پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

گنجینه های هنر ایرانی و بی کفایتی پهلوی


گنجینه های هنر ایرانی و بی کفایتی پهلوی

نامه زیر سرگذشت غم انگیز یکی از آثار گرانسنگ هنری ایران است که ندانم کاری و حماقت رژیم پهلوی موجب بر باد رفتن آن در خارج از کشور گردید این نامه به قلم کسی نوشته شده که خود آن اثر را دیده و برای انتقال آن به ایران در سال ۱۳۵۵ تلاش بی حاصلی به انجام رسانده بود

نامه زیر سرگذشت غم‌انگیز یکی از آثار گرانسنگ هنری ایران است که ندانم کاری و حماقت رژیم پهلوی موجب بر باد رفتن آن در خارج از کشور گردید. این نامه به قلم کسی نوشته شده که خود آن اثر را دیده و برای انتقال آن به ایران در سال ۱۳۵۵ تلاش بی‌حاصلی به انجام رسانده بود:

دوست گرامی آقای کریم امامی در مقاله بسیار ممتع خود دربارة بازگشت نسخه خطی شاهنامه‌ی شاه تهماسبی به ایران در ماهنامه‌ی فرهنگی و هنر «کِلک» (شماره ۵۳ مرداد ۱۳۷۳ به بعد) از من خواسته بود اطلاعات یا به قول او روایت خودم را در مورد شاهنامه‌ی مزبور نوشته برای درج در «کِلک» بفرستم.

اینک در امتثال امر او، چگونگی ماجرای نسبتاً مفصل آن تا آنجا که جزئیات آن به خاطرم مانده است به قلم ‌آورده برای اطلاع علاقه‌مندان به مسائل هنری و خوانندگان محترم آن مجله می‌فرستم.

این شاهنامه که نام اصلی و صحیح ‌آن «شاهنامه شاهی»۱ است و اکنون به اشتباه به «شاهنامه شاه تهماسبی» و اخیراً به نام آخرین خریدار آن «شاهنامه هوتون» معروف شده است نسخه‌ی دست‌نوشت عظیم و پُر تصویری است که به نوشته‌ کری ولش کتابت و نگارگری و تذهیب و تجلید آن با دست گروهی از بهترین نگارگران و مذهّبان و صحافان و کتاب آرایان کتابخانه‌ی دربار صفوی از زمان شاه اسماعیل یکم (حدود ۹۲۷ هجری قمری) به نام ارمغان برای فرزند هشت ساله‌اش «تهماسب میرزا» ‌آغاز شده در دوره‌ی شهریاری شاه تهماسب همچنان تا سال ۹۳۷ هجری قمری ادامه و سرانجام یافته است.

تنها تاریخی که در این نسخه به چشم می‌خورد، رقم «۹۳۴» (در تصویر اردشیر و گلنار) یعنی سال چهارم سلطنت شاه تهماسب است. این اثر سترگ از دیده‌ی قطع و تعداد نگاره‌‌‌ها و جلد و کاغذ و تذهیب، یکی از بزرگترین نسخه‌های غیرعادی شاهنامه به شمار می‌رود که کلاً دارای ۱۰۰۶ صفحه با ۲۵۸ مجلس تصویرست که به نوشته‌ی ولش با دست پانزده تن از نقاشان کتابخانه‌ی دربار صفوی به ترتیب تحت سرپرستی سه استاد معروف: «سلطان محمد»، «میرمصور»، «آقامیرک» نقاشی و آماده شده است، و از کاتبان مقدمه نیز که نسبتاً به خط خوش استادانه کتابت شده و متن که به خطوط متوسط اشخاص و خطاطان مختلف بر روی کاغذهای گوناگون نوشته شده، نامی در میان نیست.

نام صورتگران نسخه بنا بر بر حدس و شناسایی کری ولش چنین است: سلطان‌محمد، میر مصور، آقامیرک، دوست محمد، میرزا علی، مظفر علی، شیخ محمد، میر سید‌علی، قدیمی، قاسم‌بن‌علی عبدالوهاب (خواجه کاکا)، عبدالعزیز و دستیارش میرزا محمد، باشدان قره. لیک از این همه مصور تنها نام دو تن از آنان به صورت: «میرمصور» و «صَوَره دوست محمد» بر روی دو صفحه از نسخه رقم خورده و به دست ما رسیده است.

این نسخه اگر درنتیجه‌ی غارت ترکان و دزدیهای آنان از تبریز، به کشور عثمانی برده نشده باشد (که اینک موزه‌ها و کتابخانه‌های ترکیه از آنها پر است) احتمالاً چنان که گمان برده‌اند و دیکسون و ولش بر آن مهر تأیید نهاده‌اند جزو هدایایی بوده که شاه تهماسب به سال ۹۸۳ ه‍. ق با مقداری ارمغان‌‌‌های دیگر به دربار سلطان سلیم دوم خلیفه‌ی عثمانی فرستاده شده بوده است. صدها سال بعد، گویا نسخه به دست یکی از پاشایان دربار عثمانی افتاده، سپس بارون ادموند روچیلد (روس چایلد) یهودی ثروتمند و کلکسیونر معروف از او خریداری کرده، برای نخستین بار در سال ۱۹۰۳ میلادی در نمایشگاه هنرهای اسلامی، در موزه‌ی هنرهای تزئینی پاریس در معرض تماشای هنر دوستان قرار گرفته است.

حدود پنجاه سال بعد (در ۱۹۵۹) نسخه به تصرف «آرتور هوتون» فرجامین دارنده آمریکایی آن در آمده است. این نسخه مدتها مورد مطالعه و معاینه و آزمایش‌ کری ولش هنرشناس و همکارش مرحوم مارتین دیکسون متخصص تاریخ صفویه، قرار گرفته و چندین کتاب کوچک و بزرگ درباره‌ی آن تألیف و چاپ شده که برخی مطالب آنها مورد تأیید ما نیست.

داستان تماس من با این نسخه از اینجا شروع می‌شودکه هوتون یا به دلیل بدهی‌های مالیاتی یا به هر دلیل دیگر، پس از آنکه ۷۸ قطع از تصاویر آن را به موزه‌ی متروپولیتن نیویورک اهدا کرده بود، احتیاج به فروش نسخه‌ی ناقص پیدا کرده به تکاپو افتاده، خواست آن را به قیمت برساند.

نخست او درتاریخ یازدهم آوریل ۱۹۷۵ (۲۲ فروردین ۱۳۵۵) نامه‌یی به آقای ریچارد، ل فیجن رئیس مؤسسه‌یی به نام خودش در شماره ۹۰۰، خیابان پارک در نیویورک، به مضمون زیر نوشت:

«آقای فیجن عزیز، از این که اظهار علاقه نموده، در مری‌لند به دیدن من آمدید سپاسگزارم، بویژه از بحثی که در خصوص نسخه‌ی خطی شاهنامه‌ی متعلق به من داشتیم.

همچنانکه می‌دانید، من این نسخه‌ی خطی را در ۱۹۵۹ خریداری کرده‌‌ام و هفتاد و هشت مینیاتور آن را به موزه‌ی هنری متروپولیتن در چند سال پیش داده‌ام در زمانی که موزه مخصوصاً علاقمند بود دو هزار و پانصد سال بنیانگذاری شاهنشاهی ایران را ارج گزاری نماید.

من ۱۸۰ مینیاتور باقی‌مانده را همچنان در ملکیت خود دارم که شامل متن و جلد صحافی شده‌‌ی اصلی آنست. هیچ یک از صفحات نسخه بریده نشده و تنها چیزی که رخ داده‌، شیرازه‌ی آن از هم باز شده تا بدین ترتیب امکان عکس‌برداری تسهیل گردد.

شما بسیاری از این مینیاتورها را به صورت قاب شده در اطاق ایرانی خانه‌ی من در مری‌لند که به دیوار آویخته شده‌اند دیده‌اید، همان‌طور که به شما توضیح داده‌ام، اینها بزرگترین گنجینه‌ی مرا تشکیل می‌دهند و من هیچ برنامه‌یی برای جداسازی آنها از خود در طول حیاتم ندارم.

مدت مدیدی است مصمم بودم ضمن وصیت‌نامه خود آنها را در اختیار متروپولیتن و سایر موزه‌های آمریکا قرار دهم. شما به من متذکر شده‌اید که دولت ایران ممکن است علاقه‌مند باشد، آن مقدار از شاهنامه را که در ملکیت من باقی مانده است خریداری نماید. من در این خصوص فکر کرده‌ام و آشکارا قابل درک است که چرا نباید این شاهکار هنر ایران مجدداً در زمره‌ی گنجینه‌های ملی ایران قرار گیرد و به سرزمین اصلیش بعنوان یکی از نمونه‌‌های بسیارعالی میراثش بازگردانیده شود. البته باید توضیح بدهم که خریدار آن باید دولت یا سایر مؤسسات ملی آن کشور باشد.

شما تأکید کرده‌ اید که من پیشنهادی در خصوص فروش آن ارائه بدهم، من این اقدام را با دو دلی و تأمل و احتیاط فراوان انجام می‌دهم، به خاطر این که هیچ‌گونه علاقه‌یی برای منفک شدن از این نسخه خطی که سالهاست بنام «شاهنامه هوتون» شهرت یافته است ندارم.

پس از تعمق فراوان در اطراف کل موضوع، آماده‌ام به شما تنها به شما ـ‌حق انحصاری پیشنهاد فروش آنچه را که از شاهنامه در ملکیت من قرار دارد به دولت ایران یا یکی از مؤسسات آن در طی شصت روز آینده بدهم.

چنان که در طی این مدت هیچگونه ترتیبی در این خصوص داده نشود، یا حادثه‌یی برای من و نسخه‌ی خطی مزبور، رخ دهد، در آن صورت این پیشنهاد کَاَن لَمْ یَکُن تلقی شده و در آن حال هیچ تعهدی از جانب شما یا هر کس دیگری موضوعیت نخواهد داشت.

تعیین قیمت فروش در مورد اثری که قابل قیمت‌گذاری نیست کار بسیار دشواری است و احتمالاً ممکن است مستحضر باشید که ارزش بسیار هنگفتی برای مینیاتورهایی که من در اختیار موزه متروپولیتن قرار داده‌ام ذکر شده بود در حالی که آن مینیاتورها انتخاب دقیق و عمدی خود من نبوده‌اند.

مینیاتورهای بسیار مهم این نسخه خطی را من علاقه‌‌مند بودم برای خود نگاه دارم؛ هدیه‌ی من به موزه شامل هیچ یک از صفحات متن یا جلد صحافی شده نیست.

پس از تأمّل و تعمق و ملاحظات بسیار دقیق من مصمم شده‌ام که بهایی به مبلغ بیست و هشت میلیون و پانصد هزار دلار (۰۰۰/۵۰۰/۲۸) برای تمام نسخه‌ی خطی که همه آن در مالکیت اینجانب است بگذارم، این پایین‌ترین قیمتی است که شما می‌توانید از جانب من در خصوص این نسخه پیشنهاد نمایید. (با توجه به شروطی که قبلاً به آن اشاره شده است) در حالی که شما و من می‌دانیم که بسیاری از آثار هنری قبلاً به مبلغی پیشنهاد می‌شوند ولی عملاً به مبلغ پایین‌‌تری به فروش می‌رسند، موضوع من در این خصوص موضوع فروشنده‌ی بسیار محتاط صاحب گنجینه‌یی است که به آن سخت علاقه‌مند است بنابراین قیمت جز این نمی‌تواند باشد.

شما ممکن است احتمالاً اینطور نتیجه‌گیری کنید که دولت ایران یا نمایندگان آن علاقه‌یی نسبت به پیشنهاد من به شرح مندرج در این نامه، نشان ندهند، در آن صورت سپاسگزار خواهم بود که فوراً مرا از جریان مستحضر سازید. حتی در صورتی که با چنین وضعی مواجه شوم، به شما اطمینان می‌دهم که در اختیار گذاشتن «شاهنامه» برای مشاهده و اعمال نظر شما موجب خوشوقتی من خواهد بود. در صورتی که تصور می‌نمایید که علاقه‌یی در این خصوص وجود دارد، در آن حال تقاضامندم که بی‌هیچ فوت وقت غیرضروری با اینجانب تماس حاصل نمایید.

با صمیمانه‌ترین احترامات

ارادتمند: آرتور، آ. هوتون

در دنباله‌ی این نامه، فیجن در تاریخ ۱۵ آوریل (۲۶ فروردین ۱۳۵۵) نامه‌یی به فریدون هویدا، سفیر ایران در سازمان ملل متفق فرستاده چنین نوشت: «جناب آقای فریدون هویدا، مقام سفارت، توسط هیئت نمایندگی ایران در سا زمان ملل متفق. خیابان سوم، شماره ۶۲۲، نیویورک، ایالت نیویورک.

مقام عزیز سفارت آ‌قای هویدا.

این نامه مشعر بر پیشنهاد فروش آن قسمت از «شاهنامه» که در مالکیت آقای آرتور هوتون قرار دارد به دولت ایران یا نماینده معرفی شده از طرف آن است که مشتمل بر ۱۸۰ صفحه مینیاتور در ۱۸۰ برگ و ۱۰۰۶ صفحه متن کامل کتاب در پشت و روی ۵۰۳ برگ به انضمام جلد اصلی آن ( که در قرن نوزدهم مورد ترمیم و بازسازی قرار گرفته است.)

همان‌طور که آقای هوتون در نشست منعقد بین ما متذکر گردیده، ۷۸ قطعه مینیاتور باقی مانده (‌در ۷۶ برگ) در سال ۱۹۷۱ توسط خود او به موزه‌ی متروپولیتن هنگامی که عهده‌دار مقام ریاست آن بود اهدا شده است. با توجه به این توضیح که «شاهنامه» هوتون در اصل مشتمل بر ۲۵۸ مینیاتور بر روی ۲۵۶ برگ بوده است.

فکر می‌کنم مستحضر باشید که انگیزه تعقیب این هدف ظاهراً غیر عملی از جانب من که در ابتدا به علت پس گرفتن پیشنهاد فروش کتاب «گلستان» جان گولت از جانب شرکت ما ( که شامل سه قطعه مینیاتور بود و من آنها را به بهزاد نسبت می‌‌دادم و تاریخ ۱۴۸۶ میلادی را با خود داشت» شکل گرفت (امری که در مورد شاهنامه هوتون که سابق بر این جزء مجموعه بارون ادموند روچیلد قرار داشت نیز تکرار شد) عملی که در ۱۸ دسامبر گذشته اجباراً از جانب من در ارتباط با بهم‌زدن جلسه‌ام با شما به جهت خاطرنشان کردن آن نسخه خطی به شما، صورت گرفت و علاوه بر این که پیشاپیش شهبانوی ایران از پیشنهاد فروش این نسخه از سوی ما به مبلغ ۰۰۰/۴۵۰ دلار استحضار پیدا کرده بودند، برای من موجب و مایه‌ی نوعی سردرگمی و بلاتکلیفی حرفه‌یی بود. چنانکه نسخه خطی گولت به مرحله،‌ اجرا در نیاید به احتمال قریب به یقین مجدداً به ما رجوع داده خواهد شد و در آن هنگام من مراقب خواهم بود که فروش آن با پیشنهاد یک قیمت ترجیحی به دولت شما داده شود.

ولی مهمتر از همه انگیزه و علت تقویت چنین فکری از سوی من به واسطه اعتقادی است که اینجانب نه تنها به گذشته، .... ایران و فرهنگ آن که «شاهنامه» هوتون یکی از تجلیات آن تلقی می‌شود، دارم بلکه به واسطه اعتقادی است که به آینده‌ی این ملت بعنوان شاید یکی از پویاترین ملل در جهان حاضر، دارم. خوشبختانه آقای هوتون کاملاً از این فکر که این نسخه خطی باید در مالکیت (دولت) ایران قرار گیرد حمایت و پشتیبانی کرد و اظهار علاقه نمود که نقشه‌اش دائر بر این که برگهای متعدد این اثر به موجب وصیت‌نامه‌اش در اختیار مؤسسات هنری آمریکایی قرار گیرد تغییر داده شود.

علاوه بر اینها به عنوان اهداء کننده اصلی ۷۶ برگ این اثر به موزه‌ی متروپولیتن اظهار علاقه نمود که اگر روزی امر دائر بر این شود که شرکت ما در جهت امکان جمع‌آوری تمام این اثر در ایران وارد کار شود، شخص ایشان مانع و رادعی در جهت تحقق انجام این هدف قرار نگیرد، من شخصاً از کم و کیف عملی ساختن چنین فکر و خیالی فارغم ولی در صورتی که فروش فعلی ما از قوّه به فعل درآید، هدف ما این خواهد بود که در آینده قطع نظر از مدت زمان طولانی با کوشش فراوانی که می‌باید در جهت تحقق این فکر مصروف گردد، در مورد ۷۶ برگ باقی‌مانده نیز مقدم شویم.

با عنایت به رونوشت نامه‌ی مورخه ۱۱ آوریل ۱۹۷۵ آقای هوتون به ما که در جوف این این نامه قرار دارد ملاحظه خواهند فرمود که بهای درخواستی برای تمامی اقلام این نسخه خطی که در مالکیت ایشان قرار دارد، مبلغ ۰۰۰/۵۰۰/۲۸ دلار است و این مبلغ دربرگیرنده‌ی اجرت دلالی (کمیسیون) شرکت ما و سایر هزینه‌های متعلقه می‌باشد. همانگونه که قبلاً به شما توضیح داده‌ام این بها تا حدود زیادی با توجه به الزامات متعدد مالیاتی تعیین گردیده؛ شقوق متفرع فروش، اقلام اهدایی یا سهم واگذار شده به موجب فروش، تحت قوانین موضوعه‌ی کشورهای متحده‌ی آمریکا برای شخص متولی اوحد آقای هوتون بنابراین هدف و انگیزه‌های ایشان در این خصوص صرفاً جنبه‌ی مالی نداشته بلکه همانگونه که در مورد این جانب مصداق دارد، متکی بر اعتقاد به عظمت گذشته و حال کشور ایران است.

علاوه بر اینها، آرزوی مشترک ما هر دو این است که این اقدام ـ‌ اعم از این که ـ این معامله و تغییر مالکیت مآلاً به مرحله‌ی اجرا درآید یا نیاید به منزله‌ی نمادی از دوستی فی‌مابین دو کشور تلقی گردد. ما به عنوان افرادی که کلاً خود را وقف هنر می‌نمایند، نظرمان بر این تعلق گرفت که از راه تحکیم و تقویت مبانی این دوستی، علاوه بر موجبات صنفی، موجبات فرهنگی نیز ایفاگر نقشی شویم.

قیمت پیشنهادی ما به دولت ایران برای خرید این نسخه خطی تا ۱۱ ژوئن ۱۹۷۵ با ملحوظ داشتن شرایط و محدودیت‌های مندرج در نامه‌ی مورخه ۱۱ آوریل آقای هوتون به اینجانب، مبلغی معادل ۰۰۰/۵۰۰/۲۸ دلار است. واگذاری فعلی این نسخه خطی به موجب اقلام مندرج در فهرست جوف این نامه صورت خواهد گرفت. هر یک از اقلام یاد شده و یا تمامی آنها بر حسب قرار مورد توافق مشترک نماینده‌ی شما و آقای هوتون می‌تواند پیشاپیش مورد بررسی قرار گیرد.

در مورد فروش این نسخه، چند فقره ملاحظات جنبی نیز وجود دارد که امیدوارم قبول طبع شما واقع شود. همان‌گونه که آقای هوتون متذکر گردیده‌اند، چاپخانه‌ی دانشگاه هاروارد هم اینک در مسیر اتمام یک کار پژوهشی بسیار مهم و ارجداری در این خصوص است. حاصل این کار پژوهشی مشتمل بر سه جلد در قطع بزرگ، حاوی تمام مینیاتورها در قطع و اندازه حقیقی آنها به صورت سیاه و سفید و نیز در مورد بسیاری از آنها به صورت رنگی خواهد بود.

فروش نسخه‌ی اصل نباید مانعی در مسیر انتشار نتیجه‌ی این کار تحقیقی گردد. در ثانی در طول مدتی که این معامله ملحوظ نظر خواهد بود، قابل توصیه به نظر نمی‌رسد که درباره‌ی نحوه‌ی تملیک ۷۶ برگی هم که اینک در تصرف موزه‌ی متروپولیتن است، هیچ بحث یا مذاکره‌یی صورت گیرد مگر این که پیشاپیش با آقای هوتون یا اینجانب در آن خصوص مشورت شود. در صورتی که موزه‌ی متروپولیتن نهایتاً واگذاری و تغییر مالکیت مینیاتورهایی که از جانب هوتون به آن اعطاء شده است اعلام موافقت نماید، به تصور اینجانب، آقای هوتون خود علاقه‌مند و امیدوار خواهد بود که این اقلام با اقلام دیگری از مجموعه آثار هنری ایران که در مالکیت موزه‌ی متروپولیتن است و از نظر اهمیت با این شاهنامه برابری می‌کند، جایگزین شود. علاو بر این فرض و تصور بر این است که در صورتی که شما «شاهنامه هوتون را مآلاً تملک کرده و در تصمیم خود دائر بر تحصیل و تملیک ۷۶ برگ دیگری که در ملکیت موزه‌ی متروپولیتن است باقی باشید به شرکت ما این امکان و فر صت داده شود که در این خصوص از جانب شما وارد مذاکره شود و در صورتی که مآلاً دولت ایران موفق به تحصیل مالکیت مینیاتورهای مورد بحث در موزه‌ی متروپولیتن شود، به شرکت ما مبلغی در حدود ۱۵ درصد بها یا قیمت عادلانه بازار این مینیاتورها، حق‌السعی پرداخت گردد و سرانجام اینکه در اخبار و اطلاعاتی که از جانب دولت ایران در خصوص معامله شاهنامه هوتون در اختیار مطبوعات قرار می‌گیرد، بنام شرکت ما به عنوان شرکت واسطه انجام این معامله اشاره شود.

موجب خوشوقتی من خواهد بود که سرانجام توفیق درخواست انجام چنین پیشنهادی را پیدا می‌کنم. تذکر این نکته را زائد می‌دانم که با امید و انتظار زایدالوصفی منتظر عکس‌العمل دوست شما در این خصوص هستم.

با احترامات گرم و صمیمانه

ارادتمند شما: ریچارد، ل. فیجن. مدیر

همراه با نامه فوق، نامه دیگری حاوی فهرست مینیاتورهای کل نسخه با تعیین شماره ورق و تعیین راست و چپ صفحات و محل نگاهداری آنها ضمیمه گردید.

علاوه بر این مشخصات هفت قطعه مینیاتور دیگر از این مجموعه که در حراجی کریستیز لندن به معرض فروش گذارده شده ولی هنوز فروخته نشده بود، پیوست نامه شد.

پس از نامه‌ی فیجن به فریدون هویدا، گویا به اشاره‌ی او یا فیجن،‌یا شخصاً هوتون نامه‌یی خطاب به محمد‌رضا شاه نوشته توسط سفارت ایران در آمریکا به تهران ارسال می‌دارد. مضمون نامه به شاه چنین است:

اعلیحضرتا با تقدیم عمیق‌ترین احترامات

در سال ۱۹۵۹ اینجانب بر اثر توصیه و فشار محقّقان مبادرت به خرید نسخه‌ی خطی شاه تهماسب صفوی نمودم تا آن را از گزند استثمار تجاری محتمل نجات دهم و فرصتی برای تحقیق درباه‌ی محتوای آن و دویست و پنجاه و هشت مینیاتور متعلق به آن را که از شاهکارهای هنر ایرانیست، ‌برای اولین بار فراهم سازم.

پس از شانزده سال نتیجه‌ی زحمات محققان همچون دیکسون از دانشگاه پرینستون و ولش از دانشگاه هاروارد، اینک تکمیل شده و ثمره کار آنها اکنون آماده‌ی چاپ می‌باشد که به صورت دو مجلد از طرف موزه‌ی هنری فوگ و چاپخانه‌ی دانشگاه هاروارد منتشر شود.

اینک ما تقاضامند اجازه‌ی سخاوتمندانه‌ی شما هستیم که نتیجه‌ی بزرگ کار تحقیقی آنان را در زمینه‌‌ی هنر ایران به اعلیحضرت۲ ... اهداء‌ نماییم.

این کار به مرحله‌ی اتمام رسیده و مالکیت من در مورد این نسخه‌ی خطی بزرگ اینک به پایان خود نزدیک شده است و من خوشوقتم که انتشار آن به مرحله‌ی قطعی پیوسته و از نظر محتوی و شکل و قالب به صورتی است که شایسته‌ی شاهنامه‌ی شاه تهماسبی و سنت افتخارآمیز هنر ایرانیست.

من اکنون در هفتادمین سال عمر خود هستم و اخیراً هم به صورت جدی دچار بیماری بوده‌ام، مشاوران حقوقی به من توصیه می‌کنند که با توجه به مالیاتهای سنگین که به اموال من پس از مرگم تعلق خواهد گرفت، هر چه زودتر می‌باید از این نسخه خطی سلب تعلق کنم.

پی‌نوشتها:

۱ـ هنرمندان و آثار هنری کتابخانه‌ی شاه‌تهماسب با نسب شاهی،‌ معرفی می‌شدند چنان که هنرمندان کتابخانه‌ی شاه‌‌عباس با اجازه و التفات شاه به «عباسی» معروف بودند: مانند رضای عباسی، شفیع عباسی، تاریخ عالم آرای عباسی.

در نقل مدارک القاب و عبارات مربوط به رژیم سلطنت را کوتاه کرده و به جای آن سه نقطه (...) گذاشته‌ایم.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.