یکشنبه, ۱۷ تیر, ۱۴۰۳ / 7 July, 2024
مجله ویستا

گُل یا پوچ


گُل یا پوچ

وقتی در یک رمان, همه چیز در سطحی معقول و مطلوب قرار می گیرد, کلیت کار, تبدیل می شود به اثری خواندنی و قابل احترام این اتفاق در مورد سیب تُرش فرشته نوبخت به وضوح رخ می دهد

وقتی در یک رمان، همه چیز در سطحی معقول و مطلوب قرار می‌گیرد، کلیت کار، تبدیل می‌شود به اثری خواندنی و قابل احترام. این اتفاق در مورد سیب تُرش فرشته نوبخت به وضوح رخ می‌دهد. نویسنده در این رمان موفق شده تمام داشته‌های خود را به بهترین شکل ممکن ارائه دهد. در واقع نوبخت به کاری که انجام داده آگاه بوده و می‌دانسته که چه می‌خواهد بکند و چه نتیجه‌ای می‌خواهد بگیرد. از این رو، مخاطب با اثری مواجه می‌شود که به واقع روان است و خوشخوان و لذت ناشی از خوانش آن در او فوران می‌کند. نثر نوبخت نشان از نوعی ممارست و ریاضت در نوشتن دارد که رسیده به اینجایی که حالا هر واژه و هر ترکیبی سر جای خودش قرار دارد و هیچ چیز در جایی که قرار گرفته زیادی به نظر نمی‌رسد. نثری که در آن هم ردّ قدم‌های نویسنده‌ای امروزی و آگاه به نیاز مخاطب ِ امروز را می‌توان دید، و هم نشانه‌های اشرافی نسبی به حیطه‌های مرتبط با ادبیات، که پرداختنِ به آنها، اثر را چند پله بالاتر می‌بَرد از جایی که می‌توانسته باشد.

پس تا اینجای کار سیب تُرش اثری‌ست موفق که توانسته تلفیق معقولی باشد از داستان‌گویی و توجه به نثری متشخص و بهره‌گیری از تکنیک.اما از منظر تکنیک نیز می‌توان سیب تُرش را در ترازوی بررسی قرار داد. استفاده از ابزارِ نامه در فصل اول رمان، ترفندی بوده برای ورود به داستان از دریچه‌ای متفاوت، و در ادامه ایجاد نوعی تعلیق، چه در روایت داستانی و چه در روابط شخصیت‌ها. این نامه‌نگاری‌ها در بستر کار خوش نشسته و با تسلطی کامل کار را پیش برده است. از طرف دیگر تغییر منظر راوی، یعنی از تک‌گویی به نامه و از نامه به تک‌گویی منتقل‌شدن، به طرز بسیار جذاب و گیرایی رخ می‌دهد، و در این میان مخاطب با نوعی کشف و شهود، در جدال قرار می‌گیرد و تلاش می‌کند تا در میان این تک‌گویی‌ها و نامه‌های به‌جا‌مانده، به دیالکتیک روابط موجود دست پیدا می‌کند. لادن در تمام نامه‌ها، غایب است و حاضر.

روی تخت بیمارستان اسیر حجم زیادی از دستگاه‌ها و شلنگ‌ها شده، ولی در عین حال، مخاطب اصلی نامه‌هاست و حضوری پررنگ دارد. ماهرخ هم به شکلی دیگر هست و نیست. هم بخش عمده‌ای از کار را بر دوش دارد و هم، بازنده اصلی بازی‌ست. اما در یک لحظه، نویسنده تو را هر چه تمام‌تر در تعلیقی که به آرامی خلق کرده بود فرو می‌بَرَد و با شروعِ فصلِ نوشتن تازه همه چیز را برای تو عیان می‌کند، و تکنیک اصلی‌اش را رونمایی! اینجا‌ست که باز همان تعلیق به کار می‌آید و به اثر جانی دوباره می‌دهد.

سیب تُرش به همین دلایل است که اثر خوبی‌ست. اثری‌ست که همه چیزش روی یک ساختار درست و اصولی بنا نهاده شده، و قلم نویسنده‌اش، متشخص است و سرد و گرم چشیده. تعلیق را شاید بتوان وجه اصلی این رمان به حساب آورد. برگ‌های برنده‌ای که در انتهای کار یکی‌یکی از سوی نویسنده برای مخاطب رو می‌شوند و او را در نوعی حس لذت ناشی از تکمیل پروسه کشف و شهود، فرو می‌برند.در بحث محتوایی ماجرا هم، خیانت را می‌توان وجه اصلی داستان در داستانی به حساب آورد که توسط دانای کلِ فصل دوم، و قلم لادنِ همان فصل اول، در قالب یک رمان، پرداخت شده است. خیانت عطا به لادن، خیانت لادن به ماهرخ، خیانت ماهرخ به عطا... هرچند این محور محتوایی نیز در فصل دوم به مرور رمزگشایی و ترمیم می‌شود. نهایتاً سیب تُرش را می‌توان اثری خواندنی و قابل‌قبول در زمینه ادبیات داستانی این روزهای این سرزمین به حساب آورد.

امین علی‌اکبری