دوشنبه, ۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 20 January, 2025
یک ایرانی در آمریکا
«صبح امروز که از فرودگاه بینالمللی جان.اف.کندی وارد خاک آمریکا شدم، به نظرم آمد هرچه خواندهام هیچ است و باید از نو دستگاه ذهنم را بچینم؛ از سفرنامه جلال آلاحمد تا جلال رفیع و از رمان بیوطن امیرخانی تا خندهدار فارسی فیروزه جزایری دوما، همه حرف خودشان را زدهاند نه حرف این سرزمین را. میخواهم این چندروز کمی خودم و این تصاویر ذهنیام را کنار بگذارم و بگذارم این سرزمین خودش حرف بزند؛ مثل عکاسی, عکاسی کنم و از خودم کمتر بنویسم؛ پس این کتاب نه روزنوشت است، نه افاضات روشنفکری درمورد سنت و مدرنیته در جهان آمریکایی شده، نه حرف سیاسی و نه حتی دغدغههای پدرانه تربیتی، بلکه چندتصویر است و من فقط یک راویام که سعی میکنم روایت کنم با مشاهدات و تصویرها.»
سیدمجید حسینی در یکی از روزهای ژوئن ۲۰۱۱ - خرداد ۱۳۹۰ - با این جملات، مقدمه کتاب «هاروارد مکدونالد» را تمام کرده و سفر خود به ینگه دنیا را آغاز میکند. این چند خط اما تنها مقدمهای بر آغاز یک سفر نیست؛ این خطوط قرار است ذهن خواننده را با تصاویری که در ادامه کتاب روایت میشود و مهمتر موضع نویسنده آشنا کند. حسینی با «هاروارد مکدونالد» کوشیده است تصویری فارغ از آنچه تا به حال از آمریکا در کشورمان دیده است و شنیده، ببیند و بشنود و همانها را برای خوانندهاش روایت کند. در این مسیر، نویسنده همانطور که روی جلد کتاب هم آمده است، ۴۳ نمای نزدیک از سفرش به آمریکا را پیش روی خواننده میگذارد تا آمریکایی را ترسیم کند که نه به آمریکای جلال آلاحمد شبیه است، نه بهشت شداد جلال رفیع است و نه بیوتن امیرخانی. آمریکایی که در «هاروارد مکدونالد» رخ مینمایاند جایی است که سیدمجید حسینی روزنامهنگار خود دیده است.
حقیقت هم این است که در بسیاری از بخشهای کتاب میتوان آمریکای دیگری را دید. در ترسیم آنچه در ینگه دنیا میگذرد، نویسنده با خودش و خواننده تا حدود بسیار زیادی صادق بوده است. او تا انتهای کتاب از نظم آمریکایی، از پلیس خوب، از طبیعت و رحمت واسعهاش تعریف و حتی ادعا میکند که «ان اکرمکم عندالله اتقاکم» فقط در کانادا «درست و برقرار» است هر چند یهود زدهاند! در نوشتن این نماهای نزدیک یا به قول خود نویسنده فریمها، سیدمجید حسینی تامل نکرده است؛ هرجا چیزی دیده به ثبت و ضبط ناگهانی صحنه پرداخته است و شاید همین اتفاق، عامل صداقتی باشد که در بخشهای بسیاری از این کتاب به چشم میخورد: «روزی که رفتم و با یک کردیت کارت که تنها ۳۰۰ دلار موجودی داشت یک ماشین ۲۰ هزار دلاری کرایه کردم، جواب این سوال را گرفتم. فقط شماره کردیت کارتم را گرفت و سوئیچ ماشین فورد را تحویلم داد. نه امضا گرفت، نه کارت شناسایی، نه سند منگولهدار، نه ضامن کارمند، نه سفته و چک ضمانت. فقط شماره کارت اعتباری و بس... و این یعنی روح قانون در سرزمین آمریکا. قانون مبنای اطمینان در تمامی روابط اجتماعی است. بازار و اقتصاد و سرمایهداری امنیت دارند چون قانون محور همه روابط است.»
یا در جایی دیگر او بیهیچ واهمه یا پردهپوشی درمورد دموکراسی در کانادا مینویسد: «و باز فراموش نمیکنم روزی را که مقابل پارلمان کانادا در اتاوا جمع زیادی از مردم با پلاکاردهایی که از عکس کودکان فلسطینی آسیبدیده در دست داشتند، تجمعی اعتراضی گذاشته بودند در دفاع از حقوق کودکان فلسطینی و البته دولتمداران یهودزده کانادایی، بیتوجه به این نگاه مردم کار خودشان را میکردند و این بزرگترین آسیب دموکراسیشان بود از نظر من.»
با این حال سبک نوشتههای «هاروارد مکدونالد» به نوشتههای مینیمال و وبلاگی میماند که در عین اینکه حوصله خواننده بیحوصله این روزها را سرنمیبرد، به ارائه اطلاعات و رویدادهایی میپردازد که یک ایرانی در ینگه دنیا تجربه میکند. شاید باید یه این نکته نیز اشاره کرد که احتمالا روزنامهنگار بودن نویسنده در تصویرگری آمریکا خیلی به کار او آمده است. او با شناختی که از مخاطب امروزی ایران دارد نثری را برگزیده که در عین سهلخوان بودن بیمایه و مبتذل نیست.
با این همه خود نویسنده در پایان کتابش اعتراف میکند که اگرچه میخواسته بیطرف باشد و تلاشش هم همین بوده، اما جامعهای که او در آن چندوقتی را به نوشتن این سفرنامه پرداخته باعث شده است که او نتواند بیطرف مطلق بماند: «[...] فصل نیویورک تمام نشده، احساس کردم اشیا و مکانها، آدمها و وقایع جلوی دوربین قلمم حرکت دارند و کسی نایستاده تا من از او عکس بگیرم و مراتب بیطرفیام را اثبات کنم و اصولا اینجا همه جزو فضایی هستند که درون آن زندگی میکنند و اتفاقا سخت هم طرفدارند و نظریه دارند و تو نمیتوانی بینظر باشی، هرکس اینجا تکلیفش مشخص است و تو را هم تعیین تکلیف میکنند! کمکم فهمیدم که من هم تصادفا بیطرف نیستم چون ایرانیام و آمریکایی نیستم و از زاویه دید ایرانی به مسائل نگاه میکنم و اصولا زاویه دید دیگری ندارم که با آن نگاه کنم و اصولا کسی که زاویه دید دارد، جانبدار است و جانبدار دید و نظر خودش را دارد...»
با این همه «هاروارد مکدونالد» روایت نویسنده مسلمان ایرانی به دنیای مدرن است که کوشیده در روایت آنچه دیده اعتدال و انصاف را تا حد ممکن رعایت کند.
مهران خداداد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست