چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

تربیت و اهداف آن از منظر قرآن و سنت نبوی


تربیت و اهداف آن از منظر قرآن و سنت نبوی

مفهوم «تربیت» در تعالیم وحی و سنت نبوی, بر پرورش استعدادهای درونی انسان و فراهم ساختن زمینه رشد استعدادهای آدمی دلالت می کند

مفهوم «تربیت» درتعالیم وحی و سنت نبوی، بر پرورش استعدادهای درونی انسان و فراهم ساختن زمینه رشد استعدادهای آدمی دلالت می کند. به عبارت دیگر، در تربیت، عنایت و اهتمام به پیشبرد تمایلات فطری و استعدادهای متنوع متربی لحاظ شده؛ و تربیت نیز، در صورتی ثمربخش است که با عمل و کوشش متربی همراه باشد

غالب متفکران در تبیین اهداف ، به افقهای دور دست وادی تربیت و عنوان هدفهای غایی یا دراز مدت ، اهمیت ویژه ای می دهند و آن ها را دارای اولویت می دانند و در مراتب بعدی به ارائه هدفهای میانی (میان مدت ) و نیز هدفهای مرحله ای (کوتاه مدت ) می پردازند.

این نوشتار گامی است به سوی فراسوی تبیین معنا و مفهوم تربیت واهداف تربیت از منظر قرآن و سنت نبوی . وتلاشی جهت ارائه تصویری جامع از تربیت اسلامی که در این راستا از آیات واحادیث صحیح نبوی ونظرات حکمت آمیزعلما واندیشمندان این عرصه،بهره گیری شده است .

سپاس خدای دو جهان را سزاست که در کتاب با عظمت قرآن، شیوة تربیت انسان را، به عرصة بیان آورد و اصول هدایت، نیکی و اصلاح بشری را در احکام شرع مقدس اسلام آشکار کرد.و سلام و درود بر آن سرور محبوب ـ حضرت محمدص ـ کسی که خداوند متعال او را برای تربیت کل جامعة انسانی برانگیخت و رسالتش بالاترین مراتب افتخار و عظمت و منتهای بزرگی و سروری را برای جامعة بشری به ارمغان آورد.و سلام و درود بر یاران و یاوران پاک و وارسته‌اش، کسانی که برای تمامی نسل‌های بعد از خود الگوهای منحصر بفردی بودند که شیوة بنای امت اسلام و تربیت انسان را به بشریت آموختند.و سلام و درود بر کسانی که طریق آنان را بر می‌گزینند و راه آنان را به نیکی دنبال می‌کنند، سلام و درودی مدام و پیوسته تا روز قیامت!

بدیهی است « تربیت» مفهوم وسیع و دامنه ای گسترده دارد، بطوری که از دیدگاه مکاتب مختلف و ‏فلاسفه و علمای اخلاق و....،اهداف متعددی در مورد آن بیان شده، تا جایی که می توان بیان داشت ‏که :از نظر سنتی در میان اقوام مختلف و از نظر علمی و تجربی در عصر حاضرهدف از تربیت: پرورش ‏استعدادهای درونی ، ظهور و به فعلیت در آوردن آن استعدادها در جهت شکوفایی و رشد وبه کمال ‏رساندن آنها با بهره گیری از زمینه ها و امکانات مناسب می باشد .‏

همچنین «تربیت» مفهوم بی‌پایان و بی‌کرانه‌ای است که تمامی شئون و ابعاد حیات انسانی را در بر ‌می‌گیرد؛ ‏تربیت نه در حصار زمان محدود می‌شود و نه در قلمرو مکان می‌گنجد. فراتر از محیط، وسیع‌تر از عالم و ژرف‌تر از ‏رفتار بیرونی و نهان و سرشت آدمی است.‏

انسان نیز موجودی‎ ‎اجتماعی است و نمی تواند به سوی غایت تربیت، جز در میان جمع و بر اساس ‏روابط صالح‎ ‎اجتماعی سیر کند. انسان چه در حال آسایش و راحتی و چه در بلا و سختی لازم است‎ ‎قدرتهای مادی و معنوی خود را روی هم بریزد و کلیه شئون زندگی خویش را در پرتو روابط‎ ‎اجتماعی سالم و تعاون و همکاری اجتماعی به سامان رساند.‏

تربیت را از حیث قلمرو و حوزه کار نیز می توان‎ ‎در دو معنای خاص و عام مورد توجه قرار داد در اولی ‏، فرایندهای ویژه ای همچون‎ ‎انتقال اندیشه و ایجاد صفات معین در محدوده سنی خاص مورد نظر است که ‏معمولا در‎ ‎مراکز ومحیطهای آموزشی صورت می گیرد و غالبا به آن‎ ‎تربیت رسمی‎ ‎نیز اطلاق می شود‎.

تربیت عام ، زمینه ساز نگرشها و روشهای تحول بخشی است‎ ‎که در تمام مراحل زندگی جریان دارد و ‏منشاء تاءثیر آن خود فردیا عوامل خارج از وجود‎ ‎اوست و به لحاظ گستردگی دامنه آن به تربیت غیر ‏رسمی نیز منسوب است . با این ملاحظه‎ ‎تربیت انبیا و اولیای الهی و جانشینان آنها در زمره تربیت عام ‏قرار می گیرد. چنین‎ ‎تربیتی ، از جنبه پهنانگری ، مرزهای زمان و مکان را در هم می نوردد و از جنبه‎ ‎ژرفانگری و به لحاظ همخوانی فطری ، بر مخاطبش تأثیر عمیق تری می گذارد .

● معناشناسی واژه تربیت

لازم است قبل از تعریف و تعیین این اهداف نگاهی مختصر به معنا و مفهوم امر تربیت پرداخته شود.‏

‏از گفته‌های زبان‌شناسان و فرهنگ واژه‌ها چنین برمی‌آید که «تربیت» مصدر باب «تفعیل» و دارای سه ریشه ‏است:‏

‏۱- ربأ، یربؤ ( فعل مهموز)

۲- ربی، یربی (فعل ناقص)

۳- ربّ، یربّ ( فعل مضاعف) (شحات الخطیب، /۲۳)‏

تربیت چون از «ربا، یربو» باشد، رشد کردن و برآمدن و قد کشیدن و بالیدن را می‌رساند.

ابن منظور در« لسان ‏العرب» می‌گوید: «رَبا الشی‏ءُ یَرْبُو رُبُوّاً و رِباءً: زاد و نما.» یعنی چیزی رشد کرد و افزوده شد.‏ (ابن منظور، ‏۱۴/ ۳۰۵)

ابن عربی با توجه به همین ریشه، گفته است:‏

‏«فَمَن یَکُ سائلاً عَنِّی فَإنّی بمکه منزلی و بها ربّیتُ»‏

‏«اگر کسی از من بپرسد (کیستی؟) خواهم گفت: اقامتگاه من مکه است و در همان جا قد کشیده و ‏بالیده‌ام.» (رفیعی، ۳/۹۰)‏

بنابراین اگر تربیت برگرفته از «ربی، یربی» باشد، معنایش افزودن، پروراندن، برکشیدن، برآوردن، رویانیدن و تغذیه کودک ‏است.‏

تربیت از ریشه «ربّ، یربّ» در معانی زیرنیز آمده است: پروردن، سرپرستی و رهبری کردن، رساندن به فرجام، ‏نیکو کردن، به تعالی و کمال رساندن، ارزنده ساختن، از افراط و تفریط درآوردن، به اعتدال بردن، استوار و متین ‏کردن.

گویا با لحاظ همین ریشه و معنای تربیت بوده که در« اقرب الموارد» آورده است:‏

‏«رباه یربی تربیه: جعله یربو و غذاه و هذبه» «او را تربیت کرد؛ یعنی او را غذا داد و پیراسته‌اش ‏کرد.»‏ (الشرتونی، ۱/۳۸۶)

از میان معانی مذکور، بیشتر زبان‌شناسان تربیت را با عنایت به ریشه «ربّ، ‏یربّ» تعریف کرده‌اند. مثلا:

راغب اصفهانی بر آن است که: «الرَّبُّ فی الأصل: التربیه، و هو إنشاء الشی‏ء حالاً فحالاً إلی حدّ التمام‏» ‏‏(راغب اصفهانی،/۱۸۴)

«تربیت، دگرگون کردن گام به گام و پیوسته هر چیز است، تا آن‌گاه که به انجامی که آن را ‏سزد برسد.» و بیضاوی، تربیت را «به کمال رساندن و ارزنده ساختن اندک اندک هر چیز» دانسته است. (بیضاوی، ‏‏۱/۱۰)‏

هر چند در نگاه برخی از اهل لغت، رب و تربیت از یک ریشه و معنای اصلی ربّ، همان « تربیت» است. (مودودی، ‏‏/۳۴)

اما چه این سخن استوار و پذیرفته باشد و یا سخن پیشین مبنی بر اینکه واژه تربیت سه ریشه‌ای است، در ‏صورت اشتقاق تربیت از «ربی یربی» (ناقص بودن)، در تمامی ساختارهای لفظی به معنای برجسته و متورم ‏شدن چیزی از درون و سپس افزوده شدن بر آن است.

نگارنده «التحقیق فی کلمات القرآن» با توجه به همین ‏معنای « تربیت» می‌گوید:‏

‏«أنّ الأصل الواحد فی هذه المادّه: هو الانتفاخ مع زیاده بمعنی أن ینتفخ شی‏ء فی ذاته ثم یتحصّل له فضل و ‏زیاده. و هذا المفهوم قد تشابه به علی اللغویّین، ففسّروها بمعان لیست من الأصل، بل هی من آثاره و لوازمه و ‏ما یقرب منه، کالزیاده المطلقه، و الفضل، و النماء، و الانتفاخ، و الطول، و العظم، و الزکا، و النشأ، و العلا.»

‏«دیدگاه مطابق با حقیقت آن است که این ماده در اصل به معنای « انتفاخ‌ ـ برجسته شدن ـ به همراه افزوده ‏شدن» است، به این معنا که چیزی در ذات خود برجستگی و گشودگی یافته و سپس بر آن افزوده گردد. اما این ‏مفهوم بر بسیاری از اهل لغت مشتبه شده و برای آن معانی را برشمرده‌اند که با اصل معنای این ماده سازگار ‏نیست، بلکه آن معانی از آثار و لوازم معنای اصلی است، همچون مطلق زیاد شدن، زیاد شدن ـ از اندازه معمول‌ـ، ‏رشد و نمو، متورم شدن، افزایش در درازی، افزوده شدن در بزرگی، رشد کردن، نمو کردن و بالا آمدن.»‏ ‏‏(مصطفوی، ‏۴/ ۳۵)‏

سپس او بر اساس همین گفته خود، بین معنای ریشه مهموز و مضاعف این واژه تفاوت قائل شده و معنای ‏آن را زمانی که از ماده مهموز باشد، به معنای خود افزودگی و زمانی که از ماده و ریشه مضاعف باشد، به معنای« ‏افزایش از بیرون » دانسته و گفته است:‏

‏«و بهذا یظهر الفرق بین هذه المادّه و بین الربب و الربا، فقولنا ربی‏ء الصغیر مهموزا أی علا و طال، و ربّ الصغیر ‏بالتضعیف أی ساقه الی جهه الکمال» (همان)‏

‏«بر اساس آنچه گفته شد، فرق بین این ماده و بین دو ماده ربأ (مهموز) و ربّ ( مضاعف) معلوم می‌گردد؛ ‏بدین معنا که هرگاه می‌گوییم «ربئ الصغیر» [ مهموز]، یعنی طفل قد کشید و بلند شد. اما معنا و مفهوم «ربّ ‏الصغیر» [ مضاعف] این است که کودک را به جهت کمال سوق داد.»‏

هرگاه به کاربرد این واژه در دانش تربیت و اندیشمندان علوم تربیتی بنگریم، بدین نتیجه خواهیم رسید که ‏تربیت با در نظر گرفتن همین ریشه (مضاعف) معنا شده است، چنان که در قرآن کریم نیز تربیت تنها با ساختار لفظی «‏ربّ» به کار رفته است.‏

بدین ترتیب می‌توان چنین نتیجه گرفت که «رب» و «مربی» از ماده تربیت است و در معنا و مفهوم لغوی ‏تربیت، سه عنصر مربی، هدفداری مربی مبنی بر رشد دادن متربی و کمال‌یابی تربیت شونده، از ارکان و عناصر ‏اصلی به شمار رفته، به گونه‌ای که با نبود هر یک از اضلاع این مثلث، مفهوم تربیت بر آن صدق نمی کند و این ‏ سه جزء، از یک منظر، فراخنای مفهوم تربیت را محدود می‌کنند، هر چند که از منظر دیگر (سویه‌ها و ابعاد ‏وجودی تربیت شونده) اطلاق و شمول دارد، به این معنا که تربیت را به بُعد خاص مادی و یا معنوی تربیت ‏شونده محدود و مقید نمی‌کند. پس تربیت آن‌گاه که درباره انسان به کار می‌رود، هر دو بُـعد مادی و معنوی آن ‏را پوشش می‌دهد و رشد و کمال‌یابی بایسته هردو مورد نظر مربی است .

● تعریف تربیت از دیدگاه دیگران

تربیت از مفاهیم و پدیده‎ ‎هایی است که در خصوص معنا و مفهوم آن توافق فلسفی و وحدت دیدگاه ‏کمتر وجود دارد، به‎ ‎این لحاظ که هر مکتب ، متکی بر مبانی فلسفی خود، تعریف ویژه ای برای تربیت ‏ارائه می‎ ‎کند. شاید بتوان قدیمی ترین و در عین حال روانترین و ساده ترین تعریف را به افلاطون‎ ‎نسبت ‏داد. وی می گوید‎ : ‎تربیت ، زیباترین چیزی است که در بهترین‎ ‎انسان ها آشکار می شود .‎‏( ‏آویبوری،لرد، ،ص ۱۰۷)‏‎

اهمیت و نقش انحصاری تربیت در تحقق فرهنگ و تمدن و رشد و تعالی آن دو بر مربیان و اندیشمندان بزرگ ‏پوشیده نبوده است، از همین رو، غزالی تربیت را پس از پیامبری، شریف‌ترین کار آدمی برشمرده اند . (غزالی، ج ۱،ص۳۵)‏

با این همه مایه تعجب است که تا کنون بر تعریفی واحد و یا همگون از تربیت، توافق نشده است. علت این ‏ناهمگونی را از یک سو ـ چنان‌که اشاره شد ـ در محدوده و گستردگی تربیت و از دیگر سو، در گوناگونی رویکرد ‏تعریف‌گران تربیت به هستی، خدا، جهان، انسان، معرفت و جامعه شناختی می‌باید سراغ گرفت. بنا به تعبیری دیگر، ‏هر کس از تربیت آن گونه که مایل به فهم آن بوده و گرایش‌های علمی و فکری وی ایجاب می‌کرده، دفاع کرده و ‏تعریف ارائه داده است. از این رو، عده‌ای از تربیت‌پژوهان بزرگ، از یافتن تعریف شفاف و یگانه که پسندیده همگان باشد، نا‌امید گشته و تلاش در این راه را بیهوده انگاشته‌اند.‏

غزالی در تعریف تربیت دو قید و پسوند را لحاظ کرده و مؤلفه‌های تربیت را مرکب از سه ضلع مربی، پیراستن و ‏آراستن متربی دانسته و آورده است:‏

‏«پیری باید که او را ارشاد و تربیت کند و اخلاق بد از وی ستاند و به در اندازد و اخلاق نیکو به جای آن ‏نهد و معنای تربیت این است.» (غزالی، مکاتیب فارسی، ص۸۷)‏

محمد رشید رضا، تربیت را رشد نیروهایی می‌خواند که در خور پیشرفت و تعالی‌اند و ریشه در سرشت آدمی ‏دارند. از دید او این رشد از دو راهکار سلبی و ایجابی به دست می‌آید؛ راهکار سلبی، برداشتن موانع رشد ‏استعدادها و از میان بردن آنچه نیروهای گوهرین آدمی را از اعتدال باز می‌دارد. و راهکار ایجابی به معنای افزایش، ‏رشد دادن و پرورش جسم و جان از راه تغذیه سالم و آموزش علم و دانش. (رفیعی، /۹۲)‏

تربیت در قرآن کریم

‏قرآن کریم در خصوص تربیت معنوی و اخلاقی، از واژه «تزکیه» و مشتقات آن استفاده کرده است؛ مانند آیه(قَدْ ‏أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا*وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا) (شمس/۹-١٠) و آیه(...وَیُزَکِّیهِمْ و َیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ...)(جمعه/۲).» ‏‏(همان)‏

‏(هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الأمِّیِّینَ رَسُولا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَهَ)(جمعه/۲)‏

‏«او کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها می‌خواند ‏و آنها را تزکیه می‌کند و به آنان کتاب و حکمت می‌آموزد.»‏

تزکیه جلوه ای از تربیت است و با تربیت از منظر پالایش و رفع موانع که برآیند آن رشد یافتن است، همانندی و ‏همسانی دارد. هرچند که از منظر قلمرو شمول، تزکیه نسبت به تربیت، تنگنایی مفهومی دارد؛ زیرا تزکیه تنها ‏ناظر به تربیت اخلاقی است و با سایر گونه‌های دیگر تربیت؛ ارتباطی ندارد . همچون پرورش و تأمین همه جانبه نیازهای مادی و ‏جسمی انسان‌ها، به ویژه عهده‌دار بودن مستقیم تربیت فیزیکی متربیان از جمله این موارد است و گویا به همین ‏در قرآن کریم، زمانی که از متربیان در دو جنبه تربیت مادی و معنوی، همچون خداوند، والدین و یا نقش ‏فرعون در تربیت موسی سخن می‌گوید، با واژه «تربیت» یاد می‌کند، اما زمانی که از نقش تربیتی پیامبرسخن ‏می‌گوید، واژه «تزکیه» را به کار می‌برد؛ چرا که حوزه تربیتی پیامبر به تزکیه و پیرایش معنوی انسان‌ها محدود ‏می‌شود، حال آنکه کارکرد تربیتی سایر مربیان که قرآن از آنها یاد کرده است، شامل هر دو بُعد مادی و معنوی ‏تربیت می‌گردد.‏

بدین ترتیب با توجه به تمامی آیات شریفه‌ای که از تربیت سخن گفته و یا واژه تربیت در آنها به کار رفته ‏است، می‌توان در مفهوم و چیستی تربیت از منظر قرآن چنین گفت:‏

‏‌«تربیت» یعنی برانگیختن، شکوفا کردن و رشد دادن استعداد‌های انسان در جهت کمالی که شایسته اوست، از ‏راه فراهم سازی تمام و یا بخش بزرگی از زمینه‌ها و عوامل لازم و مؤثر در کمال و شکوفایی استعداد‌های انسانی ‏و نیز رفع موانع و اسباب بازدارندگی کمال و تعالی انسان از سوی مربی، همراه با تلاش و دلسوزی تربیت کننده، ‏به گونه‌ای که متربی به اندازه تربیت خود، وامدار و مدیون مربی باشد.»‏

بنابراین در رویکرد تربیتی‎ ‎اسلام ، بیشترین تعاریف ، ناظر بر مفهوم شکوفایی استعدادها و بالفعل نمودن آنهاست ‏و‎ ‎در تکمیل چنین برداشتی از مقوله تربیت ، علمای اخلاق به کسب عادات و رفتارها و‎ ‎درونی ساختن ‏آنها توجه خاص دارند. لذا می توان نتیجه گرفت که در چنین رویکردی ،‎ ‎انسان موجودی است سرشار ‏از قابلیتها و تواناییهایی نهفته و درونی که باید در جریان‎ ‎تربیت آشکار و به ظهور و بروز برسد از ‏سوی دیگر، بسیاری از خلقیات و صفات مطلوب‎ ‎باید از طریق الگوگرایی و همانند سازی ، در وجود وی ‏ایجاد شود و او را به کمال‎ ‎برساند‎.

● هدف تربیت

تربیت همانند هر فعالیت ارادی دیگر انسان، هدفی را دنبال می‌کند. هدف‌داری تعلیم و تربیت از هدف‌داری ‏نظام آفرینش و نوع جهان‌بینی و انسان شناسی و مبانی پذیرفته شده یک مکتب تربیتی جدا نیست؛ یعنی هر ‏مکتبی با توجه به مبانی اعتقادی خود، از تربیت انسان هدف خاصی را دنبال ‌کرده و می‌کند. از همین رو در ‏گذشته و در فرهنگ یونان قدیم که دفاع از وطن و سرزمین بالاترین ارزش قلمداد می‌شد، آماده سازی فرد برای ‏فداکاری در راه سرزمین را هدف از تربیت تلقّی می‌کردند. در روزگار معاصر نیز برخی از طبیعت گرایان معتقد بودند ‏هدف آموزش و پرورش آماده ساختن فرد برای پیروزی در تنازع بقاست؛ چنان که در جوامع کمونیستی هدف ‏نهایی تربیت، فراهم کردن امکان‌های رشد و گسترش دولت کمونیستی انگاشته می‌شد.‏

غالب متفکران در تبیین‎ ‎اهداف ، به افقهای دور دست وادی تربیت و عنوان‎ ‎هدفهای غایی‎ ‎یا دراز مدت ، ‏اهمیت ویژه ای می دهند و آن ها را دارای اولویت می دانند و در‎ ‎مراتب بعدی به ارائه هدفهای میانی ‏‏(میان مدت ) و نیز هدفهای مرحله ای (کوتاه مدت‏‎ ‎‏)‏‎ ‎می پردازند.‏‎

همانا تعریف اهداف و غایات از مهمترین قضایای تربیتی است که لازم است که اهتمامی شایانی بدان داده ‏شود،وآن بدین جهت است که توجیه سالم ومقبول کار تربیتی به میزان فهم ‏مربیان از غایات و اهداف آن بستگی دارد. پس ضروری است که اهداف دراز مدت و اهداف کوتاه مدت مورد بحث وبررسی قرار گیرد

مقصود از اهداف: مجموعه اغراض و مقاصدی که دسترسی به آنها در فاصله زمانی نزدیک میسّر است، ‏وشاعر می گوید:‏

کل له غرض یسعی لیدرکه والحر یجعل إدراک العلا غرضا

هر کسی برای خویش هدفی دارد و سعی می کند به آن دست یابد و شخص آزاده کسی است که ‏نیل به مقامات عالی را به عنوان هدف خویش قرار دهد .‏

مفهوم غایات همان اغراض و مقاصد و اهداف دور دستی هستتند که دسترسی و تحقق آنها در آینده نزدیک ‏ممکن نیست .ولی به هر حال مقصود از اهداف تربیتی اغراض یا غایاتی هستند که برای تحقق یافتن آنها ‏تلاش انجام می گیرد حال چه کوتاه مدت باشند یا دراز مدت .‏

اهمیت و ارزش هدف به خاطر این است که به کار و تلاش معنا و مفهوم و جهت بخشده ، و سمت و سوی ‏آن را معین کرده، و وسایل و ابزار رسیدن به هدف را مشخص می کند، به خاطر همین است کسی که هیچ ‏هدفی نداشته باشد، لذت کار وتلاشش را را درک نکرده،و مزه ایثار وفداکاری را نمی چشد،و حتی ممکن است نتیجه تلاشش نیز ‏تباه و ضائع شود چون نمی داند انتهای آن به کجا ختم می گردد، و نمی توانددر مورد برتری روشی ‏بر روش دیگر و یا ابزاری بر ابزار دیگربه یقین برسد .( للدکتورفاخر عاقل، ص ‏‏۲۶۷.)‏

اگر از انسانی خواسته شوددر کتابخانه بدون تعیین موضوع خاصی مطالعه نماید،یا اینکه به خاطر هدف ‏مشخصی که مورد اهتمام او باشد ویا اینکه به خاطر آن داخل کتابخانه شده تا مطالعه و تحقیق کند، ‏ویا هدف از ورودش به کتابخانه مطالعه کتابهای معینی نباشد، وشور ونشاط او به ضعف و ‏سستی می گراید و چه بسا در امر مطالعه دچاتر اهمال و رکود گردد .‏

ولی اگر از این انسان بار دیگر خواسته شود،مطالبی را در مورد « تسامح در اسلام » مطالعه کند،و ‏تحقیقی را در۳۰صفحه آماده گرداند تا آن را به مرکز تحقیقات اسلامی ارائه کند، تا جایزه ویزه و ‏نفیس اختصاصی برای بهترین تحقیق ، در این زمینه را کسب کند .با دادن این انگیزه قوی کشاندن این ‏انسان به کتابخانه ودادن چنین انگیزه قوی و نشاط بیشتربه یافتن و مطالعه کتبی می پردازد ‏که در مورد موضوع مذکور بحث کرده اند، ودر آماده کردن تحقیق به روشی نیکو وآوردن آن در ‏اسلوبی نو وعالی، وتایپ و چاپ نیکوی آن سریع اقدام کی کندبه اکممکید اینکه در این مسابقه پیروز ‏شود، پس اینجا هدف برای او واضح و تعریف شده است، ونشاط و فعالیت او را در این زمینه وشوق و ‏رغبتش را به انجام کارش توجیه میکند،و او را برای رسیدن به موفقیت یاری می دهد .‏

از این مثال برای ما روش می شود که تعیین هدف به عنوان یک امر ضروری در نهایت اهمیت قرار ‏داردبرای هر کس که بخواهد آگاهانه در مسیری قدم بردارد، پس چگونه به نسبت کار تربیتی از او در ‏مورد توجیه و ارشاد نسل خواسته می شود ساختن امتی پاک، وتعیینروش سیر و سلوک در زندگی فردی ‏و اجتماعی، تا اینکه بشر لحظات این زندگی رادر سعادت و خوشبختی توأم با نظم وانظباط و،وهمکاری و ‏همیاری و وحودت و انسجام،خوش بینی ورغبت و ثابت قدم، وهوشیاری وتدبرو حاکمیت سپری کند .( ‏أصول التربیة الإسلامیة ص ۱۴۹، التربیة الإسلامیة لأحمد الحمد ص ۳۶، ۳۷.)‏

وامّا هدف مکتب اسلام از تربیت همان «کمال یابی انسان» ویا به تعبیری رساندن انسان به کمال مطلوب و ممکن برای او، می باشد . زیرا آفرینش انسان و ترکیب وجودی او به گونه‌ای است که می‌تواند از راه‌ها و شیوه‌های گوناگون به پیشرفت و ‏تعالی دست یابد و ابعاد وجودی خویش را گسترش و کمال بخشد. با توجه به این زمینه‌ها واستعداد‌ها، انسان رو ‏به سوی کمال مطلق دارد و همواره در صدد صعود به مدارج عالی انسانی است و از رسیدن به هیچ درجه‌ای ‏سیری نمی‌پذیرد.‏

اسلام همان‌سان‌ که در اندیشه و باور، شریعت توحیدی است و به توحید و یگانگی در خالقیت، ربوبیت، توحید ‏در افعال، توحید در عبادت و اطاعت باور دارد، در تربیت و اهداف تربیت انسانی نیز توحیدگراست. در نگرش ‏اسلامی، برای انسان، چه در افعال وحرکت‌های تکوینی و چه در افعال و حرکت‌های تشریعی و ارادی، هدف و ‏مقصدی جز خدا شناخته نمی‌شود؛

‏(أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لا تُرْجَعُونَ* فَتَعَالَی اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ...) (مؤمنون/۱۱۶-۱۱۵)‏

‏«آیا پنداشتید شما را بیهوده آفریده‌ایم و به سوی ما بازگردانده نمی‌شوید؟! پس برتر است خداوندی که ‏فرمانروای حق است (از اینکه شما را بی هدف آفریده باشد.)»‏

‏(وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإنْسَ إِلا لِیَعْبُدُونِ)(ذاریات/۵۶)‏

‏«من جن و انس را جز برای پرستش نیافریدم (تا از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند).»‏

کمال و تربیت مطلوب و ممکن برای انسان‌ها، ره سپردن به همین مقصد و غایت یگانه هستی، یعنی خداوند ‏است.‏

بدین ترتیب، آنچه در فرجام و چشم‌انداز تربیت اسلامی قرار دارد، خداگونه شدن، آراسته گشتن به آرایه‌های ‏خدا، رشد و کمال معنوی انسان و رسانیدن او به مقام قرب ربوبی و پرورش استعداد‌های انسانی از رهگذر بندگی ‏و اطاعت خداوند است. هدف انبیای الهی که نقش بارز و برجسته آنان تربیت انسان‌های بایسته بر اساس مدل و ‏الگوی وحیانی به شمار می‌رود، جز این نبوده است که با تکیه بر ایمان و معنویت، انسان را به جایی برسانند که ‏تکامل و رشد و هدف زندگی خویش را سعادت و رستگاری در گستره ابدیت بداند و آن را در سایه عنایات بی‌کران ‏حق تعالی جستجو کند و حیات و مرگ و تلاش و نیایش و پرستش و تمام حرکات و سکنات خود را تنها برای خدا و ‏تسلیم و تعبد محض در برابر اراده او بداند و نماد انسانی باشد که می گوید: ‌«نماز من، مناسک من، حیات و مرگ ‏من برای خدا، پروردگار جهانیان است. او شریک ندارد، بدین موظف شده‌ام و من نخستین فرد تسلیم شدگانم». ‏‏(انعام/۱۶۳-۱۶۲)‏

بنا بر این، تربیت امری هدفدار و آگاهانه با دامنه ای وسیع وشاخه های گوناگون ودارای نظم و ترتیب ‏وقاعده می باشد که در رشد و نمو قوای جسمی و روحی انسان بسیار مهم و مؤثر ارزیابی می گردد .‏

طبیعی است انسان همانطور که از نظر جسمی با استفاده از تغذیه مناسب و سالم رشد ونمو مطلوب می ‏نماید،روح و روان او نیز به وسیله تزکیه و تربیت لطیف و نیکو رشد ونمو می کند، با این تفاوت که : ‏رشد و نمو جسم، حدّ معلوم و غایت مشخصی دارد و هرگاه به آن حدّ رسد سیر نزولی آن آغاز می ‏شود و بار دیگر به ضعف و ناتوانی می گراید، ولی رشد ونمو روحی وروانی، به زندگی انسان پیوند ‏خورده و هرگر متوقف نمی شود، مگرزمانی که شخص از مدرسه این جهان مادی رخت بربندد .‏

● تربیت در آیینه سنت صحیح نبوی

مطالعه سنت نبوی و احادیث پیامبر (ص) وتوجه به آن از نظر سند و متن، که یکی از بارزترین علایم ‏نهضت اسلامی معاصر می باشد، در رشد ونمو جسمی روحی ودر پرورش همه جانبه انسان اهمیت شایان ‏توجهی را داراست . تا آنجا که بر مبنای تحقیقات و بررسیهای انجام شده در سیره و سنت پیامبر(ص) ‏جسم و روح و ذهن وفکر انسان مسلمان متناسب با جوّ وفضای اسلامی پرورش یافته وشخصیت او در ‏راستای ربانی شدن شکل گرفته و در تمام مراحل زندگی و مسئولیتهای اجتماعی آماده پذیرش تربیت و ‏شایسته تبعیت بدون چون و چرا از طرق سلوک وسیرت رسول گرامی می گردد .‏

هر چند ناگفته نماند که: مقصود از توجه نمودن به سنت نبوی وبررسی احادیث وسیره رسول (ص) به این ‏معنا نیست که سنت بر قران مقدم شمرده شود بلکه آنچه که به حقیقت مورد تأکید و اعتقاد همگان می ‏باشد این است که قران به عنوان اولین مصدر تشریع وکتاب زندگی، هیچ فردی از افراد مسلمان در آن ‏شک و تردیدی ندارد، وپس از قران، سنت نبوی به عنوان شارح آیات قران قرار دارد که مستقیما امور ‏عام را خاص،مطلق را مقیّد، و مجمل را مبیین، ومعنا و مفهوم آن را تشریح و تبیین می کند و اهدافش ‏را روشن ومقاصدش را تطبیق عملی و محقق می گرداند .‏

اما آنچه حائز اهمیت است که در مدرسه سنت وسیره نبوی برنامه ای کامل تربیتی یافت می شود که از ‏هدایت و رهنمودها و توجیهات پاک و ربانی پیامبر (ص) نشأت گرفته که با وجود چنین برنامه غنی از ‏جانب پیامبر به عنوان اسوه مطلق، دیگر نیازی به وارد کردن نظریات تربیتی از افراد غیر مسلمان نیست ‏پیامبری که هیچ گاه از روی هوا و هوس چیزی نمی گوید ....‏

پس بر انسان مسلمان امری وا جب و ضروری است که در رابطه با تربیت و اهداف کوتاه مدت و دراز مدت ‏ان ، حدیث و سنت نبوی، به عنوان اساس کار، جزو منابع اولیه او مدّ نظر قرار گیرد و در حین تتببع وبررسی مسایل تربیتی ، هرگز ‏اراء و افکار دیگران، بر احادیث و سنت نبوی سبقت نجسته و ترجیع داده نشود بلکه بر عکس، آموزه های ‏سنت نبوی بر هر چیز دیگری غیر از قرآن ترجیع داده شود .‏

حضرت علی ـ کرّم الله وجهه ـ همه مردم را به استنباط استخراج مطالب از منابع نبوی فرا می خواندند . ‏چون پیروی از سنت نبوی یگانه راه صحیح بوده و از این رو می فرمودند : ن هرگاه حدیثی از رسول ‏خدا(ص) برای شما بیان نمودم پس تصور شما نسبت به آن چنان باشد که از هر چیزی( غیر از قران) ‏بهتر و هدایت بخش تر و پاکتر می باشد . ( به روایت ابو یعلی در مسند خود با سند صحیح)‏

هم چنین اقتدا به شخص پیامبر در هر زمینه ای و تبعیت از سنت پاک او، به عنوان عبادت خداوند و ‏تنفیذ امر او به حساب می آید، چنانکه سعید بن اسماعیل زاهد می گوید : « کسی که نفس خویش را ‏تابع گفتار و کردار رسول خدا (ص) گرداند هر چه بگوید درست و پسندیده می گوید، و آنکه از هوس و ‏هوای نفس تبعیت کند، گفتار و کردارش بدعت و ناپسند می بیاشد .» (الجامع لاخلاق الراوی واداب ‏السامع » تالیف خطیب بغدادی)‏

چون خدا وند می فرماید...) نور / ۵۴ ‏

‏« اگر از او (پیامبر) اطاعت کنید هدایت خواهید یافت .»‏

استاد محمد قطب در پیش گفتار کتاب « روش تربیتی در اسلام» چنین می نویسد :

«پیامبر (ص) مفسر و ‏بیانگر واقعی قرآن کریم بود و وقتی از حضرت عایشه (رض) درباره اخلاق پیامبر (ص) پرسیدند،گفت : ‏اخلاق پیامبر (ص) همان قرآن کریم بود . بنا بر این پیامبر (ص) نمونه زنده تربیت اسلامی بود و او با ‏اخلاق ذاتی و رهنمودهایش برای مردم، مفسر وبیانگر روش تربیت اسلامی بود .»‏

حمزه خان بیگی



همچنین مشاهده کنید