پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
تدوین استراتژی روانی تقویت عامل اطلاعاتی قدرت ملی
عنصر اطلاعاتی قدرت ملی، معمولاً با عبارات مبهمی تعریف میشود كه با اهداف فراگیر خاص و یا روشها و ابزار آشكار ارتباطی ندارند. دیگر عناصر قدرت ملی ـ یعنی عوامل نظامی، دیپلماتیك و اقتصادی ـ با استراتژیها، سیاستها یا سازمانها هدایت میشوند. با وجود این، هیچ دستورالعمل فراگیری برای درك ارزش روانی ذاتی به كارگیری عناصر قدرت ملی وجود ندارد. مقاله حاضر با درك این كاستی، یك استراتژی روانی را مورد بحث قرار میدهد. یك استراتژی روانی ملی برای كاركردن با امور بینسازمانی و به ویژه شورای امنیت ملی و وزارتخانههای امور خارجه و دفاع، به یك نظام دیوانسالاری دائمی نیاز دارد تا مضامین و پیامهای فراگیری را كه برای تأمین زمینه اطلاعاتی تمامی اقدامات دولتی مؤثر بر مخاطبان داخلی و خارجی لازم است، توسعه دهد. كلیدهای اجرای موفق یك استراتژی روانی ملی در یكپارچگی دیپلماسی عمومی، روابط عمومی، اطلاعرسانی بینالمللی و دیپلماسی ارعاب نهفته است كه بر روشهای درك مخاطبان خارجی و ایجاد ارتباط با آنها تأكید میكنند و واكنش داخلی و خارجی نسبت به طرحها، سیاستها و اقدامات ما را محك میزنند. این كشور، منابع و تخصص لازم برای اجرای یك استراتژی روانی مؤثر را در اختیار دارد؛ این استراتژی وضعیت امریكا را در قرن بیست و یكم تغییر خواهد داد. به كارگیری هر یك از ابزارهای قدرت ملی یك بعد روانشناختی دارد جنگ سیاسی و روانی به رفتار افراد و گروههای تحت فشار و به انسجام سازمانها و ائتلافها مربوط میشود. عنصر اطلاعاتی قدرت ملی معمولاً با عبارات مبهمی تعریف میشود كه با اهداف فراگیر خاص و یا روشها و ابزار آشكار هیچ ارتباطی ندارند. دیگر عناصر قدرت ملی ـ یعنی عوامل نظامی، دیپلماتیك و اقتصادی ـ با استراتژیها، سیاستها یا سازمانها هدایت میشوند.استراتژی نظامی ملی، روند به كارگیری قدرت نظامی را هدایت میكند. وزارت امور خارجه، عامل دیپلماتیك قدرت را از طرف رئیس جمهور كنترل میكند. این وزارتخانه همچنین به همراه وزارتهای بازرگانی، دارایی و سایر وزارتخانهها و سازمانها، استفاده از عامل اقتصادی قدرت ملی را هماهنگ میكنند. با وجود این، هیچ دستورالعمل فراگیری برای درك ارزش روانشناختی ذاتی اعمال این عوامل قدرت ملی وجود ندارد.۱ با تشخیص این كاستی، این مقاله موضوع استراتژی روانی را مورد بحث قرار میدهد. این مقاله، اجزای این استراتژی و نیز ساختار و فرآیندهای لازم برای اعمال عامل مؤثر اطلاعات روانی قدرت ملی و تنظیم مضامین، مفاهیم و پیامهای ناشی از به كارگیری آنها را توضیح میدهد. جدیدترین سیاست امنیت ملی مربوط به توسعه آنچه میتوان آن را یك استراتژی روانی به حساب آورد، در دستورالعمل تصمیمگیری شماره ۶۸ ریاست جمهوری،( ) و با عنوان اطلاعرسانی عمومی بینالمللی( ) مشاهده میشود كه در آوریل ۱۹۹۹ كلینتون، رئیس جمهور وقت امریكا آن را امضا كرد. در دستورالعمل تصمیمگیری شماره ۶۸ كه دولت بوش دوباره آن را تصویب كرد، توان بالقوه امریكا برای طرحریزی، همكاری و اجرای سلسله عملیات مؤثر استراتژیك در پشتیبانی از سیاستهای جهانگستر توضیح داده میشود.۲ در استراتژی امنیت ملی فعلی امریكا( ) عموماً اهداف ملی تعیین شدهاند و ادعا میشود كه امریكا به «رویكردی جامع نسبت به فعالیتهای اطلاعرسانی عمومی نیاز دارد كه بتواند به مردم سرتاسر جهان كمك كند تا امریكا را بشناسند و درباره آن بیاموزند ... این، یك نوع تضارب آراست و جایی است كه امریكاییها باید در آن برتری داشته باشند.»۳ در گزارش كمیسیون مشورتی امریكا در مورد دیپلماسی عمومی به لزوم دستیابی به این هدف و نیز نیازمندیهای درازمدت برای توسعه گفتگو، عقاید مشترك، گسترش روابط و طرحهای بین فرهنگی و تمركز بر متقاعدسازی و انتقال ارزشها اشاره شده است.۴ در وزارت دفاع امریكا، استراتژی نظامی ملی( ) صرفاً به شكلی حاشیهای، به ارزش روانی آشكار تمرین نیروهای نظامی امریكا میپردازد، مگر در مواردی كه از آن به عنوان یك عامل بازدارنده و به عنوان بخشی از عملیات همكاری امنیتی صحنه نبرد استفاده میشود.۴ هنگامی كه در استراتژی امنیت ملی اعلام میشود كه ارتش امریكا نماد مسئولیت، عزم و اشتیاق امریكا به دفاع از منافعش است؛۶ این نمادگرایی به طور آشكار با یك عملیات اطلاعاتی منطقهای، ملی یا برنامههای وزارت امور خارجه مرتبط نیست. علاوه بر این، وزارت امور خارجه تمایل دارد كه بر دیپلماسی عمومی و روابط عمومی به عنوان وسایلی اساسی «برای تحت تأثیر قرار دادن عقاید به شیوهای كه از منافع و سیاستهای امریكا پشتیبانی كند» تأكید نماید و عمدتاً از تأثیر روانی كاربرد نیروی نظامی چشمپوشی نماید.۷ از حوادث یازدهم سپتامبر به بعد، این مسئله مشخص شده است كه امریكا میبایست ارزشها، عقاید و سیاستهای خود را به گونهای متقاعدكننده بیان كند كه امكان شناخت مخاطبان خارجی متخاصم و پشتیبانی از موارد دوگانه را فراهم كند. با وجود این، پیشرفت چندانی برای مقابله با تصاویر منفی و متضاد امریكا در صحنه بینالمللی صورت نگرفته است. نظرسنجیهایی كه از یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ به بعد انجام شده، همواره نشان داده است كه امریكا از لحاظ جهانی و به ویژه در خاورمیانه و كشورهای مسلمان از نظر وجهه و محبوبیت دچار مشكل است.۸ این مشكل در سطح بینالمللی با اموری كه امریكا یك طرف آن است و نیز با رویكرد تدریجی ما برای مقابله با آنها تشدید میشود. وزارت امور خارجه اذعان كرده است كه تصویر منفی امریكا در خارج، تلاشهایی را كه برای پشتیبانی از اقداماتش در صحنه جهانی به عمل میآید، پیچیدهتر میسازد.۹ سیاستهایی كه ضعیف تبیین میشوند، درك ناكافی از اعتقادات و ارزشهای خارجی و توان گسترش قدرت امریكا كه همواره آشكار است، احساس نارضایتی از دولت امریكا و به ویژه از سیاست خارجی امریكا را تشدید كرده است.۱۰ این احساس ضد امریكایی در بمبگذاری رستورانهای غذاهای آماده امریكایی در كشورهای خارجی، حمله به نیروهای نظامی امریكا در كویت و ترور میسیونرهای امریكایی در لبنان و یكی از مقامات آژانس توسعه بینالمللی امریكا( ) در اردن نمود پیدا كرده است.۱۱ كلازویتس میگوید: جنگ صرفاً ادامه سیاست از راههای دیگر است.۱۲ منظور او، درگیری نیروها در میدان جنگ بر سر هدفی سیاسی بود. با وجود این، نوع دیگری از جنگ ـ یعنی جنگ سیاسی ـ به طور روزمره در صحنه بینالمللی نقش دارد. ریشه این نوع جنگ در این عقیده است كه انسانها از طریق افكارشان تحت تأثیر قرار میگیرند و اندیشه آنها با گفتار و كردار دشمن تغییر میكند. سیبری( ) و كدویلا،( ) جنگ سیاسی را به عنوان هنر دلگرمی دادن به دوستان و مرعوب كردن دشمنان، هنر جلب پشتیبانی از هدف خود و منزوی كردن دشمنان تعریف میكنند.۱۳ آنها معتقدند كه جنگ عمدتاً از مقاصد تشكیل میشود نه از گفتار و كردار و تصمیمات و اقدامات نیز از مقاصدی منتج میشوند كه از هدفی خاص پشتیبانی میكنند. در چنین شرایطی، برای آنكه اطمینان حاصل شود كه گفتار و كردار دولتمردان به شكلی منسجم و جامع با مقاصد این كشور در صحنه جهانی قرن بیست و یكم مرتبط است، وجود یك استراتژی روانی ضروریست.
ریشههای استراتژی روانی امریكا
امریكا نخستین كشوری بود كه عامل اطلاعاتی و روانی قدرت ملی را به عنوان عامل ضروری اداره جنگ در جنگ جهانی اول، به رسمیت شناخت. تا آن زمان، امریكا هیچگاه سلسله عملیات تبلیغاتی را هدایت نكرده بود.۱۴ نخستین تلاش سازمانی دولت، تشكیل كمیته اطلاعرسانی عمومی بود كه در ۱۴ آوریل ۱۹۱۷ و با یك دستور اجرایی و به ریاست جورج كریل( ) تأسیس شد. او اعتقاد داشت كه جنگیدن برای سلطه بر افكار مردم به اندازه جنگ در جبهه زمینی مهم است و مدعی بود كه نیروی دروغ گفتن به اندازه نیروی یك لشكر است و اینكه رأی نوع بشر باید در هیئت منصفه افكار عمومی صادر شود.۱۵ تلاشهای او، سازمان مزبور را كه در سال ۱۹۱۷ راهاندازی شده بود در سال ۱۹۱۸ به مرز انحلال رساند و در اواسط ۱۹۱۹ آخرین گزارش آن داده شد. اهداف اعلام شده این كمیته عبارت بود از مبارزه با تصویر منفی امریكا در مطبوعات خارجی، تقویت روحیه نیروها، ایجاد حمایت از امریكا و جلب اعتماد متفقین( ) به این كشور و جا انداختن اهداف، اراده و شكست ناپذیری امریكا برای متحدین( )۱۶ بخش دیگری از تلاشهای این كمیته آن بود كه جهان را در مورد امریكا به عنوان یك ملت توجیه كند، نه آنكه صرفاً در عملیات ضد تبلیغات شركت كند.۱۷
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست