چهارشنبه, ۳۰ خرداد, ۱۴۰۳ / 19 June, 2024
مجله ویستا

اینجا تهران است و من یک انسانم!


اینجا تهران است و من یک انسانم!

به نام خداوند عشق و زیبایی
به مناسبت ۲۹دی، روز هوای پاک
اینجا ایران است . اینجا تهران است . اینجا یکی از شلوغ ترین ایستگاه های متروی جهان است; و من یک مسافرم؛ یک انسانم ; انسانی که …

به نام خداوند عشق و زیبایی

به مناسبت ۲۹دی، روز هوای پاک

اینجا ایران است . اینجا تهران است . اینجا یکی از شلوغ ترین ایستگاه های متروی جهان است; و من یک مسافرم؛ یک انسانم ; انسانی که می خواهد در فضایی کوچک در میان هزاران هزار مسافر چشم انتظار قطار، به سوی مقصدش روانه شود...

روزگاری من از میان همه وسایل نقلیه عمومی مترو را انتخاب کردم و در این انتخاب کسی مرا مجبور نکرد. من مترو را برگزیدم چون آن را مطمئن ترین راحت ترین سالم ترین و ایمن ترین وسیله سفر درون شهری می دانستم . این اطلاعات را کسی به من نگفت و نیاموخت که خود به تجربه به آن رسیدم .

امروز، روز هوای پاک است و من به عنوان یک انسان آزاد، گاهی اوقات دلم برای خودم تنگ می شود; برای ثانیه ها دقیقه ها ساعت ها روزها ماه ها و سالهایی که در بزرگترین شهر سرزمینم در دریایی از آلودگی هوا هوای مسموم را استنشاق کنم و لحظه به لحظه به سوی مرگی بدفرجام گام بردارم ...

اینجا تهران است و من یک انسانم ; انسانی که از صدها هزار خانه و آسمانخراش این شهر سند مالکیت یک خانه کوچک را هم ندارد انسانی که به میلیاردها میلیارد اسکناس درشت این شهر نمی اندیشد و غبطه اش را نمی خورد؛ انسانی که هیچ چیز نمی خواهد مگر هوایی سالم و به دور از آلودگی تا بتواند کوه عظیم و زیبای دماوند را به شفافیت یک برگ گل نظاره گر باشد و آن لحظه را غنیمت بشمارد... آیا این آرزو بزرگ و دست نیافتنی است؟ ! آیا کسی هست که چنین آرزویی نداشته باشد ! چه کسی باید به این آرزو تحقق بخشد؟ آیا گوش شنوایی هست ؟...

... و امروز باز هم همچنان بهترین انتخابم « مترو » است، اما افسوس و صدافسوس که این وسیله نقلیه یکی از آن « ترین » هایش را از دست داده است . در ساعاتی از روز مترو دیگر « راحت ترین » نیست، تعداد قطارها و واگن های موجود نمی تواند جوابگوی دومیلیون مسافری باشد که هرروز به امید رسیدن به آرامش خود را به ایستگاه ها می رسانند.

نگاه آشنا و مهربان مسوول ایستگاه از غم پنهانش خبر می دهد; می دانم که می داند من سخت در عذابم اماکاری از دست او ساخته نیست . او به علت کمبود قطار مجبور است هر پنج، ده وپانزده دقیقه یک قطار را به سوی مبدا و مقصد روانه سازد و دیگر هیچ ... پس چاره چیست !

آیا باید به تعداد قطارها و واگن ها افزوده شود؟ آیا باید زمان حرکت قطارها کم و کمتر شود؟ آیا مسئولان این کشور باید دلسوزانه تر به این مشکل بزرگ بنگرند و عمل کنند؟...

یکی از مسافران می گوید : « حتما قیمت خرید قطار خیلی گران است و بعد از سفارش ساخت آن توسط کشورهای خارجی باید برای تحویلش مدتها انتظار کشید چرا که شاید شرکت های داخلی از پس تولید چنین موردی برنیایند و ... » دیگری می گوید : « بابا این که کاری ندارد؛ پول بدهند و مشکل را حل کنند! » پیرمردی جهاندیده معتقد است : « ساخت قطار و واگن به همین سادگی که شما می گویید نیست و به گذراندن مراحل قانونی نیاز است؛ مواردی مثل تصویب بودجه لازم، همکاری و هماهنگی دولت محترم و شهرداری و مجلس و گرفتن مجوزهای لازم و موارد اعتباری و بهینه سازی سیستم و... »

مسافران می دانند که همین مترو فعلی هر ماه به حدود ۶۰ میلیون مسافر سرویس می دهد و از میلیون ها لیتر بنزین صرفه جویی می کند و... اما واقعا این کافی است؟... این جمعیت میلیونی از روی اختیار مترو را انتخاب کرده اند و به مشکلات آن واقف اند اما آیا می توان آن ها را از چنین انتخابی منصرف کرد؟ آیا کسی صدای مرا می شنود ؟!

ای جماعت ! امروز، روز هوای پاک است ومن می خواهم دراین روز و روزهای باقی مانده عمرم در هوای سالم نفس بکشم ; نفسی به دور از ترافیک دهشتناک و دغدغه خیال و در آرامش کامل ; آیا این حق یک انسان نیست؟ !

اینجا ایران است . اینجا تهران است . اینجا یکی از شلوغ ترین ایستگاه های متروی جهان است و من یک مسافرم ; یک انسانم ; انسانی که ...

حمیدرضا نظری

کارشناس شرکت بهره برداری متروتهران