جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

از کنار آن می گذریم


از کنار آن می گذریم

گفت و گو با کورش نریمانی نمایشنامه نویس و کارگردان تئاتر

کورش نریمانی، به عنوان نمایشنامه نویس و کارگردان، در تهران با اجرای نمایش "شب های آوینیون" در جشنواره بین المللی تئاتر فجر درسال ۱۳۷۸شناخته شد. نمایشی که برخوردی مدرن با شیوه های روایت و نمایش گری سنتی ایرانی داشت. داستان، تلاش دو عروسک برای خروج از سلطه استاد تریاکی خیمه شب بازی را روایت می کرد و خبر از ورود یک هنرمند حرفه ای دیگر به فضای تئاتر ایران می داد.

پا به عرصه گذاشتن یک هنرمند جوان ایرانی در آن دوران با استقبال مدیران و داوران جشنواره و سیاست گزاران فرهنگی تئاتر ایران در "مرکز هنرهای نمایشی" مواجه شد. تجدید حیات عناصر سنتی "نمایش ایرانی" با نگاهی مدرن، شیوه قابل فهم اجرای نمایش و قدرت ارتباط نزدیک نمایش با تماشاگران در کنار جوان بودن هنرمند نو رسیده، همگی معیارهایی بودند که با شعار جوان گرایی و سیاست های مدیران فرهنگی وقت برای توسعه تئاتر و حرکت نمایش ایرانی به سوی عرصه های بین المللی سازگار بود.

"شب های آوینیون" به کارگردانی و نویسندگی کورش نریمانی، جوایز بهترین نمایش، بهترین نمایشنامه نویس(مقام دوم) و بهترین کارگردان(مقام دوم) را در جشنواره دریافت کرد و از جمله نمایش هایی بود که در حرکت رو به رشد اجرای نمایش های ایرانی در کشورهای خارجی، در سال ۷۹ برای اجرا به کشور آلمان سفر کرد.

موفقیت های "شب های آوینیون" در اجراهای عمومی اش در سال ۷۹ نیز ادامه یافت. نمایش بیش از ۶۰ شب در تئاترشهر تهران روی صحنه باقی ماند وبا استقبال منتقدان و تماشاگران مواجه شد.

از آن دوران تا کنون کمتر از ۹ سال گذشته است؛ اما چنان که آقای نریمانی می گوید دیگر از آن روی گشاده مدیران و مسوولان خبری نیست. همان نمایش "شب های آوینیون" وقتی در سال ۷۷ برای شرکت در بخش مسابقه بین المللی تئاتر فجر و رقابت با نمایش های خارجی عرضه شد، پس از دو ماه تمرین مجدد، به کل مردود اعلام شد.

او از بی اعتمادی مدیران کنونی به طرح های نمایشی اش می گوید و از تلاش ناکامش در دوسال گذشته برای آن که بتواند کار تازه ای روی صحنه ببرد. می گوید: " حس می کنم که یک نوع بدبینی نسبت به عده ای از نمایش نامه نویس ها و کارگردان ها ایجاد شده است. نسبت به کسانی که احتمالا در کارهایشان انتقادهایی داشته اند به شرایط موجود وحرفی برای گفتن داشته اند، و خصوصا نسبت به نمایش نامه نویس های ایرانی . .".

نمایشنامه نویسی که در سال ۸۴ برای همان نمایشنامه "شب های آوینیون" جایزه نخستین دوره آثار برتر ادبیات نمایشی را از سوی داوران "کانون نمایشنامه نویسان خانۀ تئاتر" دریافت کرده است، این روزها به جای آن که خودش نمایشنامه تازه ای بنویسد و کارگردانی کند، « بخشی» از یک نمایشنامه خارجی را روی صحنه برده است.

● جوایز «کورش نریمانی»:

▪ جایزه دوم نمایشنامه نویسی برای نمایش "شب های آوینیون"/جشنواره تئاتر فجر/۱۳۷۸

▪ جایزه دوم کارگردانی برای نمایش "شب های آوینیون"/جشنوارۀ تئاتر فجر/۱۳۷۸

▪ جایزه بهترین نمایش به مفهوم مطلق برای نمایش "شب های آوینیون"/جشنوارۀ تئاتر فجر/۱۳۷۸

▪ برگزیده نخستین دوره آثار برتر ادبیات نمایشی برای نمایش "شب های آوینیون"/ ۱۳۸۴

▪ جایزه برترین نمایشنامه نویس برای نمایش "دن کامیلو"/کانون ملی منتقدان تئاتر/۱۳۸۵

▪ جایزه بهترین کارگردانی نمایش "دن کامیلو"/انجمن منتقدان و نویسندگان خانه تئاتر/۱۳۸۵

▪ کارگردان برگزیده "کانون کارگردانان" خانه تئاتر/ ۱۳۸۵

ظاهرا اجرای نمایش بر اساس متون خارجی و دور شدن از فضاهای ایرانی معاصر، راهکار تازه ای است که برای دریافت سهمی از امکانات اجرایی پیش پای گروهی از کارگردانان ایرانی قرار گرفته است.

نریمانی نیز پس از دو سال دوری از صحنه، به این حرکت پیوسته است و در کنار نمایشنامه نویس/ کارگردانان دیگری چون "نادر برهانی مرند" و "محمد یعقوبی" قرار گرفته است. کسانی که با وجود علاقه مندی به اجرای نمایشنامه های تازه نوشته شده خود، به ناچار اجرای نمایشنامه های خارجی را به عنوان راهکاری برای عبور از شرایط دشوار فعلی پذیرفته اند.

"هتل پلازا" نوشته "نیل سایمون" نمایشنامه نویس آمریکایی است که به ماجراهای بین یک زن و مرد تازه به دوران رسیده آمریکایی در شب عروسی دخترشان می پردازد. یک کمدی ساده و روان که نریمانی معتقد است برای تماشاگر ایرانی فضای ملموس و قابل لمسی دارد.

اجرای نمایشنامه های خارجی به عنوان یک راهکار، مورد تایید برخی دیگر از نمایشنامه نویسان ایرانی نیست و آن را موجب نابودی بخشی از بضاعت های نمایشنامه نویسان ایرانی می دانند؛ اما آقای نریمانی اعتقاد دارد: " این یک واقعیت تلخ است که در این شرایط دو جور می شود عمل کرد. یا اصلا باید کار نکنید، یا این که کار کنید ولی تلاش کنید که "حتی الامکان" از ایده آل هایتان عقب نشینی نکنید. من تلاشم را کرده ام که راه دوم را به کار بگیرم. 


▪ آقای «نریمانی»، بعد از نمایش قبلی تان "شوایک"، دو سال طول کشیده تا نمایش جدیدی روی صحنه ببرید. علت این همه وقفه چی بوده؟ چرا یک کارگردان تئاتر باید هر دوسال یک بار کار کند؟

ـ توضیح دادنش یک کم سخت است. البته من فکر نمی کنم که همه کارگردان های تئاتر دچار این مساله باشند؛ اما فکر می کنم فضای عمومی تئاتر کشور دچار یک نوع رکود شده است. حس می کنم که یک نوع بدبینی نسبت به عده ای از نمایش نامه نویس ها و کارگردان ها ایجاد شده است؛ نسبت به کسانی که احتمالا در کارهایشان انتقادهایی داشته اند به شرایط موجود وحرفی برای گفتن داشته اند و خصوصا نسبت به نمایش نامه نویس های ایرانی و کارگردان هایی که در حیطه تئاتر پرمخاطب و تئاتر کمدی کار می کنند، چون اصلا ذات کمدی به نوعی انتقاد کردن است از شرایط موجود.

▪ به نظر شما علت آن چیست؟

ـ من فکر می کنم یک مقدار سخت گیری بیش از حد از سوی مسوولان فرهنگی است، کسانی که در واقع به نوعی جای تهیه کنندگان تئاتر را گرفته اند. این سخت گیری ها باعث شده که برخی از نمایشنامه نویس ها و کارگردان ها، از جمله بنده، نتوانیم به طور مرتب هر سال لااقل یک نمایش کار کنیم.

برای خود من، فکر می کنم بعد از نمایش "شوایک" یک مقدار فضای کاری دچار تنش شد و یک کم اذیت شدیم. در دو سال گذشته هشت یا ۹ نمایشنامه را برای اجرا پیشنهاد دادم، از جمله چندین طرح از طرح های نمایشی خودم را. در مورد طرح های خودم که گفتند اول باید کامل نوشته بشوند و بعد راجع به آنها قضاوت کنند و من دیدم اگرهم بخواهم آنها را بنویسم و بعد قضاوت بشنوند، با این فضای منفی، احتمال رد شدن شان اگر صد در صد نباشد، ۹۹ درصد است.

بنابراین چند نمایشنامه خارجی را پیشنهاد دادم که از بین آنها هم هیچ کدام غیر از یک قسمت از یک نمایشنامه سه اپیزودی مورد موافقت قرار نگرفت. در واقع همین نمایشنامه "هتل پلازا" سه بخش است که فقط اجرای یک قسمت آن را پذیرفتند.

▪ توضیحی هم داده شد که چرا دو بخش دیگر همین نمایشنامه قابل اجرا نیست؟

ـ باور کنید من هیچ وقت نفهمیده ام که چرا کاری مورد تایید قرار می گیرد و چرا کاری رد می شود... هیچ وقت متوجه این مساله نشده ام.

تعداد دیگری از نمایشنامه نویسانی که بیشتر در حوزه نمایشنامه های اجتماعی کار می کنند هم با مشکل مشابهی روبرو هستند. به نظر می رسد همان طور که در اول صحبت تان اشاره کردید، سخت گیری فقط نسبت به نمایش های پرمخاطب از نوع کمدی نیست.

من هم کمدی را مثال زدم برای اشاره به ژانر اجتماعی. درواقع مشکل برای نمایش هایی است که می توانند ارتباط سرراست تری با تماشاگرشان داشته باشند و تماشاگر بیشتری را به سالن های نمایش بیاورند و حرفی هم از جنس حرف روز برای تماشاگرشان داشته باشند.

اگر نمایش های کمدی را مثال می زنم، منظور من فقط وجه "خنده دار" بودن نمایش ها نیست. در نمایش های کمدی شما عموما به جای شخصیت های نمایشی، "تیپ" های اجتماعی را می بینید و این "تیپ"ها نمایندگان گروهی از مردم اجتماع هستند.

بنا بر این حس می کنم در مورد نمایش های کمدی و نمایشنامه های اجتماعی ایرانی، یکی از دلایلی که مانع کار کارگردان ها می شود همین است [که به شرایط بیرونی قابل تعمیم هستند].

چه اتفاقی دارد می افتد؟ طی دو سال اخیر برخی از نمایشنامه نویس های خوب ایرانی به شدت کم کار شده اند ، برخی از نمایشنامه نویسان ایرانی که خودشان کارگردانی هم می کنند، مثل خود شما، یا کار نمی کنند یا به سراغ نمایشنامه ها و داستان های خارجی می روند. افرادی مثل محمد یعقوبی، افروز فروزند، نادر برهانی مرند، محمد رضایی راد، محمد چرم شیر، حمید امجد و ...

بگذارید روشن تر به شما بگویم. در وضعیتی که الان هست ظاهرا نمایشنامه های خارجی ، آن هم بعضی هاشان، برای تهییه کنندگان تئاتر - که در ایران به نوعی همان مرکز هنرهای نمایشی است- دردسری ندارند و دردسری ایجاد نخواهند کرد...چون اسم ها خارجی هستند، فضاها خارجی هستند، بنابر این شخصیت ها و آدم ها تعمیم داده نمی شوند.

این را فقط از من نپرسید اگر با نماشنامه نویسان و کارگردان های دیگر هم صحبت کنید این را به شما خواهند گفت که الان و طی این یکی دو سال اخیر، چقدر فضا برای نمایشنامه نویس های ایرانی تنگ شده و در برابر چقدر برای یک کارگردان راحت تر است که یک نمایشنامه معمولی خارجی را روی صحنه ببرد و "آقایان" را هم راضی نگه دارد.

▪ پس با این توصیف ها و توضیح هایی که می دهید، می شود بگوییم که "هتل پلازا" انتخاب اول شما برای اجرا نبود؟

ـ بله، تقریبا می شود همین را گفت. چون من از همین نمایشنامه نویس (نیل سایمون) و همین مترجم (شهرام زرگر) چهار نمایشنامه دیگر را پیشنهاد داده بودم که اگر بخواهیم به ترتیب بگوییم، این نمایشنامه برای ما چهارمین گزینه بود و تازه از همین نمایشنامه سه بخشی هم، ما فقط موفق شده ایم یک قسمت آن را به تصویب برسانیم. به هر حال این نمایشنامه هم جزو اولویت های ما بود؛ اما اولویت چندم بود.

▪ تکلیف نمایشنامه های ایرانی چه می شود؟ "کورش نریمانی" را مردم با نمایشی مثل "شب های آوینیون" شناخنتد. "شب های آوینیون" نمایشی بود که در آن دغدغه های یک نوع "تئاتر ایرانی" و سنت های تئاتری ایرانی دیده می شد و به لحاظ مفهموم و مضمونی که در آن وجود داشت، قابل تعمیم به شرایط اجتماعی معاصرمان هم بود. ما آن "کورش نریمانی" را یواش یواش داریم فراموش می کنیم. او کجاست؟

ـ به نظرم سراغش را باید از کسانی بگیرید که مانع ادامه آن شکل از کار من شده اند. مانع شدن، فقط ایجاد یک سد آشکار نیست. ندادن امکانات، تحویل نگرفتن این شکل از نمایشنامه، اذیت کردن ... این ها همه موانعی است که بر سر راه این شکل از نمایش است.

من به شدت برایم یک عقده شده است. نمی فهمم چگونه من در مملکت خودم نمی توانم نمایشنامه ای با سبک و سیاق ایرانی و با شکل اجرایی ایرانی ببرم روی صحنه و حتی اگر هم موفق بشوم، با نامهربانی رو به رو می شوم.

"شب های آوینیون" قبل از آن که به اجرا در بیاید هم هشت سال امکان اجرا پیدا نمی کرد. بعد از آن هشت سال، در فضایی که بعد از دوم خرداد ایجاد شد، یک امکانی برای اجرایش پیدا شد.

▪ مگر چه شرایط تازه ای ایجاد شده بود؟

ـ به نظرم آدم های فرهنگی تری راس کار آمده بودند. این امکان را به نمایش دادند که اجرا شود و شما خودتان شاهد بودید که چقدر هم موفق شد؛ هم جوایز زیادی گرفت و هم دیدیم که اجراهای خارجی و داخلی آن چقدر موفق بودند.

من بعد از آن انتظار داشتم که بتوانم این مسیر را ادامه بدهم؛ اما از یک زمانی متوجه شدم که چقدر کار کردن برای ما دارد مشکل تر می شود. حالا دیگر متوجه شده ام با یک نگاه غیر کارشناسانه رو به رو هستم که تشخیص نمی دهد این شکل از نمایش چقدر جایش خالی است.

▪ "شب های آوینیون" خودش نمونه جالبی است. شما از آنجا سراغ "شب های آوینیون" را گرفتید که همین چند سال پیش کلی جایزه گرفته، مشهور شده و طرفدارهایی داشته؛ ولی همین "شب های آوینیون" در سال گذشته حتی اجازه دو یا سه اجرا در بخش مسابقه بین المللی جشنواره را پیدا نکرد و به کل مردود اعلام شد. خب من نمی دانم، پس ما باید در بخش بین المللی به خارجی ها چه نوع محصولی را نشان بدهیم؟

ـ به عقیده من جای این نوع نمایشنامه و نمایش ها [در جشنواره] واقعا خالی بود، چون ما باید به به کارگردان ها و تهیه کنندگان خارجی تئاتر، نمایش ایرانی و شیوه اجرایی مدرن نمایش ایرانی را نشان می دادیم. واقعا مسوولان فرهنگی این سوال را چطور جواب می دهند که چرا ما اصرا داریم شیوه اجرایی خارجی ها، آن هم دسته هشتم اش، را به خودشان نشان بدهیم؟ این به نظر من واقعا شرایط خیلی خنده داری است.

درواقع ما در مملکتی به سر می بریم با یک پیشینه هرچند مختصر از تئاتر، که همان پیشنه را هم داریم از بین می بریم و به این که به گذشته نمایشی این مملکت نگاه دوباره ای بندازیم، مجالی داده نمی شود و اگر هم جاهایی هنوز این نگاه باشد، دارد با خون دل خوردن اتفاق می افتد. آخر چقدر می شود تحمل کرد و منتظر شد که یک مسوولی بیاید که تشخیص بدهد که جای این شکل از نمایشنامه خالی است؟

▪ این بحث الان دارد یک ذره پیچیده می شود؛ چون یکی از نتایجی که از حرف های شما می شود گرفت این است که تمام فضای تئاترمان وابسته به شخصی است که در جایگاه مدیریت حاضر است. واقعا یک "فرد" این قدر تاثیر گذار است؟

ـ یک فرد نیست، یک جریان است و به نظر من بله، تاثیرگذار است. به خاطر این که همان طور که عرض کردم این جریان جای تهیه کننده تئاتر را گرفته است. چون تئاتر ما خصوصی نیست. اگر بخواهم خیلی عامیانه اش را بگویم، درواقع پول این تئاتر دارد از جیب دولت هزینه می شود. دولتی که [هزینه کردن این بودجه] وظیفه اش است، دولتی که باید کلاهش را بیاندازد هوا که دارد بودجه ای را هزینه کار فرهنگی می کند؛ اما من احساس می کنم که از این بابت بار منتی را بر دوش هنرمندان می گذارد.

چون جای این تهیه کننده را مدیریت و مرکز هنرهای نمایشی گرفته است؛ بنابراین سلیقه مرکزهنرهای نمایشی دارد بر سلیقه هنرمندان می چربد و در این شرایط به سختی می شود بین هنرمندان و مسوولان مدیریت فرهنگی یا مدیریت تئاتری یک تعامل برقرار کرد.

▪ در حالی که اگر گاهی پیش آمده که این تعامل برقرار بشود، شاهد آن بوده ایم که نمایش های خوبی هم روی صحنه رفته است؛ ولی این روزها برقراری این تعامل واقعا سخت است. چرا؟

ـ چون به نظرم می رسد که مسوولان فرهنگی به جای این که جوابگوی نیازهای هنرمندان باشند، وظیفه ای بر عهده شان گذاشته شده و آن این است که باید جوابگوی مدیران بالادستی خودشان باشند. آنها جوابگوی شخص هنرمند نیستند؛ بنابر این وقتی کسی نیست که حرف شما را بشنود و جوابی بهتان بدهد، شرایط برایتان بسیار سخت می شود.

▪ در این شرایط تاثیر واکنش هنرمندان چه می تواند باشد؟ همین الان من دارم با "کورش نریمانی" صحبت می کنم که در همین شرایط باز هم بالاخره نمایشی را آورده روی صحنه ، یعنی انگار با تمام مشکلاتی که بهشان اشاره می کند، هنوز راه هایی برای کار کردن پیدا می کند و از طرف دیگر همین "کورش نریمانی" با انتقادهایی مواجه است. یکی از انتقادها همین است که گفته می شود محافظه کاری ای که از طرف مدیریت تئاتر به تئاتر ایران تحمیل می شود، دارد هنرمندان را روز به روز محافظه کارتر می کند و هنرمندان برای این که بتوانند کار بکنند دارند مجبور می شوند، بر خلاف خواست خودشان، بپذیرند که مطابق میل و خواست مدیریت و سیاست گزارهای تئاتر عمل کنند. "کورش نریمانی" خودش این تناقض را چطوری توضیح می دهد؟

ـ ببینید، من یک توانی دارم و آن توانم را به کار می گیرم. شما خودتان در ابتدای صحبت اشاره کردید که من دوسال است که کار نکرده ام. در صورتی که شما خودتان در جریان هستید که من می توانستم کار بکنم. من می دانستم چه نوع کاری می توانم بکنم که من را روی سر بگذارند و حلوا حلوا هم بگویند. حتی می دانستم چه نوع کاری باید بکنم که تماشاگرم را با اتوبوس و مینی بوس بیاورند، ساندویچ کالباس با نوشابه تگری هم بهشان بدهند، تا نمایشم را ببینند و برایم کف و سوت بزنند. این ها را من هم بلد بودم.

ساسان پیروز