رشد نمایی آیتمها در فیسبوک، شاید یکی از خواستههای اصلی بنیانگذاران فیسبوک، زوکربرگ و دوستانش بود!
در پایان امیدوارم در این روزهای پر تب و تابی که تقریبا همه، یک حساب کاربری در این شبکه اجتماعی و سایر شبکهها دارند، کاری نکنیم که فردا، بعد از فروکش کردن تب این بازار، چیزی را از دست داده باشیم. بسیاری از زندگیهایی که در ایران و برخی کشورهای دیگر، حتی ایالات متحده امریکا، از هم پاشیده شدند، به دلیل رفتاری بود که یکی از زوجین در شبکههای اجتماعی از خود نشان داده بود. فرهنگ اسلامی و ایرانی بسیار والاتر از این است که تحت تاثیر هجمه بیفرهنگی بیگانگان قرار گیرد. بیایید با کمی خردورزی و اندیشیدن، کانون خانوادههایمان را گرمتر نگاه داریم و مانع فروپاشی این نهاد بااهمیت بشویم.
«و لن یجعلالله للکافرین علیالمومنین سبیلا»
مجید احمدینیا
منابع: کتاب: جامعه و رسانههای نوین – معاونت برنامهریزی و توسعه قضایی دادگستری کل استان قم – مدیر پروژه: فخری ملک محمد
هفتهنامه: همشهری جوان – سال نهم – شماره ۴۴۶
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست