چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

پژوهشی تاریخی در ماجرای اصحاب فیل


پژوهشی تاریخی در ماجرای اصحاب فیل

سوره فیل و ماجرای اصحاب فیل همواره مورد توجه تاریخ نگاران و مفسران بزرگ قرار گرفته و هر كدام به بخشی از این ماجرا پرداخته اند در این مقاله, در ابتدا سعی شده از اطلاعاتی كه از منابع عربی, حبشی, رومی و یونانی و به ویژه سنگ نوشته ها درباره زندگی ابرهه به دست آمده است تا حد امكان, تصویر روشن و دقیقی از شخصیت و زندگی ابرهه فراهم شود

سوره فیل و ماجرای اصحاب فیل همواره مورد توجه تاریخ نگاران و مفسران بزرگ قرار گرفته و هر كدام به بخشی از این ماجرا پرداخته اند. در این مقاله، در ابتدا سعی شده از اطلاعاتی كه از منابع عربی، حبشی، رومی و یونانی و به ویژه سنگ نوشته ها درباره زندگی ابرهه به دست آمده است تا حد امكان، تصویر روشن و دقیقی از شخصیت و زندگی ابرهه فراهم شود. سپس به زمینه های تاریخی آن روزگار و چگونگی به قدرت رسیدن ابرهه و اقدامات او و جنگ هایش با توجه به آثار به دست آمده در این زمینه و دلیل حمله ابرهه به مكه اشاره شود. هم چنین با تطبیق نظرات تاریخ نگاران عرب و غیرعرب سعی شده است نظر درست را درباره این ماجرا از میان آن ها مشخص سازیم و با بررسی نظرات گوناگون تاریخی در زمینه سال وقوع این ماجرا ـ مشهور به «عام الفیل» ـ و آوردن دلایل مستند زمان دقیق این حادثه را مشخص سازیم.

در پایان، بحثی تحلیلی به اختصار، درباره سوره فیل و روایات مختلفی كه در این خصوص در منابع تاریخی و تفاسیر آمده است، ارائه شده و با تطبیق آن ها با یكدیگر، درستی یا نادرستی آن آشكار گردیده است.

در یكی از سوره های قرآن۱، به داستان حمله اصحاب فیل به فرمان دهی ابرهه به مكه اشاره شده است. «ابرهه» نامی غیرعربی است كه در گویش حبشیان ابراهیم۲ یا ابراهام۳ نیز خوانده شده است. هم چنین این نام را در تاریخ پادشاهان اكسوم (حبشه) نیز می توان یافت.۴

اما در منابع عربی، نام ابرهه به صورت های گوناگونی از جمله ابرههٔ الاشرم،۵ ابرههٔ بن الاشرم۶ و ابرههٔ بن صباح۷ آمده كه از این میان، ابرهه اشرم۸ قابل قبول تر است. گاهی نام وی در منابع مزبور با كنیه ابویكسوم یا كنیه نادرست ابواصحم نیز آمده است.

اطلاعاتی كه از منابع عربی، حبشی، سریانی، رومی، یونانی و به ویژه سنگ نوشته ها درباره زندگی ابرهه به دست آمده برای ترسیم زندگی نامه و تصویری روشن و دقیق از وی كافی نیست. در منابع و گزارش های غیرعربی از رویدادها و حوادث مشخص و مستندی سخن گفته شده، ولی در گزارش های اسلامی و عربی، از ابرهه بیش تر در رابطه با جریان حمله اصحاب فیل به مكّه یاد شده است. در این گزارش ها، غالباً از جنبه تخیّلی و داستان پردازی بحث شده است، به گونه ای كه از یك ابرهه، چند ابرهه آفریده اند كه در دوران هایی گوناگون، پیش از روزگار حضرت سلیمان(علیه السلام) تا زمان ابرهه واقعی می زیسته و بر كشور سبا و حمیر فرمان می رانده اند.۹ بر همین اساس، نام ابرهه به شعر جاهلی راه یافته است.۱۰

● پیشینه تاریخی داستان اصحاب فیل

در قرون پنجم و ششم میلادی، كشورهای ایران و بیزانس، دو ابرقدرت آن روزگارِ جهان در جهت منافع خود، همواره درصدد گسترش هرچه بیش تر نفوذ خود در شبه جزیره عربستان بودند.

ایران، كه از دیرباز انحصار بازرگانی ابریشم را در دست داشت، بر كالاهای بازرگانی كشور روم، تعرفه ها و مالیات های سنگین می بست و به ویژه در زمان جنگ، از رسیدن ابریشم به بیزانس جلوگیری می كرد.۱۱

از این رو، دولت بیزانس بر آن بود تا امنیت راه های زمینی و دریایی را از اقیانوس هند به مدیترانه از طریق دریای سرخ به هر طریق، تأمین كند و حُمیریان را از دست اندازی به كشتی های رومی بازدارد.۱۲ بیزانس برای ضربه زدن به دولت ایران، حتی به هم پیمانی با حمیریان یهودی مذهب یا بُت پرست روی می آورد.۱۳

در این میان، كشور اكسوم (حبشه)، كه در گذشته برای حفظ كاروان های بازرگانی خود در دریای سرخ، بارها حمیریان را سركوب كرده بود، پس از آن كه آیین مسیحیت را پذیرفت، منافع خود را در زمینه های گوناگون با بیزانس مشترك یافت. متقابلاً ایران نیز با وجود داشتن آیین زردشتی، از رواج مذهب نسطوری در درون و بیرون قلمرو خود، پشتیبانی می كرد تا در برابر مذهب «منوفیزیت» كلیسای قسطنطنیه سدی پدید آورد.۱۴

بنابراین، قبایل و دولت های آن روز شبه جزیره عربستان، هم چون غسّانیان و لخمیان برای نبرد دو قدرت بزرگ آن روزگار، به صورت دو طیف و قطب متضاد درآمده بودند كه در واقع، برای كشورهای ایران و بیزانس، نقش دولت های خط مقدم را ایفا می كردند. ولی گاهی درگیری خود دولت های خط مقدّم، جنگ را میان دو دولت ایران و روم برمی افروخت.۱۵

یكی از راه های نفوذ بیزانس، اعزام مبلّغان مسیحی به هند و آفریقا و سرزمین های عرب و كمك در ساختن كلیساهای باشكوه بود. آیین مسیحیت در نیمه دوم سده ۴ میلادی به نجران راه یافت و در سده های ۵ و ۶ میلادی به اوج انتشار خود رسید.۱۶ ذونواس، آخرین شاه یهودی مذهب حمیر، كه از تجاوزات دولت مسیحی «اكسوم» به یمن ترس داشت و گسترش آیین مسیحیت را برای استقلال و قلمرو حكومت و فرمان روایی خود خطرناك می پنداشت، در سال ۵۲۳ م. به نجران تاخت و شماری از مردم شهر را كشت.

نام و نسب ذونواس در منابع عربی، بسیار متفاوت آمده است، ولی از میان آن ها سخن ابن خلدون پذیرفتنی تر می نماید: «تاریخ نگاران جملگی برآنند كه ذونواس، فرزند تبان اسعد بود و زُرعه نام داشت و چون بر ملك پدران خود غلبه یافت، یوسف نام گرفت.»۱۷

ابن قتیبه در معنای واژه ذونواس، به «دو گیسوی پیچان» وی اشاره كرده۱۸ و شروتر این ریشه شناسی عامیانه را پذیرفته و آن را برگردان عربی واژه سریانی «مسروق» دانسته كه در منابع سریانی، به ذونواس اطلاق شده است.۱۹

ولی از همه مهم تر، در دو سنگ نبشته Ry۵۰۷, Ry۵۰۸، به یك شاه یهودی به نام یوسف اسأر، كه با حبشیان می جنگید، اشاره شده است.۲۰ بر اساس گزارش های گوناگون، یوسف اسأر باید همان ذونواس باشد. ذونواس را در منابع حبشی، فنحاس نامیده اند،۲۱ ولی در منابع یونانی و رومی، به صورت های دیمنوس (Dimnus)، دامیان (Damian) و دیمیانوس (dimianos)نیز دیده می شود. اما دامیان حمیری كه بر اساس نوشته یوحنّا افسوسی مالالا و دیگران در حدود ۴۸۰ میلادی، با ایدوگ (Aidog) (یا تازینا یا الاعمیدا) شاه حبشه می جنگید، نمی تواند ذونواس بوده باشد.۲۲

در بیش تر گزارش های تاریخ نگاران عرب و سریانی، بر تعصّب مذهبی شاه یهودی و انتقام گیری وی در ماجرای كشتار نجران اشاره شده است.۲۳

اما بر اساس نوشته ابن قتیبه، ذونواس از نفوذ آل جفنه (خاندان شاهان غسّانی)، كه مانند حبشیان با رومی ها هم پیمان بودند و از روم كمك مالی سالانه می گرفتند، در امان نبود.۲۴

بنابر گزارش هایی كه ابن هشام و طبری از ابن اسحاق آورده اند، آیین مسیحیت را شخصی به نام فیمیون با عبدالله بن ثامر به یمن برد.۲۵ ذونواس به نجران حمله كرد تا نجرانیان را به دین یهود وادارد، ولی چون نپذیرفتند، مغاكی كَند و پرآتش كرد و بیست هزار تن را بسوخت. مردی به نام دَوْس ذوثَلْعبان یا حیان یا جبار بن فیض كه از این كشتار جان به در برده بود، به دادخواهی نزد قیصر روم به قسطنطنیه شتافت و قیصر در نامه ای به نجاشی فرمان داد تا به خون خواهی هم آیین های خود برخیزد.۲۶ نجاشی سپاهی به فرمان دهی اریاط گسیل كرد. ابرهه نیز در این سپاه بود. جنگ به شكست حمیریان انجامید و ذونواس از ترس اسارت، سوار بر اسب به غرقاب دریا راند و جان باخت و اریاط به فرمان روایی نشست. ولی در روایت ابن كلبی۲۷ مردی به نام دوس، اهل نجران، كه مسیحیان دو پسرش را كشته بودند، برای دادخواهی به ذونواس روی آورد. آن گاه مردی كه ابن كلبی نام او را نبرده است، از شاه حبشه یاری جُست.۲۸ شاه حبشه از قیصر روم كشتی خواست و سپاهی گسیل كرد كه ذونواس آن را درهم شكست. سپس سپاه دیگری به فرمان دهی دو تن، كه یكی از آن ها ابرهه بود، فرستاد. در این جنگ، ذونواس شكست خورد و خود را به دریا افكند و ابرهه فرمان روای صنعا و توابع آن شد. در این روایت، اریاط بعدها در زمان طغیان و نافرمانی ابرهه ظاهر می شود.۲۹ بیش تر گزارش ها با مطالب شهادت نامه حارث نزدیكی دارد; تنها تفاوت آن این است كه بنا به گزارش شهادت نامه مذكور، فرمانده حبشی، شاه یهودی را به اسارت گرفت و او را به قتل رسانید. هم چنین در روایات عربی، پایتخت حمیریان «صنعا» آمده است، ولی در پایتخت بودن ظفار (ریدان) نمی توان تردید داشت.۳۰ علاوه بر این، آن كه در گزارش های عربی شمار كشته شدگان مسیحی بیست هزار تن آمده، در حالی كه در سرود «یوحنّا»، تعداد آن ها دویست تن آمده كه پذیرفتنی تر است.۳۱

بیش تر گزارش های عربی، ذونواس را «صاحب اخدود» معرفی كرده و از انداختن مسیحیان نجران به مغاك پرُ آتش سخن گفته اند. این موضوع مشخص می سازد كه گزارش های عربی از روایت هایی تأثیر پذیرفته است كه بیش تر مفسّران در تفسیر سوره «البروج» درباره اصحاب اخدود آورده اند. اما تحقیق درباره منشأ این روایت ها ما را به احتمال زیاد، به آن گروه از مسیحیان نجران می رساند كه در دوران خلافت عمر، در سال ۶۳۴ م.، به عراق مهاجرت كردند. به همین دلیل، انتقاد یاقوت به روایت ابن اسحاق تأمّل برانگیز است،۳۲ به ویژه آن كه طبری ذونواس را به گزارش ابن اسحاق، «صاحب اخدود» معرفی كرده و در تفسیر خود،۳۳ نه حدیثی از پیامبر(صلی الله علیه وآله) درباره رویداد نجران آورده و نه خود به ذونواس و نجران اشاره كرده است.۳۴

از گزارش های گوناگون، چنین برمی آید كه حبشیان دو بار برای سركوب ذونواس به یمن تاختند. «پروكوپیوس» (Procopius)۳۵ و بیش تر تاریخ های عبری۳۶ از یك حمله كه سرانجام آن مرگ ذونواس بوده، سخن گفته اند. اما در گزارشی كه طبری۳۷ از ابن كلبی آورده، از دو حمله یاد شده است. در حمله نخست هفتادهزار سپاهی به فرمان دهی اریاط۳۸ به یمن آمدند، ذونواس به دلیل ضعف و ناتوانی، فرمانبردار حبشیان شد و بعدها سربازان حبشی را در شهرها پراكند و سپس به امیران و بزرگان حمیری دستور داد كه آن ها را به قتل برسانند. در این زمان بود كه نجاشی هفتادهزار سپاهی را به فرمان دهی ابرهه و شخص دیگری به یمن روانه كرد. این گزارش با نوشته های رومی و حبشی و سریانی مطابقت دارد،۳۹ ولی با منابع دیگر عربی اختلاف هایی دارد. بجز حمزه اصفهانی كه برای ذونواس از جانشینی به نام «ذوجدن» نام برده،۴۰ تمامی منابع دیگر عربی بر این اعتقادند كه ذونواس آخرین شاه حمیر بود.

در سنگ نوشته های حصن غُراب EPI GR ۲۶۳۲ REو RY۵۰ RY۵۰۷۴۱نیز در سنگ نوشته ناقصی كه احمد فخری در مأرب یافت،۴۲ در جنگ های حبشیان با حمیر، از شاه یوسف اسأر (= ذونواس) سخن به میان آمده است. از دو سنگ نوشته RY۵۰۸ و RY۵۰۷ به تاریخ ۶۳۳ حمیری مطابق با ۵۱۸ میلادی چنین برمی آید كه قسمت هایی از خاك یمن از جمله پایتخت (ظفار) در اشغال حبشیان بود. بر همین اساس، یوسف اسأر و امیران و فرماندهان وفادار به او از جمله سُمَیْفع اَشْوَع به ظفار و قسمت های جنوبی منطقه تهامه نزدیك «باب المندب» و «مخا» و «نجران» حمله می كردند و كلیساها را می سوزاندند و به جنگ و خون ریزی می پرداختند.

نویسنده:حسن فراهانی

پی نوشت ها

۱ـ سوره فیل

۲ـ وهب بن منه، كتاب التیجان فی ملوك حمیر، صنعا، ۱۹۷۹ م.، ص ۱۳۶ تئودور نولدكه، كتاب تاریخ ایرانیان و عرب ها در زمان ساسانیان، ترجمه عباس زریاب، ص ۳۲۲

۳ـعبدالمجیدعابدین،بین الحبشهوالعرب،بیروت،دارالفكرالعربی،ص۵۹/ص۱۵

۵ـ محمد بن عبدالله ازرقی، اخبار مكه، به كوشش رشدی الصالح ملحس، بیروت، ۱۴۰۳ ق.، (۱۹۸۳ م.)، ج ۱، ص ۱۳۷ / ابن هشام، السیرهٔ النّبویهٔ، به كوشش مصطفی السقاء، ابراهیم اللبیاری و عبدالحفیظ شلبی، دارالاحیاءالتراث العربی، ج ۱، ص ۳۸ / علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب، به كوشش یوسف الشعرداغی، بیروت، ج ۲، ص ۵۲ / التیجان فی ملوك حمیر، ص ۳۱۴

۶ـحمزه اصفهانی، تاریخ سنی ملوك الارض والانبیا،برلین، ۱۳۴۰ ق.، ص ۸۹

۷ـ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، به كوشش علی محمد البجاوی، قاهره، ۱۳۸۹ ق. (۱۹۷۰ م.)، ج ۱۷، ص ۳۰۴

۸ـ اشرم: بینی و لب شكافته

۹ـ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت و بغداد، ۱۹۶۷ م.، ج ۳، ص ۵۰۷ و ج ۴، ص ۴۱۸

۱۰ـ حسن سندوبی،شرح دیوان امری القیس، قاهره،المكتبهٔ التجاریهٔ، ص ۱۹۲

۱۱- Steven Runciman, Byzantine Civilistion (London: ۱۹۶۶), P ۱۶۱-۱۶۵.

۱۲ـ المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۷، ص ۲۸۲

۱۳- Procopius, History of the wars, Vol. I, Trans. by: H. B., Dewing (London: ۱۹۵۴), Vol. J / XX / ۱.

۱۴ـ المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۲، ص ۶۲۶، ۶۲۷، ۶۲۹ /

Jean, Danielou & Henri, marrou, The Christian Centuries Vol.I, Trans. By: Vincent cronin (New York: ۱۹۶۴), PP. ۳۶۹-۳۷۱

۱۵ـ نینا ویكتوریا پیگولوسكایا، العرب علی حدود بیزنطه و ایران، ترجمه عربی صلاح الدین عثمان هاشم، كویت، ۱۹۸۵ م.، ص ۳۹

۱۶ـ افرام اغناطیوس، «كتاب الشهداء الحمیرین»، مجلهٔ المجمع العلمی العربی، دمشق، ۱۹۴۰ م.، ش. ۱، ص ۵

۱۷ـ ابن خلدون، العبر، ج ۲، ص ۱۱۱

۱۸ـ عبدالله بن مسلم بن قتیبه، المعارف، به كوشش ثروت عكاشه، قاهره، ۱۳۸۸ ق. (۱۹۶۹ م.) ص ۶۳۶

۱۹- Sthroter, R., Trostschreiben Jacob¨s von Sarug an die himiaritischen christen, in: ZDMG, ۱۸۷۷, XXXI. P. ۴۰۳.

۲۰- Ryckmans Jacques, La Persecution des chretiens Himyaritesau sixime siecle (Leiden: ۱۹۵۶), PP. ۱۳-۱۶.

۲۱- Fell, winand, Die Christenverfologung in sudarabieh und die himjarisch-athiopischen Kriege Nach Abessinischer Ueberlieferung, in: ZDMG, ۱۸۸۱, XXXV. P. ۱۷.

۲۲ـ بین الحبشه و العرب، ص ۴۵ ـ ۴۷ / Ibid., PP. ۲۰-۲۲

۲۳ـ محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج ۱، ص ۹۲۵ ـ ۹۲۶ / تاریخ سنی ملوك الارض و الانبیاء، ص ۸۸

۲۴- Procopius, OP.Cit., Vol. II, X/۲۳

۲۵ـ السیرهٔ النبویّه، ج ۱، ص ۳۲ به بعد / تاریخ طبری، ج ۱، ص ۹۱۹ به بعد

۲۶ـ احمد بن داود دینوری، اخبار الطوال، به كوشش عبدالمنعم عامر و جمال الدین الشیال، بغداد، ۱۳۷۹ ق. (۱۹۵۹ م.)، ص ۶۲ / اخبار مكه، ج ۱، ص ۱۳۵ / تاریخ طبری، ج ۱، ص ۹۲۷ / السیرهٔ النبویهٔ، ج ۱، ص ۳۸

۲۷ـ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۹۲۶

۲۸ـ كتاب التیجان فی ملوك حمیر، ص ۳۱۲ / المعارف، ص ۶۳۷

۲۹ـ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۹۳۰

۳۰ـ بین الحبشه و العرب، ص ۵۰

۳۱- Shroter, R., OP.Cit., P. ۳۶۲ / Bell, Richard, The Origin of Islam in its Chrifian Ehvironment (London, ۱۹۲۶), P. ۳۸.

۳۲ـ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج ۴، ص ۷۵۵ ـ ۷۵۶

۳۳ـ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۹۲۵

۳۴ـ بین الحبشه و العرب، ص ۵۲ ـ ۵۵ /

Loth, O., Tabari¨s Korah Commentar, in: ZDMG, ۱۸۸۱, XXXV, Pp. ۶۱۹-۶۲۲

۳۵- Procopius, OP.Cit., Vol.I, XX/۱.

۳۶ـ محمد ابن اسحاق، سیرهٔ، به كوشش محمد حمیدالله، قونیه، ۱۴۰۱ ق. (۱۹۸۱ م.)، ص ۳۵ / التیجان فی ملوك حمیر، ص ۳۱۲ ـ ۳۱۳ / تاریخ سنی ملوك الارض و الانبیاء، ص ۸۸ ـ ۸۹ / السیرهٔ النبویهٔ، ج ۱، ص ۳۸ ـ ۳۹

۳۷ـ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۹۲۹ ـ ۹۳۰

۳۸ـ احمد بن الحسین بیهقی، دلائل النبوهٔ، به كوشش عبدالمعطی قلعجی، بیروت، ۱۹۸۵ م.، ص ۱۱۷; هم چنین در گزارش ابن اسحاق در كتاب سیرهٔ شصت هزار نفر به فرمان دهی (روزبه) آمده است.

۳۹- Fell, Winand, OP.Cit., P. ۱۶

۴۰ـ تاریخ سنی ملوك الارض و الانبتیاء، ص ۸۹

۴۱ـ۴۲ـ المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۳،ص۴۵۹ـ۴۶۰/ج۳،ص۴۸۰

۴۳ـ همان، ج ۲، ص ۵۹۵ ـ ۵۹۷

۴۴ـ محمدعبدالقادر بافقیه، تاریخ الیمن القدیم، بیروت ۱۹۸۵ م.، ص ۱۵۹

۴۵ـ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب، ج ۲، ص ۵۲ / تاریخ سنی ملوك الارض و الانبیاء، ص ۸۹

۴۶ـ السّیرهٔ النبوّیه، ج ۱، ص ۴۳ / اخبار مكهٔ، ج ۱، ص ۱۳۶

۴۷ـ المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۳، ص ۴۷۶

۴۸ـ همان، ج ۳، ص ۴۷۲ ـ ۴۷۳ / مروج الذّهب، ج ۲، ص ۵۳

۴۹ـ آرتور كریستین سن، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، تهران ۱۳۴۵ ش.، ص ۳۸۵ ـ ۳۸۶

۵۰- Propcopius, OP.Cit, Vol.I / XXI / ۱۷.

۵۱ـ تئودور نولدكه، تاریخ ایرانیان و عرب ها در زمان ساسانیان، ترجمه عباس زریاب، تهران، ۱۳۵۸، ص ۳۳۷ / المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۳، ص ۴۷۶

۵۲ـ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۹۳ به بعد

۵۳ـ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج ۱۷، ص ۳۰۷ / اخبار الطّوال، ص ۶۲

۵۴- Procopius, OP.Cit., Vol.I / XX / ۳-۸

۵۵ـ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۹۳۳

۵۶- Smith, Sidney, Events in Arabia in the ۶thcentury, A. D., in: BSOAS, XVI. ۱۹۵۴, Part۳. P. ۴۳۲

۵۷ـ تاریخ ایرانیانوعرب ها درزمان ساسانیان، ترجمه عباس زریاب، ص ۳۳۷

۵۸ـ المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۳، ص ۴۸۳

۵۹ـ تاریخ الیمن القدیم، ص ۱۵۹، ۱۶۰ / بین الحبشه و العرب، ص ۵۹

۶۰ـ تاریخ الیمن القدیم، ص ۱۶۰ / المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۳، ص ۴۸۵ ـ ۴۸۶

۶۱ـ۶۲ـ المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۳، ص ۴۹۳/،ج۳، ص۴۹۵

۶۳ـ العرب علی حدود بیزنطه و ایران، ص ۱۲۸

۶۴ـ المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۳، ص ۴۹۷ ـ ۴۹۸

۶۵ـ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۹۴۲

۶۶ـ ا. ل. سیدیو، تاریخ العرب العالم، ترجمه به عربی عادل زعیتر، قاهره، ۱۹۶۹م.، ص ۴۲ ـ ۴۳

۶۷ـ مروج الذهب، ج ۲، ص ۵۵

۶۸ـ اخبار الطّوال، ص ۶۲ ـ ۶۳

۶۹ـ تاریخ سنی ملوك الارض و الانبیاء، ص ۸۹

۷۰ـ مروج الذهب، ج ۳، ص ۵۷

۷۱ـ المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۳، ص ۵۰۵ / المعارف، ص ۶۳۶

۷۲ـ اخبار مكهٔ، ج ۱، ص ۱۳۷ ـ ۱۳۹

۷۳ـ عبدالرحمن سهیلی، الروض الانف، به كوشش عبدالرحمن الوكیل، قاهره، ۱۹۶۹ م.، ج ۱، ص ۲۶۳ ـ ۲۶۷ / السیرهٔ النبویهٔ، ج ۱، ص ۴۹ ـ ۵۴

۷۴- Rossini, conti, Expedition et Possession des Habasal, eh Arabie, in: JA,XVIII Juillet-September ۱۹۲۱. Pp. ۳۱-۳۲.

۷۵ـ عبدالرحمن سیوطی، تفسیر درّالمنثور، قم، ۱۴۰۴ ق. ج ۶، ص ۳۹۴ / حسن بن محمد نیشابوری، تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، در حاشیه جامع البیان طبری، بولاق، ۱۳۲۹ ق.، ج ۳۰، ص ۱۶۳ / جارالله زمخشری، الكشاف، بیروت، دارالمعرفه، ج ۴، ص ۲۸۵ ـ ۲۸۶ / ابومحمد حسین بغوی، تفسیر معالم التنزیل، به كوشش خالد عبدالرحمن، بیروت، دارالمعرفه، ج ۴، ص ۵۲۵ ـ ۵۲۶ / محمد بن احمد قرطبی، الجامع الاحكام القرآن، به كوشش مصطفی السقاء، بیروت، ۱۹۶۷ م. ج ۲۰، ص ۱۸۸ / احمد بن عبدالله ابونعیم اصفهانی دلائل النبوهٔ، حیدرآباد دكن، ۱۹۷۷ م. ص ۱۰۱

۷۶ـ محمد ابن حبیب، المحبر، به روایت حسن بن حسن سكری به كوشش الیزه لیختن شناتر، حیدرآباد دكن، ۱۳۶۱ ق. (۱۹۴۲ م.)، ص ۱۳۰ / المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۳، ص ۵۱۲ ـ ۵۱۳

۷۷ـ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۹۳۵ / تفسیر جامع البیان، ج ۳۰، ص ۱۹۴

۷۸ـ المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۳، ص ۵۱۸

۷۹ـ لوئیس شیخو، شعراء النصرانیه، بیروت، ۱۹۲۶.، ج ۱، ص ۲۲۹ / السیرهٔ النبویهٔ، ج ۱، ص ۶۲ / تاریخ ایرانیان و عرب ها در زمان ساسانیان، ص ۳۳۹

۸۰ـ احمدبن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ یعقوبی،ترجمه دكترآیتی،ج۱، ص ۳۵۸

۸۱ـ مروج الذهب، ج ۲، ص ۲۸۰ / تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۳۵۱

۸۲ـ العرب علی حدود بیزنطه و ایران، ص ۱۲۹ ـ ۱۳۰

۸۳ـ الجامع الاحكام القرآن، ج ۲۰، ص ۱۹۴

۸۴ـ تاریخ ایرانیان و عرب ها در زمان ساسانیان، ص ۳۴۰

۸۵ـ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۵، ص ۱۳۸ / تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۳۶۶ و ۳۵۹ / الروض الانف، ج ۱، ص ۷۲

۸۶ـ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۱۳۶ / الروض الانف، ج ۱، ص ۷۱

۸۷ـ سید قطب، تفسیر فی ظلال القرآن، جزء ۱۰، ص ۶۷۰ و ۶۶۹

۸۸ـ مصطفی مراغی، تفسیر مراغی، ج ۲۸ و ۳۰ ذیل سوره

۸۹ـ بحارالانوار، ج ۱۵، ص ۱۳۸

۹۰ـ تفسیر مراغی، ج ۲۸ و ۳۹ ذیل سوره

۹۱ـ محمد حسنین هیكل، حیات محمد، چاپ مصر، ج ۲، ص ۶۴

۹۲ـ تفسیر مراغی، ج ۲۸ و ۳۹ ذیل سوره

۹۳ـ الروض الانف، ج ۱، ص ۷۷

۹۴ـ السّیرهٔ و النّبویهٔ، ج ۱، ص ۵۶ / الروض الانف، ج ۱، ص ۷۲

۹۵ـ تفسیر طبری، ج ۳، ص ۱۹۳ / همو، تاریخ طبری، ج ۱، ص ۹۴۵ / شعر «عبدالله بن زِبعْری» در السّیرهٔ النبویهٔ، ج ۱، ص ۵۹

۹۶- Procopirus, OP.Cit., Vol.I / XXI / ۱-۵

۹۷ـ شیخ طوسی، تفسیر التبیان، ج آخر، ص ۴۱۰

۹۸ـ ابن منظور،لسان العرب، دارالفكر،بیروت، ج۱۱،ص۳۲۶،واژه «سجّیل»

۹۹ـ الروض الانف، ج ۱، ص ۷۱

۱۰۰ـ تفسیر التبیان، ج آخر، ص ۴۱۰

۱۰۱ـ لسان العرب، ج ۱۱، ص ۳۲۶ ـ ۳۲۷، ذیل واژه «سجیل»

منبع:فصلنامه معرفت ، شماره ۴۰


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.