شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
در ستایش نابرابری درآمدی
هر موقع که به انتخابات ریاستجمهوری نزدیک میشویم، نامزدهای رقیب در آمریکا یعنی کاندیدای دموکرات و جمهوریخواه درباره تقریبا هر موضوعی که بگویید با یکدیگر مناظره میکنند، اما به نظر همه شان در یک مورد باهم متفقالقول هستند:
وجود بحران نابرابری و منفی بودن آن. میگویند در آمریکا ثروتمندها ثروتمندتر میشوند درحالی که فقرا و طبقه متوسط با دستمزدهای راکدشان مدام درجا میزنند، آموزش مناسبی ندارند و هزینههای بهداشت و درمانشان هم رو به افزایش است. راهحل، آنها میگویند، مداخله بیشتر دولت است. بیشتر در آموزش هزینه کنید، بهداشت را عمومی کنید، با افزایش حداقل دستمزد کارفرمایان را مجبور به پرداخت بیشتر نمایید، قوانین اتحادیهها را سفت و سختتر کنید و آن وقت همه چیز رو به راه میشود. تمام این قیل و قالها بر یک فرض غلط بنا شده و آن فرض هم این است که نابرابری درآمدی چیز بدی است. با وجودی که برخی مسائلی که منتقدان بر آن انگشت میگذارند نگرانیهای به حقی هستند، اما نابرابری درآمدی جزو آنها نیست. نابرابری درآمدی یک بخش طبیعی و خوشایند از وجود جامعهای آزاد و مترقی است.
منتقدان نابرابری درآمدی همیشه از یک زبان خاصی استفاده میکنند. مثلا در آمریکا میگویند که ثروتمندان سهم ناعادلانهای از ثروت کشور را نصیب خود میکنند. چنین زبانی و چنین تعبیری، القاکننده آن است که گویا ثروت آمریکا کیک مشترکی است که همگان به یک اندازه در آن سهم دارند، اما چنین چیزی نیست. بخش بزرگی از ثروتی که امروزه در آمریکا متراکم شده، از طریق فعالیتهای مولد و ترتیبات داوطلبانه اشخاص مستقیما ایجاد شده است. میزان تولید ثروت اشخاص مختلف الزاما با یکدیگر برابر نیست. مثلا فعالیت کارآفرینی که برنامه بهرهوری طراحی شدهاش میلیونها خریدار دارد را مقایسه کنید، با فروشندهای که پشت دخل این برنامه را در فروشگاهها میفروشد. این تفاوت عظیم در قدرت تولیدی که میتواند در اثر تفاوت فراوان در مهارتهای کاری، تعهد حرفهای و انتخابها و جهتگیریهای صحیح باشد زمینهساز ایجاد تفاوتهای عظیم درآمدی است.
از آنجا که ثروت خلقشدنی است، به حق متعلق به کسی است که آن را خلق کرده (یا کسانی که خودش انتخاب میکند مزایا را به ایشان برساند) هیچ کس نمیتواند این حق و ثروت را از او بگیرد. اگر او بخواهد پول بیشتری کسب کند، میتواند وارد حوزه تازهای بشود، دانش کسب کند، کسبوکاری راه بیندازد و هر کاری که برای افزایش ارزش بیشتر مشروع است را انجام بدهد. اغلب اینطور القا میشود که ثروتمندان به هزینه سایر افراد جامعه ثروتمند میشوند یعنی اگر تکههای بزرگ کیک به تعداد محدودی برسد، برای بقیه تنها خردهریزهایش باقی میماند، اما قضیه درست عکس این است. از آنجا که ثروت (یعنی همان کیک) خلقشدنی است، هیچ محدودیتی برای میزان آن وجود ندارد و ثروتمند شدن دیگران نمیتواند جلوی ثروتسازی و لذت بردن ما را بگیرد. گذشته از این، خلق ثروت توسط ثروتمندترین افراد کشور، فعالیت دیگران را نیز بسیار مولدتر و پرثمرتر میکند.
یک لحظه در نظر بگیرید که ثروتمندترین اشخاص همه کشورها، یعنی اهالی کسبوکار، چطور پول درمیآورند. کار یک تاجر و بنگاهدار این است که فعالیت مولد بنگاهها را همساز کند و با ایجاد امکان همکاری کارآی افراد، منابع و ابزارآلات، محصولات با ارزشی تولید کند که میتوانند به قیمتهای خوب به فروش بروند؛ بنابراین آنها پیوسته سعی میکنند کالاهای مرغوبتر و ارزانتری تولید کنند که همه قادر به خریدشان باشند. نفع اهالی کسبوکار در این نهفته است که فعالیت دیگران را مولدتر کنند؛ بنابراین دائما در جستوجو هستند که مشاغل تازهای ایجاد کنند که به نفع تولید باشد و تا آنجا که بتوانند سعی میکنند کارکنانشان از بهترین ابزارآلات و تکنولوژیهای روز برخوردار باشند. افزایش چشمگیر سطح زندگی انسانها طی ۱۵۰ سال گذشته در اثر تلاش اهالی کسبوکار برای کسب سود بوده است تاریخ اقتصادی نشان میدهد که اینان هر چه آزادتر باشند، افزایش بهرهوری و دستمزد تمامی کارگران نیز بیشتر خواهد بود.
بنابراین دلیل فرصتهای آموزشی ضعیف، افزایش مستمر هزینههای بهداشت و درمان و رکود و انجماد دستمزدها که بسیاری از آمریکاییان را رنج میدهد چیست؟
دلیلش سیاستهای مداخله گرایانه دولتی است که با همان ذهنیتی که میگوید نابرابری درآمدی بد است، وضع و اجرا شدهاند. دولت با ادعای اینکه میخواهد به همه شهروندان فرصت آموزشی برابر بدهد، تقریبا تمامی این حوزهها را تحت اختیار گرفته و هم مصرفکنندگان و هم تولیدکنندگان را در این بخش به زحمت انداخته است. به اسم برابر ساختن درآمد، دولت قوانین حداقل دستمزد و ضد اخراج وضع میکند که باعث میشود کارجویان جوان نتوانند وارد بازار کار شوند. به اسم نجات دادن ما از چنگ ثروتمندان پلید، یعنی همان کسبوکارهای بزرگ، دولت قوانین بیشماری بر ایشان وضع میکند که ضمن کاهش بهرهوری، شکلگیری و راه افتادن هر گونه کسبوکار تازه را نیز به مشکل میاندازد.
در هر کشوری برابری باید تنها یک معنا داشته باشد: آزادی برای همه. اگر از کسبوکارها و دستمزدها مقرراتزدایی شود ما شاهد افزایش خیرهکننده فرصتهای اقتصادی خواهیم بود. اگر آموزش به حال خود رها شود و هر کس بتواند به قیمتی که میخواهد خدمات آموزشیاش را عرضه کند، هم وضع عرضه بهتر شد و هم وضع قیمتها، درست مثل اتفاقی که برای کامپیوتر یا تلویزیونها افتاد. همه این منافع البته در گرو آن است که ما بفهمیم هر کس حق دارد هرگونه که میخواهد از آنچه خود تولید کرده لذت ببرد و اینکه هیچ کس با تنبلی و دسترویدست گذاشتن حقی بر چیزی پیدا نخواهد کرد.
مترجم: شیرین پروازی
منبع: کاپیتالیسم مگزین
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران مجلس شورای اسلامی مجلس حجاب دولت دولت سیزدهم رئیسی رئیس جمهور سیدابراهیم رئیسی گشت ارشاد توماج صالحی جمهوری اسلامی ایران
تهران قتل شهرداری تهران سیل هواشناسی پلیس کنکور وزارت بهداشت بیمارستان سلامت زنان سازمان سنجش
قیمت دلار خودرو قیمت خودرو بازار خودرو دلار بانک مرکزی قیمت طلا سایپا مسکن ارز ایران خودرو تورم
سینمای ایران سینما سریال تلویزیون سریال پایتخت قرآن کریم موسیقی رهبر انقلاب فیلم ترانه علیدوستی مهران مدیری کتاب
کنکور ۱۴۰۳ اینترنت عبدالرسول پورعباس
اسرائیل رژیم صهیونیستی آمریکا فلسطین غزه جنگ غزه روسیه چین حماس اوکراین ترکیه ایالات متحده آمریکا
فوتبال پرسپولیس استقلال جام حذفی آلومینیوم اراک فوتسال بازی تیم ملی فوتسال ایران تراکتور باشگاه پرسپولیس بارسلونا سپاهان
هوش مصنوعی نخبگان سامسونگ مدیران خودرو اپل فناوری آیفون ناسا بنیاد ملی نخبگان ربات رونمایی
سازمان غذا و دارو کاهش وزن روانشناسی بارداری مالاریا افسردگی آلزایمر