پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
تاریک و روشن اقتصاد از ازدواج تا تروریسم
وبلاگنویسی از پدیدههای جدید و مهم اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است که با اتکا به اینترنت ممکن شده است. اینترنت، فنآوری دگرگونسازی با ابعاد گسترده اجتماعی است. «بلاگ بکر-پوسنر» را در دسامبر ۲۰۰۴ در آدرس زیر شروع کردیم: http: //becker- posner- blog.com .
این وبلاگ که به شکل نظرات کارشناسی است، قالب نامتعارفی دارد. ما تنها یکبار در هفته و درباره موضوعی مطلب ارسال میکنیم که علاقه عمومی چشمگیری به آن دیده شود. مطلب ارسالی متشکل از مقاله اصلی کوتاه نوشته یکی از ما درباره مساله باب روز و به دنبال آن نظر کوتاهتر نفر دیگر است. یکی از ما (بکر) اقتصاددان برنده جایزه نوبل، علاوه بر انتشار مطالب عالمانه درباره طیف گسترده موضوعات اقتصادی شامل آموزش، تبعیض، نیرویکار، خانواده، جرم، اعتیاد و مهاجرت، برای سالهای متمادی یک ستون ماهانه در بیزنس ویک داشت. پوسنر نیز تالیفاتی را به چاپ رسانده است و یکبار مقالاتی مختصر در یک ستون آتلانتیک مانتلی داشت.
در واقع با اینکه علم اقتصاد، بررسی بازارهای مشخص که کالاها خریداری و فروخته میشوند در کنار بررسی پدیدههای اقتصادی کلان مثل تورم و بیکاری تصور میشد، تعریف جدیدتر از علم اقتصاد بسیار گستردهتر است: بررسی چگونگی واکنش افراد و سازمانها به تغییر انگیزهها، با این فرض که انتخاب عقلایی اصل هدایتگر این واکنشها است. از این پس، مباحث گوناگون این کتاب را در قالب طرح بحث توسط یکی از این اساتید و پاسخ توسط دیگری در روزنامه دنیای اقتصاد خواهیم داشت.
وبلاگنویسی از پدیدههای جدید و مهم اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است که با اتکا به اینترنت ممکن شده است. اینترنت، فنآوری دگرگونسازی با ابعاد گسترده اجتماعی است (تصور کنید که اینترنت چه بلایی به سر رسانههای خبری مرسوم از جمله روزنامهها میآورد!). اینترنت، در امکان دسترسی به اطلاعات و نیز برخی اوقات اطلاعات گمراهکننده، انقلابی بهوجود آورده است. اطلاعات موجود در اینترنت از منابع زیادی به دست میآید. این نمونه مثالی تازه و شگفتآور از تز فریدریش هایک است که دانایی مورد نیاز برای تصمیمگیری جامعه، در بین همه مردم پراکنده شده است (البته تاکید هایک بر فعالیت اقتصادی جامعه بود، اما حکمی کلی داده است) و اینکه چالش اجتماعی، تعبیه سازوکارهایی است تا آن دانایی را تجمیع و یک کاسه کند. سازوکاری که هایک در آثار خویش، شبیه نوشتههای عموم اقتصاددانان، بر آن متمرکز گشته بود مبتنی بر نظام قیمتها (وجود بازار مشخص) است. قیمتهای بازار اقدام به ثبت و ضبط اطلاعات خریداران و فروشندگان در ارتباط با درجه ارزشمندی و میزان موجودی کالاها میکنند؛ بنابراین نهاد بازار یک شیوه تجمیع اطلاعات است.
اینترنت مثالی دیگر از سازوکارهای جایگزین برای تجمیع اطلاعات است. جدیدترین نمونه، «محیط وبلاگ» مبتنی بر اینترنت است. اینترنت امکان یککاسهکردن لحظهای (و بنابراین تصحیح، اصلاح و شرح و بسط) اندیشهها و افکار، آمار و ارقام و تصاویر، گزارشها و کارهای علمی را که وبلاگنویسان تولید کردهاند، میدهد. محیط وبلاگ، با نظام مبتنی بر قیمتها و جبرانهای آشکار پولی متفاوت است؛ زیرا اطلاعاتی که در این محیط در دسترس قرار میگیرد معمولا بدون انتظار دریافت مابهازای پولی یا سایر پاداشهای مالی است، اگر چه برخی وبلاگنویسها موفق به جذب درآمدهای آگهی شدند و سایرین (شامل دوستان حاضر) با فروش کتاب سود کسب میکنند.
با اینحال محیط وبلاگ یک «بازار» تشکیل میدهد؛ هر چند که در این بازار، قیمتهای پرداختی کاربران آشکار نیست (هزینه اصلی برای هر دو طرف وبلاگنویسان و خوانندگان وبلاگ، زمان صرفشده است)، در این بازار دهها میلیون شرکتکننده در تامین و تهیه اطلاعات تعامل دارند. نمونههای بسیاری از سایر بازارها وجود دارد، از قبیل انجمنهای اخوت، یا مردان و زنان در جستوجوی شریک زندگی به قصد ازدواج که مستلزم جبران مالی آشکار نیستند. اما محیط وبلاگ جدید است و توسعه آن بدون انقلاب الکترونیکی که خلق اینترنت را میسر ساخت ناممکن بوده است. جدای از درآمد آگهی (اما وبلاگ ما آگهی درج نمیکند)، پاداش زحمات برای پستهای ارسالی در محیط وبلاگ نیز غیرمعمول است، چون که پاداشهایی مثل لذت از نوشتن مثلا در ویکیپدیا- یا لذت از ابراز نظر و ابراز وجود و یا لذت از دیدن نام خود در اینترنت را دربرمیگیرد.
حدود یک دهه قبل، نخستین وبلاگ یا بلاگ در آمریکا شروع شد و از آن زمان تاکنون تعداد وبلاگها با سرعت زیاد افزایش یافته است. هیچکس تعداد دقیق وبلاگها را نمیداند به خصوص که هر روز وبلاگهای جدید زیادی در سراسر جهان ظاهر میشوند. اکثر آنها به صورت یادداشتهای شخصی روزانه هستند که خوانندگانشان به اعضای خانواده و دوستان نزدیک محدود میشود. تعداد نسبتا اندکی (اگر چه از نظر مطلق عددی بزرگ هستند) خطاب به دامنه وسیعتری از مخاطبان نوشته میشوند. اینها را وبلاگهای «شبکهای» مینامیم. برخی از آنها عمدتا پیوندهایی به منابع آنلاین مختلف خبری و نظرات (شامل سایر وبلاگها) میدهند؛ سایرین تفسیرها و نظرات هراز گاهی و اغلب روزانه، درباره موضوعات سیاسی و سایر موضوعات (از جمله اجتماعی) عرضه میدارند. اینها وبلاگهای «نظرات کارشناسی» هستند.
«بلاگ بکر-پوسنر» را در دسامبر ۲۰۰۴ در آدرس زیر شروع کردیم:
http: //becker- posner- blog.com
این وبلاگ که به شکل نظرات کارشناسی است، قالب نامتعارفی دارد. ما تنها یکبار در هفته و درباره موضوعی مطلب ارسال میکنیم که علاقه عمومی چشمگیری به آن دیده شود. مطلب ارسالی متشکل از مقاله اصلی کوتاه نوشته یکی از ما درباره مساله باب روز و به دنبال آن نظر کوتاهتر نفر دیگر است. این قالب بحث، به ما امکان داد تا از اینترنت به عنوان تریبونی برای تحلیلهای تازه، گزنده و داغ مسائل مهم استفاده کنیم. چون ما روزانه وبلاگ نمینویسیم، به سایر سایتهای آنلاین پیوند نمیدهیم (به استثنای موارد نادر) و نوشتههای ما از جنس مقالات مختصر هستند به جای اینکه یادداشتنویسیهای غیررسمی به سبک بحث و گفتوگو باشند، وبلاگ ما در خارج از فرهنگ وبلاگنویسی جریان اصلی به شکلی که تکامل یافته است جای میگیرد و دلیلی ندارد که بخواهیم جریان اصلی را اینقدر محدود در نظر بگیریم.
یکی از ما (بکر) اقتصاددان برنده جایزه نوبل، علاوه بر انتشار مطالب عالمانه درباره طیف گسترده موضوعات اقتصادی شامل آموزش، تبعیض، نیرویکار، خانواده، جرم، اعتیاد و مهاجرت، برای سالهای متمادی یک ستون ماهانه در بیزنس ویک داشت. پوسنر نیز تالیفاتی را به چاپ رسانده است و یکبار مقالاتی مختصر در یک ستون آتلانتیک مانتلی داشت. ما فکر کردیم وبلاگ سه مزیت نسبت به ستون مجلات دارد.
نخست اینکه خوانندگان را وادار میکند که نظرات بیشتری بدهند چون فرستادن نظر، آسانتر از نوشتن نامه به سردبیران نشریات است و نیز چون فضایی که روزنامهها و مجلات مایلند به نامههای خوانندگان اختصاص دهند چنان محدود است که تنها تعداد اندکی از نامهها منتشر میشوند که خوانندگان را از نوشتن نامه منصرف میسازد. دوم اینکه، وبلاگ ما خواننده بیشتری نسبت به ستون مجله جذب خواهد کرد، که ناشی از توالی مرتبتر نوشتهها (هفتگی به جای ماهانه)، قالب وبلاگ در برابر مجله و امکان جداساختن یک ستون از مجله است. (برای مثال کسی که قصد خواندن مطلب بکر را دارد مجبور به مشترکشدن بیزنس ویک نیست تا امکان خواندن آن را پیدا کند.)
پوسنر، قاضی امور فرجامخواهی دولت فدرال آمریکا و نیز نویسنده کتب و مقالاتی در حوزههای مختلف از جمله ضدانحصار، مالکیت فکری و سایر حوزههایی است که علم اقتصاد در زمینه مسائل حقوقی به کار میرود؛ اما به حوزههای باب روز مثل پیگرد قانونی، انتخابات پرمنازعه و مسائل امنیت ملی نیز توجه دارد. قوانین اخلاق قضایی، پوسنر را از اظهارنظر علنی درباره فرجامخواهی قریبالوقوع یا شرکت در امور سیاسی همچون پشتیبانی از نامزدهای انتخاباتی باز میدارد؛ بنابراین در این وبلاگ، مجبوریم به برخی موضوعات که احیانا علاقه طبیعی داریم، نپردازیم.
این کتاب حاصل پستهای ارسالی در دو سال و سه ماه وبلاگ ما است (آخرین مطلبی را که در این کتاب تجدیدچاپ شده است، در ۴ مارس ۲۰۰۷ ارسال کردیم) که بیش از ۱۲۵ مقاله و اظهارنظر را در برمیگیرد.
دامنه موضوعات تحت پوشش بسیار گسترده است، ازگرمشدن زمین تا ممنوعیت چربیهای ترنس در شهر نیویورک؛ از کمک خارجی تا دوپینگکردن ورزشکاران؛ از خصوصیسازی جادههای عوارضی تاگرایش فرانسویان به شورشکردن؛ از قماربازی اینترنتی تا تلاش چین برای خرید یک شرکت نفتی آمریکایی؛ از داروهای خاص تا رانندگی در حین مستی؛ از مبارزه با ایدز در آفریقا تا هزینه جنگ در عراق. آنچه به این طیف ظاهرا پراکنده و بیهدف از مطالب وبلاگ وحدت میبخشد، این است که همگی آنها درباره مسائل روز سیاستگذاری اقتصادی هستند، به این شرط که «علم اقتصاد» با تعریفی وسیع درک شده باشد (ادامه مقدمه را ببینید). مطالب ما حالت غیررسمی، باب روز، عملی و سیاست محور دارند که به موضوعات اقتصادی انتزاعی نپرداخته، ابزار فنی علم اقتصاد را بهکار نمیگیرند یا همیشه بر بنیان غنی از دانش تجربی قرار ندارند. همچنین تحلیلهای ارائه شده، اقتصادی به معنای متداول این کلمه نیستند؛ ما به خود اجازه دادهایم نظراتمان از عوامل مرتبط سیاستگذاری، دامنه وسیعی را در بربگیرد.
مطالب وبلاگ را بدون اعمال تغییرات محتوایی در اینجا آوردهایم؛ اما خطاهای املایی را تصحیح کرده و تغییراتی اندک در نقطهگذاری و سبک نگارش دادهایم. مطالب وبلاگ را بر اساس موضوعیگروهبندی کردیم که به ترتیب عبارتند از: جمعیت، حقوق مالکیت، دانشگاهها، انگیزهها، مشاغل و اشتغال، فجایع طبیعی و محیطزیست، جرم و مجازات و تروریسم و مسائل جهانی. بیشتر این مطالب در بیش از یک دستهبندی جای میگیرند؛ اما هر کدام را در آن دستهای که بهتر از بقیه توصیفگر آن باشد جای دادیم. ترتیب آمدن مطالب درون هرگروه، عمدتا بر اساس تاریخ نگارش است؛ اما وقتی دو یا چند مطلب به موضوع یکسانی پرداختهاند، آنها را با همدیگر جمع کردیم.
در انتهای هر بخش کتاب، «تاملات بعدی» را افزودهایم که بازتابدهنده تجدید افکار ما در ارتباط با مطالب وبلاگ است (بخشی از آن در واکنش به نظرات خوانندگان است)، مطالبی که از عمر برخی از آنها در زمان نوشتن این مقدمه (دسامبر ۲۰۰۸)، چهار سال گذشته است. در اینجا از جاستین الیس، انتونی هنکه، الیسون سیدر و مایکل تورپ به خاطر کمک پژوهشی در مطالب بخشهای تاملات بعدی و کمک در تصحیح خطاها و جاافتادگیهای مطالب اولیه سپاسگزاری میکنیم. گری بکر همچنین مایل است از همسرش، گیتی بکر به خاطر نظرات بینهایت ارزشمندش در تهیه پیشنویس مباحث خود تشکر کند.
یکی از جذابیتهای قالب وبلاگ، در مقایسه با نوشتن سرمقاله یا ستون روزنامهها و مجلات همانطور که ذکرش رفت، است که مطالب وبلاگ، خوانندگان بیشتری را وادار به پاسخدادن میکند و حقیقتا مطالب ما نظرات بسیاری را برانگیخت که اغلب بسیار عالمانه بود و ما در فرصتهایی در وبلاگ به آنها پاسخ دادیم. محدودیت صفحات کتاب، مانع از انتشار نظرات یا پاسخهای ما در اینجا میشود، اما آنها به صورت آنلاین در دسترس هستند؛ وبلاگ حاوی امکانات خیلی راحت جستوجو است که هر کدام از مطالب ما، همراه با نظرات ارسالی خوانندگان به علاوه هر پاسخی از جانب ما پیدا میشود.
هر دوی ما مشاغل تمام وقتی داریم و میزان زمانی که میتوانیم به وبلاگ هفتگی اختصاص دهیم، محدود است. بنابراین خوانندگان نباید انتظار عمق و جامعیت آکادمیک داشته باشند. اما امیدواریم آن نقص را با تازگی و داغبودن موضوع جبران کرده باشیم.
به این دلیل که وبلاگ ما اصول اقتصادی را به شکل انتزاعی بحث نمیکند و در عین حال، اکثر خوانندگان کتاب، اقتصاددانان حرفهای نیستند، فکر کردیم مناسب است در ادامه مقدمه، برخی از اصول هدایتگر ما در مسائل سیاست عمومی مورد تحلیل در وبلاگ را شرح دهیم.
نخستین اصل، انتخاب عقلایی است.
البته منظور ما، فرآیند کاملا یا صراحتا منطقی برای سنجیدن مسائل (یا حتی اولویتگذاری آگاهانه گزینهها) نیست، بلکه به معنای بسیار ساده، انتخاب راههایی است که با اهداف انتخابکننده تناسب داشته باشند (با توجه به محدویتهای اطلاعاتی). این فرض که مردم انتخابگرانی عقلایی هستند راهنمای مفید و قدرتمندی برای درک رفتار انسانی است. اما راهنمای دقیق و خالی از خطایی نیست. روانشناسان علم شناخت، در سالهای اخیر جنبههای معینی از رفتار عقلایی را با قدرت به چالش کشیدند. آن چالش در مطالب ارسالی ما هم بازتاب یافته است.
اهدافی که ما را به راههای استفاده شده در انتخاب عقلایی هدایت میکند ضرورتا اهداف خودخواهانه نیستند؛ رفتار دگرخواهانه و نوعدوستی به خصوص درون خانواده، اما نه فقط محدود به آن هم رایج است. اما مثل فرض عقلانیت، فرض نفع شخصی تقریبا محدود، ارزش تبیینی چشمگیری دارد. بیشتر مردم در بیشتر عرصههای فعالیت خود کاملا خودخواهانه رفتار میکنند و نادیدهگرفتن این امر هنگام توجه به طراحی سیاست اقتصادی زیانبار است.
مدل موجودات انسانی به مثابه انتخابگران نفع شخصی، بر نقش انگیزهها و مشوقها در رفتار انسانی و بنابراین در سیاستگذاری تاکید دارد. در واقع با اینکه علم اقتصاد، بررسی بازارهای مشخص که کالاها خریداری و فروخته میشوند در کنار بررسی پدیدههای اقتصادی کلان مثل تورم و بیکاری تصور میشد، تعریف جدیدتر از علم اقتصاد بسیار گستردهتر است: بررسی چگونگی واکنش افراد و سازمانها به تغییر انگیزهها، با این فرض که انتخاب عقلایی اصل هدایتگر این واکنشها است. انگیزهها زمانی تغییر میکنند که فایدهها یا هزینهها تغییر کنند، مثل زمانی که قیمت یک کالا بالا میرود و متعاقب آن، انگیزه خرید آن کالا پایین میآید؛ و بنابراین مثلا افزایش اخیر قیمت جهانی نفت به علت تقاضای بیشتر نفت، انگیزه تولیدکنندگان نفت برای افزایش تولید را تقویت کرد در عین حال که این افزایش قیمت، مصرف نفت را کاهش داده است؛ قیمت بالاتر به نفع عرضهکننده؛ اما به زیان مصرفکننده است، پس واکنشهای این دو مخالف هم هستند. به همین قیاس، پس از اینکه اطلاعات بیشتری در دسترس مصرفکنندگان قرارگرفت که چربیهای ترنس اثرات زیانبار بر سلامتی دارد، انگیزه مصرف غذاهای حاوی چربیهای ترنس در سالهای اخیر ضعیف شده است.
انگیزههای افراد و شرکتها اغلب تحت تاثیر شدید تغییر سیاستهای عمومی و محیط فیزیکی و اجتماعی است، وبلاگ ما بسیاری از این اثرات را مورد توجه قرار میدهد از این قبیل که چگونه وضع مالیات بر سرمایه روی سرمایهگذاری تاثیر میگذارد، چگونه افراد به خرابیهای ناشی از توفان کاترینا واکنش نشان دادند، چگونه مالیات بر آمدوشد خودروهای لندن بر میزان آمدوشد خودرو به مرکز لندن تاثیر گذاشت و چگونه مالیات بر کربن روی سودآوری ساخت نیروگاههای برق هستهای تاثیر خواهد گذاشت.
اصولا همه مسائل سیاست عمومی حول این نکته میچرخد که چگونه واکنشهای افراد و سازمانهای مختلف در قبال تغییر انگیزهها، نهایتا به واکنشهای کلیگروهها تبدیل میشود. برای مثال، افزایش مالیات بر سرمایه، اثرات متفاوتی بر صاحبان مختلف سرمایه میگذارد؛ اما اقتصاددانان میزان تاثیرپذیری سرمایه در کل اقتصاد، صنعت یا سایر بخشهای اقتصادی را بررسی میکنند به جای اینکه تاثیر مالیات را بر افرادی خاص بررسی کنند. برای درک واکنشهای گروهی، لازم است تحلیلی از چگونگی فعالیت بازارها، چه بازارهای رسمی از قبیل بازار سهام، یا بازارهای غیررسمی از قبیل بازار ازدواج را بسط و توسعه دهیم.
واکنشهای بازار گاهی کاملا متفاوت از واکنشهای یک فرد نوعی یا سازمان منتخب است. به همین خاطر، اقتصاددانان در کنار تحلیل رفتار فردی، تلاشهای بسیار زیادی صرف روانکاوی بازارها میکنند که تا حدی روشن میشود، چرا علایق اقتصاددانان اغلب با علایق روانشناسان تفاوت دارد. روانشناسان نیز مثل اقتصاددانان رفتار فردی را مطالعه میکنند، اما روانشناسان علاقه کمتری به واکنشهای کلان ناشی از انگیزهها و محدودیتها نشان میدهند، اگر چه در روانشناسی اجتماعی، توجه ویژهای به واکنشهای گروهی به محرکها میشود.
هنگام تشریح و معلوم کردن اثرات هزینهها و فایدهها، باید دقت شود هزینهها را با مخارج منحصرا پولی اشتباه نگیریم. از دیدگاه کلی اجتماعی (که متفاوت با دیدگاه خصوصی است) انتقال صرف پول از جیب یک شخص به شخصی دیگر هزینه محسوب نمیشود، زیرا فقط چیدمان ثروت جامعه را به هم میزند، اگر چه هزینههایی را به شکل سعی و کوشش و سایر منابع خرجشده در تلاش به منظور تاثیرگذاری بر جابجایی پول از اشخاص دیگر به سمت خود فرد به وجود میآورد.
مدت زمانی که صرف جستوجو برای خرید یک کالا میگردد قطعا هزینه حساب میشود، چون که زمان، ارزش استفاده در یک گزینه دیگر را دارد؛ اما این هزینه به شکل پولی در نیامده است. از نظر اقتصاددان، «قیمت کامل» یک کالای مصرفی، حاصل جمع قیمت فروش، هزینه جستوجو (عمدتا مدت زمانی که صرف جستوجو میشود) و زمانی که صرف مصرف کالا میشود است. ما در این وبلاگ دائما سعی میکنیم تا هزینه یا قیمت کامل فعالیتهای مختلف را شناسایی و ارزیابی کنیم.
اثرات اقدامات متفاوت روی منافع و هزینههای وارده به یک فرد یا سازمان، بستگی جدی به میزان منافع و هزینههای به بارآمده توسط سوژه انتخابی به جای سایر سوژهها دارد. اگر شخص شما به امور خیریه کمک میکنید، فایدهای عاید خود میسازید، در غیر اینصورت، این کار را نمیکردید. اما فایده دریافتی هر کمککننده بالقوه، احتمالا بسیار کمتر از حداکثر فایده گیرندگان کمک است؛ در غیر اینصورت، میزان احسان و خیرات، بسیار بیشتر از آنچه که هست میبود.
به همین ترتیب، کارخانهای که هوا را آلوده میکند به سلامت و محیط کاری کارمندان خود آسیب میرساند و احتمال دارد مجبور به پرداخت دستمزد بالاتر یا مزایای درمانی بیشتر شود. هزینه وارد شده به کارگران تا این حد را میتوان هزینه به کارخانه دانست. اما اکثر هزینههای آلودگی به دوش اشخاص بیرون از کارخانه میافتد- اشخاصی که هیچ رابطه قراردادی واقعی یا بالقوه با کارخانه ندارند، زیرا هزینههای قراردادبستن (در اصطلاح اقتصادی «هزینههای معاملاتی») کمرشکن است.
این هزینههای «بیرونی»، اثر اندکی بر تصمیمات مدیران و مالکان معمولا طالب نفع کارخانه در چگونگی هزینهکرد برای کنترل آلودگی دارند.گرمشدن زمین، که تا حد زیادی ناشی از انتشار دی اکسید کربن در جو زمین به دلیل فعالیت بشر است، تصویر روشنی از منافع و هزینههای بیرونی است. هزینههایی که نیروگاه برق برای کاهش انتشار دیاکسیدکربن خود متحمل میشود، منافع را عمدتا نصیب سایرین میسازد؛ معادل همین مساله، هزینههایی که چنین آلودگیهایی تحمیل میکنند، عمدتا بر دوش سایرین و نه آلودهکننده میافتد.
هزینه را باید از «رانت» جدا کرد و رانت هم مفهوم اقتصادی دیگری است که در سراسر وبلاگ تکرار میشود. رانت (که نباید با اجارهبها اشتباهگرفته شود)، خیلی ساده، میزان عایدی بیش از جبران هزینه تحملشده (هزینه فرصت) است. مثال کلاسیک آن زمین حاصلخیز کشاورزی است. اگر تقاضا برای یک محصول کشاورزی، از ظرفیت عرضه به بازار حاصلخیزترین زمین زراعی بیشتر باشد، زمین غیرحاصلخیز (زمینی که کار روی آن پرهزینهتر است) وارد چرخه تولید خواهد شد. قیمت بازار باید هزینه تولید در زمین غیرحاصلخیز را جبران کند و بنابراین در بازار رقابتی، قیمت محصول برابر با هزینه تولید آخرین واحد محصول تقاضا شده (هزینه نهایی) در زمین غیرحاصلخیز خواهد بود. آن هزینه و به تبع آن، قیمت بازار از هزینه تولید حاصلخیزترین زمین کشاورزی بالاتر خواهد بود و بنابراین مالکان زمینهای کشاورزی حاصلخیزتر، قیمتی بیش از هزینههای متحمل شده بهدست خواهند آورد که به این تفاوت قیمت با هزینهها، رانت میگوییم.
مثالی دیگر از رانت، درآمدهای بسیار کلانی است که نصیب بازیگران و هنرمندان پرطرفدار میشوداین هنرمندان جایگزین کاملی ندارند (دقیقا شبیه زمین حاصلخیز کشاورزی که زمین نامرغوب نمیتواند جانشین کامل آن محسوب شود) و بنابراین آنها قدرت تعیین قیمتی برای خدمات خود دارند که از هزینه ارائه خدماتشان بسیار بیشتر است. این در ضمن، نکته مهمی را نشان میدهد که «هزینه» از دید اقتصاددانان، «هزینه فرصت» است (پیش از این در بحث هزینههای جستوجوی مصرفکننده اشاره شد).
یک هنرمند محبوب معمولا رانت کلانی به جیب میزند، چون شغل جایگزین برای وی، امکان پولسازی به مراتب کمتری دارد: احیانا بهترین شغل دیگر برای یک خواننده موسیقی پاپ، پیشخدمتی در رستوران خواهد بود که فقط کسری از درآمد دریافتی به عنوان خواننده را دریافت میکند. این درآمد جایگزین که وی با اشتغال به خوانندهبودن از دست میدهد، هزینه فرصت شغل خوانندگی وی حساب میشود (جدای از هزینههای دخیل در شغل خوانندگی از قبیل هزینه آموزش، حقالزحمه موسسه و هزینه لباس). تفاوت بین آنچه وی در شغل خوانندگی بهدست میآورد و درآمد بسیار کمتری که او به عنوان پیشخدمت رستوران دریافت خواهد کرد رانت اقتصادی وی محسوب میشود.
