یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

«فارسی یک»ها, منفذ یا معضل


«فارسی یک»ها, منفذ یا معضل

چند صباحی است که شبکه ای با عنوان «فارسی۱» در ماهواره , سریال هایی را پخش می کند که واقعیت نشان می دهد, تماشاگران بسیاری را به خود جلب کرده است تماشاگرانی که به دلیل نوع سریال ها, اغلب اعضای خانواده ها هستند و به صورت مستمر این سریال ها را تعقیب می کنند

چند صباحی است که شبکه‌ای با عنوان «فارسی۱» در ماهواره‌، سریال‌هایی را پخش می‌کند که واقعیت نشان می‌دهد، تماشاگران بسیاری را به خود جلب کرده است. تماشاگرانی که به دلیل نوع سریال‌ها، اغلب اعضای خانواده‌ها هستند و به صورت مستمر این سریال‌ها را تعقیب می‌کنند.

رسیدن به این نتیجه نیز نیاز به پژوهش گسترده‌ای ندارد، کافی است به محاوره‌های مردم در اماکن عمومی کمی توجه کرد، اغلب درباره یکی از این سریال‌ها صحبت می‌کنند و ... اینها همگی در شرایطی است که کارشناسان به طور عمده سه وظیفه برای رسانه‌ها به ویژه رسانه‌های تصویری، تعریف کرده‌اند:

۱) سرگرم کننده

۲) آموزش دهنده

۳) ارتقا دهنده فرهنگ

با در نظر گرفتن این موارد و به خصوص این که در « سریال‌ها» ‌به واسطه غالب بودن وجوه هنری بر سایر وجوه، ارتقای فرهنگ از مهمترین موارد است به بررسی این وظیفه رسانه‌ای در شبکه ای همچون فارسی۱ می‌پردازیم.

سریال یا هر اثر هنری، پیش و بیش از هر موضوعی، افزایش آگاهی و تعمق در روح و روان انسان‌ها را مطمح نظر قرار می دهند تا با ایجاد زمینه برای شناخت بیشتر انسان، مخاطب را با زوایای پیچیده و هزار توهای درونی و انسان مواجه کرده، موجب معرفت و در نتیجه ارتقای نوع نگاه به زندگی و ... شوند.

برای تحقق این روند، (یعنی افزایش آگاهی و شناخت هر چه بیشتر از معنایی که در زندگی انسان وجود دارد) داستان، کیفیت‌ها، رفتارها، گفتارها، برخوردها، تضادها، هیجان و تعلیق، کشمکش و درگیری به عنوان وجوه هنری، طراحی و با استفاده از ابزارهای تکنیکی تهیه و به مخاطب ارایه می شود.

در واقع داستان به عنوانی مهمترین محمل، زمینه پیدایش شخصیت‌هایی با طبایع متفاوت و متضاد را فراهم می‌کند تا در بزنگاه‌های رویدادها و اتفاقات طراحی شده در داستان « خود حقیقی» اشخاص کشف و افشا شود و بدین تریتب مخاطبان به وجه یا وجوهی پنهان در وجود انسان پی ببرند.

هر چه این طراحی، اشخاص، رویدادها و ... ماهرانه تر، پیچیده تر، پر تعلیق تر و عمیق تر باشند، تاثیرگذاری بیشتری را در پی دارند،‌ در این رهگذر و در شرایط معاصر که آگاهی‌های عموم مردم، به ویژه در کشورمان با ریشه‌های غنی فرهنگی، از سطحی بسیار بالا برخوردار است، به این مهم باید هر چه بهتر و بیشتر توجه شود.

مخاطب امروز دیگر به راحتی پذیرای آثار سطحی و یکنواخت نیست و به واسطه تجربیات تاریخی و آگاهی‌های اجتماعی به راحتی هر اثری را نمی‌پذیرد و تعقیب نمی‌کند.

در واقع مخاطبان در صورت که این نوع آثار « باورپذیر» باشند به تماشایشان می‌نشینند.

برای باورپذیر شدن نیز حداقل این است که داستان به گونه‌ای طراحی شود که اشخاص، از وجوه انسانی برخوردار باشند، به تعبیر دیگر در آثار نمایشی اشخاص باید دارای چند وجه ( از جمله ویژگی‌های فردی، خانوادگی، اجتماعی و روانی) باشند تا از سوی مخاطب پذیرفته شوند. البته این پذیرش ممکن است خیلی، آگاهانه نباشد، اما به هر حال برای ارتقای سطح نگرش، اثر باید واجد ویژگی‌هایی باشد که از سطح زندگی معمولی فراتر دیده شود و یا آنکه باعث افزایش دقت و تعمق تماشاگر شود.

اینها همه در شرایطی است که بررسی اجمالی سریال‌های این شبکه نشان می‌دهد اغلب قریب به اتفاق فاقد چنین شاکله و اصول بدیهی هستند.

در واقع اغلب سریال‌های این شبکه انسان‌هایی تک بعدی، بدون دغدغه‌های مرسوم یک انسان اجتماعی را نشان می‌دهد که فقط حول موضوع تک بعدی سریال حرکت می‌کنند. داستان‌ها و اشخاص در این شبکه طوری طراحی شده‌اند که گویا انسان باید فاقد دغدغه‌های اجتماعی باشد و مبتنی بر یک سویه نگری حرکت کند.

رفتارهایی این اشخاص نیز فاقد دلایل لازم برای یک شخصیت نمایشی است و مشخص نیست بر چه اساسی شکل گرفته و به نمایش در می‌آید.

این برنامه‌ها اغلب با تاکید بر جنبه‌های ظاهری، اما جذاب و قصه‌هایی یک نواخت و قابل پیش بینی ساخته و پخش می‌شوند که به راحتی قابل هضم است و به واقع مخاطب را « سرگرم» می‌کند بدون آنکه کوچکترین تاثیر عمیق فرهنگی بر جای بگذارد.

به تعبیر دیگر انسان هایی که در این سریال ها به تصویر کشیده می شوند افرادی بی قید، یک سویه نگر، بی تفاوت نسبت به اجتماع و بعضا خانواده هستند. ضمن آنکه یکی از این دو بعد را دارند: یا مثبت و خوب هستند و یا منفی و بد. علاوه بر آنکه رفتارها فاقد زمینه چینی است، اوج و فرودها نیز به همین نحو ناگهانی و بدون هر گونه تعلیق و کشمکش است.

حال باید پرسید این شبکه با سریال‌هایی چنین سطحی چگونه مخاطبان بسیاری را جلب کرده است.

برای پاسخ به این سوال یک بار دیگر باید ویژگی‌های این شبکه را، همراه با بیان کارکردهای تلویزیون بیان کرد.

یکی از مسایلی که به انسان همواره آسیب رسانده راحت طلبی است، به این معنا که برای درک پیچیده‌های هستی و ... عموما آنچه مورد نظر هنرمندان، برای آفرینش اثر هنری است، مایل نیستند خیلی تلاش کنند و هر چه مفاهیم مشخص تر و روبنایی تر باشد، راحت تر آن را می‌پذیرند.

این درحالی است که رسانه‌ای همچون تلویزیون اوقات فراغت مردم را پر می‌کند و در شرایطی که خسته از کار و زندگی اجتماعی هستند متوجه آن می‌شوند تا وقت استراحت شان را سپری کنند.

استفاده از جذابیت هایی همچون داستان‌های عاشقانه، زنان زیبا و .. این رویکرد سطحی را افزایش هم می‌دهد و بدین ترتیب کار به جایی می‌رسد که تماشاگران عنان اختیار خود را کاملا به تصاویر این نوع شبکه‌ها می‌سپرند و با وجود جذابیت‌هایی از نوع آنچه ذکر شد،‌ کاملا به تسخیر این شبکه‌ها در می‌آیند.

نتیجه آنکه:

۱) مخاطب اوقات فراغتش را صرف این نوع شبکه‌ها می‌کند.

۲) با وجود صرف وقت، هیچ دستاورد جدیدی عایدش نمی‌شود.

۳) تحت تاثیر یک سویگی این شبکه‌ها به پیرامون و ابعاد مختلف مسایل اجتماعی بی توجه می‌شود.

۴) به طور ناخودآگاه سطح زندگی و عناصرش را مطابق میل گردانندگان آن تغییر می‌دهد و ...

بدین ترتیب تماشاگران ایرانی، سریال‌هایی دیده‌اند که اگرچه برخی محدودیت‌های موجه سریال‌های داخلی را ندارد اما متاسفانه همچون معضلی بزرگ، ریشه‌های فرهنگی و سطح آگاهی‌هایشان را بسیار تنزل می‌دهد.

در واقع منفذی که ناشی از نبود محدودیت‌های سریال‌های داخلی است، به معضلی که افت شدید فرهنگ و به ویژه نگرش‌های اجتماعی است می‌انجامد.

در این بین معلوم نیست رسانه‌های داخلی چرا سکوت کرده‌اند و زنگ خطر را برای مردم و مسئولان فرهنگی کشور به صدا در نمی‌آورند.

در این شرایط معلوم نیست چشم و گوش تیزبین و شنوای اجتماعی چرا سکوت کرده و چراغ راه مردم نمی‌شوند تا بیش از این مسخر برنامه‌های بسیار سخیف و توهین آمیز شبکه‌های ماهواره‌ای نشوند و متاسفانه سهم رسانه‌ی ملی در این کوتاهی از همه بیشتر مشهود است؛‌ چون با گستره فراوان مخاطبان، امکان آگاهی بخشی بیشتری دارد. اگرچه نبود برنامه ریزی برای پخش مناسب سریال های پربیننده و ساختن برخی سریال‌ها و برنامه‌های فاقد جذابیت های محتوایی و قصه های جذاب و ... نیز در این بین سهم عمده دارند.

به هرحال به نظر می‌رسد اجماع جامعه شناسان، روان شناسان، هنرمندان و مسئولان فرهنگی برای یافتن راهکارهایی دقیق، موثر و مبتنی بر ذائقه مخاطبان ایرانی بسیار ضروری است و حتی می‌توان گفت کم کم دارد دیر می شود و باید تا بیش از این دیر نشده، کاری کرد که در « عمل» موجب علاقه‌مندی مردم به برنامه های رسانه ملی شده، به هر نحو که با آن نوع برنامه‌های شبکه‌های ماهواره‌ای مقایسه شود، ترجیح می‌دهیم همراهی باید تولیدات داخلی باشد.

احمدرضا فرخی



همچنین مشاهده کنید