سه شنبه, ۲۶ تیر, ۱۴۰۳ / 16 July, 2024
مجله ویستا

دانش آموز سالاری


دانش آموز سالاری

صدای تق تق کفشهای معاون مدرسه، عذرخواهی های دانش آموز متخلف و صدای ترکه معاون، بررسی ناخنهای دستها و اندازه موی سرها، جریمه دانش آموز، بیرون کردن او از کلاس و حتی مدرسه عواملی …

صدای تق تق کفشهای معاون مدرسه، عذرخواهی های دانش آموز متخلف و صدای ترکه معاون، بررسی ناخنهای دستها و اندازه موی سرها، جریمه دانش آموز، بیرون کردن او از کلاس و حتی مدرسه عواملی بودند که باعث می شدند هنگام باز شدن در کلاس و ورود معلم، نفسها در سینه حبس شود، قلبها به تپش بیفتد، کلاس ساکت شود و فقط صدای برپای مبصر کلاس و شرپ بلند شدن دانش آموزان به گوش برسد تا معلم بعد از قرار دادن شلاق و دفتر حضور و غیاب برروی میز بدون مشکل ساکت کردن کلاس به حضور و غیاب و درس دادن بپردازد. زمانی به اینها ابهت و جذابیت معلم گفته می شد.

اینها عواملی بودند که نه تنها تعلیم موفقی را درپی داشتند بلکه تربیت مثبتی به وجود می آورد که در اعماق وجود دانش آموز رخنه می کرد و باعث می شد صاحب تربیت ناب و ماندگار شود.

بزرگان علم همه ترکه معلم، اخراج شدن از کلاس، ترس حضور پدر و مادر و اخراج شدن از مدرسه را به یاد دارند و همه اینها را بهترین های عمر خود می دانند که باعث شدند تا به بزرگی دست پیدا کنند. ولی اتفاقی عجیب افتاد، اتفاقی که باعث شد هرگاه معلم وارد کلاس می شود دانش آموزان متوجه نشوند که او درکلاس حضور دارد، تکیه کلامهای معلم به تمسخر گرفته شود، اگر به دانش آموزی دست تکان داد منتظر چاقو کشیدن و تهدید جدی و خطرناک دانش آموز خاطی باشد، به آرایشگاه برود و به شدت به خود رسیدگی کند تا از توفیق برخورداری از اسم مستعاری که دانش آموزان برایش انتخاب می کنند محروم بماند و وقتی که به کلاس می رود از دیدن موهای فشن دانش آموزان، ناخنهای بلند، تکالیف انجام نشده، غایبان زیاد کلاس، شلوغی کلاس، کاغذهای جویده شده و ماشهایی که به طور مخفیانه به طرفش پرتاب می شود، تکرار اسم مستعار انتخابیش که معلوم نیست از دهان کدامیک از دانش آموزان بیرون می آید و ورود جانوران نفرت انگیز به کلاس کمال لذت را ببرد و پس از تمام کردن کلاس با سرعت نور به منزلش بازگردد تا بتواند چند صباحی را بیشتر عمر کند و به زندگی خنده دار و تأسف انگیزش ادامه دهد. نمی دانم علت این تغییر عجیب و افت ابهت و شخصیت معلم چیست ولی فقط می دانم که علتی وجود دارد به نام دانش آموز سالاری یا دانش آموز ذلیلی معلمان و مدیران که ترس دانش آموز از این بزرگان را ریخته و باعث شده که ابهت و شخصیت معلم و حرمت محوطه آموزشی زیرپا گذاشته و رو به فراموشی رود.

چه کسی گفته دانش آموز باید پایش را بیش از گلیمش دراز کند و هیبت علم را زیر پا بگذارد؟

آیا باعث نشده که فرهنگ رو به اضمحلال ما که با شدیدترین حملات رسانه های بیگانه مورد حمله قرار گرفته بیشتر آسیب پذیر شود؟

آیا آرایش دخترهای راهنمایی، مانتوهای تنگ آنان و ایجاد کلیپهای رقص در مدرسه های دخترانه و پخش شدن آن، رعایت نشدن شئونات اسلامی که به مدارس راهنمایی هم نفوذ پیدا کرده و بعد به دبیرستان، پیش دانشگاهی و دانشگاه نفوذ و مفاسدی ایجاد می کند، ناشی از همین رها شدن دانش آموزان و ریختن ترس آنان از معلم، مدیر، معاون و زحمتکشان فرهنگی نیست؟

وقتی دانش آموز سالاری باعث زیر پا گذاشتن شخصیت دبیر، زیر پا گذاشتن شئونات اسلامی، ایجاد مفسده از قبل از دبیرستان در بین دانش آموزان و به خطر افتادن آموزش وپرورش در محوطه آموزشی می شود چرا باید باقی باشد و فقط به محاسن اندک آن توجه شود؟

آیا نظارت نداشتن بر دانش آموز سالاری و محدود نکردن آن به معنای له شدن فرهنگ کشور عزیزمان ایران و جایگزین کردن فرهنگ کثیف جبهه مقابل نیست؟

چرا باید روز به روز شاهد بدتر شدن وضعیت آموزش وپرورش و گستاخ شدن بعضی از دانش آموزان و خانواده آنها باشیم؟

معنای صحبت من این نیست که دانش آموز را لای منگنه قرار دهید، شلاقش بزنید، زجرش دهید و بعضی از رفتارهای نامناسب که بعضی از معلمان با دانش آموزان دارند را باب کنید. معنای صحبت من این است که چرا دانش آموزان روزبه روز رهاتر می شوند و هرکاری که دلشان می خواهد انجام می دهند و برخورد جدی به بهانه دانش آموزسالاری صورت نمی گیرد؟ صحبتم این است که چرا معاون یا مدیر عزیز و خستگی ناپذیری که سالها با اقتدار مدیریت نموده و دارای سابقه درخشانی است باید همانند

« بگوری برره» لطیف و بی جذبه باشد تا دانش آموزان فراموش کنند که باید از او حساب ببرند و فراموش کنند که او هم برای خودش دارای شخصیتی ارزشمند و والاست که رسالت تربیت دانش آموزان به عهده او و همکاران او می باشد.

چرا زمانی که معلم وارد کلاس می شود آنقدر سروصدا وجود دارد که نمی تواند به خوبی درسش را بدهد و هنگامی که اعتراضی می کند یا صحبتی می کند صدا، لهجه، تکیه کلام و اندازه قدش را به تمسخر می گیرند و تا آخر کلاس مزاحمش می شوند؟

درست است که اینها شطینتهای بچه گانه است ولی اگر نان گندم نخوردیم دست مردم که دیده ایم، پدر و آشنایان تعریف کرده اند که معلمها چه ابهتی داشتند و چگونه دانش آموزان از آنها حساب می بردند، شنیده ایم که کسی جرأت نداشت به معلم تو بگوید چون احترامش واجب و جایگاهش جایگاه پیامبران محسوب می شد ولی امروز....

معلم، مهندس و دکتر به جامعه تحویل می دهد ولی آنها حقوق و خانه و زندگیشان را به رخ معلم می کشند و اگر کوچکترین تنبیهی انجام دهد به آموزش وپرورش شکایت می کنند و پیگیر بدبخت کردن او می شوند تا درس عبرتی شود برای دیگر معلمان!

آیا اینها دور از شأن معلم و جایگاه باشکوه و باعظمتش نیست؟

امیدوارم که مسئولین قدری اندیشه نموده و فکری به حال ابهت و جایگاه معلم کنند.

امیرعباس کرمی/زرین شهر