«رانتجویی» با اینکه به رانتها ربط پیدا میکند، اما شکل رفتاری متمایزی است. رانتجویی متضمن دنبال کسب ثروت رفتن، عمدتا از طریق انتقال ثروت از دیگران به سمت خود است از قبیلگرفتن یارانهها و سایر امتیازات دولتی، یا برخی اوقات از طریق گمانهزنی (سفتهبازی) در بازارهای مالی. رانتجویی در ردیف میل و کششهای طبیعی انسانی است، اما زیان اجتماعی نیز به بار میآورد. چشمداشت برای به دستآوردن چنین منافعی، موجب صرف هزینه در تلاش جهت کسب آنها خواهد شد و از لحاظ اجتماعی عملی زیانبار است اگر این هزینهها ارزشی خلق نکنند بلکه صرفا رانتجو را قادر به انتقال ثروت از دیگران به سمت خویش سازند. یک مثال، «مسابقه حق اختراع» است.
حق انحصاری اختراع، منبع بالقوه ایجاد رانت است، چون درآمد ایجادشده از محل حق اختراع، از هزینه اختراع و هزینه تولید محصول دارای مجوز حق اختراع تجاوز میکند چون حق اختراع جلوی رقابتی را میگیرد که این رقابت، عایدات صاحب حق اختراع را بیش از هزینه تولید از بین میبرد. شرکت در مسابقهای برای اینکه در یک حق اختراع اول شوید، با شتاب بخشیدن به تولید اختراع، ارزش اجتماعی به جامعه عطا میکند، اما اگر این شتاب بسیار کند باشد، ارزش اجتماعی اضافی احیانا بسیار کمتر از صرف هزینههایی خواهد بود که بنگاههای رقابتکننده برای اینکه اول شوند متحمل میگردند.
حکمرانی نهادی، نقش مهمی در تحلیل سیاستهای اقتصادی ایفا میکند. انواع نهادهای اصلی عبارتند از: بازار، دولت و سازمانهای غیرانتفاعی از قبیل بیشتر دانشگاههای آمریکا و (سایر) بنیادهای خیریه. بازار (خرید و فروش) ویژگی مهمی دارد که رفاه اجتماعی معمولا با رفتار خودخواهانه ترویج و تقویت میشود.
دلیل اصلی این است که دو فرد خودخواه با هم تجارت نمیکنند، مگر اینکه هر دو انتظار داشته باشند تجارت وضعشان را بهتر سازد؛ بنابراین، تجارت رفاه را افزایش میدهد به جز زمانی که آثار منفی (بیرونی) مهمی در هر جایی از اقتصاد بهجا بگذارد، مثل زمانی که تولیدکننده کالای مورد مبادله آلودگی را بهوجود میآورد. بازار ویژگی مهم دیگری دارد که مورد تاکید فریدریش هایک بود و پیشتر اشاره کردیم: بازار اطلاعات را تجمیع میکند (اگر چه همانطور که بحران مالی جاری نشان میدهد همیشه با کارآیی عمل نمیکند)، چون اطلاعات درباره عرضه و تقاضا به نحوی فشرده و مختصر در قیمتها ثبت و ضبط میشود.
سازمانها از داشتن چنین ویژگی محروم هستند و غیبت آن باعث بهوجود آمدن «هزینههای کارگزاری» میشود: هزینههای ناشی از تلاش یک رییس (از قبیل مدیران شرکت) به مهارکردن کارگزاران (زیردستان) خود تا در جهت منافع رییس و نه منافع شخصی خود عمل کنند. هزینههای کارگزاری خصوصا در سازمانهای نابازار از قبیل موسسات دولتی و سازمانهای غیرانتفاعی که متمایز از بنگاههای تجاری هستند شدید است، زیرا در این نهادهای نابازار، فقط علائم بازاری ضعیفی از عدم وفاداری یا عملکرد ضعیف کارگزاران داریم یا محدودیتهایی در اقدام مطابق این علایم وجود دارد. ارائه اصول اقتصادی به صورت انتزاعی، کاری که در این مقدمه انجام دادیم، شاید بیربط با مسایل عملی جامعه به نظر رسد، اما امیدواریم کاربرد این اصول در جهان واقع که در تک تک مطالب نوشته شده وبلاگ خواهید خواند آن تصور را از ذهن شما بزداید.
گری بکر و ریچارد پوسنر
مترجم: جعفر خیرخواهان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست